پرش به محتوا

ضامن آهو: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۹۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


[[پرونده:تابلو ضامن آهو.jpg|300px|بندانگشتی|یک نقاشی با مضمون ضامن آهو در موزه آستان قدس رضوی]]
[[پرونده:تابلو ضامن آهو.jpg|300px|بندانگشتی|یک نقاشی با مضمون ضامن آهو در موزه آستان قدس رضوی]]
'''ضامن آهو''' از القاب فارسی [[امام رضا(ع)]] و برگرفته از داستان معروفی نزد عامه شیعیان است. بر اساس این داستان، امام رضا(ع) در مسیر [[مدینه]] به [[مرو]] برای آهویی نزد یک شکارچی که او را گرفته بود، ضمانت کرد. ماجرای ضامن آهو بدان گونه که نزد عامه مشهور است، در منابع روایی [[شیعه]] نیامده است؛ ولی در برخی منابع ماجراهایی شبیه آن نقل شده است.
'''ضامن آهو''' از القاب [[امام رضا(ع)]] که برگرفته از داستان معروفی نزد عامه شیعیان است. بر اساس این داستان، امام رضا(ع) در مسیر [[مدینه]] به [[مرو]]، آهویی که در دام یک شکارچی اسیر شده بود را ضمانت می‌کند تا آهو رفته و به فرزندش شیر بدهد و بازگردد. ماجرای پناهنده شدن آهو آنگونه که نزد مردم مشهور است، در منابع روایی نیامده است؛ بلکه درباره [[پیامبر (ص)]] و دیگر [[امامان شیعه|امامان]] نقل شده است؛ با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که در مناطقی چون ایران و شبه قاره هند، امام رضا به امام ضامن مشهور است. البته درباره پناهنده شدن آهو به [[حرم امام رضا (ع)]] گزارش‌هایی در منابع وجود دارد. به نظر می‌رسد ترکیب چند داستان، موجب شهرت ماجرای ضمانت آهو برای امام رضا (ع) شده باشد.


== ماجرای مشهور ضمانت آهو ==
== ماجرای مشهور ضمانت آهو ==
ماجرا به آن صورت که
گفته شده ماجرای ضمانت برای آهو در سفر [[امام رضا(ع)|امام رضا]] از [[مدینه]] به [[مرو]] رخ داده است. وقتی که آن حضرت به دشت [[سمنان]] می‌رسد، آهویی اسیر در بند صیاد می‌بیند. آهو از امام رضا(ع) می‌خواهد که نزد صیاد ضامن شود تا به لانه خود برود و بچۀ خود را شیر دهد. امام، ضامن می‌شود و آهو می‌رود پس از ساعتی برمی‌گردد و صیاد با دیدن ماجرا، آهو را آزاد می‌کند.<ref>«سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی»</ref>
گفته شده ماجرای ضمانت برای آهو در سفر [[امام رضا(ع)|امام رضا]] از [[مدینه]] به [[مرو]] رخ داده است. وقتی که آن حضرت به دشت [[سمنان]] می‌رسد، آهویی اسیر در بند صیاد می‌بیند. آهو از امام رضا(ع) می‌خواهد که نزد صیاد ضامن شود تا به لانه خود برود و بچۀ خود را شیر دهد. امام، ضامن می‌شود و آهو می‌رود پس از ساعتی برمی‌گردد و صیاد با دیدن ماجرا، آهو را آزاد می‌کند.<ref>«سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی»</ref>


=== مکان داستان ===
=== مکان داستان ===
گفته شده این اتفاق در مکانی بنام آهوان در حد فاصل سمنان – [[دامغان]] روی داده است.<ref>عبدالرفیع حقیقت، آهوان.</ref> در فرهنگ نامه پارسی آمده است: ''آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیده‌اند''.<ref>فرهنگ نامه پارسی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> یا در تاریخ سمنان نیز گفته شده است: ''مردم سمنان و دامغان، ضمانت آهو توسط حضرت رضا(ع) را مربوط به این مکان می‌دانند و در این مورد اخبار متواتر است''.<ref>تاریخ سمنان، ص۴۵.</ref> در وجه تسمیه این منطقه به آهوان نقل‌های دیگری نیز مطرح است.<ref group="یادداشت"> چون حضرت رضا(ع) به نواحی دامغان که درحال حاضر به آهوان مشهوراست رسید، چند آهو به خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله! مخالفان؛ قصد کشتن شما را دارند خوب است که بازگردید. آن حضرت فرمود: از اجل نتوان گریخت و برای آن‌ها دعای خیر فرمود و بدین جهت آن محل را '''آهوان''' می‌گویند. سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی.</ref>


گفته شده این اتفاق در مکانی بنام آهوان در حد فاصل سمنان – [[دامغان]] روی داده است.<ref>عبدالرفیع حقیقت، آهوان.</ref> در فرهنگ نامه پارسی آمده است: ''آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیده‌اند''.<ref>فرهنگ نامه پارسی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> یا در تاریخ سمنان نیز گفته شده است : ''مردم سمنان و دامغان، ضمانت آهو توسط حضرت رضا(ع) را مربوط به این مکان می‌دانند و در این مورد اخبار متواتر است''.<ref>تاریخ سمنان، ص۴۵.</ref> در وجه تسمیه این منطقه به آهوان نقل‌های دیگری نیز مطرح است.<ref group="یادداشت"> چون حضرت رضا(ع) به نواحی دامغان که درحال حاضر به آهوان مشهوراست رسید، چند آهو به خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله! مخالفان؛ قصد کشتن شما را دارند خوب است که بازگردید. آن حضرت فرمود: از اجل نتوان گریخت و برای آن‌ها دعای خیر فرمود و بدین جهت آن محل را '''آهوان''' می‌گویند. سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی.</ref>
== اصالت داستان==
داستان ضامن شدن امام رضا (ع) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع متقدم وجود ندارد و به نظر می‌رسد این داستان ترکیبی از چند داستان و روایت با یکدیگر باشد. چراکه در منابع روایی، گزارش‌های گوناگونی درباره ضمانت و حمایت پیامبر (ص) و امامان (ع) از آهو و یا گفت‌وگوی آنان با آهو آمده است. قدرمشترک این روایات این است که آهویی ماده که به دام صیادی گرفتار شده است، از پیامبر یا امام می‌خواهد که ضامن او شود تا او رفته و به فرزند خود شیر بدهد و بازگردد. در غالب این گزارش‌ها آمده است که صیاد هنگام بازگشت آهو، آن را رها کرده‌است.


== اصالت داستان==
گرچه این داستان برای دیگر معصومان گفته شده و درباره امام رضا نیست، با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که جزو القاب مشهور آن حضرت شمرده شده است. در شبه قاره هند و ایران و بسیاری از مناطق امام رضا (ع) را با امام ضامن می‌شناسند. این لقب چندین قرن قدمت دارد. قدیمی‌ترین اثری که به پناهنده‌شدن آهویی به امام رضا و ضمان آن حضرت از آهو اشاره دارد، یک بیت از یک قصیده طولانی از ابن حماد، فقیه و محدث و شاعر امامی قرن چهارم است. ابن شهرآشوب، از دانشمندان قرن ششم، به داستان پناهنده شدن یک ماده آهو به امام رضا اشاره کرده و این بیت از قصیده ابن حماد را به عنوان شاهد ذکر کرده است.  
داستان ضامن شدن امام رضا (ع) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع متقدم وجود ندارد و به نظر می‌رسد این داستان ترکیبی از چند داستان و روایت با یکدیگر باشد. چراکه در منابع روایی، گزارش‌های گوناگونی درباره ضمانت و حمایت پیامبر (ص) و امامان (ع) از آهو و یا گفت‌وگوی آنان با آهو آمده است. قدرمشترک این روایات این است که آهویی ماده که به دام صیادی گرفتار شده است، از پیامبر یا امام می‌خواهد که ضامن او شود تا او رفته و به فرزند خود شیر بدهد و بازگردد. در غالب این گزارش‌ها آمده است که صیاد هنگام بازگشت آهو، آن را رها کرده‌است.


در مورد ضامن آهو شدن امام رضا، روایت‌های و گزارش‌های متعددی نقل شده است. گرچه هیچ‌کدام از این روایت‌ها و گزارش‌ها دقیقاً مطابق آنچه در میان مردم شهرت دارد نیست، لکن محتمل است این روایت‌ها و گزارش‌ها و آنچه که در مورد ضمانت آهو توسط پیامبر و امامان نقل شده است، در مشهورشدن امام رضا به این لقب تأثیر گذاشته باشد. در منابع دو گزارش درباره پناهنده شدن آهو به حرم امام رضا (ع) آمده است.
 
=== ضمانت کردن دیگر معصومان برای آهو ===
=== ضمانت کردن دیگر معصومان برای آهو ===


خط ۲۲: خط ۲۳:
حضرت فرمود: من چگونه تو را آزاد كنم و حال اينكه صاحب دام اكنون در اينجا نيست، آهو گفت: شما مرا رها كنيد من پس از اينكه كودكم را شير دادم مراجعت خواهم كرد، پيغمبر (ص) به اين شرط او را از دام صياد رهانيد، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت كرد، در اين هنگام صاحب دام نيز از راه رسيد، حضرت از آهو شفاعت نمود، صياد نيز او را رها كرد، پس از اين مردم اين محل را مسجدى ساختند. <ref>فضل بن حسن‏ طبرسى، زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى‏)، ص 37. </ref>
حضرت فرمود: من چگونه تو را آزاد كنم و حال اينكه صاحب دام اكنون در اينجا نيست، آهو گفت: شما مرا رها كنيد من پس از اينكه كودكم را شير دادم مراجعت خواهم كرد، پيغمبر (ص) به اين شرط او را از دام صياد رهانيد، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت كرد، در اين هنگام صاحب دام نيز از راه رسيد، حضرت از آهو شفاعت نمود، صياد نيز او را رها كرد، پس از اين مردم اين محل را مسجدى ساختند. <ref>فضل بن حسن‏ طبرسى، زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى‏)، ص 37. </ref>


: '''روایت ضمانت کردن امام سجاد برای آهو'''
:'''روایت ضمانت کردن امام سجاد برای آهو'''
روايت شده كه على بن الحسين عليه السّلام در يكى از سفرها با عدّه‏اى به مكه مي‌رفت، همين‏كه در بين راه نشستند آهوئى آمد و در مقابل آن حضرت ايستاد، با چشمانى پر از اشك به زين العابدين (ع) شكايت كرد. آن حضرت به همسفران خود فرمود: فهميديد اين آهو چه گفت؟ گفتند: خدا و پيغمبر و امام بهتر ميدانند، فرمود: اين‏ آهو مي‌گويد: من نزد فلان شخص قرشى هستم و بچه‏اى دارم كه از من گرفته شده، مدت يك شب و روز است كه به آن غذا نداده‏اند. امام زين العابدين (ع) نزد آن شخص قرشى فرستاد، او را حاضر كردند، طلب بخشش آن آهو را با بچه‏اش از او كرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر كرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حيوان را باز كردند، او همهمه كنان با بچه خود به سوى بيابان رفت. على بن الحسين (ع) فرمود: نفهميديد آن آهو چه مي‌گفت؟ گفتند: نه، فرمود: در حق ما دعا مي‌كرد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ص 324.</ref>
روايت شده كه على بن الحسين عليه السّلام در يكى از سفرها با عدّه‏اى به مكه مي‌رفت، همين‏كه در بين راه نشستند آهوئى آمد و در مقابل آن حضرت ايستاد، با چشمانى پر از اشك به زين العابدين (ع) شكايت كرد. آن حضرت به همسفران خود فرمود: فهميديد اين آهو چه گفت؟ گفتند: خدا و پيغمبر و امام بهتر ميدانند، فرمود: اين‏ آهو مي‌گويد: من نزد فلان شخص قرشى هستم و بچه‏اى دارم كه از من گرفته شده، مدت يك شب و روز است كه به آن غذا نداده‏اند. امام زين العابدين (ع) نزد آن شخص قرشى فرستاد، او را حاضر كردند، طلب بخشش آن آهو را با بچه‏اش از او كرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر كرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حيوان را باز كردند، او همهمه كنان با بچه خود به سوى بيابان رفت. على بن الحسين (ع) فرمود: نفهميديد آن آهو چه مي‌گفت؟ گفتند: نه، فرمود: در حق ما دعا مي‌كرد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ص 324.</ref>


خط ۳۰: خط ۳۱:
=== پناه بردن آهو به حرم امام رضا (ع) ===
=== پناه بردن آهو به حرم امام رضا (ع) ===
[[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا]] داستانی را نقل می‌کند که پس از [[شهادت]] امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس یک یوزپلنگ به [[حرم امام رضا]] نزدیک می‌شود و تا وقتی که در کنار دیوار مرقد ایستاده است، یوزپلنگ به او نزدیک نمی‌شود. شاهد این ماجرا یک راهزن است که با دیدن این صحنه تصمیم می‌گیرد که دیگر زائران را آزار ندهد و خود نیز برای حل مشکلاتش به حرم امام رضا متوسل می‌شود.
[[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا]] داستانی را نقل می‌کند که پس از [[شهادت]] امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس یک یوزپلنگ به [[حرم امام رضا]] نزدیک می‌شود و تا وقتی که در کنار دیوار مرقد ایستاده است، یوزپلنگ به او نزدیک نمی‌شود. شاهد این ماجرا یک راهزن است که با دیدن این صحنه تصمیم می‌گیرد که دیگر زائران را آزار ندهد و خود نیز برای حل مشکلاتش به حرم امام رضا متوسل می‌شود.


[[شیخ صدوق|صدوق]] می‌نویسد: ''ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیل سلیطی گفت: از حاکم رازی، دوست ابی جعفر عتبی شنیدم که می‌گفت مرا ابوجعفر به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد، روز پنجشنبه برای [[زیارت]] امام رضا(ع) از او اجازه خواستم.''{{سخ}}
[[شیخ صدوق|صدوق]] می‌نویسد: ''ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیل سلیطی گفت: از حاکم رازی، دوست ابی جعفر عتبی شنیدم که می‌گفت مرا ابوجعفر به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد، روز پنجشنبه برای [[زیارت]] امام رضا(ع) از او اجازه خواستم.''{{سخ}}
خط ۳۶: خط ۳۶:
''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی‌رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}}
''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی‌رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}}
''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، و مشکلی در زندگی پیدا می‌کردم، بدین مشهد پناه می‌آوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت می‌کردم و خداوند نیاز مرا بر طرف می‌کرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود و چون آن پسر بچه به حد [[بلوغ]] رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد (سلام الله علی ساکنه) که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد''.<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۴.</ref>
''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، و مشکلی در زندگی پیدا می‌کردم، بدین مشهد پناه می‌آوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت می‌کردم و خداوند نیاز مرا بر طرف می‌کرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود و چون آن پسر بچه به حد [[بلوغ]] رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد (سلام الله علی ساکنه) که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد''.<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۴.</ref>
[[مجلسی]] در [[بحار الانوار]]، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان [[سلطان سنجر]]، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه می‌برد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر می‌اندازد و شفا می‌یابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می سازد. <ref>مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 328. </ref>


== در شعر و هنر فارسی ==
== در شعر و هنر فارسی ==
کاربر ناشناس