پرش به محتوا

معتصم عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۷
جز
ویرایش و افزودن مطلب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویرایش و افزودن مطلب)
خط ۱۰: خط ۱۰:


==زندگی نامه==
==زندگی نامه==
===تولد و نسب===
محمد یا ابراهیم<ref>سراج، طبقات‏ ناصرى، 1363، ج‏1، ص114</ref> بن [[هارون الرشید]] بن [[مهدی عباسی|مهدی بن منصور]] عباسی ملقب به معتصم بالله است. کنیه او ابو اسحاق<ref>مسعودی، التنبیه‏ والإشراف، قاهره، ص۳۰۵.</ref> و مادر او ام ولد به نام مارده سغدی بود.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۱؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۲۳.</ref>معتصم در سال [[سال ۱۸۰ هجری قمری|۱۸۰ق]] به دنیا آمد. او سومین فرزند هارون الرشید بود.
محمد یا ابراهیم<ref>سراج، طبقات‏ ناصرى، 1363، ج‏1، ص114</ref> بن [[هارون الرشید]] بن [[مهدی عباسی|مهدی بن منصور]] عباسی ملقب به معتصم بالله است. کنیه او ابو اسحاق<ref>مسعودی، التنبیه‏ والإشراف، قاهره، ص۳۰۵.</ref> و مادر او ام ولد به نام مارده سغدی بود.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۱؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۲۳.</ref>معتصم در سال [[سال ۱۸۰ هجری قمری|۱۸۰ق]] به دنیا آمد. او سومین فرزند هارون الرشید بود.


به او خلیفه مُثمَن<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴؛ مستوفی، تاریخ ‏گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۱۶؛ ابن الطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۸.</ref> به معنای هشتمین یا ابو الثمانی<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۴۶.</ref> نیز گفته می‌شود، زیرا هشتمین نسل از فرزندان [[عباس بن عبد المطلب]] و هشتمین خلیفه است که هشت فتح انجام داد، هشت سال و هشت ماه و هشت روز خلافت کرد. سال [[سال ۱۸۰ هجری قمری|۱۸۰ق]] در ماه [[شعبان]] که هشتمین ماه سال است متولد شد و در چهل و هشت سالگی مرد و هشت پسر و هشت دختر از خود به جای گذاشت<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴؛ مستوفی، تاریخ‏ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۱۶؛ ابن الطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۸.</ref> هر چند [[یعقوبی]] تعداد فرزندان ذکور او را شش نفر ذکر کرده است.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۸.</ref>
به او خلیفه مُثمَن<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴؛ مستوفی، تاریخ ‏گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۱۶؛ ابن الطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۸.</ref> به معنای هشتمین یا ابو الثمانی<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۴۶.</ref> نیز گفته می‌شود، زیرا هشتمین نسل از فرزندان [[عباس بن عبد المطلب]] و هشتمین خلیفه است که هشت فتح انجام داد، هشت سال و هشت ماه و هشت روز خلافت کرد. سال [[سال ۱۸۰ هجری قمری|۱۸۰ق]] در ماه [[شعبان]] که هشتمین ماه سال است متولد شد و در چهل و هشت سالگی مرد و هشت پسر و هشت دختر از خود به جای گذاشت؛<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴؛ مستوفی، تاریخ‏ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۱۶؛ ابن الطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۸.</ref> هر چند [[یعقوبی]] تعداد فرزندان ذکور او را شش نفر ذکر کرده است.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۸.</ref>


از لحاظ جسمانی نیرومند، سربازی شجاع و تربیت شده در جنگ بود. <ref>مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۰.</ref>وی شیفته عمران و کشاورزی بود و اکثر وقتش را به ساختن کاخ‌ها و باغ‌ها و بستان‌ها اختصاص داد.<ref>مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۵۹.</ref> او اولین شخصی بود که بعد از رسیدن به قدرت،  لقب معتصم بالله را برای خود برگزید تا خلافت خود را الهی و مذهبی نشان دهد.<ref>نادری، برآمدن عباسیان ایدئولوژی مذهبی و اقتدار سیاسی، ۱۳۸۴ش.</ref> {{یادداشت|فرمانروایان عباسی کوشیدند نشان دهند که از موهبت پشتیبانی الهی برخوردار بوده‌اند. خود را ضل الله فی الارض لقب دادند و به نام‌های خود لقب‌هایی افزودند که صفات اخلاقی یا مذهبی را بیان می‌کرد؛ نادری، برآمدن عباسیان ایدئولوژی مذهبی و اقتدار سیاسی، ۱۳۸۴ش.}}
از لحاظ جسمانی نیرومند، سربازی شجاع و تربیت شده در جنگ بود. <ref>مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۰.</ref>وی شیفته عمران و کشاورزی بود و اکثر وقتش را به ساختن کاخ‌ها و باغ‌ها و بستان‌ها اختصاص داد.<ref>مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۵۹.</ref> او اولین شخصی بود که بعد از رسیدن به قدرت،  لقب معتصم بالله را برای خود برگزید تا خلافت خود را الهی و مذهبی نشان دهد.<ref>نادری، برآمدن عباسیان ایدئولوژی مذهبی و اقتدار سیاسی، ۱۳۸۴ش.</ref> {{یادداشت|فرمانروایان عباسی کوشیدند نشان دهند که از موهبت پشتیبانی الهی برخوردار بوده‌اند. خود را ضل الله فی الارض لقب دادند و به نام‌های خود لقب‌هایی افزودند که صفات اخلاقی یا مذهبی را بیان می‌کرد؛ نادری، برآمدن عباسیان ایدئولوژی مذهبی و اقتدار سیاسی، ۱۳۸۴ش.}}


معتصم در هشتم ربیع الاول سال [[سال ۲۲۷ هجری قمری|۲۲۷ق]] درگذشت و در [[سامرا]] دفن شد<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴.</ref>درباره علت مرگ او چنین نقل شده است که در روز اول محرم سال ۲۲۷ق [[حجامت]] کرد در پی آن به مرضی دچار شد و به علت همان مرض تب شدیدی نمود و در همان بیماری مرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷، ج‏۹، ص۱۱۸؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۴.</ref> او پسرش [[واثق|هارون واثق]] را ولی عهد خود کرده بود و هیچکس در ولایت عهدی با او مشارکت نداشت<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۷۸.</ref>
===شروع خلافت===
معتصم قبل از خلافت والی [[شام]] و [[مصر]] بود. [[مأمون]] به هنگام مرگ، با توجه به محبوبیت فرزندش عباس، نزد سپاهیان، معتصم را جانشین خود کرد؛ چون معتصم را شایسته برای حفظ دولت عباسی می‌دید. <ref>؟؟؟طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۶۷.</ref>بیعت با معتصم در روز وفات مأمون بود؛ ابتدا سپاهیان از اطاعت وی سرباز زدند و می‌خواستند عباس فرزند مأمون را بخلافت برگزینند؛<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۶۷.</ref> اما عباس به احترام وصیت پدر اولین نفر بود<ref>ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ج‏۱۵، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref>که با عموی خویش بیعت کرد و سپاه هم از او تبعیت نمود.<ref>ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۵؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصرالدول، ۱۹۹۲م، ص۱۳۸.</ref> برخی گفته‌اند که نزاعی ما بین آنها در مجلس صورت گرفت و در نهایت عباس با معتصم بیعت کرد.<ref>مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۵۹.</ref>
 
===وفات===
معتصم در هشتم ربیع الاول سال [[سال ۲۲۷ هجری قمری|۲۲۷ق]] درگذشت و در [[سامرا]] دفن شد<ref>ابن مسکویه، تجارب‏ الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۲۷۴.</ref>درباره علت مرگ او چنین نقل شده است که در روز اول محرم سال ۲۲۷ق [[حجامت]] کرد در پی آن به مرضی دچار شد و به علت همان مرض تب شدیدی نمود و در همان بیماری مرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷، ج‏۹، ص۱۱۸؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۴.</ref> او پسرش [[واثق|هارون واثق]] را ولی عهد خود کرده بود و هیچکس در ولایت عهدی با او مشارکت نداشت.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۷۸.</ref>
{{تبارنامه بنی‌عباس}}
{{تبارنامه بنی‌عباس}}


==شروع خلافت==
==اقدامات سیاسی==
معتصم قبل از خلافت والی [[شام]] و [[مصر]] بود. [[مأمون]] به هنگام مرگ، با توجه به محبوبیت فرزندش عباس، نزد سپاهیان، معتصم را جانشین خود کرد؛ چون معتصم را شایسته برای حفظ دولت عباسی می‌دید. <ref>؟؟؟طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۶۷.</ref>بیعت با معتصم در روز وفات مأمون بود؛ ابتدا سپاهیان از اطاعت وی سرباز زدند و می‌خواستند عباس فرزند مأمون را بخلافت برگزینند؛<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۶۷.</ref> اما عباس به احترام وصیت پدر اولین نفر بود<ref>ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ج‏۱۵، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref>که با عموی خویش بیعت کرد و سپاه هم از او تبعیت نمود.<ref>ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۵؛ ابن العبری، تاریخ‏ مختصرالدول، ۱۹۹۲م، ص۱۳۸.</ref> برخی گفته‌اند که نزاعی ما بین آنها در مجلس صورت گرفت و در نهایت عباس با معتصم بیعت کرد.<ref>مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۵۹.</ref>
معتصم بعد از آنکه قدرت را به دست گرفت، برای تثبیت حکومت خود، تغییراتی را در زمینه سیاست شکل داد. وی به علت بی اعتمادی به افراد عرب و ایرانی، از وزرا و فرماندهان ترک استفاده کرد و برای کنترل بیشتر پایتخت را از [[بغداد]] به [[سامرا]] انتقال داد و سیاست [[مأمون]] در زمینه خلقت [[قرآن]] و تفتیش عقاید را پی گرفت.


==اقدامات==
===استفاده از ترکان===
===استفاده از ترکان===
معتصم که به عنصر ایرانی و عرب  اطمینان نداشت{{یادداشت|چون عرب‌ها کمتر حاضر به فرومایگی و تملق گویی و اطاعت بی چون و چرا بودند و ایرانی‌ها هم به علت پیروی از عباس پسر مأمون، مورد اطمینان وی نبودند؛ صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۲۲.}} سعی در جذب سپاهیان ترک کرد<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۲۲.</ref> و سعی نمود از عصبیت ترکان از آن جهت که مادرش از ترکان بود،<ref>یعقوبی، تاریخ ‏یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۱؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۲۳.</ref>برای حفظ حکومت خود استفاده نماید و در سطحی گسترده اقدام به استخدام غلامان ترک کرد.<ref>مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۳۷۹ش، ج‏۳، ص۴۶۵.</ref> معتصم مناصب مهم و ولایت های بزرگ را به آنها واگذار کرد.<ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، ۱۳۸۳ش، ص۹۲.</ref> با ورود ترکان به دستگاه خلافت رقابت شدیدی میان آنان و دو عنصر عرب و ایرانی شکل گرفت. معتصم با این کار خود زمینه را برای افول حکومت عباسی فراهم نمود.<ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، ۱۳۸۳ش، ص۹۲.</ref>
معتصم که به افراد ایرانی و عرب  اطمینان نداشت{{یادداشت|چون عرب‌ها کمتر حاضر به فرومایگی و تملق گویی و اطاعت بی چون و چرا بودند و ایرانی‌ها هم به علت پیروی از عباس پسر مأمون، مورد اطمینان وی نبودند؛ صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۲۲.}} سعی در جذب سپاهیان ترک کرد<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۲۲۲.</ref> و سعی نمود از عصبیت ترکان از آن جهت که مادرش از ترکان بود،<ref>یعقوبی، تاریخ ‏یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۱؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۲۳.</ref>برای حفظ حکومت خود استفاده نماید و در سطحی گسترده اقدام به استخدام غلامان ترک کرد.<ref>مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۳۷۹ش، ج‏۳، ص۴۶۵.</ref> معتصم مناصب مهم و ولایت های بزرگ را به آنها واگذار کرد.<ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، ۱۳۸۳ش، ص۹۲.</ref> با ورود ترکان به دستگاه خلافت رقابت شدیدی میان آنان و دو عنصر عرب و ایرانی شکل گرفت. معتصم با این کار خود زمینه را برای افول حکومت عباسی فراهم نمود.<ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، ۱۳۸۳ش، ص۹۲.</ref>


===انتقال پایتخت به سامرا===
===انتقال پایتخت به سامرا===
در سال [[سال ۲۲۱ هجری قمری|۲۲۱ق]] معتصم عباسی، پایتخت را از [[بغداد]] به [[سامرا]] انتقال داد. [[ابن اثیر]] علت این انتقال را از زبان معتصم چنین بیان می‌کند: معتصم گفته بود من از سپاهیان می‌‏ترسم كه اگر یك بار برعلیه من شورش کنند تمام غلامان مرا خواهند كشت؛ من میل دارم در محلی باشم كه مشرف بر آنها باشم و اگر امری واقع شد از راه صحرا و رود بتوانم به آنها برسم و مسلط شوم‏.<ref>ابن اثیر، الكامل، ج‏۶، ۱۹۶۵م، ص۴۵۱.</ref> برخی دیگر علت این انتقال را، فراوانی سپاهیان ترک عنوان می‌کنند که معتصم آنان را به خدمت گرفته بود و بغداد ظرفیت تمام نیروهای ترک را نداشت و مزاحمت مردم را در پی داشت<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۱۱، ص۵۰.</ref> و سبب نارضایتی مردم و تهدید آنان شد؛ لذا معتصم تصمیم گرفت تا جای مناسبی را در نظر بگیرد؛ از همین رو [[سامرا]] را انتخاب کرد.<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۵۲.</ref> وی آن جا را آباد ساخت و دارالخلافه خواند و نظامیان ترک را در آن سکنا داد. سامرا در دوران معتصم به اوج قدرت و آبادانی رسید و کاخ‌ها، گردش‌گاه‌ها، بازارها، مساجد و عمارت‌های عظیم در آن ایجاد شد.<ref>خلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۸۰ به بعد.</ref>
در سال [[سال ۲۲۱ هجری قمری|۲۲۱ق]] معتصم عباسی، پایتخت را از [[بغداد]] به [[سامرا]] انتقال داد. بنابر نقل ابن اثیر، معتصم، دلیل انتقال پایتخت را ترس از شورش سپاهیان و کشته شدن غلامانش دانسته است. بر این اساس، معتصم عباسی برای پایتخت خلافت خود در پی محلی بوده که بتواند بر سپاه خود اشراف داشته و در صورت لزوم بتواند از راه خشکی و آبی بر آنها تسلط یابد.<ref>ابن اثیر، الكامل، ج‏۶، ۱۹۶۵م، ص۴۵۱.</ref> برخی دیگر علت این انتقال را، فراوانی سپاهیان ترک عنوان می‌کنند که معتصم آنان را به خدمت گرفته بود و بغداد ظرفیت تمام نیروهای ترک را نداشت و مزاحمت مردم را در پی داشت<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۱۱، ص۵۰.</ref> و سبب نارضایتی مردم و تهدید آنان شد؛ لذا معتصم تصمیم گرفت تا جای مناسبی را در نظر بگیرد؛ از همین رو [[سامرا]] را انتخاب کرد.<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۵۲.</ref> وی آن جا را آباد ساخت و دارالخلافه خواند و نظامیان ترک را در آن سکنا داد. سامرا در دوران معتصم به اوج قدرت و آبادانی رسید و کاخ‌ها، گردش‌گاه‌ها، بازارها، مساجد و عمارت‌های عظیم در آن ایجاد شد.<ref>خلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۸۰ به بعد.</ref>
 
===ادامه دوران محنه مأمون===
[[مأمون]] در وصیتش از معتصم خواسته بود که سیاست محنه او را دنبال کند.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۴۷.</ref> معتصم فردی عالم و دانشمند نبود اما گرایش به مذهب [[معتزله]] داشت و وزیران و درباریان را از معتزله انتخاب نمود؛<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۷.</ref> به همین علت احمد بن ابی داوود که از پیشوایان معتزلیان بود قاضی‌القضات کرد.<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی (ع)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۶۴.</ref> او سیاست مأمون را دنبال کرد و در مورد خلق قرآن، مردم را مورد بازجویی و امتحان قرار داد.<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۷.</ref>
[[احمد بن حنبل]] از معروف‌ترین افرادی است که به این خاطر به شدت شکنجه شد.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۲؛ ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۳۲؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۱۱، ص۴۳.</ref> احمد بن نَصر خُزاعی نیز اعدام گردید و بشر بن ولید را که قاضی القضات بود در خانه خود حبس کرد.<ref>رضایی، عصر محنه در تمدن مسلمانان، شماره ۱۹، ۱۳۷۳ش.</ref>
==اقدامات نظامی==
معتصم در زمان حکومت خود اقدامات نظامی گسترده‌ای انجام داد. او زمان زیادی را برای سرکوب قیام‌ها اختصاص داد و بعد فراغت از آنها به روم لشکر کشید و شخصا در آن شرکت کرد و فرماندهی آن را به عهده داشت.


===سرکوب قیام‌ها===
===سرکوب قیام‌ها===
فضل الله صلواتی در کتاب خود، قیام‌های زمان [[امام جواد]] (ع) که مقارن با حکومت معتصم است، را به سه دسته تقسیم می‌کند در دسته اول ۲۴ مورد از قیام‌های [[علویان]] و در دسته دوم ۲۸ مورد از قیام‌های اعراب و در دسته سوم ۶ مورد از قیام‌های ایرانیان را نام می‌برد.<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی (ع)، ۱۳۸۴ش، ص۱۵۴-۲۲۲.</ref> مهم‌ترین قیام‌هایی که توسط معتصم سرکوب شد، بدین قرارند:
بنابر برخی پژوهش‌های تاریخی، در دوران حکومت معتصم، که مقارن با امامت [[امام جواد]] (ع) بود، بیش از پنجاه قیام توسط [[علویان]] و اعراب و شش مورد توسط ایرانیان صورت گرفت و همگی سرکوب شد.<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی (ع)، ۱۳۸۴ش، ص۱۵۴-۲۲۲.</ref> مهم‌ترین قیام‌هایی که توسط معتصم سرکوب شد، بدین قرارند:


====شورش زُط====
====شورش زُط====
زط‌ها یا کولی‌ها از طبقه پایین مردم [[هند]] بودند که بهرام گور آنان را به ایران آورده بود.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳</ref> آنان به بطائح میان [[بصره]] و [[واسط]] مهاجرت کردند و در آنجا دست به قیام زدند. رئیس آنها شخصی به نام محمد بن عثمان بود<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۹.</ref> و از فرصت درگیری [[امین]] و [[مأمون]] استفاده کرده و بصره را تصرف و راه ارتباطی آن با [[بغداد]] را قطع کردند.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸.</ref> قدرت آنها در زمان مأمون به اوج خود رسید. مأمون به ایشان حمله نظامی کرد؛ اما موفق به شکست آنها نشد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳.</ref> معتصم در زمان حکومتش فرمانده خود، عجیف بن عنبسه را به مقابله با آنان فرستاد و پس از نه ماه نبرد سخت، آنان را شکست داد. آنها درخواست امان کردند. معتصم به آنها امان داد و به زَربه تبعید کرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸-۱۱؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵ق، ج‏۶، ص۴۴۳-۴۴۴؛ ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>
زط‌ها در دوران معتصم پس از یک نبرد نه ماهه سرکوب و تبعید شدند. زط‌ها یا کولی‌ها از طبقه پایین مردم [[هند]] بودند که بهرام گور آنان را به ایران آورده بود.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳</ref> آنان به بطائح میان [[بصره]] و [[واسط]] مهاجرت کردند و در آنجا دست به قیام زدند. رئیس آنها شخصی به نام محمد بن عثمان بود<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۹.</ref> و از فرصت درگیری [[امین]] و [[مأمون]] استفاده کرده و بصره را تصرف و راه ارتباطی آن با [[بغداد]] را قطع کردند.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸.</ref> قدرت آنها در زمان مأمون به اوج خود رسید. مأمون به ایشان حمله نظامی کرد؛ اما موفق به شکست آنها نشد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳.</ref> معتصم در زمان حکومتش فرمانده خود، عجیف بن عنبسه را به مقابله با آنان فرستاد و پس از نه ماه نبرد سخت، آنان را شکست داد. آنها درخواست امان کردند. معتصم به آنها امان داد و به زَربه تبعید کرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸-۱۱؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵ق، ج‏۶، ص۴۴۳-۴۴۴؛ ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>


====شورش بابک خرمدین====
====شورش بابک خرمدین====
این حرکت که جلوه دینی و هدف سیاسی داشت، خطرناک‌ترین حرکتی بود که حکومت عباسی آن را تجربه می‌کرد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳.</ref> بابک نیز از درگیری [[امین]] و [[مأمون]] استفاده کرد و شورش خود را در سال [[سال ۲۰۱ هجری قمری|۲۰۱ ق]] در مناطق شمالی [[آذربایجان]] در منطقه‌ای به نام بَذ،<ref>ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۸.</ref> آغاز کرد و توانست با دعوت، تمام آذربایجان و منطقه [[جبال]]، [[همدان]]، [[اصفهان]]،<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۸.</ref> ماسَبذان، مهرجان و بخش بسیاری از دیلم را فتح کند و حتی گروهی از کردها نیز به او پیوستند. دعوت او در [[طبرستان]]، [[گرگان]]، [[ارمنستان]]، [[خراسان]] و دیگر سرزمین‌های عرب گسترش یافت. غیبت حکومت عباسی به علت درگیری‌های داخلی موجب موفقیت‌های پی در پی و پیروزی‌های نظامی بابک شد. <ref>یعقوبی، تاریخ‏ الیعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۳؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۳۱-۵۵؛ مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۷.</ref>
قیام بابک خرمدین در سال ۲۲۰ق توسط سپاه معتصم سرکوب شد. بابک در سال [[سال ۲۰۱ هجری قمری|۲۰۱ ق]] با توجه به درگیری [[امین]] و [[مأمون]] از فرصت استفاده کرد و شورش خود را در مناطق شمالی [[آذربایجان]] در منطقه‌ای به نام بَذ،<ref>ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ش، ج‏۴، ص۱۷۸.</ref> آغاز کرد و توانست با دعوت، تمام آذربایجان و منطقه [[جبال]]، [[همدان]]، [[اصفهان]]،<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۸.</ref> ماسَبذان، مهرجان و بخش بسیاری از دیلم را فتح کند و حتی گروهی از کردها نیز به او پیوستند. دعوت او در [[طبرستان]]، [[گرگان]]، [[ارمنستان]]، [[خراسان]] و دیگر سرزمین‌های عرب گسترش یافت. غیبت حکومت عباسی به علت درگیری‌های داخلی موجب موفقیت‌های پی در پی و پیروزی‌های نظامی بابک شد. <ref>یعقوبی، تاریخ‏ الیعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۳؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۳۱-۵۵؛ مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۷.</ref>


مأمون در سال [[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]] که بابک در اوج قدرت بود، وفات کرد و نتوانست شورش او را سرکوب کند؛ اما در وصیت خود به معتصم خطر آن را به وی گوشزد کرد و از او خواست که تمام توان خود را صرف مقابله با آنان کند.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref> معتصم بعد از آرام شدن درگیری‌های داخلی تمام توان خود را به جنگ با بابک متمرکز کرد. او در سال [[سال ۲۲۰ هجری قمری|۲۲۰ق]]، بزرگ‌ترین فرمانده خود، افشین حیدر بن کاووس را به جنگ با بابک فرستاد و موفق شد در مدت ۳ سال این شورش را سرکوب کند. بابک به [[ارمنستان]] گریخت و در آنجا دستگیر و به [[سامرا]] منتقل شد و در آنجا سر از بدنش جدا شد و بدنش به دار آویخته گردید.<ref>یعقوبی، تاریخ ‏یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۳-۴۷۵؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۳۱-۵۵؛ ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ق، ج‏۴، ص۱۷۸-۱۸۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج‏۸، ص۴۳۷؛ مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۷.</ref>
مأمون در سال [[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]] که بابک در اوج قدرت بود، وفات کرد و نتوانست شورش او را سرکوب کند؛ اما در وصیت خود به معتصم خطر آن را به وی گوشزد کرد و از او خواست که تمام توان خود را صرف مقابله با آنان کند.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref> معتصم بعد از آرام شدن درگیری‌های داخلی تمام توان خود را به جنگ با بابک متمرکز کرد. او در سال [[سال ۲۲۰ هجری قمری|۲۲۰ق]]، بزرگ‌ترین فرمانده خود، افشین حیدر بن کاووس را به جنگ با بابک فرستاد و موفق شد در مدت ۳ سال این شورش را سرکوب کند. بابک به [[ارمنستان]] گریخت و در آنجا دستگیر و به [[سامرا]] منتقل شد و در آنجا سر از بدنش جدا شد و بدنش به دار آویخته گردید.<ref>یعقوبی، تاریخ ‏یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۳-۴۷۵؛ طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۳۱-۵۵؛ ابن مسکویه، تجارب ‏الأمم، ۱۳۷۹ق، ج‏۴، ص۱۷۸-۱۸۳؛ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج‏۸، ص۴۳۷؛ مسعودی، مروج ‏الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۴۶۷.</ref>این حرکت که جلوه دینی و هدف سیاسی داشت، خطرناک‌ترین حرکتی بود که حکومت عباسی آن را تجربه می‌کرد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳.</ref>  


====شورش مازیار====
====شورش مازیار====
مازیار بن قارن، آخرین امیر قارن‌ها، دارای گرایش‌های استقلال‌طلبانه بود و در سال [[سال ۲۲۴ هجری قمری|۲۲۴ق]] در [[طبرستان]]<ref>ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۶، ص۲۴.</ref> شورش کرد و با تشویق افشین فرمانده نظامی سپاه معتصم، دلگرم شد. زمانی این شورش به وقوع پیوست که حکومت عباسی بسیار قدرتمند و باثبات بود. قیام وی به راحتی سرکوب شد و مازیار به دستور معتصم در کنار بابک به دار آویخته شد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸۰-۸۹؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۹۵-۵۰۴؛ ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۶، ص۲۴.</ref>
مازیار بن قارن، آخرین امیر قارن‌ها، دارای گرایش‌های استقلال‌طلبانه بود و در سال [[سال ۲۲۴ هجری قمری|۲۲۴ق]] در [[طبرستان]] شورش کرد<ref>ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۶، ص۲۴.</ref> و با تشویق افشین فرمانده نظامی سپاه معتصم، دلگرم شد. زمانی این شورش به وقوع پیوست که حکومت عباسی بسیار قدرتمند و باثبات بود. قیام وی به راحتی سرکوب شد و مازیار به دستور معتصم در کنار بابک به دار آویخته شد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۸۰-۸۹؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۹۵-۵۰۴؛ ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۶، ص۲۴.</ref>


====شورش مبرقع====
====شورش مبرقع====
ابی حرب مبرقع یمانی در سرزمین [[فلسطین]] شورش کرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶.</ref> دلیل آن، ظلم و ستم سپاه ترک و درگیری با آنان و کشتن یکی از آنها و فرار به سوی [[اردن]] بیان شده است.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶.</ref>او مردم را علیه حکومت معتصم شوراند. بسیاری از مردم [[فلسطین]]، اردن و [[یمن]] دور او را گرفتند و لشکری انبوهی را سامان داد<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۲.</ref>. معتصم یکی از سراداران خود به نام رجاء بن ایوب حضاری را سمت او فرستاد و با نیرنگ و حیله او را دستگیر کرد و به سامرا برد. بدین ترتیب قیام او سرکوب گردید.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶-۱۱۸؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۲.</ref>
ابی حرب مبرقع یمانی در سرزمین [[فلسطین]] شورش کرد.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶.</ref> دلیل آن، ظلم و ستم سپاه ترک و درگیری با آنان و کشتن یکی از آنها و فرار به سوی [[اردن]] بیان شده است.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶.</ref>او مردم را علیه حکومت معتصم شوراند. بسیاری از مردم [[فلسطین]]، اردن و [[یمن]] دور او را گرفتند و لشکری انبوهی را سامان داد.<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۲.</ref> معتصم یکی از سراداران خود به نام رجاء بن ایوب حضاری را سمت او فرستاد و با نیرنگ و حیله او را دستگیر کرد و به سامرا برد. بدین ترتیب قیام او سرکوب گردید.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۱۱۶-۱۱۸؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۵۲۲.</ref>


====شورش جعفر کرد====
====شورش جعفر کرد====
خط ۵۵: خط ۶۵:
امپراطور روم به نام تئوفیل در سال [[سال ۲۲۳ هجری قمری|۲۲۳ق]] به در خواست بابک خرمدین، به قلمرو مسلمانان حمله کرد و چند شهر زِبَطرَه و جزیره مالت را تصرف کرد و عده بسیاری را به اسارت گرفت و شهرها را پس از چپاول، به آتش کشید.<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۷۹.</ref>معتصم پس از مغلوب کردن بابک، بدون درنگ با سپاهی عظیم به سوی روم حرکت کرد. سپاهی که تا آن زمان در اسلام بی‌نظیر بود<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۵۷.</ref>. سپاه معتصم پس از فتح چندین شهر، عموریه را محاصره کرد و سپاه اعزامی از جانب امپراطوری روم را به شدت شکست داد. و عموریه را در شانزدهم رمضان سال [[سال ۲۲۳ هجری قمری|۲۲۳ق]] فتح کرد و ساکنانش را کشت و شهر را غارت نمود.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۵۷-۷۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۷۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج‏۶، ص۴۸۰-۴۸۸.</ref>
امپراطور روم به نام تئوفیل در سال [[سال ۲۲۳ هجری قمری|۲۲۳ق]] به در خواست بابک خرمدین، به قلمرو مسلمانان حمله کرد و چند شهر زِبَطرَه و جزیره مالت را تصرف کرد و عده بسیاری را به اسارت گرفت و شهرها را پس از چپاول، به آتش کشید.<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۹۶۵م، ج‏۶، ص۴۷۹.</ref>معتصم پس از مغلوب کردن بابک، بدون درنگ با سپاهی عظیم به سوی روم حرکت کرد. سپاهی که تا آن زمان در اسلام بی‌نظیر بود<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۵۷.</ref>. سپاه معتصم پس از فتح چندین شهر، عموریه را محاصره کرد و سپاه اعزامی از جانب امپراطوری روم را به شدت شکست داد. و عموریه را در شانزدهم رمضان سال [[سال ۲۲۳ هجری قمری|۲۲۳ق]] فتح کرد و ساکنانش را کشت و شهر را غارت نمود.<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۹، ص۵۷-۷۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۷۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج‏۶، ص۴۸۰-۴۸۸.</ref>


===ادامه دوران محنه مأمون===
==مقابله با علویان==
[[مأمون]] در وصیتش از معتصم خواسته بود که سیاست محنه او را دنبال کند<ref>طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۸۷ق، ج‏۸، ص۶۴۷.</ref> معتصم فردی عالم و دانشمند نبود اما گرایش به مذهب [[معتزله]] داشت و وزیران و درباریان را از معتزله انتخاب نمود<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۷.</ref> به همین علت احمد بن ابی داوود که از پیشوایان معتزلیان بود قاضی‌القضات کرد.<ref>صلواتی، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی (ع)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۶۴.</ref> او سیاست مأمون را دنبال کرد و در مورد خلق قرآن، مردم را مورد بازجویی و امتحان قرار داد.<ref>ذهبی، تاریخ‏ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۲۷.</ref>
[[احمد بن حنبل]] از معروف‌ترین افرادی است که به این خاطر به شدت شکنجه شد.<ref>یعقوبی، تاریخ‏ یعقوبی، بیروت، ج‏۲، ص۴۷۲؛ ذهبی، تاریخ ‏الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۱۵، ص۳۲؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۱۱، ص۴۳.</ref> احمد بن نَصر خُزاعی نیز اعدام گردید و بشر بن ولید را که قاضی القضات بود در خانه خود حبس کرد.<ref>رضایی، عصر محنه در تمدن مسلمانان، شماره ۱۹، ۱۳۷۳ش.</ref>
 
===مقابله با علویان===
سیاست معتصم در قبال [[علویان]]، بسیار سخت‌گیرانه بود. معتصم برخلاف مأمون بر [[شیعیان]] سختگیری بسیار کرد و تمام فعالیت‌های آنان را به دقت زیر نظر داشت. همین امر سبب بعضی از قیام‌ها شد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۷۸.</ref>
سیاست معتصم در قبال [[علویان]]، بسیار سخت‌گیرانه بود. معتصم برخلاف مأمون بر [[شیعیان]] سختگیری بسیار کرد و تمام فعالیت‌های آنان را به دقت زیر نظر داشت. همین امر سبب بعضی از قیام‌ها شد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۱۷۸.</ref>
====قیام محمد بن قاسم طالقان====
====قیام محمد بن قاسم طالقان====
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۲٬۰۰۵

ویرایش