پرش به محتوا

بخارا: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahdiemadi
جز (اصلاح شناسه)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:بخارا.png|بندانگشتی|موقعیت جغرافیایی شهر بخارا در [[ازبکستان]]]]
[[پرونده:بخارا.png|بندانگشتی|موقعیت جغرافیایی شهر بخارا در [[ازبکستان]]]]


'''بخارا'''، نام ولایت و شهری در [[ازبکستان|جمهوری ازبکستان]] است. این شهر پس از ورود [[اسلام]] به [[آسیای مرکزی]] یکی از مهم‌ترین مراکز اسلامی شد و نقش مهمی در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی در طی قرون متوالی، ایفا کرد. به طوری که از قرن اول تا قرن دوازدهم هجری، بخارا را «مهد اسلام» نام نهادند.
'''بُخارا'''، نام ولایت و شهری در [[ازبکستان|جمهوری ازبکستان]] است. این شهر پس از ورود [[اسلام]] به [[آسیای مرکزی]] یکی از مهم‌ترین مراکز اسلامی شد و نقش مهمی در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی در طی قرون متوالی، ایفا کرد. به طوری که از قرن اول تا قرن دوازدهم هجری، بخارا را «مهد اسلام» نام نهادند.


بخارا تا زمان [[ناصرالدین شاه]] جزئی از خاک [[ایران]] بود ولی طبق معاهده آخال از ایران جدا و به [[روسیه]] پیوست. امروزه مردم بخارا به آداب و رسوم و سنن قدیمی اسلامی ـ ایرانی خود همچنان پایبند مانده‌اند. [[شیعیان]] از گذشته های دور در بخارا حضور داشته اند و اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد شیعیان بخارا با برخی از [[مرجع تقلید|مراجع]] [[نجف]] نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] می‌کردند. از نشانه‌های ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] در این منطقه است و شیعیان در این شهر [[مسجد]] و [[حسینیه]] دارند.
بخارا تا زمان [[ناصرالدین شاه]] جزئی از خاک [[ایران]] بود ولی طبق معاهده آخال از ایران جدا و به [[روسیه]] پیوست. امروزه مردم بخارا به آداب و رسوم و سنن قدیمی اسلامی ایرانی خود همچنان پایبند مانده‌اند. [[شیعیان]] از گذشته‌های دور در بخارا حضور داشته‌اند و اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد شیعیان بخارا با برخی از [[مرجع تقلید|مراجع]] [[نجف]] نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] می‌کردند. از نشانه‌های ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] در این منطقه است و شیعیان در این شهر [[مسجد]] و [[حسینیه]] دارند.


==ولایت و شهر بخارا==
==ولایت و شهر بخارا==
بخارا به ولایت و شهر بخارا اطلاق می‌گردد:
بخارا به ولایت و شهر بخارا اطلاق می‌گردد:


* ولایت بخارا (جمعیت در ۱۳۵۶ ش /۱۹۷۷ حدود ۰۰۰، ۱۸۰، ۱ تن)، با مساحتی حدود ۰۰۰، ۱۴۳ کیلومترمربع، در جنوب غربی جمهوری [[ازبکستان]] واقع است. از شمال به جمهوری قزاقستان، از مشرق به ولایت سیردریا (سمرقند)، از جنوب شرقی به ولایت قشقا دریا و از مغرب به جمهوری خودمختار قراقالپاق و جمهوری ترکمنستان محدود است. کمابیش با ناحیه زرافشان قدیم مطابقت دارد. مشتمل بر ۸۴ ده، سه شهر به نام های زرافشان، خوقند و نوایی و سه شهرک جدید است.
* ولایت بخارا (جمعیت در ۱۳۵۶ش /۱۹۷۷ حدود ۰۰۰، ۱۸۰، ۱ تن)، با مساحتی حدود ۰۰۰، ۱۴۳ کیلومترمربع، در جنوب غربی جمهوری [[ازبکستان]] واقع است. از شمال به جمهوری قزاقستان، از مشرق به ولایت سیردریا (سمرقند)، از جنوب شرقی به ولایت قشقا دریا و از مغرب به جمهوری خودمختار قراقالپاق و جمهوری ترکمنستان محدود است. کمابیش با ناحیه زرافشان قدیم مطابقت دارد. مشتمل بر ۸۴ ده، سه شهر به نام‌های زرافشان، خوقند و نوایی و سه شهرک جدید است.


:::در ۱۳۱۶ ش / ۱۹۳۸، ولایت بخارا در جمهوری ازبکستان تشکیل، و مرکز آن شهر بخارا تعیین شد. طبق آمارگیری ۱۳۴۹ ش /۱۹۷۰، ظاهراً حدود ۷۲% جمعیت ولایت بخارا را ازبکان تشکیل می‌دادند. در ۱۲۹۹ ش /۱۹۲۰ جمعیت بخارا عمدتاً ازبک و قزاق و تاجیک و یهودی و عرب بودند،<ref>عالم خان، ص ۳۲-۳۳</ref> در دهه‌های اخیر گروه‌هایی از یهودی‌ها از بخارا به اسراییل مهاجرت کرده‌اند. امروز گروه‌هایی از تاجیکان نیز به زبان ازبکی تکلم می‌کنند. همچنین گروه های روس تبار در ولایت بخارا به سر می‌برند.
:::در ۱۳۱۶ش / ۱۹۳۸، ولایت بخارا در جمهوری ازبکستان تشکیل، و مرکز آن شهر بخارا تعیین شد. طبق آمارگیری ۱۳۴۹ش /۱۹۷۰، ظاهراً حدود ۷۲% جمعیت ولایت بخارا را ازبکان تشکیل می‌دادند. در ۱۲۹۹ش /۱۹۲۰ جمعیت بخارا عمدتاً ازبک و قزاق و تاجیک و یهودی و عرب بودند،<ref>عالم خان، ص۳۲-۳۳</ref> در دهه‌های اخیر گروه‌هایی از یهودی‌ها از بخارا به اسراییل مهاجرت کرده‌اند. امروز گروه‌هایی از تاجیکان نیز به زبان ازبکی تکلم می‌کنند. همچنین گروه‌های روس تبار در ولایت بخارا به سر می‌برند.


* شهر بخارا، مرکز ولایت (جمعیت در ۱۳۴۹ ش / ۱۹۷۰ حدود ۰۰۰، ۱۱۲ تن)، در مشرق قسمت سفلای حوضه آبریز رود زرافشان و در قسمت بالای آبراه شاهرود واقع است. شهر سمرقند در حدود ۳۱۰ کیلومتری مشرق آن و شهر تاشکند در ۶۰۰ کیلومتری شمال شرقی آن واقع است. از سمت جنوب شرقی با خط فرعی راه آهن از طریق آبادی کاگان به برخی از شهرهای جمهوری های آسیای میانه متصل است.
* شهر بخارا، مرکز ولایت (جمعیت در ۱۳۴۹ش / ۱۹۷۰ حدود ۰۰۰، ۱۱۲ تن)، در مشرق قسمت سفلای حوضه آبریز رود زرافشان و در قسمت بالای آبراه شاهرود واقع است. شهر سمرقند در حدود ۳۱۰ کیلومتری مشرق آن و شهر تاشکند در ۶۰۰ کیلومتری شمال شرقی آن واقع است. از سمت جنوب شرقی با خط فرعی راه آهن از طریق آبادی کاگان به برخی از شهرهای جمهوری‌های آسیای میانه متصل است.


در کتابخانه ابن سینا و کتابخانه عمومی شهر، نسخ خطی نایاب از [[ابن سینا]]، نوایی، [[فردوسی]] و دیگران یافت می‌شود. در ۱۳۰۶ ش، موزه مردم‌شناسی آن تأسیس شده است. چند دانشکده دارد. در [[ایران]] یکی از محلات قدیم بخارا، به نام جوی مولیان، که در شعر [[رودکی]] آمده معروف شده است.
در کتابخانه ابن سینا و کتابخانه عمومی شهر، نسخ خطی نایاب از [[ابن سینا]]، نوایی، [[فردوسی]] و دیگران یافت می‌شود. در ۱۳۰۶ ش، موزه مردم‌شناسی آن تأسیس شده است. چند دانشکده دارد. در [[ایران]] یکی از محلات قدیم بخارا، به نام جوی مولیان، که در شعر [[رودکی]] آمده معروف شده است.
خط ۲۰: خط ۱۹:


==آثار باستانی و تاریخی بخارا==
==آثار باستانی و تاریخی بخارا==
آثار باستانی و تاریخی شهر بخارا فراوان است، از جمله:
آثار باستانی و تاریخی شهر بخارا فراوان است، از جمله:
  {{ستون-شروع}}
  {{ستون-شروع}}
# ارگ (یا قُهَندِز) که بنابر افسانه‌ای سیاوش آن را بنا کرده است.
# ارگ (یا قُهَندِز) که بنابر افسانه‌ای سیاوش آن را بنا کرده است.
# مقبره اسماعیل سامانی (قرن های سوم ـ چهارم)؛
# مقبره اسماعیل سامانی (قرن‌های سوم چهارم)؛
# مجموعه کلان مشتمل بر مناره کلان (۵۲۰) و مسجد کلان (۹۴۸)؛
# مجموعه کلان مشتمل بر مناره کلان (۵۲۰) و مسجد کلان (۹۴۸)؛
# مسجد نمازگاه (قرن دهم)؛
# مسجد نمازگاه (قرن دهم)؛
خط ۳۲: خط ۳۰:
# مسجد خواجه زین الدین (قرن دهم)؛
# مسجد خواجه زین الدین (قرن دهم)؛
# مدرسه میرعرب (۹۴۱-۹۴۲) که مزار میرعرب در آن است؛
# مدرسه میرعرب (۹۴۱-۹۴۲) که مزار میرعرب در آن است؛
# مقبره چشمه ایوب (قرنهای هشتم ـ دهم)؛
# مقبره چشمه ایوب (قرنهای هشتم دهم)؛
# مسجدِ بلند (قرن نهم و دهم)؛
# مسجدِ بلند (قرن نهم و دهم)؛
# مجموعه قوش ـ مدرسه (قرن دهم)؛
# مجموعه قوش مدرسه (قرن دهم)؛
# مدرسه مادرخان (۹۷۴ـ۹۷۵
# مدرسه مادرخان (۹۷۴۹۷۵
# مدرسه عبدالعزیزخان (۱۰۶۲)؛
# مدرسه عبدالعزیزخان (۱۰۶۲)؛
# مدرسه چارمنار (۱۲۲۲)؛
# مدرسه چارمنار (۱۲۲۲)؛
خط ۴۱: خط ۳۹:
# مدرسه عبدالعزیزخان (قرن دهم)؛
# مدرسه عبدالعزیزخان (قرن دهم)؛
# سرانجام مهمانخانه بخارا (قرن چهاردهم)؛
# سرانجام مهمانخانه بخارا (قرن چهاردهم)؛
# ویرانه‌های قصر وَرَخْشا در ۳۰ کیلومتری شمال غربی شهر بخارا در صحرای قزل قوم غربی با قلعه‌ای به ارتفاع ۱۹ متر.<ref>بلینسکی، ص ۱۸۱</ref>
# ویرانه‌های قصر وَرَخْشا در ۳۰ کیلومتری شمال غربی شهر بخارا در صحرای قزل قوم غربی با قلعه‌ای به ارتفاع ۱۹ متر.<ref>بلینسکی، ص۱۸۱</ref>
  {{پایان}}
  {{پایان}}


از مقابر قدیمی در بخارا مزار خواجه [[ابوحفص بخاری]] (۱۵۰-۲۱۷) است<ref>معین الفقراء، ص ۱۸</ref> که در زمان «بارتولد» به نام صومعه امام ابوحفص نزدیک دروازه «حق ره» برپا و مورد احترام اهل بخارا بوده است.<ref>بارتولد، ۱۳۶۶ ش، ج ۱، ص ۲۵۳</ref> از گورستان های مهم بخارا مزار شریف است.
از مقابر قدیمی در بخارا مزار خواجه [[ابوحفص بخاری]] (۱۵۰-۲۱۷) است<ref>معین الفقراء، ص۱۸</ref> که در زمان «بارتولد» به نام صومعه امام ابوحفص نزدیک دروازه «حق ره» برپا و مورد احترام اهل بخارا بوده است.<ref>بارتولد، ۱۳۶۶ ش، ج ۱، ص۲۵۳</ref> از گورستان‌های مهم بخارا مزار شریف است.


[[شیعیان]] در بخارا [[مسجد]] (و [[حسینیه]]) خاص خود را دارند و گروههای ایرانی به نام افشار، که ظاهراً باقیمانده سپاهیان نادرشاه افشارند، در آنجا به سر می‌برند. در بخارا [[عید نوروز]] با شکوه جشن گرفته می‌شود.
[[شیعیان]] در بخارا [[مسجد]] (و [[حسینیه]]) خاص خود را دارند و گروههای ایرانی به نام افشار، که ظاهراً باقیمانده سپاهیان نادرشاه افشارند، در آنجا به سر می‌برند. در بخارا [[عید نوروز]] با شکوه جشن گرفته می‌شود.


==تاریخچه==
==تاریخچه==
در دوره حکومت [[معاویه]]، سپاهیان عرب به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] نخستین بار با اهل بخارا که پادشاه آن خاتون، زن بیدون (بخارا خدات)، به عنوان نایب السلطنه پسرش طُغشادِه در آنجا حکومت می‌کرد روبرو شدند اما جنگ آنان به مصالحه انجامید و عبیدالله با گرفتن هزار بار هزار درهم و چهار هزار برده عقب نشست.<ref>طبری، ج ۵، ص۲۹۷-۲۹۸؛ نرشخی، ص۵۲ ۵۳</ref>


در دوره حکومت [[معاویه]]، سپاهیان عرب به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] نخستین بار با اهل بخارا ـ که پادشاه آن خاتون، زن بیدون (بخارا خدات)، به عنوان نایب السلطنه پسرش طُغشادِه در آنجا حکومت می‌کرد ـ روبرو شدند اما جنگ آنان به مصالحه انجامید و عبیدالله با گرفتن هزار بار هزار درهم و چهار هزار برده عقب نشست.<ref>طبری، ج ۵، ص ۲۹۷-۲۹۸؛ نرشخی، ص ۵۲ ـ۵۳</ref>
در ۵۳، به نوشته بلاذری، عبیدالله بن زیاد (۲۵ ساله)، با۰۰۰، ۲۴ تن از نهر جیحون گذشت و به بیکند آمد. در آن هنگام خاتون در شهر بخارا بود و با وی صلح کرد به هزار هزار درهم. زیاد وارد شهر شد. پس از او [[سعید بن عثمان بن عفان]] از سوی معاویه والی خراسان شد، وی از جیحون گذشت و به جنگ با بخاراییان شتافت، اما بار دیگر کار به مصالحه کشید.<ref>بلاذری، ص۵۷۱-۵۷۲</ref> در ۸۷ [[قتیبة بن مسلم]] (باهلی)، فرمانده سپاهیان عرب و نماینده [[حجاج بن یوسف|حَجّاج]] در خراسان، شهر بازرگانی بیکند را در نزدیکی بخارا، که بیش از هزار رباط داشت، به قهر گشود و اهالی را قتل عام و شهر را ویران کرد.<ref>نرشخی، ص۲۵-۲۶، ۶۲</ref> سال بعد، به جنگ بخارا رفت و آنجا را نیز گشود. قتیبه با نیرنگ از اهالی بخارا برای دو رکعت نماز گزاردن اجازه گرفت و وارد شهر شد و به خیانت، شهر را گرفت و غنایم بسیار به دست آورد. در این سال، بیشتر شهرهای ولایت بخارا گشوده شد.<ref>بلاذری، ص۵۸۵؛ گردیزی، ص۲۴۸</ref> به نوشته طبری<ref>طبری، ج ۶، ص۴۳۹-۴۴۰</ref> در ۸۹ بخارا به تصرف سپاهیان مسلمان درآمد. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص۶۶</ref> قتیبه، فرمانده قشون معاویه، پس از تصرف بخارا دستور داد تا اهل بخارا نیمی از خانه‌های خویش را به مسلمانان واگذارند. در ۹۴ قتیبه مسجد جامع را اندر حصار بخارا در محل بتخانه بنا کرد و فرمود هر جمعه مردم در آنجا گرد آیند و [[نماز جمعه|نماز آدینه]] بخوانند و هر کس که حاضر می‌شد دو درهم می‌گرفت و اهل بخارا در اوایل اسلام نماز به پارسی می‌خواندند.<ref>نرشخی، ص۶۷</ref>
 
در ۵۳، به نوشته بلاذری، عبیدالله بن زیاد (۲۵ ساله)، با۰۰۰، ۲۴ تن از نهر جیحون گذشت و به بیکند آمد. در آن هنگام خاتون در شهر بخارا بود و با وی صلح کرد به هزار هزار درهم. زیاد وارد شهر شد. پس از او [[سعید بن عثمان بن عفان]] از سوی معاویه والی خراسان شد، وی از جیحون گذشت و به جنگ با بخاراییان شتافت، اما بار دیگر کار به مصالحه کشید.<ref>بلاذری، ص ۵۷۱-۵۷۲</ref> در ۸۷ [[قتیبة بن مسلم]] (باهلی)، فرمانده سپاهیان عرب و نماینده [[حجاج بن یوسف|حَجّاج]] در خراسان، شهر بازرگانی بیکند را در نزدیکی بخارا، که بیش از هزار رباط داشت، به قهر گشود و اهالی را قتل عام و شهر را ویران کرد.<ref>نرشخی، ص ۲۵-۲۶، ۶۲</ref> سال بعد، به جنگ بخارا رفت و آنجا را نیز گشود. قتیبه با نیرنگ از اهالی بخارا برای دو رکعت نماز گزاردن اجازه گرفت و وارد شهر شد و به خیانت، شهر را گرفت و غنایم بسیار به دست آورد. در این سال، بیشتر شهرهای ولایت بخارا گشوده شد.<ref>بلاذری، ص ۵۸۵؛ گردیزی، ص ۲۴۸</ref> به نوشته طبری<ref>طبری، ج ۶، ص ۴۳۹-۴۴۰</ref> در ۸۹ بخارا به تصرف سپاهیان مسلمان درآمد. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص ۶۶</ref> قتیبه، فرمانده قشون معاویه، پس از تصرف بخارا دستور داد تا اهل بخارا نیمی از خانه‌های خویش را به مسلمانان واگذارند. در ۹۴ قتیبه مسجد جامع را اندر حصار بخارا در محل بتخانه بنا کرد و فرمود هر جمعه مردم در آنجا گرد آیند و [[نماز جمعه|نماز آدینه]] بخوانند و هر کس که حاضر می‌شد دو درهم می‌گرفت و اهل بخارا در اوایل اسلام نماز به پارسی می‌خواندند.<ref>نرشخی، ص ۶۷</ref>


===در دوره سامانیان===
===در دوره سامانیان===
اوج پیشرفت بخارا به دوره سامانیان (سال‌های ۲۰۴ تا ۳۹۰) برمی‌گردد. در زمان سامانیان، که پس از اسلام آوردن ایرانیان نخستین سلسله ایرانی مستقل و حاکم در مشرق بودند، شهر بخارا از لحاظ اجتماعی و علمی گسترش یافت. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص۱۶</ref> شهر بخارا از جمله شهرهای خراسان شمرده می‌شد، هرچند آب جیحون در میان شهرهای آن جریان داشت. به نوشته جوینی<ref>جوینی، ج ۱، ص۷۵</ref> بخارا از بلاد شرقی قبة اسلام و در آن نواحی مدینة السلام نامیده می‌شد. در ۲۵۰، در دوره سامانیان، به نوشته ابن خرداذبه<ref>ابن خرداذبه، ص۴۰</ref> به شاه بخارا، احتمالاً از دوره ساسانیان، «بخارا خدات» می‌گفتند؛ بخارا دارای کهندزی بود و رود بخارا (همان زرافشان یا رود سغد) در آن جریان داشت، و خراج آن به ۲۰۰، ۱۸۹، ۱ درهم غَطْریفی می‌رسید.<ref>ابن خرداذبه، ص۳۸</ref> در ۲۶۰ اسماعیل، جد سامانیان، به حکومت بخارا منصوب شد و پس از اندکی بخارا پایتخت سامانیان گردید. در ۲۹۰ به نوشته ابن رسته<ref>ابن رسته، ص۱۰۵</ref> بخارا در کوره (خوره)‌های [[خراسان بزرگ]] از قسمت‌های ایرانشهر شمرده می‌شد.


اوج پیشرفت بخارا به دوره سامانیان (سال های ۲۰۴ تا ۳۹۰) برمی گردد. در زمان سامانیان، که پس از اسلام آوردن ایرانیان نخستین سلسله ایرانی مستقل و حاکم در مشرق بودند، شهر بخارا از لحاظ اجتماعی و علمی گسترش یافت. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص ۱۶</ref> شهر بخارا از جمله شهرهای خراسان شمرده می‌شد، هرچند آب جیحون در میان شهرهای آن جریان داشت. به نوشته جوینی<ref>جوینی، ج ۱، ص ۷۵</ref> بخارا از بلاد شرقی قبة اسلام و در آن نواحی مدینة السلام نامیده می‌شد. در ۲۵۰، در دوره سامانیان، به نوشته ابن خرداذبه<ref>ابن خرداذبه، ص ۴۰</ref> به شاه بخارا، احتمالاً از دوره ساسانیان، «بخارا خدات» می‌گفتند؛ بخارا دارای کهندزی بود و رود بخارا (همان زرافشان یا رود سغد) در آن جریان داشت، و خراج آن به ۲۰۰، ۱۸۹، ۱ درهم غَطْریفی می‌رسید.<ref>ابن خرداذبه، ص ۳۸</ref> در ۲۶۰ اسماعیل، جد سامانیان، به حکومت بخارا منصوب شد و پس از اندکی بخارا پایتخت سامانیان گردید. در ۲۹۰ به نوشته ابن رسته<ref>ابن رسته، ص ۱۰۵</ref> بخارا در کوره (خوره)‌های [[خراسان بزرگ]] از قسمت های ایرانشهر شمرده می‌شد.
در ۳۴۰ به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص۲۳۲</ref> بخارا دارالملک ماوراءالنهر بود و همه وقت سرای امارت در کوره بخارا در شهر بخارا قرار داشت و مرکز آن بومَجْکَث خوانده می‌شد.<ref>اصطخری، ص۳۴۲، ترجمه فارسی، ص۲۳۹</ref> به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص۲۴۵-۲۴۶</ref> پیش از آن وُلات ماوراءالنهر در فَرغانه و چاچ و سمرقند بودند، و مردم بخارا قومی بودند که در قدیم از اصطخر به آنجاانتقال یافتند. در دوره سامانیان، شهر بخارا توسعه بسیار یافت. علت اساسی آن مبادلات بازرگانی میان شرق و غرب و گذشتن جاده ابریشم از آنجا بود.


در ۳۴۰ به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص ۲۳۲</ref> بخارا دارالملک ماوراءالنهر بود و همه وقت سرای امارت در کوره بخارا در شهر بخارا قرار داشت و مرکز آن بومَجْکَث خوانده می‌شد.<ref>اصطخری، ص ۳۴۲، ترجمه فارسی، ص ۲۳۹</ref> به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص ۲۴۵-۲۴۶</ref> پیش از آن وُلات ماوراءالنهر در فَرغانه و چاچ و سمرقند بودند، و مردم بخارا قومی بودند که در قدیم از اصطخر به آنجاانتقال یافتند. در دوره سامانیان، شهر بخارا توسعه بسیار یافت. علت اساسی آن مبادلات بازرگانی میان شرق و غرب و گذشتن جاده ابریشم از آنجا بود.
پیش از حمله مغول، کتابخانه‌های بخارا در جهان [[اسلام]] مشهور بود، از جمله کتابخانه بلعمی (متوفی ۳۶۲)، و کتابخانه نوح بن منصور سامانی (۳۶۵-۳۸۷) که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه صندوق‌های کتاب روی هم انباشته بودند. ظاهراً این کتابخانه پس از استفاده [[ابن سینا]] از آن، طعمه حریق شد.<ref>نیلاب رحیمی، ص۱۰۹-۱۱۱</ref> به نوشته عوفی<ref>عوفی، ص۶۹</ref> در شهر بخارا کتابخانه‌ای سرپل بازارچه بخارا قرار داشت که دیوان مدون اشعار بهرام گور در آن بود. در دوره سامانیان بخارا مرکز علم و ادب شمرده می‌شد و شاعرانی مانند [[رودکی]]، شهید بلخی، دقیقی، [[کسایی مروزی]] در دربار سامانیان نشو و نما یافتند. وزیران سامانی که اهل فضل و ادب و مفاخر پارسی بودند، مانند ابوالفضل بلعمی، ابوعلی بلعمی و خانواده جیهانی، در بخارا می‌زیستند و ابن سینا نیز مدتی در بخارا به سر برده است. در سده‌های بعد از سامانیان نیز از بخارا دانشمندان بزرگی چون ملامحمد شریف بخاری و گروهی دیگر از علما و نام آوران زبان فارسی برخاسته‌اند.
 
پیش از حمله مغول، کتابخانه‌های بخارا در جهان [[اسلام]] مشهور بود، از جمله کتابخانه بلعمی (متوفی ۳۶۲)، و کتابخانه نوح بن منصور سامانی (۳۶۵-۳۸۷) که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه صندوق‌های کتاب روی هم انباشته بودند. ظاهراً این کتابخانه پس از استفاده [[ابن سینا]] از آن، طعمه حریق شد.<ref>نیلاب رحیمی، ص ۱۰۹-۱۱۱</ref> به نوشته عوفی<ref>عوفی، ص ۶۹</ref> در شهر بخارا کتابخانه‌ای سرپل بازارچه بخارا قرار داشت که دیوان مدون اشعار بهرام گور در آن بود. در دوره سامانیان بخارا مرکز علم و ادب شمرده می‌شد و شاعرانی مانند [[رودکی]]، شهید بلخی، دقیقی، [[کسایی مروزی]] در دربار سامانیان نشو و نما یافتند. وزیران سامانی که اهل فضل و ادب و مفاخر پارسی بودند، مانند ابوالفضل بلعمی، ابوعلی بلعمی و خانواده جیهانی، در بخارا می‌زیستند و ابن سینا نیز مدتی در بخارا به سر برده است. در سده‌های بعد از سامانیان نیز از بخارا دانشمندان بزرگی چون ملامحمد شریف بخاری و گروهی دیگر از علما و نام آوران زبان فارسی برخاسته‌اند.


===گرایش به اسماعیلیه===
===گرایش به اسماعیلیه===
 
در اوایل قرن پنجم در سراسر ماوراءالنهر مردم از روی نارضایی، به [[اسماعیلیه]]، که از [[فرق شیعه]] بود و با خلفا مخالفت می‌کرد، گرایش پیدا کردند، تا جایی که در ۴۳۶ بغراخان هارون، صاحب ماوراءالنهر، گروه بسیاری از آنان را کشت.<ref>ابن اثیر، ج ۹، ص۵۲۴</ref> ظاهراً پیروان اسماعیلیه در شهر بخارا نیز از این کشتار برکنار نماندند.
در اوایل قرن پنجم در سراسر ماوراءالنهر مردم از روی نارضایی، به [[اسماعیلیه]]، که از [[فرق شیعه]] بود و با خلفا مخالفت می‌کرد، گرایش پیدا کردند، تا جایی که در ۴۳۶ بغراخان هارون، صاحب ماوراءالنهر، گروه بسیاری از آنان را کشت.<ref>ابن اثیر، ج ۹، ص ۵۲۴</ref> ظاهراً پیروان اسماعیلیه در شهر بخارا نیز از این کشتار برکنار نماندند.


===حمله چنگیز به بخارا===
===حمله چنگیز به بخارا===
 
در ۶۱۶ در حمله چنگیزخان به ایران، ترکان خاتون، [ملکه خوارزمشاه] خطیب بخارا رئیس اصحاب ابوحنیفه برهان الدین محمدبن احمدبن عبدالعزیز بخاری را که شش هزار [[فقیه]] تابع او بودند، با تعدادی از علما و سادات، به قتل رسانید.<ref>نسوی، ص۲۹۳۰، ۴۲</ref> در ۶۱۶ چنگیزخان بخارا را تصرف کرد و ارگ بخارا پس از دوازده روز مقاومت سقوط کرد، چنگیزخان وارد شهر شد، اهالی شهر را بیرون راند و اموال مردم را غارت کرد، شهر را به آتش کشید، و مدافعان ارگ را قتل عام کرد.<ref>ابن اثیر، ج ۱۲، ص۳۶۵-۳۶۷</ref> مقاومت مردم در برابر استیلاگران مغول بعد‌ها نیز ادامه یافت. به نوشته جوینی در ۶۳۶ در ده تاراب، سه فرسنگی شهر بخارا، بر ضد مغولان شورشی به رهبری محمود صانع غربال (غربال ساز) درگرفت که عوام الناس و حتی اهل علم بخارا به او پیوستند، اما قشون مغول قیام را به شدت سرکوب و شورشیان را قتل عام کردند.<ref>جوینی، ج ۱، ص۸۵۹۰</ref> در اوایل قرن هفتم مادر منکوقاآن (متوفی ۶۴۹) هزار بالش نقره هر بالش نقره معادلِ ۸ درم و دو دانگ نقره یا ۲۰۰ دینار داد تا در بخارا مدرسه بزرگی ساختند و دیه‌ها خریدند و [[وقف]] آن مدرسه کردند. تولیت مدرسه را باخرزی به عهده داشت. در ۶۵۸ سیف الدین باخرزی درگذشت و در فتح آباد بخارا به خاک سپرده شد.<ref>بناکتی، ص۴۰۰۴۰۱؛ جوینی، ج ۳، ص۹؛ جامی، ص۴۳۲</ref> ظاهراً از این هنگام است که بخارا به یکی از مراکز [[تصوف]] تبدیل می‌شود. در ۶۷۱ آباقاخان، فرمانده مغولان (۶۶۳-۶۸۰)، جوی خون در شهر بخارا روان ساخت و مدرسه مسعودبیک را که معظم‌ترین و معمور‌ترین مدارس آنجا بود به آتش کشید و کتابخانه آنجا را آتش زد و مغولان یک هفته به قتل و غارت مشغول بودند.<ref>رشیدالدین فضل الله، ج ۳، ص۱۴۱۱۴۲</ref>
در ۶۱۶ در حمله چنگیزخان به ایران، ترکان خاتون، [ملکه خوارزمشاه] خطیب بخارا رئیس اصحاب ابوحنیفه برهان الدین محمدبن احمدبن عبدالعزیز بخاری را که شش هزار [[فقیه]] تابع او بودند، با تعدادی از علما و سادات، به قتل رسانید.<ref>نسوی، ص ۲۹ـ۳۰، ۴۲</ref> در ۶۱۶ چنگیزخان بخارا را تصرف کرد و ارگ بخارا پس از دوازده روز مقاومت سقوط کرد، چنگیزخان وارد شهر شد، اهالی شهر را بیرون راند و اموال مردم را غارت کرد، شهر را به آتش کشید، و مدافعان ارگ را قتل عام کرد.<ref>ابن اثیر، ج ۱۲، ص ۳۶۵-۳۶۷</ref> مقاومت مردم در برابر استیلاگران مغول بعد‌ها نیز ادامه یافت. به نوشته جوینی در ۶۳۶ در ده تاراب، سه فرسنگی شهر بخارا، بر ضد مغولان شورشی به رهبری محمود صانع غربال (غربال ساز) درگرفت که عوام الناس و حتی اهل علم بخارا به او پیوستند، اما قشون مغول قیام را به شدت سرکوب و شورشیان را قتل عام کردند.<ref>جوینی، ج ۱، ص ۸۵ـ۹۰</ref> در اوایل قرن هفتم مادر منکوقاآن (متوفی ۶۴۹) هزار بالش نقره هر بالش نقره معادلِ ۸ درم و دو دانگ نقره یا ۲۰۰ دینار داد تا در بخارا مدرسه بزرگی ساختند و دیه‌ها خریدند و [[وقف]] آن مدرسه کردند. تولیت مدرسه را باخرزی به عهده داشت. در ۶۵۸ سیف الدین باخرزی درگذشت و در فتح آباد بخارا به خاک سپرده شد.<ref>بناکتی، ص ۴۰۰ـ۴۰۱؛ جوینی، ج ۳، ص ۹؛ جامی، ص ۴۳۲</ref> ظاهراً از این هنگام است که بخارا به یکی از مراکز [[تصوف]] تبدیل می‌شود. در ۶۷۱ آباقاخان، فرمانده مغولان (۶۶۳-۶۸۰)، جوی خون در شهر بخارا روان ساخت و مدرسه مسعودبیک را که معظم‌ترین و معمور‌ترین مدارس آنجا بود به آتش کشید و کتابخانه آنجا را آتش زد و مغولان یک هفته به قتل و غارت مشغول بودند.<ref>رشیدالدین فضل الله، ج ۳، ص ۱۴۱ـ۱۴۲</ref>


===شرکت مردم بخارا درقیام سربداران===
===شرکت مردم بخارا درقیام سربداران===
 
در ۷۶۳ در جنبش [[سربداران]]، بخاراییان نیز شرکت داشتند. مولانازاده بخاری، یکی از بزرگزادگان بخارا، در سمرقند قیام سربداران را بر ضد مغولان رهبری می‌کرد.<ref>عبدالرزاق سمرقندی، ص۳۳۱</ref>
در ۷۶۳ در جنبش [[سربداران]]، بخاراییان نیز شرکت داشتند. مولانازاده بخاری، یکی از بزرگزادگان بخارا، در سمرقند قیام سربداران را بر ضد مغولان رهبری می‌کرد.<ref>عبدالرزاق سمرقندی، ص ۳۳۱</ref>


===بخارا در زمان تیمور و جانشینانش===
===بخارا در زمان تیمور و جانشینانش===
در زمان تیمور (۷۷۱-۸۰۷) و جانشینانش، بخارا در دست تاتار‌ها بود. در همین دوره است که بهاءالدین نقشبند (متوفی ۷۹۱) [[نقشبندیه|فرقه نقشبندی]] را در بخارا تأسیس کرد.<ref>فرای، ص۲۶۴</ref> در ۸۷۳ که سرانجام قلمرو تیمور به دو کشور مستقل تقسیم شد، نخستین جدایی سیاسی مشخص ماوراءالنهر از ایران به وقوع پیوست. ماوراءالنهر به دست جانشینان ابوسعید تیموری و خراسان به دست فرزندان عمرشیخ افتاد.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص۵۲۱</ref>


در زمان تیمور (۷۷۱-۸۰۷) و جانشینانش، بخارا در دست تاتار‌ها بود. در همین دوره است که بهاءالدین نقشبند (متوفی ۷۹۱) [[نقشبندیه|فرقه نقشبندی]] را در بخارا تأسیس کرد.<ref>فرای، ص ۲۶۴</ref> در ۸۷۳ که سرانجام قلمرو تیمور به دو کشور مستقل تقسیم شد، نخستین جدایی سیاسی مشخص ماوراءالنهر از ایران به وقوع پیوست. ماوراءالنهر به دست جانشینان ابوسعید تیموری و خراسان به دست فرزندان عمرشیخ افتاد.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص ۵۲۱</ref>
به نوشته روملو، در ۹۰۶ شیبک خان ازبک سه روز شهر بخارا را محاصره کرد و با مصالحه، امیرمحمدصالح بیات را برآنجا گماشت و خود به سمرقند رفت. پس از بازگشت شهر را به باد تاراج داد و «ازبکان شهر را با جاروب نهب و غارت پاک کردند».<ref>روملو، ج ۱۲، ص۶۹-۷۰</ref> با اینهمه بخارا پس از هفت سال (در ۹۱۳) شهری پر نعمت و آباد بود، و می‌توانست از سپاهیان فراوان پذیرایی کند، آنچنانکه فضل الله بن روزبهان از آن با تعجب یاد می‌کند. به نوشته وی، در اواخر موسم زمستان و زمان گرانی، غلات ده سلطان نامدار و پادشاه کامکار صاحب اقتدار که هریک را ده هزار سوار و زیادت امرا و جوانان کار همراه بودند در بلده فاخره بخارا جمع شدند، و از کمبود غلات و علیق کسی شکایتی نکرد.<ref>فضل الله بن روزبهان، ص۱۹۰۱۹۱</ref> ظاهراً بخارا از همه این افراد، بدون مشکلی، پذیرایی کرده است. از همین دوره هاست که بخارا بار دیگر به نام دارالسلطنه و دارالملک خوانده می‌شود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۴۴؛ منجم یزدی، ص۴۳۵</ref> بعد‌ها نیز بخارا نام قدیم خود، بلده فاخره، را باز یافت.
 
به نوشته روملو، در ۹۰۶ شیبک خان ازبک سه روز شهر بخارا را محاصره کرد و با مصالحه، امیرمحمدصالح بیات را برآنجا گماشت و خود به سمرقند رفت. پس از بازگشت شهر را به باد تاراج داد و «ازبکان شهر را با جاروب نهب و غارت پاک کردند».<ref>روملو، ج ۱۲، ص ۶۹-۷۰</ref> با اینهمه بخارا پس از هفت سال (در ۹۱۳) شهری پر نعمت و آباد بود، و می‌توانست از سپاهیان فراوان پذیرایی کند، آنچنانکه فضل الله بن روزبهان از آن با تعجب یاد می‌کند. به نوشته وی، در اواخر موسم زمستان و زمان گرانی، غلات ده سلطان نامدار و پادشاه کامکار صاحب اقتدار که هریک را ده هزار سوار و زیادت امرا و جوانان کار همراه بودند در بلده فاخره بخارا جمع شدند، و از کمبود غلات و علیق کسی شکایتی نکرد.<ref>فضل الله بن روزبهان، ص ۱۹۰ـ۱۹۱</ref> ظاهراً بخارا از همه این افراد، بدون مشکلی، پذیرایی کرده است. از همین دوره هاست که بخارا بار دیگر به نام دارالسلطنه و دارالملک خوانده می‌شود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص ۸۴۴؛ منجم یزدی، ص ۴۳۵</ref> بعد‌ها نیز بخارا نام قدیم خود، بلده فاخره، را باز یافت.


===در دوره صفویه===
===در دوره صفویه===
 
در دوره [[صفویه]] به نوشته رضا قلی هدایت «درگاه خلایق پناه سلاطین صفویه ملاذ و ملجأ سلاطین خوارزم و بلخ و بخارا و افاغنه و ازبکیه بود»،<ref>رضا قلی هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۳۲۲</ref> آنچنانکه ولی محمدخان در ۱۰۲۰، پس از اینکه حاکم بخارا به وی اجازه وارد شدن به ارگ را نداد، ناچار از طریق [[مشهد]] به [[اصفهان]] آمد و [[شاه عباس اول]] از وی استقبال کرد. ولی محمدخان دوباره ظاهراً به یاری شاه عباس، بخارا را به دست آورد.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در زمان شاه عباس اول بخارا پایتخت ازبکیه شمرده می‌شد و خان (پادشاه) ازبک در شهر بخارا مستقر بود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص۸۳۴۸۴۰</ref> در ۱۱۶۰ نادرشاه دستور داد تا کوچ بر کوچ قشون ایران به سوی بلده فاخره بخارا رهسپار شوند. آنان پس از ورود به شهر، ابوالفیض خان پادشاه بخارا را به بند کشیدند و شاهزاده عبدالمؤمن خان را که دوازده سال داشت به تخت نشاندند و به نام نادرشاه سکه زدند.<ref>مروی، ج ۳، ص۱۱۲۰</ref>
در دوره [[صفویه]] به نوشته رضا قلی هدایت «درگاه خلایق پناه سلاطین صفویه ملاذ و ملجأ سلاطین خوارزم و بلخ و بخارا و افاغنه و ازبکیه بود»،<ref>رضا قلی هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص ۳۲۲</ref> آنچنانکه ولی محمدخان در ۱۰۲۰، پس از اینکه حاکم بخارا به وی اجازه وارد شدن به ارگ را نداد، ناچار از طریق [[مشهد]] به [[اصفهان]] آمد و [[شاه عباس اول]] از وی استقبال کرد. ولی محمدخان دوباره ظاهراً به یاری شاه عباس، بخارا را به دست آورد.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص ۸۳۴ـ۸۴۰</ref> در زمان شاه عباس اول بخارا پایتخت ازبکیه شمرده می‌شد و خان (پادشاه) ازبک در شهر بخارا مستقر بود.<ref>اسکندرمنشی، ج ۲، ص ۸۳۴ـ۸۴۰</ref> در ۱۱۶۰ نادرشاه دستور داد تا کوچ بر کوچ قشون ایران به سوی بلده فاخره بخارا رهسپار شوند. آنان پس از ورود به شهر، ابوالفیض خان پادشاه بخارا را به بند کشیدند و شاهزاده عبدالمؤمن خان را که دوازده سال داشت به تخت نشاندند و به نام نادرشاه سکه زدند.<ref>مروی، ج ۳، ص ۱۱۲۰</ref>


===در دوره بعد از صفویه===
===در دوره بعد از صفویه===
پس از درگذشت نادر، سپاهیان ایران از بخارا عقب نشستند. در اواخر دوره [[زندیه]] (۱۱۶۳ ۱۲۰۸)، به سبب اوضاع نابسامان ایران، امیر بخارا، بکجان، به [[مرو]] لشکر کشید و حاکم آنجا بیرام علی خان قاجار را کشت و بند مرو را ویران کرد و تا ۱۲۱۰ در آنجا به سر برد و سپس به بخارا بازگشت.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۵۴۱ </ref>


پس از درگذشت نادر، سپاهیان ایران از بخارا عقب نشستند. در اواخر دوره [[زندیه]] (۱۱۶۳ـ ۱۲۰۸)، به سبب اوضاع نابسامان ایران، امیر بخارا، بکجان، به [[مرو]] لشکر کشید و حاکم آنجا بیرام علی خان قاجار را کشت و بند مرو را ویران کرد و تا ۱۲۱۰ در آنجا به سر برد و سپس به بخارا بازگشت.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص ۵۴۱ </ref>
در ۱۲۱۵، امیرحیدر از قبیله مَنْغیتْ، خاندان اَشْترخانی را که بر بخارا حکمرانی داشتند و از [[سادات]] بودند، برانداخت و خود به حکومت بخارا رسید.<ref>عالم خان، ص۳۷</ref> در ۱۲۲۳، در دوره [[فتحعلی شاه]]، حکمران بخارا با یک هزار خانوار از اهالی مرو به سبب اختلافات داخلی به ایران پناهنده شد و برادرش امیرحیدر به دنبال وی به مرو آمد و بند مرو را ویران کرد.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص۴۴۲-۴۴۳</ref> در دوره [[محمد شاه قاجار|محمدشاه]] (۱۲۵۰ ۱۲۶۴) امیر بخارا با خان خوارزم و والی سیستان پیاپی تحفه و هدیه به دربار ایران می‌فرستادند.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص۲۳۴</ref> در ۱۲۶۸، دوره [[ناصرالدین شاه]] (۱۲۶۴۱۳۱۳) نماینده وقت امیر بخارا، امیر نصرالله، در بازگشت از روم (عثمانی) در تهران به خدمت [[امیر کبیر]] رسید.<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۶</ref> پس از امیر نصرالله، بخارا دستخوش اختلافات داخلی شد تااینکه در ۱۲۸۵/ ۱۸۶۸ [[روسیه|روس‌ها]] پس از قشون کشی و تسخیر قسمتی از ولایت بخارا، طبق معاهده‌ای با امیرمظفر، امارت بخارا را تحت الحمایه خود قرار دادند<ref>عالم خان، ص۱</ref> و به دنبال آن در ۱۳۰۴ ۱۳۰۵/۱۸۸۷ راه آهن آسیای مرکزی احداث شد و در امتداد آن در سواحل رود جیحون مهاجرنشین‌های روسی پدید آمدند.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص۵۱۹</ref> به نوشته میرزاخورف، در ۱۳۱۹/۱۹۰۲، از ایستگاه راه آهن کماکان نزدیک بخارا تا کراسنووُدْسْک ۱۵۰ فرسنگ فاصله بود. در ۱۳۱۳/۱۸۹۵، ولایت بخارا گسترش یافت، به طوری که پس از تقسیم ولایت بدخشان بین روسیه و [[افغانستان]]، قسمتی از آن نیز به ولایت بخارا منضم شد.<ref>بارتولد، ۱۳۵۸ ش، ص۳۳۲</ref>
 
در ۱۲۱۵، امیرحیدر از قبیله مَنْغیتْ، خاندان اَشْترخانی را که بر بخارا حکمرانی داشتند و از [[سادات]] بودند، برانداخت و خود به حکومت بخارا رسید.<ref>عالم خان، ص ۳۷</ref> در ۱۲۲۳، در دوره [[فتحعلی شاه]]، حکمران بخارا با یک هزار خانوار از اهالی مرو به سبب اختلافات داخلی به ایران پناهنده شد و برادرش امیرحیدر به دنبال وی به مرو آمد و بند مرو را ویران کرد.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۹، ص ۴۴۲-۴۴۳</ref> در دوره [[محمد شاه قاجار|محمدشاه]] (۱۲۵۰ـ ۱۲۶۴) امیر بخارا با خان خوارزم و والی سیستان پیاپی تحفه و هدیه به دربار ایران می‌فرستادند.<ref>هدایت، ۱۳۳۹ ش، ج ۱۰، ص ۲۳۴</ref> در ۱۲۶۸، دوره [[ناصرالدین شاه]] (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) نماینده وقت امیر بخارا، امیر نصرالله، در بازگشت از روم (عثمانی) در تهران به خدمت [[امیر کبیر]] رسید.<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص ۶</ref> پس از امیر نصرالله، بخارا دستخوش اختلافات داخلی شد تااینکه در ۱۲۸۵/ ۱۸۶۸ [[روسیه|روس‌ها]] پس از قشون کشی و تسخیر قسمتی از ولایت بخارا، طبق معاهده‌ای با امیرمظفر، امارت بخارا را تحت الحمایه خود قرار دادند<ref>عالم خان، ص ۱</ref> و به دنبال آن در ۱۳۰۴ـ ۱۳۰۵/۱۸۸۷ راه آهن آسیای مرکزی احداث شد و در امتداد آن در سواحل رود جیحون مهاجرنشین های روسی پدید آمدند.<ref>ایرانیکا، ذیل «بخارا»، ج ۴، ص ۵۱۹</ref> به نوشته میرزاخورف، در ۱۳۱۹/۱۹۰۲، از ایستگاه راه آهن کماکان نزدیک بخارا تا کراسنووُدْسْک ۱۵۰ فرسنگ فاصله بود. در ۱۳۱۳/۱۸۹۵، ولایت بخارا گسترش یافت، به طوری که پس از تقسیم ولایت بدخشان بین روسیه و [[افغانستان]]، قسمتی از آن نیز به ولایت بخارا منضم شد.<ref>بارتولد، ۱۳۵۸ ش، ص ۳۳۲</ref>


پس از استقرار قوای روس در ماوراءالنهر، براثر رونق تجارت و برقراری امنیت، شهرهای آن رو به توسعه گذاشت به طوری که در دوره ناصرالدین شاه شهر بخارا یازده دروازه، دویست مدرسه بزرگ و کوچک، و هفت [[مسجد جامع]] بزرگ و چهل گرمابه و یکصد و پنجاه سرای تجاری داشت، و دور ارگ آن به نیم فرسنگ می‌رسید و «دو صد هزار تومان یک مثقالی، از نفس شهر بخارا حاصل می‌گردید».<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص ۱۰۳</ref> در ۱۲۹۹ ش /۱۹۲۰ به دنبال گسترش انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ماوراءالنهر، امیرنشین بخارا در جنگ با ارتش سرخ شکست خورد و عالم خان که در ۱۳۲۹/۱۹۱۱ امیر بخارا شده بود.<ref>عالم خان، ص ۱۹</ref> به افغانستان گریخت و خان نشین بخارا به طور رسمی منحل و جمهوری شوروی مردمی بخارا تشکیل و شهر بخارا مرکز آن تعیین شد.<ref>همان، ص ۴، ۳۵؛ د. ازبکستان، ذیل «بخارا»</ref> پس از فرار عالم خان (۱۳۰۱ ش /۱۹۲۳) سراسر ماوراءالنهر، و ولایت بخارا را شورش باسماچیان فراگرفت، آنچنانکه نیروی بزرگی از آنان در نزدیکی بخارا مستقر شد. در ۱۳۱۶ ش /۱۹۳۸ جمهوری شوروی [[ازبکستان]] تشکیل و به دنبال آن جمهوری شوروی مردمی بخارا منحل شد و شهرهای بخارا و [[سمرقند]] و قسمت هایی دیگر از آن جزو جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان و بخش های دیگری از آن در جمهوری شوروی سوسیالیستی [[تاجیکستان]] قرار گرفت.
پس از استقرار قوای روس در ماوراءالنهر، براثر رونق تجارت و برقراری امنیت، شهرهای آن رو به توسعه گذاشت به طوری که در دوره ناصرالدین شاه شهر بخارا یازده دروازه، دویست مدرسه بزرگ و کوچک، و هفت [[مسجد جامع]] بزرگ و چهل گرمابه و یکصد و پنجاه سرای تجاری داشت، و دور ارگ آن به نیم فرسنگ می‌رسید و «دو صد هزار تومان یک مثقالی، از نفس شهر بخارا حاصل می‌گردید».<ref>هدایت، ۱۳۵۶ ش، ص۱۰۳</ref> در ۱۲۹۹ش /۱۹۲۰ به دنبال گسترش انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ماوراءالنهر، امیرنشین بخارا در جنگ با ارتش سرخ شکست خورد و عالم خان که در ۱۳۲۹/۱۹۱۱ امیر بخارا شده بود.<ref>عالم خان، ص۱۹</ref> به افغانستان گریخت و خان نشین بخارا به طور رسمی منحل و جمهوری شوروی مردمی بخارا تشکیل و شهر بخارا مرکز آن تعیین شد.<ref>همان، ص۴، ۳۵؛ د. ازبکستان، ذیل «بخارا»</ref> پس از فرار عالم خان (۱۳۰۱ش /۱۹۲۳) سراسر ماوراءالنهر، و ولایت بخارا را شورش باسماچیان فراگرفت، آنچنانکه نیروی بزرگی از آنان در نزدیکی بخارا مستقر شد. در ۱۳۱۶ش /۱۹۳۸ جمهوری شوروی [[ازبکستان]] تشکیل و به دنبال آن جمهوری شوروی مردمی بخارا منحل شد و شهرهای بخارا و [[سمرقند]] و قسمت‌هایی دیگر از آن جزو جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان و بخش‌های دیگری از آن در جمهوری شوروی سوسیالیستی [[تاجیکستان]] قرار گرفت.


==پایبندی به سنت‌های اسلامی ـ ایرانی==
==پایبندی به سنت‌های اسلامی ایرانی==
 
با همه تحولات، مردم بخارا به آداب و رسوم و سنن قدیمی اسلامی ایرانی خود همچنان پایبند مانده‌اند. به نوشته صدرالدین عینی، در اوایل قرن چهاردهم /بیستم، کاسبکاران و پیشه وران شهر بخارا سنتهای قدیمی خود را همچنان حفظ کرده بودند، به طوری که در بازار بخارا هریک از پیشه وران صنف مخصوصی داشتند و مراسمی اجرا می‌کردند؛ هر صنف دارای رئیسی به نام پیر یا ریش سفید (آقْسَقال) بود که از منافع صنف خود حمایت می‌کرد، از جمله صنف «مَشکآبانِ عباس» که معتقد بودند پیر آنان در [[واقعه کربلا]] برای [[امام حسین علیه‌السلام]] از [[فرات]] با مشک آب آورده است؛ صنف آهنگران که پیر آنان داوود پیغمبر بود و پیرسیسان، قنبر بود که وی سیس (مهتراسب) امام علی علیه‌السلام شمرده می‌شد.<ref>عینی، ص۴۶۷ ۴۶۹</ref> وجود اصناف متعلق به اهل [[تشیع]] نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخاراست. وامبری، که در زمان ناصرالدین شاه به بخارا سفر کرده بود، می‌نویسد: «خون ایرانی در عروق مردم بخارا جریان دارد»<ref>وامبری، ص۲۵۰۲۵۱</ref> و شهر بخارا از همه شهرهای آسیای میانه بر‌تر است.<ref>وامبری، ص۲۳۱</ref>
با همه تحولات، مردم بخارا به آداب و رسوم و سنن قدیمی اسلامی ـ ایرانی خود همچنان پایبند مانده‌اند. به نوشته صدرالدین عینی، در اوایل قرن چهاردهم /بیستم، کاسبکاران و پیشه وران شهر بخارا سنتهای قدیمی خود را همچنان حفظ کرده بودند، به طوری که در بازار بخارا هریک از پیشه وران صنف مخصوصی داشتند و مراسمی اجرا می‌کردند؛ هر صنف دارای رئیسی به نام پیر یا ریش سفید (آقْسَقال) بود که از منافع صنف خود حمایت می‌کرد، از جمله صنف «مَشکآبانِ عباس» که معتقد بودند پیر آنان در [[واقعه کربلا]] برای [[امام حسین علیه السلام]] از [[فرات]] با مشک آب آورده است؛ صنف آهنگران که پیر آنان داوود پیغمبر بود و پیرسیسان، قنبر بود که وی سیس (مهتراسب) امام علی علیه السلام شمرده می‌شد.<ref>عینی، ص ۴۶۷ـ ۴۶۹</ref> وجود اصناف متعلق به اهل [[تشیع]] نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخاراست. وامبری، که در زمان ناصرالدین شاه به بخارا سفر کرده بود، می‌نویسد: «خون ایرانی در عروق مردم بخارا جریان دارد»<ref>وامبری، ص ۲۵۰ـ۲۵۱</ref> و شهر بخارا از همه شهرهای آسیای میانه بر‌تر است.<ref>وامبری، ص ۲۳۱</ref>


==شیعه در بخارا==
==شیعه در بخارا==
زجمله قراین حضور تشیع در بخارا، وجود اسامی شیعی در منابع رجالی است که منسوب به بخارا هستند؛ همچون احمد بن ابی عوف و فرزندش محمد که علامه حلی، بخاری بودن آنها را تصریح کرده است. علاوه براین، در بخارا نیز سادات علوی و شیعیان می‌زیستند، شماری از آنان از بزرگان جامعه بودند و در میان مردم، احترام خاصی داشتند. یکی از این بزرگان، محمد بن احمد بن علی بن عبدالرحمان علوی بود که حدیث روایت می‌کرد و اشعاری به زبان عربی می‌سرود.


زجمله قراین حضور تشیع در بخارا، وجود اسامی شیعی در منابع رجالی است که منسوب به بخارا هستند؛ همچون احمد بن ابی عوف و فرزندش محمد که علامه حلی ، بخاری بودن آنها را تصریح کرده است. علاوه براین، در بخارا نیز سادات علوی و شیعیان می زیستند، شماری از آنان از بزرگان جامعه بودند و در میان مردم، احترام خاصی داشتند. یکی از این بزرگان، محمد بن احمد بن علی بن عبدالرحمان علوی بود که حدیث روایت می کرد و اشعاری به زبان عربی می سرود.
این شهر در دوره‌های مختلف تاریخ به ویژه در دوران اسلامی از اهمیت سیاسی، علمی و فرهنگی- دینی برخوردار بود و مرور تاریخ گذشته و معاصر آن موجب درک اهمیت نفوذ فرهنگ ایرانی اسلامی بر گذشته تاریخ خطه ماوراءالنهر کمک خواهد کرد. با گذشت بیش از سه سده از تسلط فرهنگ غرب بر حیات فرهنگی و اقتصادی این شهر، وجود گنجینه‌های معماری اصیل اسلامی در آن، موهبتی عظیم برای درک عمق اصالت و زیبایی‌های آن در اعصار گذشته محسوب می‌شود. در این شهر مدارس علوم دینی مهمی بنیاد نهاده شده است که در سایه فعالیت آنها بزرگانی در عرصه‌های مختلف معارف و علوم اسلامی تربیت یافته‌اند.


این شهر در دوره‌های مختلف تاریخ به ویژه در دوران اسلامی از اهمیت سیاسی، علمی و فرهنگی- دینی برخوردار بود و مرور تاریخ گذشته و معاصر آن موجب درک اهمیت نفوذ فرهنگ ایرانی اسلامی بر گذشته تاریخ خطه ماوراءالنهر کمک خواهد کرد. با گذشت بیش از سه سده از تسلط فرهنگ غرب بر حیات فرهنگی و اقتصادی این شهر، وجود گنجینه‌های معماری اصیل اسلامی در آن، موهبتی عظیم برای درک عمق اصالت و زیبایی‌های آن در اعصار گذشته محسوب می‌شود. در این شهر مدارس علوم دینی مهمی بنیاد نهاده شده است که در سایه فعالیت آنها بزرگانی در عرصه‌های مختلف معارف و علوم اسلامی تربیت یافته اند.
در این شهر با توجه به همه تحولاتی که صورت می‌گیرد، مردم همچنان به آداب و رسوم و سنت‌های قدیمی ایرانی- اسلامی خود پایبند هستند. بسیاری از شیعیان حاضر در بخارا، نوادگان ایرانیانی هستند که توسط قبایل ترکمن به ازبکستان آورده شده بودند. وجود اصناف متعلق به اهل تشیع نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخارا می‌باشد. به نحوی که در حال حاضر نیز اکثر شیعیان بخارا به کار تجارت و بازرگانی مشغول هستند. البته برخی از آنها در سال‌های گذشته به ایران، کشورهای آسیای مرکزی و برخی از کشور‌های منطقه خلیج فارس مهاجرت کرده‌اند.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴.</ref>
 
در این شهر با توجه به همه تحولاتی که صورت می گیرد، مردم همچنان به آداب و رسوم و سنت های قدیمی ایرانی- اسلامی خود پایبند هستند. بسیاری از شیعیان حاضر در بخارا، نوادگان ایرانیانی هستند که توسط قبایل ترکمن به ازبکستان آورده شده بودند. وجود اصناف متعلق به اهل تشیع نشانگر نیرومند بودن شیعیان در بازار بخارا می باشد. به نحوی که در حال حاضر نیز اکثر شیعیان بخارا به کار تجارت و بازرگانی مشغول هستند. البته برخی از آنها در سال های گذشته به ایران، کشورهای آسیای مرکزی و برخی از کشور های منطقه خلیج فارس مهاجرت کرده اند.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، 1394.</ref>




خط ۱۰۹: خط ۹۷:
در قرون ششم تا نهم آگاهی چندانی از شیعیان این ناحیه نداریم؛ آنچه مسلم است شیعه بسیار اندک بود و فضای ماوراء النهر جای مناسبی برای شیعه نبوده است. در دوره [[تیموریان]] و بیشتر در قرن نهم، بخشی از [[خراسان بزرگ]] نوعی تسامح مذهبی را تجربه کرد، اما بلافاصله، آمدن ازبکان و قوت گرفتن آن‌ها، راه را بر این فضا بست. پدید آمدن [[صفویه|دولت صفوی]]، دولت تسنن را در آن ناحیه علیه صفویان قوت بخشید.
در قرون ششم تا نهم آگاهی چندانی از شیعیان این ناحیه نداریم؛ آنچه مسلم است شیعه بسیار اندک بود و فضای ماوراء النهر جای مناسبی برای شیعه نبوده است. در دوره [[تیموریان]] و بیشتر در قرن نهم، بخشی از [[خراسان بزرگ]] نوعی تسامح مذهبی را تجربه کرد، اما بلافاصله، آمدن ازبکان و قوت گرفتن آن‌ها، راه را بر این فضا بست. پدید آمدن [[صفویه|دولت صفوی]]، دولت تسنن را در آن ناحیه علیه صفویان قوت بخشید.


در دهه دوم و سوم قرن دوازدهم هجری و همزمان با ضعف صفویان، حملات ازبکان و افغانان به خراسان گسترش یافت و در حملاتی که صورت گرفت به مرور تعداد زیادی ایرانی شیعه به عنوان اسیر به بخارا برده شد. نادرشاه در سال ۱۱۵۸ موفق شد شش هزار خانواده ایرانی که اسیر خان خیوه بودند را آزاد کند. ازبکان که نزدیک به سه قرن با صفویان درگیر بودند، فتاوایی برای اثبات کفر شیعیان داشتند و اسرای ایرانی را مانند برده خرید و فروش می‌کردند. شماری از ایرانیان در آن نواحی ماندند و به مقاماتی هم رسیدند که از آن جمله حسین خان ایرانی حاکم قراکول بود. وی مذهب تشیع خویش را پنهان می‌کرد. <ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص ۶۲۱ ـ ۶۲۰ </ref>
در دهه دوم و سوم قرن دوازدهم هجری و همزمان با ضعف صفویان، حملات ازبکان و افغانان به خراسان گسترش یافت و در حملاتی که صورت گرفت به مرور تعداد زیادی ایرانی شیعه به عنوان اسیر به بخارا برده شد. نادرشاه در سال ۱۱۵۸ موفق شد شش هزار خانواده ایرانی که اسیر خان خیوه بودند را آزاد کند. ازبکان که نزدیک به سه قرن با صفویان درگیر بودند، فتاوایی برای اثبات کفر شیعیان داشتند و اسرای ایرانی را مانند برده خرید و فروش می‌کردند. شماری از ایرانیان در آن نواحی ماندند و به مقاماتی هم رسیدند که از آن جمله حسین خان ایرانی حاکم قراکول بود. وی مذهب تشیع خویش را پنهان می‌کرد.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص۶۲۱ ۶۲۰ </ref>


زین العابدین شیروانی در جریان سفر خود به بخارا از ده هزار خانواده شیعی یاد می‌کند که همگی راه و رسم [[تقیه]] پیش گرفته‌اند. این مسئله را سفیر قاجاری، عباس قلی خان کرد و جوزف ولف کشیش انگلیسی نیز تأیید نموده‌اند.
زین العابدین شیروانی در جریان سفر خود به بخارا از ده هزار خانواده شیعی یاد می‌کند که همگی راه و رسم [[تقیه]] پیش گرفته‌اند. این مسئله را سفیر قاجاری، عباس قلی خان کرد و جوزف ولف کشیش انگلیسی نیز تأیید نموده‌اند.
خط ۱۱۵: خط ۱۰۳:
در سال ۱۸۷۳ امیر مظفر حاکم بخارا به اجبار تن به لغو برده داری داده و از سال ۱۸۸۵ به بعد بود که با آزادی تمامی بردگان اوضاع ایرانیان رو به بهبود گذاشت.
در سال ۱۸۷۳ امیر مظفر حاکم بخارا به اجبار تن به لغو برده داری داده و از سال ۱۸۸۵ به بعد بود که با آزادی تمامی بردگان اوضاع ایرانیان رو به بهبود گذاشت.


یک گزارش حاکی است که شیعیان ایرانی بخارا پس از آزادی طی سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۵ میلادی شروع به برپایی عزاداری‌های مذهبی خود به صورت عمومی کردند که این منجر به درگیری‌هایی بین شیعه و سنی شد. محمد شریف بی، فرزند وزیر محمد یکی از کارگزاران بخارا بود که شیعه بود کشته شد اما پسرش استاناقول بی‌ به جای وی به سمت زکاتچی کلان منصوب گشت.
یک گزارش حاکی است که شیعیان ایرانی بخارا پس از آزادی طی سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۵ میلادی شروع به برپایی عزاداری‌های مذهبی خود به صورت عمومی کردند که این منجر به درگیری‌هایی بین شیعه و سنی شد. محمد شریف بی، فرزند وزیر محمد یکی از کارگزاران بخارا بود که شیعه بود کشته شد اما پسرش استاناقول بی‌به جای وی به سمت زکاتچی کلان منصوب گشت.


همچنین طی سال‌های ۱۹۰۵ ـ ۱۸۸۹ یک ایرانی شیعه دیگر با نام ملاجان میرزا سبزواری به مقام وزیر اعظم رسید. طبق گفته محمد معصوم شیرازی که از طریق راه آهن در سال ۱۸۹۸ به بخارا سفر نمود، جان میرزا از طرفداران مکتب جعفری بود. وی عنوان می‌کند تحت سلطه روس‌ها، برخی از شیعیان بخارا ثروت هنگفتی به هم زده، از شیعیان ایرانی مسافر پذیرایی‌های آنچنانی نموده و به علاوه هدایایی را برای امامان مدفون در [[عراق]] و [[مشهد]] می‌فرستند. در این خصوص، جان میرزا به خاطر سخاوتش شهرت خاصی یافته بود.
همچنین طی سال‌های ۱۹۰۵ ۱۸۸۹ یک ایرانی شیعه دیگر با نام ملاجان میرزا سبزواری به مقام وزیر اعظم رسید. طبق گفته محمد معصوم شیرازی که از طریق راه آهن در سال ۱۸۹۸ به بخارا سفر نمود، جان میرزا از طرفداران مکتب جعفری بود. وی عنوان می‌کند تحت سلطه روس‌ها، برخی از شیعیان بخارا ثروت هنگفتی به هم زده، از شیعیان ایرانی مسافر پذیرایی‌های آنچنانی نموده و به علاوه هدایایی را برای امامان مدفون در [[عراق]] و [[مشهد]] می‌فرستند. در این خصوص، جان میرزا به خاطر سخاوتش شهرت خاصی یافته بود.


پس از آنکه راه آهن به قلب بخارا راه یافت رفت و آمد بین [[ایران]] و آسیای مرکزی سهولت بیشتری یافت و این امکان برای شیعیان بخارا فراهم شد تا خود را هر چه بیشتر به مراکز مذهبی تشیع همچون [[مشهد]]، [[کربلا]] و [[نجف]] نزدیک کنند. اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد از این پس آنان با برخی از مراجع نجف نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] می‌کردند.
پس از آنکه راه آهن به قلب بخارا راه یافت رفت و آمد بین [[ایران]] و آسیای مرکزی سهولت بیشتری یافت و این امکان برای شیعیان بخارا فراهم شد تا خود را هر چه بیشتر به مراکز مذهبی تشیع همچون [[مشهد]]، [[کربلا]] و [[نجف]] نزدیک کنند. اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد از این پس آنان با برخی از مراجع نجف نیز در تماس بوده و از آنان برای مشکلات خود [[استفتاء]] می‌کردند.


یکی از بزرگ‌ترین مدارس نجف که به نام [[مدرسه سید|مدرسه آیت الله سید محمد کاظم یزدی]] است با پول‌های استان قلی بیک وزیر عبدالاحد امیر بخارا در نجف طی سال‌های ۱۳۲۷ ـ ۱۳۲۵ ق تعمیر گردید. همین وزیر سه مدرسه متعلق به [[آخوند خراسانی]] را نیز تعمیر کرد.
یکی از بزرگ‌ترین مدارس نجف که به نام [[مدرسه سید|مدرسه آیت الله سید محمد کاظم یزدی]] است با پول‌های استان قلی بیک وزیر عبدالاحد امیر بخارا در نجف طی سال‌های ۱۳۲۷ ۱۳۲۵ق تعمیر گردید. همین وزیر سه مدرسه متعلق به [[آخوند خراسانی]] را نیز تعمیر کرد.


به رغم آنکه جامعه ایرانی بخارا قوت یافت، اما همچنان توده مردم بخارا مخالف آنان بودند. در سال ۱۳۲۸ ق بر سر [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] نزاعی میان آنان و مخالفان رخ داد. برخی انگیزه اصلی را جلوگیری از نفوذ ایرانیان در سطوح بالای اموری اداری در بخارا دانسته‌اند.
به رغم آنکه جامعه ایرانی بخارا قوت یافت، اما همچنان توده مردم بخارا مخالف آنان بودند. در سال ۱۳۲۸ق بر سر [[عزاداری محرم|عزاداری]] [[عاشورا]] نزاعی میان آنان و مخالفان رخ داد. برخی انگیزه اصلی را جلوگیری از نفوذ ایرانیان در سطوح بالای اموری اداری در بخارا دانسته‌اند.


تا زمان قاضی بدرالدین از نفوذ بیش از حد شیعیان در سیاست جلوگیری می‌شد، اما پس از مرگ وی در آوریل ۱۹۰۸ اوضاع به طرز قابل ملاحظه‌ای تغییر نمود. استان قلی بیک وزیر اعظم آن زمان به شیعیان اجازه برگزاری سوگواری را به صورت آزادانه داد و همین امر مقدمه درگیری شیعیه و سنی در این شهر شد.
تا زمان قاضی بدرالدین از نفوذ بیش از حد شیعیان در سیاست جلوگیری می‌شد، اما پس از مرگ وی در آوریل ۱۹۰۸ اوضاع به طرز قابل ملاحظه‌ای تغییر نمود. استان قلی بیک وزیر اعظم آن زمان به شیعیان اجازه برگزاری سوگواری را به صورت آزادانه داد و همین امر مقدمه درگیری شیعیه و سنی در این شهر شد.


در دهم محرم سال ۱۳۲۸ (۲۲ ژانویه ۱۹۱۰) نزاعی میان شیعیان و سنیان درگرفت. دلیل آن توهین مستقیم گروهی از طلاب مدرسه به شیعیان درباره برگزاری مراسم عاشورا بود. این درگیری منجر به شکل گیری یک آشوب بزرگ شد که در ‌‌نهایت توسط سربازان روسی سرکوب شده و در پی آن استان قلی بی‌ و چند تن از افراد وابسته به او از منصب خود برکنار شدند و برگزاری مراسم عاشورا در ملاءعام ممنوع شد. از آن پس شیعیان خود مراسم سوگواری را برگزار می‌کردند. <ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص ۶۲۳ ـ ۶۲۱ </ref>
در دهم محرم سال ۱۳۲۸ (۲۲ ژانویه ۱۹۱۰) نزاعی میان شیعیان و سنیان درگرفت. دلیل آن توهین مستقیم گروهی از طلاب مدرسه به شیعیان درباره برگزاری مراسم عاشورا بود. این درگیری منجر به شکل گیری یک آشوب بزرگ شد که در نهایت توسط سربازان روسی سرکوب شده و در پی آن استان قلی بی‌و چند تن از افراد وابسته به او از منصب خود برکنار شدند و برگزاری مراسم عاشورا در ملاءعام ممنوع شد. از آن پس شیعیان خود مراسم سوگواری را برگزار می‌کردند.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص۶۲۳ ۶۲۱ </ref>


== مراکز، مساجد و پایگاه‌های شیعیان بخارا ==
== مراکز، مساجد و پایگاه‌های شیعیان بخارا ==
در بخارا مساجد، مراکز و پایگاه های مذهبی- فرهنگی فراوانی وجود دارند که متعلق به شیعیان بوده و به عنوان مراکز اصلی ترویج و گسترش معارف اهل بیت(ع) مطرح می باشند. در ادامه برخی از مراکز، مساجد و پایگاه‌های شیعیان بخارا اشاره می شود:
در بخارا مساجد، مراکز و پایگاه‌های مذهبی- فرهنگی فراوانی وجود دارند که متعلق به شیعیان بوده و به عنوان مراکز اصلی ترویج و گسترش معارف اهل بیت(ع) مطرح می‌باشند. در ادامه برخی از مراکز، مساجد و پایگاه‌های شیعیان بخارا اشاره می‌شود:


#   مسجد حاج میر علی
# مسجد حاج میر علی
#   مسجد رباط میری
# مسجد رباط میری
#   مسجد بابا کلان
# مسجد بابا کلان
#   حسینیه و مسجد سیدالشهدا (ع)
# حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع)


=== مسجد حاج میر علی ===
=== مسجد حاج میر علی ===
محل تجمع اصلی شیعیان در بخارا همین مسجد است که مسجد «ایرانیان» نیز به آن گفته می‌شود. نزدیک به ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی می‌کنند که عموما به زبان فارسی دری تکلم می‌کنند که اغلب آنان ایرانی یوده و شیعیان این دیار به اعتبار اصالت نژادی آنها به عنوان ایرانی شناخته شده اند.<ref>مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، 1392</ref>
محل تجمع اصلی شیعیان در بخارا همین مسجد است که مسجد «ایرانیان» نیز به آن گفته می‌شود. نزدیک به ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی می‌کنند که عموما به زبان فارسی دری تکلم می‌کنند که اغلب آنان ایرانی یوده و شیعیان این دیار به اعتبار اصالت نژادی آنها به عنوان ایرانی شناخته شده‌اند.<ref>مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، ۱۳۹۲</ref>


=== مسجد رباط میری ===
=== مسجد رباط میری ===
این مسجد تازه بنا گردیده و قریب یک هزار نفر شیعه در حوزه آن زندگی می‌کنند. سنیان و شیعیان به طور مشترک از این مسجد استفاده می‌کنند. در ماه محرم شیعیان مجالس عزاداری و در ماه رمضان اهل سنت نماز تراویح برگزار می‌کنند. فضای این مسجد کوچک بوده . اما جالب اینجا ست که حتی سنیان نیز در مراسم سوگواری سیدالشهدا در ماه محرم شرکت می‌کنند و شعارهای عاشورا توسط شیعیان به دیوارها نصب می‌گردد.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، 1394</ref>
این مسجد تازه بنا گردیده و قریب یک هزار نفر شیعه در حوزه آن زندگی می‌کنند. سنیان و شیعیان به طور مشترک از این مسجد استفاده می‌کنند. در ماه محرم شیعیان مجالس عزاداری و در ماه رمضان اهل سنت نماز تراویح برگزار می‌کنند. فضای این مسجد کوچک بوده. اما جالب اینجا ست که حتی سنیان نیز در مراسم سوگواری سیدالشهدا در ماه محرم شرکت می‌کنند و شعارهای عاشورا توسط شیعیان به دیوارها نصب می‌گردد.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴</ref>


=== مسجد بابا کلان ===
=== مسجد بابا کلان ===
ساختمان این مسجد کوچک است و در آن عمدتا مراسم فاتحه خوانی برگزار می‌شود. شیعیان و اهل سنت مشترکا از آن استفاده می‌کنند. نزدیک به چهار هزار شیعه در حوزه اطراف این مسجد زندگی می‌کنند. اکثر مراجعه کنندگان به این مسجد شیعیان ایرانی تبار هستند. <ref>مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، 1392</ref>
ساختمان این مسجد کوچک است و در آن عمدتا مراسم فاتحه خوانی برگزار می‌شود. شیعیان و اهل سنت مشترکا از آن استفاده می‌کنند. نزدیک به چهار هزار شیعه در حوزه اطراف این مسجد زندگی می‌کنند. اکثر مراجعه کنندگان به این مسجد شیعیان ایرانی تبار هستند.<ref>مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، ۱۳۹۲</ref>


=== حسینیه و مسجد سیدالشهدا (ع) ===
=== حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) ===
حسینیه و مسجد سیدالشهدا (ع) در تار تار محله است که دو ساختمان می باشد، یکی مسجد و دیگری حسینیه می‌باشد. طبقه دوم مسجد برای زنان در نظر گرفته شده است. این مسجد قریب یک صد سال قدمت دارد و حدود ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی می‌کنند که عموما به زبان تاجیکی (فارسی دری) به ندرت به ازبکی تکلم می‌کنند. <ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، 1394</ref>
حسینیه و مسجد سیدالشهدا(ع) در تار تار محله است که دو ساختمان می‌باشد، یکی مسجد و دیگری حسینیه می‌باشد. طبقه دوم مسجد برای زنان در نظر گرفته شده است. این مسجد قریب یک صد سال قدمت دارد و حدود ده هزار نفر شیعه در حوزه این مسجد زندگی می‌کنند که عموما به زبان تاجیکی (فارسی دری) به ندرت به ازبکی تکلم می‌کنند.<ref>مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴</ref>


==مراسم عاشورا در بخارا==
==مراسم عاشورا در بخارا==
از نشانه‌های ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم عاشورا در این منطقه است. این مراسم هنوز هم در میان ایرانی تباران بخارا، سمرقند و آسیای مرکزی انجام می‌شود در دهستان زیر آباد در نزدیکی شهر کاگان استان بخارا، مراسم عاشورا به سبک خاصی برگزار می‌شود. مراسم از روز دهم و با نام‌های «شاه حسین، واحسین»، «ماه عشور»، «چهل امام» و «تعزیه امام» معروف است. مراسم در خانه‌هایی که به تعزیه خانه معروفند انجام می‌گیرد. زنان با طبق‌های غذا و قصه خوانی درباره [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] در این مراسم شرکت می‌کنند.


از نشانه‌های ماندگاری مذهب شیعه در بخارا انجام مراسم عاشورا در این منطقه است. این مراسم هنوز هم در میان ایرانی تباران بخارا، سمرقند و آسیای مرکزی انجام می‌شود در دهستان زیر آباد در نزدیکی شهر کاگان استان بخارا، مراسم عاشورا به سبک خاصی برگزار می‌شود. مراسم از روز دهم و با نام‌های «شاه حسین، واحسین»، «ماه عشور»، «چهل امام» و «تعزیه امام» معروف است. مراسم در خانه‌هایی که به تعزیه خانه معروفند انجام می‌گیرد. زنان با طبق‌های غذا و قصه خوانی درباره [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت (ع)]] در این مراسم شرکت می‌کنند.
تاجیکان این ناحیه، همچنان پایبند زبان فارسی‌اند و شیعیان اندکی در آن زندگی می‌کنند. در بخارا همچنان محله ایرانیان برقرار است و مردمان آن خود را فارس دانسته و حتی در شناسنامه‌گاه ملیت ایرانی خود را ثبت می‌کنند. در برخی از منابع آمده است که آنان مانندایرانیان سمرقند مراسم چله و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را حفظ کرده‌اند و‌ گاه در مجالس پنهانی یا حتی مساجد کوچک شیعیان مراسم خویش را اجرا می‌کنند.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص۶۲۳ </ref>
 
تاجیکان این ناحیه، همچنان پایبند زبان فارسی‌اند و شیعیان اندکی در آن زندگی می‌کنند. در بخارا همچنان محله ایرانیان برقرار است و مردمان آن خود را فارس دانسته و حتی در شناسنامه‌گاه ملیت ایرانی خود را ثبت می‌کنند. در برخی از منابع آمده است که آنان مانندایرانیان سمرقند مراسم چله و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] را حفظ کرده‌اند و‌ گاه در مجالس پنهانی یا حتی مساجد کوچک شیعیان مراسم خویش را اجرا می‌کنند.<ref> جعفریان، اطلس شیعه، ص ۶۲۳ </ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
  {{پانویس|اندازه=ریز|5}}
  {{پانویس|اندازه=ریز|۵}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۷۴: خط ۱۶۱:
* داودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی = روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ والانساب، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۴۸ ش.
* داودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی = روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ والانساب، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۴۸ ش.
* عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، چاپ مهدی توحیدی‌پور، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۳۶ ش.
* عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، چاپ مهدی توحیدی‌پور، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۳۶ ش.
* عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ـ ۱۹۳۷.
* عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ ۱۹۳۷.
* مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، 1392
* مرتضی اشرافی، کشور شناسی ازبکستان، پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص)، ۱۳۹۲
* حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
* حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
* احمدبن داود دینوری، الاخبارالطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
* احمدبن داود دینوری، الاخبارالطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
خط ۱۸۵: خط ۱۷۲:
* عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ ش.
* عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ ش.
* محمدبن محمد عوفی، تذکرة لباب الالباب، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۶۱ ش.
* محمدبن محمد عوفی، تذکرة لباب الالباب، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۶۱ ش.
* مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، 1394
* مرتضی اشرافی، گزارش راهبردی شیعیان آسیای مرکزی، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، گروه مطالعات راهبردی، ۱۳۹۴
* صدرالدین عینی، یادداشت‌ها، چاپ سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
* صدرالدین عینی، یادداشت‌ها، چاپ سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
* ریچارد نلسون فرای، بخارا: دستاورد قرون وسطی، ترجمه محمود محمودی، تهران ۱۳۶۵ ش.
* ریچارد نلسون فرای، بخارا: دستاورد قرون وسطی، ترجمه محمود محمودی، تهران ۱۳۶۵ ش.
خط ۲۰۲: خط ۱۸۹:
* رضاقلی بن محمد هادی هدایت، سفارت نامه خوارزم، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۵۶ ش.
* رضاقلی بن محمد هادی هدایت، سفارت نامه خوارزم، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۵۶ ش.
* همو، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران، بی‌تا.
* همو، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران، بی‌تا.
* همو، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در می‌رخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
* همو، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در می‌رخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶-۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶-۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
{{پایان}}
{{پایان}}
{{چپ‏چین}}
{{چپچین}}
* Encyclopaedia Iranica، s. vv. «Bukhara. In pre-Islamic times» (by Richard N. Frye)، «Bukhara. After the Mongol invasion» (by Yuri Bregel).
* Encyclopaedia Iranica، s. vv. «Bukhara. In pre-Islamic times» (by Richard N. Frye)، «Bukhara. After the Mongol invasion» (by Yuri Bregel).
* Uzbek Sovet Ensiklopediyasi، Tashkent ۱۹۷۱.
* Uzbek Sovet Ensiklopediyasi، Tashkent ۱۹۷۱.
{{پایان چپ‏چین}}
{{پایان چپچین}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* منبع مقاله : [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=610 دانشنامه جهان اسلام]
* منبع مقاله : [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=610 دانشنامه جهان اسلام]
* [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911027000400 بخارا؛ گهواره تمدن مشرق زمین]
* [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911027000400 بخارا؛ گهواره تمدن مشرق زمین]
{{آسیای مرکزی}}
{{آسیای مرکزی}}


Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵

ویرایش