فطرت: تفاوت میان نسخهها
←معنا شناسی
جز (←معنا شناسی: افزایش) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل هدایت علمی و گرایش عملی به کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند. <ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یادداشت| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علما ولا تميل عملا إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي وسعادتها الحقيقية.}} [[مصباح یزدی]] آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان میداند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) میداند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref> | تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل هدایت علمی و گرایش عملی به کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند. <ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یادداشت| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علما ولا تميل عملا إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي وسعادتها الحقيقية.}} [[مصباح یزدی]] آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان میداند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) میداند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref> | ||
واژۀ فطری و فطرت در [[منطق]]، [[فلسفه]]، [[کلام]] و [[عرفان]] کاربردهای مختلفی دارد<ref group="یادداشت">۱. اصطلاح منطقی: یکی از انواع ششگانه بدیهیات در منطق، فطریات است که در آن به «قضایا قیاساتها معها» تعبیر میشود که با تصور خود قضیه و بدون واسطه خارجی، تصدیق آن حاصل میشود؛ مانند تصور دو به این که نصف چهار است. | واژۀ فطری و فطرت در [[منطق]]، [[فلسفه اسلامی| فلسفه]]، [[کلام]] و [[عرفان]] کاربردهای مختلفی دارد<ref group="یادداشت">۱. اصطلاح منطقی: یکی از انواع ششگانه بدیهیات در منطق، فطریات است که در آن به «قضایا قیاساتها معها» تعبیر میشود که با تصور خود قضیه و بدون واسطه خارجی، تصدیق آن حاصل میشود؛ مانند تصور دو به این که نصف چهار است. | ||
۲. فطری افلاطونی: افلاطون معتقد بود همه معلومات انسان از عقل سرچشمه میگیرد که ریشه این معلومات پیش از تعلق نفس به بدن در عالم مثل موجود بوده است؛ اما انسان آن را فراموش کرده است. | ۲. فطری افلاطونی: افلاطون معتقد بود همه معلومات انسان از عقل سرچشمه میگیرد که ریشه این معلومات پیش از تعلق نفس به بدن در عالم مثل موجود بوده است؛ اما انسان آن را فراموش کرده است. |