کاربر ناشناس
بنیعباس: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz |
imported>Fayaz جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
{{تبارنامه بنیعباس}} | {{تبارنامه بنیعباس}} | ||
==ادعای امامت== | ==ادعای امامت== | ||
[[ابوهاشم]] فرزند محمد حنفیه و بزرگ بنیهاشم در ۹۸ق پس از دیدار با | [[ابوهاشم]] فرزند [[محمد بن حنفیه|محمد حنفیه]] و بزرگ [[بنی هاشم|بنیهاشم]] در ۹۸ق پس از دیدار با [[سلیمان بن عبدالملک]]، خلیفه [[بنی مروان|بنیمروان]] درگذشت. برخی منابع، از دیدار او با محمدبنعلی، و سپردن اسرار دعوت خود به او خبر دادهاند. محمد بن علی سپس ادعای [[امامت]] بنیهاشم کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ص۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۹۷؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۹۳-۲۹۲.</ref> | ||
==دعوت و قیام علیه بنیامیه== | |||
محمد بن علی، در ۱۰۰ق دعوتگران خود را به عراق و خراسان فرستاد تا مردم را به [[آل محمد (ص)]] دعوت کنند. پایگاه اصلی وی، [[کوفه]] بود. پیروان او، خمس اموال و هدایا برای او میفرستادند. محمد بن علی به مدت ۲۸ سال توانست، سازمان تبلیغی مخفی و منظم ایجاد و اداره کند. | محمد بن علی، در ۱۰۰ق [[داعی|دعوتگران]] خود را به [[عراق]] و [[خراسان]] فرستاد تا مردم را به [[آل محمد (ص)]] دعوت کنند. پایگاه اصلی وی، [[کوفه]] بود. پیروان او، خمس اموال و هدایا را برای او میفرستادند. محمد بن علی به مدت ۲۸ سال توانست، سازمان تبلیغی مخفی و منظم ایجاد و اداره کند. پس از فوت محمد بن علی در ۱۲۵ق<ref>نک: بلاذری، همان، ج۴، ص۱۰۷؛ نیز اخبار، ص۲۳۹.</ref> داعیان و پیروان او بنابر وصیتش، جانشینی پسرش [[ابراهیم امام|ابراهیم]] را پذیرفتند.<ref>همان، ص۲۳۷-۲۳۹؛ طبری، ج۷ُ ص ۲۹۴-۲۹۵.</ref> | ||
پس از فوت محمد بن علی در ۱۲۵ق<ref>نک: بلاذری، همان، ج۴، ص۱۰۷؛ نیز اخبار، ص۲۳۹.</ref> داعیان و پیروان او بنابر وصیتش، جانشینی پسرش ابراهیم را پذیرفتند.<ref>همان، ص۲۳۷-۲۳۹؛ طبری، ج۷ُ ص ۲۹۴-۲۹۵.</ref> | |||
هنگامی که | هنگامی که مروان بن محمد، با آشوبهای فراوان و عدم توان کنترل آن روبرو بود، [[ابومسلم خراسانی]] به داعیان پیوست.<ref>طبری، ج۷، ص۳۲۳، ۳۷۴-۳۷۵، ۳۹۳-۳۹۴.</ref> او در [[رمضان]] ۱۲۹ق در [[مرو]] قیام خود را شروع کرد.<ref>طبری، ج۷، ص۳۷۸-۳۷۹؛ اخبار، ص۳۱۰، ۳۱۵.</ref> قُحطَبة بن شَبیب، فرمانده لشکریان بنیعباس به سمت شهرهای اطراف و عراق حرکت کرد.<ref>همان، ص۳۲۱.</ref> او در [[محرم]] ۱۳۲ق به کوفه رسید. ولی اندکی پیش از آن، ابراهیم در زندان مروان بن محمد درگذشت.<ref>بلاذری، جمل، ج۴، ص۱۶۴-۱۶۵؛ طبری، ج۷، ص۴۲۲.</ref> ابراهیم به هنگام دستگیری، برادرش ابوالعباس عبدالله [[سفاح]] را جانشین خود قرار داد و از او خواست به کوفه برود.<ref>بلاذری، همان، ج۴، ص۱۶۷.</ref> | ||
==شروع خلافت== | ==شروع خلافت== | ||
خلافت عباسی پس از بیعت با ابوالعباس عبدالله سفاح در [[ربیع الاول]] یا [[ربیع الثانی]] ۱۳۲ق/۷۴۹م در [[مسجد کوفه]] آغاز شد. آنها | خلافت عباسی پس از بیعت با ابوالعباس عبدالله [[سفاح]] در [[ربیع الاول]] یا [[ربیع الثانی]] ۱۳۲ق/۷۴۹م در [[مسجد کوفه]] آغاز شد. آنها سپس [[مروان بن محمد|مروان]] و بقایای [[امویان]] را تار و مار کردند.<ref>طبری، ج۷، ص۴۶۶.</ref> [[منصور عباسی|منصور]]، دومین خلیفه این خاندان، تلاش بسیاری برای تحکیم حکومت نمود. در آغاز عبدالله بن علی، عموی منصور در [[شام]] شورش کرد. ابومسلم این شورش را سرکوب کرد.منصور در [[شعبان المعظم|شعبان]] ۱۳۷ق ابومسلم را بخاطر بیاعتمادی و بیم از قدرت او به قتل رساند و با بخششهای فراوان یاران او را به سکوت واداشت.<ref>طبری، ج۷، ۴۹۳؛ مسعودی، ج۴، ص۱۴۳.</ref> | ||
[[ | ==امامان و بنیعباس== | ||
بنیعباس پس از صلح و کنارهگیری از خلافت امام حسن(ع) از علویان فاصله گرفتند. عبیدالله برادر [[ابن عباس|ابنعباس]]، فرماندهی سپاه [[امام حسن (ع)|امام حسن]] را رها کرد و به [[معاویه]] پیوست.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۳۰.</ref> [[ابن عباس|ابنعباس]] در حرکت [[امام حسین (ع)]] به [[کوفه]] در [[مکه]] ماند.<ref>الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.</ref> او و فرزندانش پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) فقط با [[محمد حنفیه]] و فرزندش [[عبدالله بن محمد حنفیه|ابوهاشم]] ارتباط نزدیک داشتند.<ref>الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.</ref> | |||
امامت [[امام صادق علیهالسلام|حضرت صادق]]، امام ششم [[شیعیان]] و امامان بعدی با دوران حکومت بنیعباس همزمان بود. سیاست کلی این امامان شامل [[تقیه]] و عدم مخالفت صریح با بنیعباس در اجتماع، عدم شرکت در قیامهای [[علویان]] و انتقادهای صریح و شجاعانه در دیدارهای رودررو با خلفاء بود. | |||
امامت [[امام صادق علیهالسلام|حضرت صادق]] | در برخی منابع، از ارسال دو نامه برای [[امام صادق]] توسط [[ابومسلم]] در زمان دعوت بنیعباس و دو نامه از سوی [[ابوسلمه|ابوسَلمه خلَاّل]]، وزیر سفاح روایت شده است. [[مسعودی]] نوشته که امام به دو نامه ابومسلم جوابی نداده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۶۸.</ref> اما فخر رازی آورده، جعفر بن محمد پاسخ داد: نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است.<ref>فخر رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۵۹۱</ref> اسد حیدر، علت واکنش امام صادق به نامههای ابومسلم را در عدم صداقت و عدم وفاداری ابومسلم دانسته است.<ref>حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۰۶.</ref> حضرت صادق به آورنده نامه ابوسلمه گفت: مرا کاری با ابوسلمه نیست! او شیعه دیگران است.<ref>حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۰۶.</ref> | ||
==موقعیت | ==موقعیت طالبیان و شیعیان== | ||
[[ابنعباس]] | گفته شده [[ابن عباس|ابنعباس]] به فرزندش على وصیت کرد(۶۸ق) پس از مرگ او، از [[حجاز]] خارج شود و از قیامهاى پسرعموهایش، [[علویان]] دورى کند.<ref>اخبار الدولةالعباسی، ص۲۰۰.</ref> محمدبنعلی، نوه ابنعباس در ۱۰۰ق وقتی [[داعی]] خود را به [[خراسان]] میفرستاد، به او توصیه کرد از شخصی به نام غالب و یارانش که در [[نیشابور]] مردم را به [[امام باقر (ع)]] دعوت میکرد، دوری کند.<ref>اخبار الدولةالعباسی، ص۲۰۴.</ref> او، برادران، فرزندان، داعیان و طرفدارانش در [[قیام زید]] (۱۲۲ق)و فرزندش [[یحیی بن زید|یحیی]] (۱۲۵ق) شرکت نکردند.<ref>الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ۱۳۸۱ش، ص۸۹.</ref> | ||
*قیام عبدالله بن معاویة | |||
عبدالله بن معاویة، نوه [[عبدالله بن جعفر بن ابیطالب]]، در ۱۲۷ق در [[کوفه]] در اوایل حکومت مروان بن محمد قیام کرد. او پس از شکست، به منطقه جبال (همدان، ری، قومس و اصفهان) رفت و آنجا را به اضافه شیراز تصرف کرد.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۵۷.</ref> سپس خاندان عباسی مانند [[منصور عباسی|منصور]] و [[سفاح]] و عموهایش به او پیوستند. او منصور را والی ایذه کرد. عبدالله در ۱۲۹ق از سپاه مروان شکست خورد و به امید یاری [[ابومسلم]] به [[هرات]] رفت. خاندان عباسی نیز به شراة برگشتند. عبدالله توسط حاکم هرات و بدستور ابومسلم، در زندان کشته شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۶۴.</ref> | |||
*بیعت با نفس زکیه | |||
در ۱۲۶ق پس از مرگ [[هشام بن عبدالملک]]، خلیفه قدرتمند مروانی، بنی هاشم در موسم [[حج]] در دهکده [[ابواء]]، مدفن [[آمنه]]، مادر [[پیامبر]] جمع شدند. در این جلسه، [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] معروف به [[محمد بن عبدالله بن حسن|نفس زکیه]] به عنوان [[خلیفه]] آینده معرفی شد و بنیعباس و بقیه بجز [[امام صادق]] با او [[بیعت]] کردند.<ref>مفید، ارشاد، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۲.</ref> آنان در ۱۲۹ق، در [[مکه]] برای تجدید بیعت تشکیل جلسه دادند ولی بنیعباس با شنیدن شروع قیام ابومسلم، جلسه را ترک کردند.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۲۲۷.</ref> | |||
*قیام نفس زکیه | *قیام نفس زکیه | ||
{{اصلی|نفس زکیه}} | {{اصلی|نفس زکیه}} | ||
در دوران سفاح، علویان از آرامش نسبی برخوردار بودند. جانشین او، منصور در ابتدای حکومت، به دنبال نفس زکیه و برادرش ابراهیم، پدر آنان، عبدالله بن حسن را زیر نظر گرفت و تحت فشار قرار داد. | |||
مهمترین واقعهای که خلافت منصور را به طور جدی تهدید کرد، [[قیام محمد بن عبدالله بن حسن|قیام محمد بن عبدالله]] مشهور به [[نفس زکیه]] در [[مکه]] و [[مدینه]] و [[قیام قتیل باخمرا|قیام برادرش]]، [[ابراهیم بن عبدالله|ابراهیم]] در [[بصره]] بود.<ref>طبری، ج۷، ص۴۹۳؛ ابوالفرج، همان، ص۲۳۲، ۳۱۵.</ref> منصور تنها به سرکوب نظامی بسنده نکرد. او برای بیاعتبار کردن علویان و تثبیت خلافت عباسی به استفاده از اخبار و احادیث و نیز استفاده از منجمان برای پیشگویی حوادث و نقل رؤیا میپرداخت.<ref>بلاذری، ج۴، ص۲۶۲؛ طبری، ج۷، ص۶۲۴، ۶۲۶، ۶۴۵، ۶۴۸.</ref> منصور برای مقابله با علویان پسرش، محمد را «مهدی» خواند.<ref>برای تفصیل، نک: دوری، الفکرة...؛ ۱۲۹-۱۳۰؛ عمر، بحوث، ۲۱۲-۲۱۴.</ref>وی در نامهای به [[محمد نفس زکیه]] موضوع وراثت [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] از [[پیامبر(ص)]] را مطرح ساخت.<ref>طبری، ج۷، ص۵۷۱.</ref> در این زمان روایاتی با ساختار پیشگویانه ترویج میشد که بر بقای خلافت در فرزندان عباس و حتی محرومیت [[آل ابیطالب|آل ابی طالب]] از آن تأکید داشت.<ref>ابن سعد، ج۵، ص۳۲۸؛ بلاذری، همان، ج۴، ص۱۱؛ دینوری مالکی، ج۱، ص۱۵۸؛ نیز نک: اخبار، ص۱۳۱، ۱۶۸، ۱۸۶، ۱۸۷، ۲۰۰.</ref> | مهمترین واقعهای که خلافت منصور را به طور جدی تهدید کرد، [[قیام محمد بن عبدالله بن حسن|قیام محمد بن عبدالله]] مشهور به [[نفس زکیه]] در [[مکه]] و [[مدینه]] و [[قیام قتیل باخمرا|قیام برادرش]]، [[ابراهیم بن عبدالله|ابراهیم]] در [[بصره]] بود.<ref>طبری، ج۷، ص۴۹۳؛ ابوالفرج، همان، ص۲۳۲، ۳۱۵.</ref> منصور تنها به سرکوب نظامی بسنده نکرد. او برای بیاعتبار کردن علویان و تثبیت خلافت عباسی به استفاده از اخبار و احادیث و نیز استفاده از منجمان برای پیشگویی حوادث و نقل رؤیا میپرداخت.<ref>بلاذری، ج۴، ص۲۶۲؛ طبری، ج۷، ص۶۲۴، ۶۲۶، ۶۴۵، ۶۴۸.</ref> منصور برای مقابله با علویان پسرش، محمد را «مهدی» خواند.<ref>برای تفصیل، نک: دوری، الفکرة...؛ ۱۲۹-۱۳۰؛ عمر، بحوث، ۲۱۲-۲۱۴.</ref>وی در نامهای به [[محمد نفس زکیه]] موضوع وراثت [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] از [[پیامبر(ص)]] را مطرح ساخت.<ref>طبری، ج۷، ص۵۷۱.</ref> در این زمان روایاتی با ساختار پیشگویانه ترویج میشد که بر بقای خلافت در فرزندان عباس و حتی محرومیت [[آل ابیطالب|آل ابی طالب]] از آن تأکید داشت.<ref>ابن سعد، ج۵، ص۳۲۸؛ بلاذری، همان، ج۴، ص۱۱؛ دینوری مالکی، ج۱، ص۱۵۸؛ نیز نک: اخبار، ص۱۳۱، ۱۶۸، ۱۸۶، ۱۸۷، ۲۰۰.</ref> | ||