پرش به محتوا

واقعه فخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲: خط ۶۲:


== آغاز قیام در مدینه ==
== آغاز قیام در مدینه ==
حسین فخی در [[ذی‌القعده]] سال ۱۶۹ق در مدینه قیام کرد.<ref>حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۶۶؛ هارونی، الافادة فی تاریخ الأئمة السادة، ۱۳۸۷ش، ص۲۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref> حسین با تعدادی از همراهانش هنگام نماز صبح با شعار «أحَد، أحَد» وارد [[مسجدالنبی]] شدند و [[مؤذن]] را واداشتند تا [[اذان]] را همانند شیعیان (همراه با «حیّ علی خیر العمل») بگوید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۵.</ref> فرماندار مدینه با شنیدن اذان شیعیان، وحشت کرد و از مدینه گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۵.</ref> مردم نماز را به امامت حسین خواندند و پس از نماز، حسین بن علی خطبه‌ای خواند و مردم را به [[بیعت]] با خود فراخواند تا مردم بر اساس [[قرآن|کتاب خدا]]، [[سنت|سنت رسول خدا]] و «الرضا من آل محمد» (یعنی فرد مورد رضایت از آل محمد) با او بیعت کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۸.</ref> البته گزارش‌هایی از همراهی نکردن مردم مدینه با آنها حکایت دارد.<ref>حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۷۴؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>
حسین فخی در [[ذی‌القعده]] سال ۱۶۹ق در مدینه قیام کرد.<ref>حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۶۶؛ هارونی، الافادة فی تاریخ الأئمة السادة، ۱۳۸۷ش، ص۲۶؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref> حسین با تعدادی از همراهانش هنگام نماز صبح با شعار «أحَد، أحَد» وارد [[مسجدالنبی]] شدند و [[مؤذن]] را واداشتند تا [[اذان]] را همانند شیعیان (همراه با «حیّ علی خیر العمل») بگوید.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۵.</ref> فرماندار مدینه با شنیدن اذان شیعیان، وحشت کرد و از مدینه گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۵.</ref> مردم نماز را به امامت حسین خواندند و پس از نماز، حسین بن علی خطبه‌ای خواند و مردم را به [[بیعت]] با خود فراخواند تا مردم بر اساس [[قرآن|کتاب خدا]]، [[سنت|سنت رسول خدا]] و «الرضا من آل محمد» (یعنی فرد مورد رضایت از آل محمد) با او بیعت کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۸.</ref> البته گزارش‌هایی از همراهی نکردن مردم مدینه با آنها حکایت دارد.<ref>حسنی، المصابیح، ۱۴۲۳ق، ص۴۷۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref>


تلاش عوامل حکومت در مدینه برای مقابله با حسین فخی نتیجه‌ای نداشت و به شکست و کشته شدن تعدادی از آنها انجامید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۴.</ref> آنان همچنین از مبارک ترکی (از فرماندهان دستگاه خلافت) که به قصد رفتن به حج، وارد مدینه شده بود کمک خواستند<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۴–۱۹۵.</ref>، اما مطابق نقل [[ابوالفرج اصفهانی]]، مبارک که به جنگ با حسین تمایل نداشت، در پیامی مخفیانه از حسین خواست به او شبیخون بزنند تا او به فرار کردن ناگزیر شود.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> حسین نیز چنان کرد و مبارک به سوی [[مکه]] گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> بدین ترتیب شهر مدینه در اختیار حسین قرار گرفت و بنا بر نقل طبری، تسلط بر مدینه تنها یازده روز طول کشید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref> شهید فخ فردی به نام دِنیار (دِرباس<ref>رازی، اخبار فخ، تحقیق ماهر جرّار، ۱۹۹۵م، ص۱۴۲.</ref>) خُزاعی را والی مدینه کرد و خود همراه با سیصد نفر از یارانش<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> در [[۲۴ ذی‌القعده]] سمت مکه حرکت کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref>
تلاش عوامل حکومت در مدینه برای مقابله با حسین فخی نتیجه‌ای نداشت و به شکست و کشته شدن تعدادی از آنها انجامید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۴.</ref> آنان همچنین از مبارک ترکی (از فرماندهان دستگاه خلافت) که به قصد رفتن به حج، وارد مدینه شده بود کمک خواستند<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۴–۱۹۵.</ref>، اما مطابق نقل [[ابوالفرج اصفهانی]]، مبارک که به جنگ با حسین تمایل نداشت، در پیامی مخفیانه از حسین خواست به او شبیخون بزنند تا او به فرار کردن ناگزیر شود.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> حسین نیز چنان کرد و مبارک به سوی [[مکه]] گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> بدین ترتیب شهر مدینه در اختیار حسین قرار گرفت و بنا بر نقل طبری، تسلط بر مدینه تنها یازده روز طول کشید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref> شهید فخ فردی به نام دِنیار (دِرباس<ref>رازی، اخبار فخ، تحقیق ماهر جرّار، ۱۹۹۵م، ص۱۴۲.</ref>) خُزاعی را والی مدینه کرد و خود همراه با سیصد نفر از یارانش<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷.</ref> در [[۲۴ ذی‌القعده]] سمت مکه حرکت کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۵.</ref>


== جنگ فخ ==
== جنگ فخ ==
[[هادی عباسی]] برخی از بزرگان حکومت را که به [[حج ]]رفته بودند، به رویارویی با حسین امر کرد و فرماندهی جنگ را بر عهده محمد بن سلیمان گذاشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۶.</ref> عباسیان با سپاهی چهار هزار نفری در [[۸ ذی‌الحجه]] ([[روز ترویه]]) در محلی به نام «فخ» با سپاه حسین رو در روی هم قرار گرفتند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۶.</ref> فرمانده عباسی به حسین امان داد، اما حسین نپذیرفت و در نبردی که درگرفت، حسین و عده زیادی از یارانش به [[شهادت]] رسیدند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۵–۲۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷–۳۷۹.</ref> همچنین گروهی از یاران حسین [[اسیر]] شدند و برخی دیگر گریختند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۵–۲۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷–۳۷۹.</ref> بنی‌العباس تعدادی از اسیرها را کشتند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref> و تعدادی از آنها همراه با سرهای شهدا به [[بغداد]] نزد هادی عباسی فرستاده شدند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۰.</ref> هادی سر حسین را برای مدتی از پل بغداد آویزان کرد و سپس آن را به خراسان فرستاد.<ref>بغدادی، المحبر، ۱۴۲۱ق، ص۴۴۸.</ref> پیکر کشتگان تا سه روز بر زمین بود و درندگان و پرندگان از آنها می‌خوردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref>  
[[هادی عباسی]] برخی از بزرگان حکومت را که به [[حج ]]رفته بودند، به رویارویی با حسین امر کرد و فرماندهی جنگ را بر عهده محمد بن سلیمان گذاشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۶.</ref> عباسیان با سپاهی چهار هزار نفری در [[۸ ذی‌الحجه]] ([[روز ترویه]]) در محلی به نام «فخ» با سپاه حسین رو در روی هم قرار گرفتند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۶.</ref> فرمانده عباسی به حسین امان داد، اما حسین نپذیرفت و در نبردی که درگرفت، حسین و عده زیادی از یارانش به [[شهادت]] رسیدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۵–۲۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷–۳۷۹.</ref> همچنین گروهی از یاران حسین [[اسیر]] شدند و برخی دیگر گریختند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۵–۲۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۷۷–۳۷۹.</ref> بنی‌العباس تعدادی از اسیرها را کشتند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref> و تعدادی از آنها همراه با سرهای شهدا به [[بغداد]] نزد هادی عباسی فرستاده شدند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۰.</ref> هادی سر حسین را برای مدتی از پل بغداد آویزان کرد و سپس آن را به خراسان فرستاد.<ref>بغدادی، المحبر، ۱۴۲۱ق، ص۴۴۸.</ref> پیکر کشتگان تا سه روز بر زمین بود و درندگان و پرندگان از آنها می‌خوردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref>  


بر خلاف قول مشهور که این واقعه را برای روز هشتم ذی‌الحجه سال ۱۶۹ق گزارش کرده‌اند<ref>گلستانی و میرابوالقاسمی، «صاحب فخ»، ص۱۱۱.</ref>، در برخی منابع این واقعه برای روز هفتم ذی‌الحجه<ref>بغدادی، المحبر، ۱۴۲۱ق، ص۶۵.</ref> و در بعضی دیگر برای [[روز عرفه]] (روز نهم ذی‌الحجه) سال ۱۶۷ق گزارش شده است.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۳۲۹.</ref> مطابق گزارش بیهقی در لباب الانساب، پس از درگذشت صاحب فخ، [[امام موسی کاظم علیه‌السلام|امام کاظم]] بر پیکرش [[نماز میت|نماز]] خواند.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۴۱۲.</ref>
بر خلاف قول مشهور که این واقعه را برای روز هشتم ذی‌الحجه سال ۱۶۹ق گزارش کرده‌اند<ref>گلستانی و میرابوالقاسمی، «صاحب فخ»، ص۱۱۱.</ref>، در برخی منابع این واقعه برای روز هفتم ذی‌الحجه<ref>بغدادی، المحبر، ۱۴۲۱ق، ص۶۵.</ref> و در بعضی دیگر برای [[روز عرفه]] (روز نهم ذی‌الحجه) سال ۱۶۷ق گزارش شده است.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۳۲۹.</ref> مطابق گزارش بیهقی در لباب الانساب، پس از درگذشت صاحب فخ، [[امام موسی کاظم علیه‌السلام|امام کاظم]] بر پیکرش [[نماز میت|نماز]] خواند.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۴۱۲.</ref>


== پیامدها ==
== پیامدها ==
پس از قیام صاحب فخ، عمری والی [[مدینه]]، خانه‌ها و نخلستان‌های حسین و جمعی از خاندان وی را به آتش کشید و بخش دیگری از نخلستان‌ها و اموالشان را مصادره کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۲۰۰.</ref> موسی بن عیسی، از عاملان بنی‌العباس نیز به مدینه رفت و با احضار اهالی شهر به مسجد، آنان را واداشت تا از [[آل ابی‌طالب|طالبیان]] و حسین و یارانش در ملأ عام بدگویی کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۱.</ref>
پس از قیام صاحب فخ، عمری والی [[مدینه]]، خانه‌ها و نخلستان‌های حسین و جمعی از خاندان وی را به آتش کشید و بخش دیگری از نخلستان‌ها و اموالشان را مصادره کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۲۰۰.</ref> موسی بن عیسی، از عاملان بنی‌العباس نیز به مدینه رفت و با احضار اهالی شهر به مسجد، آنان را واداشت تا از [[آل ابی‌طالب|طالبیان]] و حسین و یارانش در ملأ عام بدگویی کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۱.</ref>


دربارهٔ واکنش [[هادی عباسی]] به واقعه فخ، گزارش‌های متناقضی وجود دارد.<ref>لیثی، جهاد الشیعة فی العصر العباسی الاول، ۱۴۲۸ق، ص۳۶۱.</ref> بر اساس گزارش رازی، هنگامی که قاسم بن محمد بن عبدالله را اسیر کرده، نزد هادی بردند، هادی دستور داد تمام اعضای بدنش را با ارّه تکه‌تکه کنند.<ref>رازی، اخبار فخ، ۱۹۹۵م، ص۱۵۹–۱۶۰.</ref> چنان‌که با دستور او سر تعدادی از اسیر‌ها را از تن جدا شد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۰.</ref> در مقابل، گزارش‌های دیگری نیز وجود دارد که او با برخی قاتلان واقعه فخ برخورد کرد و دستور داد اموال آنها مصادره شود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۸.</ref> چنان‌که بر اساس روایت دیگری، هادی عباسی با دیدن سر‌های شهدای فخ گریست و محروم ساختن قاتلان از پاداش را کم‌ترین مجازات آنها دانست.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref> برخی نویسندگان بر این باورند که هادی عباسی به دلیل آرام کردن مخالفان و از بین بردن التهاب جامعه، در مواضعی خود را ناراحت جلوه داده است.<ref>لیثی، جهاد الشیعة فی العصر العباسی الاول، ۱۴۲۸ق، ص۳۶۱.</ref>
دربارهٔ واکنش [[هادی عباسی]] به واقعه فخ، گزارش‌های متناقضی وجود دارد.<ref>لیثی، جهاد الشیعة فی العصر العباسی الاول، ۱۴۲۸ق، ص۳۶۱.</ref> بر اساس گزارش رازی، هنگامی که قاسم بن محمد بن عبدالله را اسیر کرده، نزد هادی بردند، هادی دستور داد تمام اعضای بدنش را با ارّه تکه‌تکه کنند.<ref>رازی، اخبار فخ، ۱۹۹۵م، ص۱۵۹–۱۶۰.</ref> چنان‌که با دستور او سر تعدادی از اسیر‌ها را از تن جدا شد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۰.</ref> در مقابل، گزارش‌های دیگری نیز وجود دارد که او با برخی قاتلان واقعه فخ برخورد کرد و دستور داد اموال آنها مصادره شود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۹۸.</ref> چنان‌که بر اساس روایت دیگری، هادی عباسی با دیدن سر‌های شهدای فخ گریست و محروم ساختن قاتلان از پاداش را کم‌ترین مجازات آنها دانست.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۷.</ref> برخی نویسندگان بر این باورند که هادی عباسی به دلیل آرام کردن مخالفان و از بین بردن التهاب جامعه، در مواضعی خود را ناراحت جلوه داده است.<ref>لیثی، جهاد الشیعة فی العصر العباسی الاول، ۱۴۲۸ق، ص۳۶۱.</ref>


فرزندان [[عبدالله بن حسن مثنی|عبدالله محض]]، یعنی سلیمان، ادریس و یحیی، در این واقعه حضور فعال داشتند.<ref>گلستانی و میرابوالقاسمی، «صاحب فخ»، ص۱۱۲.</ref> [[سلیمان بن عبدالله بن حسن مثنی|سلیمان بن عبدالله]] و [[حسن بن محمد بن عبدالله محض]] در این واقعه کشته شدند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۶۵.</ref> [[ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی|ادریس بن عبدالله]] در واقعه فخ زنده ماند و به مغرب گریخت و در آنجا دولت [[آل ادریس|ادریسیان]] را پایه‌گذاری کرد.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۶-۱۷.</ref> [[یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی|یحیی بن عبدالله]] نیز در جنگ فخ زنده ماند و به دیلم گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۰.</ref> [[هارون عباسی|هارون الرشید]] با نوشتن امان‌نامه‌ای وی را به [[بغداد]] فراخواند، اما او را در بغداد زندانی کرد و سرانجام در همانجا درگذشت.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۷۴.</ref>
فرزندان [[عبدالله بن حسن مثنی|عبدالله محض]]، یعنی سلیمان، ادریس و یحیی، در این واقعه حضور فعال داشتند.<ref>گلستانی و میرابوالقاسمی، «صاحب فخ»، ص۱۱۲.</ref> [[سلیمان بن عبدالله بن حسن مثنی|سلیمان بن عبدالله]] و [[حسن بن محمد بن عبدالله محض]] در این واقعه کشته شدند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۶۵.</ref> [[ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی|ادریس بن عبدالله]] در واقعه فخ زنده ماند و به مغرب گریخت و در آنجا دولت [[آل ادریس|ادریسیان]] را پایه‌گذاری کرد.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۶-۱۷.</ref> [[یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی|یحیی بن عبدالله]] نیز در جنگ فخ زنده ماند و به دیلم گریخت.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۰.</ref> [[هارون عباسی|هارون الرشید]] با نوشتن امان‌نامه‌ای وی را به [[بغداد]] فراخواند، اما او را در بغداد زندانی کرد و سرانجام در همانجا درگذشت.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۷۴.</ref>
confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۶۹۲

ویرایش