کاربر ناشناس
تأویل: تفاوت میان نسخهها
←دیدگاههای مختلف درباره تأویل قرآن
imported>Lohrasbi |
imported>Lohrasbi |
||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
مفسرانی که در زمره [[عرفان|عارفان]] و اهل [[تصوّف]] به شمار میآیند، نیز تأویل را به معنای باطن قرآن دانستهاند؛ [[ابن عربی]] پس از نقل سخن پیامبر صلی الله علیه وآله درباره ظاهر و باطن میگوید:از این [[حدیث]] فهمیدم که مراد از «ظَهْر»، [[تفسیر قرآن]] و مراد از «بَطْن» تأویل است.<ref>تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۴</ref> وی حکم تفسیر را از تأویل جدا میداند؛ به طور مثال، او روایات [[تفسیر به رأی]] را مربوط به حوزه تفسیر میداند؛ نه حوزه تأویل. از سخنان ابن عربی استفاده میشود که از آیات قرآن با توجه به لفظ و ترکیب و نیز اسباب نزولشان معنایی معین و مشخص قصد شده که اگر کسی معنایی دیگر به عنوان تفسیر قرآن بگوید، دچار تفسیر به رأی شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از آن نهی کردهاند؛<ref>ر. ک:همان، ص۵</ref> امّا تأویل به آن دسته از معانی گفته میشود که برای عارف در هنگام تلاوت قرآن و تدبّر در آن منکشف میشوند که هیچ حد و مرزی ندارند. هر عارفی بر حسب مقام و حالی که در اوقات و مناسبتهای گوناگون دارد، درهایی از معارف الهی بر رویش گشوده میشوند.<ref>ر. ک:همان، ص۵</ref> | مفسرانی که در زمره [[عرفان|عارفان]] و اهل [[تصوّف]] به شمار میآیند، نیز تأویل را به معنای باطن قرآن دانستهاند؛ [[ابن عربی]] پس از نقل سخن پیامبر صلی الله علیه وآله درباره ظاهر و باطن میگوید:از این [[حدیث]] فهمیدم که مراد از «ظَهْر»، [[تفسیر قرآن]] و مراد از «بَطْن» تأویل است.<ref>تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۴</ref> وی حکم تفسیر را از تأویل جدا میداند؛ به طور مثال، او روایات [[تفسیر به رأی]] را مربوط به حوزه تفسیر میداند؛ نه حوزه تأویل. از سخنان ابن عربی استفاده میشود که از آیات قرآن با توجه به لفظ و ترکیب و نیز اسباب نزولشان معنایی معین و مشخص قصد شده که اگر کسی معنایی دیگر به عنوان تفسیر قرآن بگوید، دچار تفسیر به رأی شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از آن نهی کردهاند؛<ref>ر. ک:همان، ص۵</ref> امّا تأویل به آن دسته از معانی گفته میشود که برای عارف در هنگام تلاوت قرآن و تدبّر در آن منکشف میشوند که هیچ حد و مرزی ندارند. هر عارفی بر حسب مقام و حالی که در اوقات و مناسبتهای گوناگون دارد، درهایی از معارف الهی بر رویش گشوده میشوند.<ref>ر. ک:همان، ص۵</ref> | ||
با توجه به سخنان ابن عربی و نیز برخی از عرفای دیگر مانند [[ابوالفضل رشید الدین میبدی|میبدی]] امکان این نتیجه گیری هست که دست کم در برخی از موارد، آنچه آنها آن را تأویل نامیدهاند اساساً معنای مقصود از آیات نیست، بلکه تلاوت آیات و تدبّر در آنها همراه با فضایی معنوی که عارف در آن قرار داشته، همچون عللِ مُعِدّ باعثِ [[الهام]] معانی و معارف جدیدی بر قلب او شده است، بنابراین گرچه قرآن و تلاوت و تدبّر در آن، زمینه ساز الهامِ آن معانی و معارف شده است؛ اما بین آنها و الفاظ قرآن رابطه دالّ و مدلول وجود ندارد. این امر مانند آن است که شاعری وقتی در فضایی خاص قرار میگیرد، ذوق شعری وی به همراه فضای موجود سبب خلقِ شعری میشود که گرچه فضای مذکور الهام بخش آن شعر شده است؛ امّا لزوماً بین آن شعر و فضای مذکور رابطه دالّ و مدلول وجود ندارد، بنابراین ممکن است آنچه را که عارفان به عنوان تأویل قرآن گفتهاند از نظر مدلول صحیح باشد، ولی از نظر دلیل صحیح نباشد؛ یعنی بین آن گفته و آیاتی که به مناسبت آن چنین تأویلی بیان شده، رابطه دالّ و مدلول وجود نداشته باشد. | |||
از سخنان رشیدالدین میبدی در [[کشف الاسرار و عدّة الابرار]] نیز فهمیده میشود که او حوزه تفسیر را از تأویل جدا میداند؛ وی میگوید:فرق میان تفسیر و تأویل آن است که تفسیر، علم نزول و شان و قصه آیت است و این جز به توقیف و سماع درست نیاید، و نتوان گفت الاّ به نقل و اثر، و تأویل، حمل آیت است بر معنی که احتمال کند؛ و استنباط این معنا بر علما محظور نیست، بعد از آنکه موافق کتاب و سنت باشد.<ref>کشف الاسرار، ج۲، ص۲۰</ref> | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||