۱۷٬۱۳۹
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (− رده:چهار قل (هاتکت)) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خَنّاس''' صفت [[شیطان]] به معنای موجود پنهانشونده است. | '''خَنّاس''' صفت [[شیطان]] به معنای موجود پنهانشونده است. از آنجا که شیطان همواره انسان را وسوسه میکند و زمانی که یاد [[خدا]] در قلب انسان باشد از قلب انسان فرار میکند و پنهان میشود، با واژه خناس توصیف شده ا ست. این واژه در [[سوره ناس]] به کار رفته است. | ||
== مفهوم == | == مفهوم == | ||
خناس از ریشه «خَنَسَ» است که برای آن معنای مختلفی بیان شده است. انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن | خناس از ریشه «خَنَسَ» است که برای آن معنای مختلفی بیان شده است. انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن از جمله معانی آن است.<ref> جوهری، الصحاح، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص ۹۲۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۷۱-۷۲؛ | ||
قرشی بنایی، قاموس قرآن، ج۲، ص ۳۰۹.</ref> | قرشی بنایی، قاموس قرآن، ج۲، ص ۳۰۹.</ref> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
#آیه ۴ [[سوره ناس]] « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس؛ از شر وسوسهگر پنهانکار.» | #آیه ۴ [[سوره ناس]] « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس؛ از شر وسوسهگر پنهانکار.» | ||
بسیاری از [[مفسران]] معتقدند که خناس را در آیه چهارم [[سوره ناس]] به معنای [[شیطان]] به کار رفته است، آنها عنوان کردهاند که خناس | بسیاری از [[مفسران]] معتقدند که خناس را در آیه چهارم [[سوره ناس]] به معنای [[شیطان]] به کار رفته است، آنها عنوان کردهاند که خناس از اوصاف شیطان است چرا که هر زمان انسان به یاد [[خدا]] باشد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به سرعت باز میگردد.<ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۵۶۶؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۵۰؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص ۹۴۳؛ شاهعبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱۴، ص۳۹۷؛ مراغی، تفسیر المراغی، بیروت، ۱۳۹۰ق، ج۳۰، ص۲۷۰؛ زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ۱۴۱۱ق، ج۳۰، ص۴۸۱.</ref> در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] آمده است به کسی گفته میشود که همواره ظاهر میشود و سپس مخفی میشود. از همین رو با توجه به اینکه شیطان بهطور مداوم انسان را وسوسه میکند و به محضی که انسان به یاد خدا میافتد پنهان میشود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمیگردد و انسان را وسوسه میکند، برخی منظور از خناس را همان شیطان دانستهاند.<ref> طباطبایی، المیزان في تفسیر القرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص ۳۹۷. </ref> | ||
برخی مفسران در تفسیر «وسواس الخناس» گفتهاند که شیطان خناس با کلام خفی بهنحویکه هیچ صدا و شنیدنی در آن وجود نداشته باشد مقصود و مفهوم خود را به انسان منتقل میکند.<ref>طوسی، التبیان، بیروت، ج۱۰، ص۴۳۷.</ref> [[زمخشری]] معتقد است که بر اساس آنچه در [[قرآن|قرآن کریم]] مبنی بر امکان شیطان بودن انسان و [[جن]] آمده، شیطانی که در این آیه مورد نظر است فقط شیطان جنی نیست بلکه شیطان انسانی و کسی که زیاد وسوسه میکند را نیز شامل میشود.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۸۲۴.</ref> در [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] آمده است که شیطان اهداف خود را با مخفیکاری انجام میدهد چراکه این مخفیکاری باعث میشود انسان تصور کند که آنچه میخواهد انجام دهد باور و فکر خودش است و کسی به او چیزی را تحمیل نکرده است، به همین دلیل راحتتر و سریعتر گمراه میشود. مخفیکاری شیطان باعث تزیین وسوسههای او میشود. یعنی شیطان با مخفیکاری کارهای باطل را در لعابی از حق و [[دروغ]]، [[گناه]] را در لباس [[عبادت]]، و گمراهی را در پوشش هدایت به باور و فکر انسان تبدیل میکند.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص۴۷۳.</ref> | برخی مفسران در تفسیر «وسواس الخناس» گفتهاند که شیطان خناس با کلام خفی بهنحویکه هیچ صدا و شنیدنی در آن وجود نداشته باشد مقصود و مفهوم خود را به انسان منتقل میکند.<ref>طوسی، التبیان، بیروت، ج۱۰، ص۴۳۷.</ref> [[زمخشری]] معتقد است که بر اساس آنچه در [[قرآن|قرآن کریم]] مبنی بر امکان شیطان بودن انسان و [[جن]] آمده، شیطانی که در این آیه مورد نظر است فقط شیطان جنی نیست بلکه شیطان انسانی و کسی که زیاد وسوسه میکند را نیز شامل میشود.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۸۲۴.</ref> در [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] آمده است که شیطان اهداف خود را با مخفیکاری انجام میدهد چراکه این مخفیکاری باعث میشود انسان تصور کند که آنچه میخواهد انجام دهد باور و فکر خودش است و کسی به او چیزی را تحمیل نکرده است، به همین دلیل راحتتر و سریعتر گمراه میشود. مخفیکاری شیطان باعث تزیین وسوسههای او میشود. یعنی شیطان با مخفیکاری کارهای باطل را در لعابی از حق و [[دروغ]]، [[گناه]] را در لباس [[عبادت]]، و گمراهی را در پوشش هدایت به باور و فکر انسان تبدیل میکند.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص۴۷۳.</ref> |
ویرایش