پرش به محتوا

یقین: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۸۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۳
جز
خط ۲۵: خط ۲۵:


===یقین و فناء===
===یقین و فناء===
به باور [[ملامهدی نراقی]] در مرحله سوم یقین، انسان به معلوم متصل می‌شود و خود را با آن یکی می‌بیند؛ اما هنوز بهره‌ای از وجود را برای خود احساس می‌کند؛ مثل زمانی که در آتش قرار دارد، اما در آن نمی‌سوزد. او مرحله بعدی نیز در نظر می‌گیرد که در آن عارف وجود خودش را محو در خداوند می‌بیند. وی این حالت را فناء می‌نامد وآن را به حالت انسانی تشبیه می‌کند که در آتش قرار گرفته و در آن سوخته و از بین رفته است. به گفته او اهل سلوک از این مرحله به «حقیقت حق الیقین» تعبیر کرده‌اند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref>
به باور [[ملامهدی نراقی]] در مرحله سوم یقین، انسان به معلوم متصل می‌شود و خود را با آن یکی می‌بیند؛ اما هنوز بهره‌ای از وجود را برای خود احساس می‌کند؛ مثل زمانی که در آتش قرار دارد، اما در آن نمی‌سوزد. او مرحله بعدی نیز در نظر می‌گیرد که در آن عارف وجود خودش را محو در خداوند می‌بیند. وی این حالت را فناء می‌نامد وآن را به حالت انسانی تشبیه می‌کند که در آتش قرار گرفته و در آن سوخته و از بین رفته است. به گفته او اهل سلوک از این مرحله به «حقیقت حق الیقین» تعبیر کرده‌اند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref>[[ملا هادی سبزواری]] نیز توحید حقیقی را در یک تقسیم بندی به علم‌الیقین و عین‌الیقین و حق‌الیقین تقسیم کرده است و دو قسم اخیر را به پروانه‌ای تمثیل کرده که بدون هیچ مانعی خود آتش را می‌بیند و در آتش می سوزد. سبزواری تصریح کرده که این دو قسم توحید(توحید عین الیقینی و حق الیقینی) تمام تعینات و حدود را از انسان موحد می‌زداید و او را منزه می‌کند. <ref>سبزواری، پاورقی اسفار، ج۲، ص۳۳۷.
 
</ref>
این تعریف از فناء در کلام [[نصیرالدین طوسی]] هم آمده است: اما او از فناء نام نبرده و آن را همان حق الیقین دانسته است.<ref> نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷.</ref>
این تعریف از فناء در کلام [[نصیرالدین طوسی]] هم آمده است: اما او از فناء نام نبرده و آن را همان حق الیقین دانسته است.<ref> نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، ۱۳۶۹ش، ص۷۷.</ref>


۱۸٬۴۲۹

ویرایش