پرش به محتوا

تقریب مذاهب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۸: خط ۱۸:
همچنین برای مشروعیت تقریب به آیه {{متن قرآن|«قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلیٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم...»|سوره= آل‌عمران|آیه=۶۴.}} استناده شده است خداوند به [[پیامبر(ص)]] امر کرده است که [[اهل کتاب]] را با اتکا به اشتراکاتی از جمله [[توحید|یکتاپرستی]] و دوری از [[شرک]]، به وحدت دعوت کند.<ref> فخلعی، آشنایی با تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۲.</ref> بر این اساس، گفته شده است که هر گاه تقریب ادیان توحیدی در راستای باورهای مشترک ممکن باشد، حتماً تقریب مذاهب اسلامی در پرتو باورهای مشترک فراوانی که با یکدیگر دارند ممکن است.<ref> فخلعی، آشنایی با تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۳.</ref>  
همچنین برای مشروعیت تقریب به آیه {{متن قرآن|«قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلیٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم...»|سوره= آل‌عمران|آیه=۶۴.}} استناده شده است خداوند به [[پیامبر(ص)]] امر کرده است که [[اهل کتاب]] را با اتکا به اشتراکاتی از جمله [[توحید|یکتاپرستی]] و دوری از [[شرک]]، به وحدت دعوت کند.<ref> فخلعی، آشنایی با تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۲.</ref> بر این اساس، گفته شده است که هر گاه تقریب ادیان توحیدی در راستای باورهای مشترک ممکن باشد، حتماً تقریب مذاهب اسلامی در پرتو باورهای مشترک فراوانی که با یکدیگر دارند ممکن است.<ref> فخلعی، آشنایی با تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۲۳.</ref>  
== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
===تلاش‌های خلفا و حاکمان===
اصطلاح تقریب مذاهب اسلامی مربوط به قرن چهاردهم قمری است. هر چند به گفته برخی از محققان در دوره‌هایی از تاریخ اسلام، تلاش‌هایی برای رفع درگیری‌های مذهبی از سوی حاکمان مسلمان صورت گرفته است<ref>جودکی، «تقریب»، ص۷۷۳.</ref> از جمله پیشنهاد [[منصور عباسی|منصور]]، خلیفه دوم عباسی (حکومت: ۱۳۶–۱۵۸ق)، به [[مالک بن انس]]، پیشوای [[مذهب مالکی]]، برای اعلام کردن کتاب او به عنوان تنها منبع رسمی و مشروع در جامعه اسلامی، که با مخالفت مالک روبرو شد.<ref>طبری، «المنتخب من کتاب المذیل...»، ص۶۵۹–۶۶۰.</ref> [[مأمون]]، هفتمین خلیفه عباسی (حکومت: ۱۹۸–۲۱۸ق) برای رفع مناقشات مذهبی، مجالس متعددی تشکیل می‌داد که در آن بزرگان هر مذهب درباره مسائل مختلف به بحث و گفتگو می‌پرداختند، اما حمایت مأمون از [[معتزله]]، بحث‌های مذکور را بی‌نتیجه ساخت.<ref>صعیدی، «سعی قدیم فی توحید المذاهب»، ص۳۷–۳۸.</ref>  
اصطلاح تقریب مذاهب اسلامی مربوط به قرن چهاردهم قمری است. هر چند به گفته برخی از محققان در دوره‌هایی از تاریخ اسلام، تلاش‌هایی برای رفع درگیری‌های مذهبی از سوی حاکمان مسلمان صورت گرفته است<ref>جودکی، «تقریب»، ص۷۷۳.</ref> از جمله پیشنهاد [[منصور عباسی|منصور]]، خلیفه دوم عباسی (حکومت: ۱۳۶–۱۵۸ق)، به [[مالک بن انس]]، پیشوای [[مذهب مالکی]]، برای اعلام کردن کتاب او به عنوان تنها منبع رسمی و مشروع در جامعه اسلامی، که با مخالفت مالک روبرو شد.<ref>طبری، «المنتخب من کتاب المذیل...»، ص۶۵۹–۶۶۰.</ref> [[مأمون]]، هفتمین خلیفه عباسی (حکومت: ۱۹۸–۲۱۸ق) برای رفع مناقشات مذهبی، مجالس متعددی تشکیل می‌داد که در آن بزرگان هر مذهب درباره مسائل مختلف به بحث و گفتگو می‌پرداختند، اما حمایت مأمون از [[معتزله]]، بحث‌های مذکور را بی‌نتیجه ساخت.<ref>صعیدی، «سعی قدیم فی توحید المذاهب»، ص۳۷–۳۸.</ref>  


[[نادرشاه افشار]] (حکومت: ۱۱۴۸–۱۱۶۰ق) شرط پذیرش سلطنت ایران را در مجلسی که در ۱۱۴۸ق با حضور نمایندگان تمام طبقات [[ایران]] در دشت مغان برگزار شد، ترک سبّ [[خلفای سه‌گانه]] و احتساب مذهب [[شیعه|مذهب شیعه]]، به‌عنوان مذهب پنجم در کنار [[مذاهب چهارگانه اهل‌سنت]] اعلام کرد و نمایندگانی به عثمانی فرستاد و همکاری آنان را در این امر خواستار شد.<ref>آتابای، «تلاش نادرشاه افشار برای رفع اختلافات مذهبی»، ص۷۱.</ref> وی به رغم جنگ‌های [[ایران]] و [[امپراتوری عثمانی|عثمانی]] و تجاوز نیروهای عثمانی به مرزهای ایران، برای وحدت شیعه و سنی تلاش نمود و در ۱۱۵۶ق پیشنهاد کرد که علمای برجسته شیعه با [[عبدالله سویدی|عبدالله سُوَیدی]] (۱۱۷۴ق)، شیخ‌الاسلام عثمانی، مجلس بحث و گفتگویی در [[بغداد]] تشکیل دهند، اما این پیشنهاد با مخالفت علمای شیعه و کارشکنی و بدگمانی شیخ‌الاسلام عثمانی بی‌نتیجه ماند.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۷۴؛ آتابای، «تلاش نادرشاه افشار برای رفع اختلافات مذهبی»، ص۷۱.</ref>
[[نادرشاه افشار]] (حکومت: ۱۱۴۸–۱۱۶۰ق) شرط پذیرش سلطنت ایران را در مجلسی که در سال ۱۱۴۸ق با حضور نمایندگان تمام طبقات [[ایران]] در دشت مغان برگزار شد، ترک سبّ [[خلفای سه‌گانه]] و احتساب مذهب [[شیعه|مذهب شیعه]]، به‌عنوان مذهب پنجم در کنار [[مذاهب چهارگانه اهل‌سنت]] اعلام کرد و نمایندگانی به عثمانی فرستاد و همکاری آنان را در این امر خواستار شد.<ref>آتابای، «تلاش نادرشاه افشار برای رفع اختلافات مذهبی»، ص۷۱.</ref> وی به رغم جنگ‌های [[ایران]] و [[امپراتوری عثمانی|عثمانی]] و تجاوز نیروهای عثمانی به مرزهای ایران، برای وحدت شیعه و سنی تلاش نمود و در سال ۱۱۵۶ق پیشنهاد کرد که علمای برجسته شیعه با [[عبدالله سویدی|عبدالله سُوَیدی]] (۱۱۷۴ق)، شیخ‌الاسلام عثمانی، مجلس بحث و گفتگویی در [[بغداد]] تشکیل دهند، اما این پیشنهاد با مخالفت علمای شیعه و کارشکنی و بدگمانی شیخ‌الاسلام عثمانی بی‌نتیجه ماند.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۷۴؛ آتابای، «تلاش نادرشاه افشار برای رفع اختلافات مذهبی»، ص۷۱.</ref>


=== سیدجمال‌الدین اسدآبادی ===
[[سید جمال‌الدین اسدآبادی]] در اوایل سده چهاردهم، موضوع اتحاد اسلام را در مقالاتش در مجله عربی‌زبان [[مجله عروة الوثقی|عروة الوثقی]]، مطرح کرد و اندیشه‌های خود را با استفاده از حمایت مسئولان کشورهای اسلامی تشریح نمود.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۸۲، ۱۸۵، ۱۸۷.</ref> با تعطیلی مجله عروةالوثقی، این موضوع مدتی مسکوت ماند و با دعوت [[سلطان عبدالحمید دوم]]، پادشاه عثمانی (حکومت: ۱۲۹۳–۱۳۲۷ق/ ۱۸۷۶–۱۹۰۹م)، از سید جمال‌الدین، برای فعالیت در راه تحقق اتحاد اسلامی، دوباره مطرح شد؛ هر چند که به سبب بروز مخالفت‌ها و مبهم بودن اغراض سلطان عبدالحمید، این امر تحقق نیافت.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۸۲، ۱۸۵، ۱۸۷.</ref>
[[سید جمال‌الدین اسدآبادی]] در اوایل سده چهاردهم، موضوع اتحاد اسلام را در مقالاتش در مجله عربی‌زبان [[مجله عروة الوثقی|عروة الوثقی]]، مطرح کرد و اندیشه‌های خود را با استفاده از حمایت مسئولان کشورهای اسلامی تشریح نمود.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۸۲، ۱۸۵، ۱۸۷.</ref> با تعطیلی مجله عروةالوثقی، این موضوع مدتی مسکوت ماند و با دعوت [[سلطان عبدالحمید دوم]]، پادشاه عثمانی (حکومت: ۱۲۹۳–۱۳۲۷ق/ ۱۸۷۶–۱۹۰۹م)، از سید جمال‌الدین، برای فعالیت در راه تحقق اتحاد اسلامی، دوباره مطرح شد؛ هر چند که به سبب بروز مخالفت‌ها و مبهم بودن اغراض سلطان عبدالحمید، این امر تحقق نیافت.<ref>محیط طباطبائی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق‌زمین، ۱۳۷۰ش، ص۱۸۲، ۱۸۵، ۱۸۷.</ref>