کاربر ناشناس
زید بن ارقم: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>S.J.Mosavi جز (لینک بین زبان) |
imported>Mohamadpur جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
در اثر گزارشی كه «زید بن أرقم» داد، رسول خدا در ساعتی كه معمولاً حركت نمیكرد دستور حركت داد، و چون خود و أصحاب به راه افتادند، «[[اسید بن حضیر]]» شرفیاب شد و سلام كرد و گفت: ای پیغمبر خدا! چرا در این ساعت نامناسب به راه افتادهای؟ گفت: مگر نشنیدهای كه «عبد اللّه بن أبی» چه گفته است؟ گفت: مگر چه گفته است؟ رسول خدا گفت: این طور پنداشته است كه هر گاه به مدینه باز گردد عزیزان مدینه (یعنی أنصار) بیچارگان مدینه (یعنی مهاجران) را بیرون خواهند كرد. «أسید بن حضیر» گفت: به خدا قسم: تو ای رسول خدا! اگر بخواهی میتوانی «عبد اللّه» را از مدینه بیرون كنی، به خدا قسم كه: ذلیل اوست و عزیز توئی. سپس گفت: ای رسول خدا! با وی مدارا كن، به خدا قسم: هنگامی خداوند تو را به سوی ما فرستاد كه قبیلهاش تاج شاهی برای او میساختند، و این طور میپندارد كه تو پادشاهی را از دست وی بیرون كردهای. | در اثر گزارشی كه «زید بن أرقم» داد، رسول خدا در ساعتی كه معمولاً حركت نمیكرد دستور حركت داد، و چون خود و أصحاب به راه افتادند، «[[اسید بن حضیر]]» شرفیاب شد و سلام كرد و گفت: ای پیغمبر خدا! چرا در این ساعت نامناسب به راه افتادهای؟ گفت: مگر نشنیدهای كه «عبد اللّه بن أبی» چه گفته است؟ گفت: مگر چه گفته است؟ رسول خدا گفت: این طور پنداشته است كه هر گاه به مدینه باز گردد عزیزان مدینه (یعنی أنصار) بیچارگان مدینه (یعنی مهاجران) را بیرون خواهند كرد. «أسید بن حضیر» گفت: به خدا قسم: تو ای رسول خدا! اگر بخواهی میتوانی «عبد اللّه» را از مدینه بیرون كنی، به خدا قسم كه: ذلیل اوست و عزیز توئی. سپس گفت: ای رسول خدا! با وی مدارا كن، به خدا قسم: هنگامی خداوند تو را به سوی ما فرستاد كه قبیلهاش تاج شاهی برای او میساختند، و این طور میپندارد كه تو پادشاهی را از دست وی بیرون كردهای. | ||
«عبد اللّه بن أبی» با خبر یافتن از گزارش «زید بن أرقم» نزد رسول خدا رفت و قسم خورد كه: چنان سخنانی نگفته است. و چون در میان قبیله خود بزرگ و محترم بود، مردان أنصار كه در حضور رسول خدا بودند، از راه طرفداری و حمایت از او گفتند: | «عبد اللّه بن أبی» با خبر یافتن از گزارش «زید بن أرقم» نزد رسول خدا رفت و [[سوگند|قسم]] خورد كه: چنان سخنانی نگفته است. و چون در میان قبیله خود بزرگ و محترم بود، مردان أنصار كه در حضور رسول خدا بودند، از راه طرفداری و حمایت از او گفتند: | ||
شاید این پسر- یعنی: زید بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص۳۵۶-۳۶۰.</ref> پس از آن كه «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری كردند و «زید» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام [[سوره منافقون]] نازل شد و گفتار ناروای «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت: | شاید این پسر- یعنی: زید بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص۳۵۶-۳۶۰.</ref> پس از آن كه «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری كردند و «زید» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام [[سوره منافقون]] نازل شد و گفتار ناروای «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت: | ||