اسامة بن زید: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جز (←تبارنامه) |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==تبارنامه== | ==تبارنامه== | ||
وی از تیره [[بنی کلب]] [[قضاعه]] بود<ref>ابن قتیبة، المعارف، ۱۳۷۵ق، ص۱۴۴؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۵؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۵۹.</ref> | وی از تیره [[بنی کلب]] [[قضاعه]] بود<ref>ابن قتیبة، المعارف، ۱۳۷۵ق، ص۱۴۴؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۵؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۵۹.</ref> و پدرش [[زید بن حارثه]]، آزاد شدۀ رسول خدا(ص) و از نخستین مسلمانان بود و به همین سبب زید و فرزندش اسامه را از [[موالی]] پیامبر(ص) میخواندهاند.<ref>رجوع کنید به: ابن حبیب، المحبر، ۱۳۶۱ق، ص۱۲۸؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۶۹.</ref> ام ایمن مادر اسامه نیز کنیز و آزاد شدۀ پیامبر(ص) بود.<ref>رجوع کنید به: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۶۱.</ref> | ||
از آنجا که سن اسامه را به هنگام وفات [[پیامبر(ص)]] ۱۹ سال ذکر کردهاند، او میبایست در حدود سال چهارم [[بعثت]] به دنیا آمده باشد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۵.</ref> | از آنجا که سن اسامه را به هنگام وفات [[پیامبر(ص)]] ۱۹ سال ذکر کردهاند، او میبایست در حدود سال چهارم [[بعثت]] به دنیا آمده باشد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۵.</ref> [[کنیه]] اسامه را ابویزید و ابوخارجه آوردهاند که ابویزید احتمالا تصحیف ابوزید است.<ref>رجوع کنید به: بخاری، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ج۲، ص۲۰؛ بلاذری، انساب، مکتبة المثنی، ج۵، ص۷۷؛ همچنین نگاه کنید به: ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ۱۳۷۹ق، ص۱۱؛ ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابة، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۸۱.</ref> | ||
==در عصر پیامبر(ص) == | ==در عصر پیامبر(ص) == | ||
اسامه و پدر و مادرش در واقعه [[هجرت]]، به [[مدینه]] رفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۳۸.</ref> گویا در [[جنگ بدر]]<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۸۸.</ref> و نیز چنانکه بیشتر روایات نشان میدهد در [[جنگ احد]]<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۲۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۳۱۶.</ref> به سبب خردسالی از جمله کسانی بود که پیامبر(ص) اجازه شرکت در پیکار به آنان نداد، اما در [[سریه بشیر بن سعد]] به [[فدک]] در [[شعبان]] ۷ قمری<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۷۲۳ به بعد.</ref> و نیز در سریه [[غالب بن عبدالله لیثی]] در [[صفر]] ۸ قمری شرکت داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۲۶.</ref> و از جمله کسانی بود که در تنگنای [[غزوه حنین]] از پیامبر(ص) جدا نشدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۵۱؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۷۴.</ref> | اسامه و پدر و مادرش در واقعه [[هجرت]]، به [[مدینه]] رفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۳۸.</ref> گویا در [[جنگ بدر]]<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۸۸.</ref> و نیز چنانکه بیشتر روایات نشان میدهد در [[جنگ احد]]<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۲۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۳۱۶.</ref> به سبب خردسالی از جمله کسانی بود که پیامبر(ص) اجازه شرکت در پیکار به آنان نداد، اما در [[سریه بشیر بن سعد]] به [[فدک]] در [[شعبان]] ۷ قمری<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۷۲۳ به بعد.</ref> و نیز در سریه [[غالب بن عبدالله لیثی]] در [[صفر]] ۸ قمری شرکت داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۲۶.</ref> و از جمله کسانی بود که در تنگنای [[غزوه حنین]] از پیامبر(ص) جدا نشدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۵۱؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۷۴.</ref> | ||
در روایات مروبط به [[حادثه افک]]، ماجرای اتهام به [[عایشه]]، آمده است که پیامبر(ص) درباره این اتهام با [[علی(ع)]] و اسامه مشورت کرد.<ref>رجوع کنید به: زهري، المغازي النبوية، ۱۴۰۱ق، ص۱۱۹، واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۳۰۱؛ بخاری، صحیح، ۱۳۱۴ق، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۶۱۵.</ref> اما چنانکه همان روایات نشان میدهند این ماجرا پس از [[غزوه بنی مصطلق|غزوه مریسیع]] در [[رمضان]] سال ۵ قمری روی داده<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۴۰۴.</ref> و اسامه در آن هنگام خردسالتر از آن بوده است که پیامبر(ص) در چنین امر مهمی با او مشورت کند. | در روایات مروبط به [[حادثه افک]]، ماجرای اتهام به [[عایشه]]، آمده است که پیامبر(ص) درباره این اتهام با [[علی(ع)]] و اسامه مشورت کرد.<ref>رجوع کنید به: زهري، المغازي النبوية، ۱۴۰۱ق، ص۱۱۹، واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۳۰۱؛ بخاری، صحیح، ۱۳۱۴ق، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۶۱۵.</ref> اما چنانکه همان روایات نشان میدهند این ماجرا پس از [[غزوه بنی مصطلق|غزوه مریسیع]] در [[رمضان]] سال ۵ قمری روی داده<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۴۰۴.</ref> و اسامه در آن هنگام خردسالتر از آن بوده است که پیامبر(ص) در چنین امر مهمی با او مشورت کند. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
از جمله مهمترین قضایای مربوط به اسامه، تعیین او به فرماندهی سپاه اسلام است. پیامبر(ص) چندی پس از بازگشت از [[حجة الوداع]]، سپاهی از [[مهاجران]] و [[انصار]]، که بزرگان [[صحابه]] نیز در آن قرار داشتند، تشکیل داد تا جهت مقابله با سپاه روم به سرزمین بَلقاء (در اردن فعلی) بروند. پیامبر اسامه را که در آن زمان جوانی حدوداً ۲۰ ساله بود را به فرماندهی سپاه تعیین کرد. واقدی نیز تأیید میکند و میگوید: «هیچکس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر اینکه به این جنگ فراخوانده شد».<ref>واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> برخی از مدارک تاریخی نیز فراخواندهشدگان به این سپاه را افراد سرشناسی از مهاجرین و انصار ذکر کردهاند؛ از جمله أبوبکر،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۱۳۹؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۱۶۹ و ۲۰۸.</ref> عمر بن الخطاب،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۱۶۹ و ۲۰۸؛ واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۶.</ref> عبد الرحمن بن عوف، ابوعبیدۀ جراح، و سعد بن ابی وقاص.<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۵؛ واقدي، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ إبن سعد، طبقات الكبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶.</ref> | از جمله مهمترین قضایای مربوط به اسامه، تعیین او به فرماندهی سپاه اسلام است. پیامبر(ص) چندی پس از بازگشت از [[حجة الوداع]]، سپاهی از [[مهاجران]] و [[انصار]]، که بزرگان [[صحابه]] نیز در آن قرار داشتند، تشکیل داد تا جهت مقابله با سپاه روم به سرزمین بَلقاء (در اردن فعلی) بروند. پیامبر اسامه را که در آن زمان جوانی حدوداً ۲۰ ساله بود را به فرماندهی سپاه تعیین کرد. واقدی نیز تأیید میکند و میگوید: «هیچکس از مهاجرین اولیه نمانْد، مگر اینکه به این جنگ فراخوانده شد».<ref>واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> برخی از مدارک تاریخی نیز فراخواندهشدگان به این سپاه را افراد سرشناسی از مهاجرین و انصار ذکر کردهاند؛ از جمله أبوبکر،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۱۳۹؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۱۶۹ و ۲۰۸.</ref> عمر بن الخطاب،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹ق، ج۱، ص۱۶۹ و ۲۰۸؛ واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۶.</ref> عبد الرحمن بن عوف، ابوعبیدۀ جراح، و سعد بن ابی وقاص.<ref>ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۵؛ واقدي، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ إبن سعد، طبقات الكبری، دار صادر، ج۲، ص۱۴۶.</ref> | ||
اسامه در منطقه جُرف نزدیکی [[مدینه]] اردو زد، اما این انتصاب با مخالفت برخی از [[صحابه]] مواجه شد. آنان از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود ناخشنود بودند. فرمان پیامبر به حرکت لشکر مصادف بود با بیماری پیامبر که منجر به فوت آن حضرت شد. اما در این میان برخی از [[اصحاب]] از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود آشکارا ناخشنود بودند و در فرستادن نیرو به محل اردو، آنچنان درنگ شد که رسول خدا(ص) با حال بیماری به [[منبر]] رفت و بر این امر تاکید فرمود.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۰.</ref> به روایت [[واقدی]]<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸ به بعد.</ref> پس از حدود چهارده روز از فرمان دستور هنوز سپاه حرکت نکرده بود، ظاهرا بیماری پیامبر، بهانه عدم اطاعت اصحاب از فرمان بوده است. یکی از کسانی که از رسول خدا(ص) اجازه خواست حرکت سپاه تا بهبودی ایشان به تأخیر بیفتد، ام ایمن، مادر اسامه، بود که رسول خدا با درخواستش مخالفت میکنند.<ref>واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> علی رغم تأکیدهای پیامبر بر حرکت سپاه اسامه<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۴۵.</ref>، فراخواندهشدگان به سپاه تا زمان وفات پیامبر(ص) به نبرد نمیروند. پس از آنکه ابوبکر به خلافت انتخاب میشود، سپاه اسامه برای نبرد حرکت میکند. | اسامه در منطقه جُرف نزدیکی [[مدینه]] اردو زد، اما این انتصاب با مخالفت برخی از [[صحابه]] مواجه شد. آنان از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود ناخشنود بودند. فرمان پیامبر به حرکت لشکر مصادف بود با بیماری پیامبر که منجر به فوت آن حضرت شد. اما در این میان برخی از [[اصحاب]] از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود آشکارا ناخشنود بودند و در فرستادن نیرو به محل اردو، آنچنان درنگ شد که رسول خدا(ص) با حال بیماری به [[منبر]] رفت و بر این امر تاکید فرمود.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۰.</ref> به روایت [[واقدی]]<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸ به بعد.</ref> پس از حدود چهارده روز از فرمان دستور هنوز سپاه حرکت نکرده بود، ظاهرا بیماری پیامبر، بهانه عدم اطاعت اصحاب از فرمان بوده است. یکی از کسانی که از رسول خدا(ص) اجازه خواست حرکت سپاه تا بهبودی ایشان به تأخیر بیفتد، ام ایمن، مادر اسامه، بود که رسول خدا با درخواستش مخالفت میکنند.<ref>واقدی، المغازي، ۱۹۶۶ق، ج۳، ص۱۱۱۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۵۶.</ref> علی رغم تأکیدهای پیامبر بر حرکت سپاه اسامه<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۴۵.</ref> ، فراخواندهشدگان به سپاه تا زمان وفات پیامبر(ص) به نبرد نمیروند. پس از آنکه ابوبکر به خلافت انتخاب میشود، سپاه اسامه برای نبرد حرکت میکند. | ||
===محبت پیامبر(ص) به اسامه=== | ===محبت پیامبر(ص) به اسامه=== | ||
روایات فراوانی نشان از علاقه و محبت بسیار [[پیامبر(ص)]] نسبت به اسامه دارد. چنانکه گفتهاند حتی در [[فتح مکه]] زمانی که پیامبر(ص) به درون [[کعبه]] رفت، اسامه نیز با آن حضرت بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۸۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۶۴؛ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۵، ص۲۱۰.</ref> در برخی [[مجامع حدیثی]] نیز بابی به عنوان مناقب اسامه گشوده شده است.<ref>رجوع کنید به: ترمذی، سنن، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۶۷۸-۶۷۷؛ ابن ابی الشیبة، المصنف، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۱۳۸ به بعد.</ref> اما به نظر میرسد که اینگونه روایات در برابر روایات حاکی از علاقه شدید پیامبر به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] یعنی [[علی(ع)]] و امامان [[حسن(ع)]] و [[حسین(ع)]] قرار داده شده است.<ref>رجوع کنید به: طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۳۹۸ق، | روایات فراوانی نشان از علاقه و محبت بسیار [[پیامبر(ص)]] نسبت به اسامه دارد. چنانکه گفتهاند حتی در [[فتح مکه]] زمانی که پیامبر(ص) به درون [[کعبه]] رفت، اسامه نیز با آن حضرت بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۸۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۶۴؛ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۵، ص۲۱۰.</ref> در برخی [[مجامع حدیثی]] نیز بابی به عنوان مناقب اسامه گشوده شده است.<ref>رجوع کنید به: ترمذی، سنن، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۶۷۸-۶۷۷؛ ابن ابی الشیبة، المصنف، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۱۳۸ به بعد.</ref> اما به نظر میرسد که اینگونه روایات در برابر روایات حاکی از علاقه شدید پیامبر به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] یعنی [[علی(ع)]] و امامان [[حسن(ع)]] و [[حسین(ع)]] قرار داده شده است.<ref>رجوع کنید به: طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۲۱؛ ابن عبد البر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ذهبي، سير أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۹۸.</ref> | ||
=== روایت حدیث از پیامبر(ص) === | === روایت حدیث از پیامبر(ص) === | ||
اسامه از راویان [[حدیث]] پیامبر(ص) بود و از پدرش [[زید بن حارثه|زید]] نیز احادیثی نقل کرده است.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۱۳۵و۲۱۴؛ ابن أبي عاصم، الأحاد والمثاني، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۱-۱۹۹.</ref> همچنین کسانی چون [[ابو عثمان نهدی]]، [[عروة بن زبیر]] و برخی دیگر از [[تابعین]] از اسامه حدیث روایت کردهاند.<ref>رجوع کنید به: ذهبي، سير أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۹۷و۵۰۷؛ مزّي، تهذيب الكمال، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۴۰-۳۳۸.</ref> | اسامه از راویان [[حدیث]] پیامبر(ص) بود و از پدرش [[زید بن حارثه|زید]] نیز احادیثی نقل کرده است.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۱۳۵و۲۱۴؛ ابن أبي عاصم، الأحاد والمثاني، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۱-۱۹۹.</ref> همچنین کسانی چون [[ابو عثمان نهدی]]، [[عروة بن زبیر]] و برخی دیگر از [[تابعین]] از اسامه حدیث روایت کردهاند.<ref>رجوع کنید به: ذهبي، سير أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۴۹۷و۵۰۷؛ مزّي، تهذيب الكمال، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۴۰-۳۳۸.</ref> | ||
در مآخذ حدیثی به کتابی با نام مسند اسامه اشاره شده که آن را محمد بن عبدالله بَغوی، از عالمان [[اهل سنت]] قرن سوم هجری، تهیه کرده و [[ابن ندیم]] نیز در [[الفهرست (ابن ندیم)|کتاب فهرست]] خود به آن اشاره کرده است.<ref>رجوع کنید به: احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۵، ص۱۹۹ به بعد؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۲۲ به بعد.</ref> | در مآخذ حدیثی به کتابی با نام مسند اسامه اشاره شده که آن را محمد بن عبدالله بَغوی، از عالمان [[اهل سنت]] قرن سوم هجری، تهیه کرده و [[ابن ندیم]] نیز در [[الفهرست (ابن ندیم)|کتاب فهرست]] خود به آن اشاره کرده است.<ref>رجوع کنید به: احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۵، ص۱۹۹ به بعد؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۲۲ به بعد.</ref> | ||
==دوران خلفای سهگانه== | ==دوران خلفای سهگانه== | ||
===دوران خلیفه اول === | ===دوران خلیفه اول === | ||
زمانی که [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] [[خلیفه]] شد، اسامه را به همان ماموریتی فرستاد که پیامبر(ص) او را مأمور کرده بود. تنها از اسامه خواست تا [[عمر بن خطاب|عمر]] را برای دستیاری خلیفه وانهد و بنابر همین روایت، خود در حالی که پیاده راه میسپرد، اسامه را همراهی کرد.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۲-۱۱۲۱؛ يعقوبي، التاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۳ به نقل از سیف بن عمر.</ref> اسامه به ناحیه بَلقاء در [[شام]] لشکر کشید و بر قریه اُبنی هجوم برد و توانست پیروزیهایی را به دست آورد و بنا بر برخی روایات، قاتل پدر خود را بکشد و پس از ۴۰ یا ۶۰ روز به [[مدینه]] بازگشت. خبر پیروزی او از سوی مردم مدینه که از [[جنگهای رده|ارتداد قبایل عرب]] بیمناک بودند با خوشحالی و سرور بسیار تلقی شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۱۹۱؛ يعقوبي، التاريخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۷.</ref> پس از آن یک بار ابوبکر چون خود به [[نبرد ذی القصه|پیکار ذی القصه]] برای [[جنگهای رده|جنگ با مرتدان]] از مدینه بیرون شد، اسامه را به جای خود گماشت.<ref>رجوع کنید به: طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۱.</ref> | زمانی که [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] [[خلیفه]] شد، اسامه را به همان ماموریتی فرستاد که پیامبر(ص) او را مأمور کرده بود. تنها از اسامه خواست تا [[عمر بن خطاب|عمر]] را برای دستیاری خلیفه وانهد و بنابر همین روایت، خود در حالی که پیاده راه میسپرد، اسامه را همراهی کرد.<ref>رجوع کنید به: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۲۲-۱۱۲۱؛ يعقوبي، التاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۳ به نقل از سیف بن عمر.</ref> اسامه به ناحیه بَلقاء در [[شام]] لشکر کشید و بر قریه اُبنی هجوم برد و توانست پیروزیهایی را به دست آورد و بنا بر برخی روایات، قاتل پدر خود را بکشد و پس از ۴۰ یا ۶۰ روز به [[مدینه]] بازگشت. خبر پیروزی او از سوی مردم مدینه که از [[جنگهای رده|ارتداد قبایل عرب]] بیمناک بودند با خوشحالی و سرور بسیار تلقی شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۱۹۱؛ يعقوبي، التاريخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۷؛ طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۷.</ref> پس از آن یک بار ابوبکر چون خود به [[نبرد ذی القصه|پیکار ذی القصه]] برای [[جنگهای رده|جنگ با مرتدان]] از مدینه بیرون شد، اسامه را به جای خود گماشت.<ref>رجوع کنید به: طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۱.</ref> | ||
به روایت نه چندان مشهوری، اسامه همچنین در لشکر [[خالد بن ولید]] در سرکوب [[مسیلمه کذاب]] فرمانده جناح چپ سپاه بود.<ref>رجوع کنید به: ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۳۲-۳۱.</ref> | به روایت نه چندان مشهوری، اسامه همچنین در لشکر [[خالد بن ولید]] در سرکوب [[مسیلمه کذاب]] فرمانده جناح چپ سپاه بود.<ref>رجوع کنید به: ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۳۲-۳۱.</ref> | ||
از پارهای مآخذ چنین برمیآید که اسامه در آغاز موافقتی با [[خلافت]] ابوبکر نداشته است و این موضوع در نامهای که گفتهاند ابوبکر پس از دست یافتن به خلافت برای او از مدینه نوشت و نیز در پاسخ درشت اسامه به وی کاملاً نمایان است.<ref>رجوع کنید به: سُدآبادی، المقنع فی الإمامة، ۱۴۱۴ق، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن طاووس، اليقين في امرة اميرالمؤمنين، ۱۳۶۹ق، ص۹۵.</ref> اما توجه به برخی مضامین آن نامه که صبغه مناظرات کلامی حول قضیه [[سقیفه]] در آن دیده میشود و نیز رفتارهای دیگر اسامه در همسویی با خلافت، جعلی بودن آن نامه، محتمل دانسته شده است. حتی به روایتی، اسامه پس از وفات پیامبر(ص) در انتظار دریافت دستور از ابوبکر بود.<ref>زهري، المغازي النبوية، ۱۴۰۱ق، ص۱۷۴.</ref> | از پارهای مآخذ چنین برمیآید که اسامه در آغاز موافقتی با [[خلافت]] ابوبکر نداشته است و این موضوع در نامهای که گفتهاند ابوبکر پس از دست یافتن به خلافت برای او از مدینه نوشت و نیز در پاسخ درشت اسامه به وی کاملاً نمایان است.<ref>رجوع کنید به: سُدآبادی، المقنع فی الإمامة، ۱۴۱۴ق، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن طاووس، اليقين في امرة اميرالمؤمنين، ۱۳۶۹ق، ص۹۵.</ref> اما توجه به برخی مضامین آن نامه که صبغه مناظرات کلامی حول قضیه [[سقیفه]] در آن دیده میشود و نیز رفتارهای دیگر اسامه در همسویی با خلافت، جعلی بودن آن نامه، محتمل دانسته شده است. حتی به روایتی، اسامه پس از وفات پیامبر(ص) در انتظار دریافت دستور از ابوبکر بود.<ref>زهري، المغازي النبوية، ۱۴۰۱ق، ص۱۷۴.</ref> | ||
===دوران خلیفه دوم=== | ===دوران خلیفه دوم=== | ||
در روزگار خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]]، درباره اسامه آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه به استناد روایاتی عمر در تقسیم عطایا به او سهمی بیشتر از دیگران و حتی فرزند خود [[عبدالله بن عمر|عبدالله]] اختصاص داد و سبب این کار را علاقه و دوستی بسیار [[پیامبر(ص)]] به اسامه ذکر کرد.<ref>بلاذري، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۳، ص۵۵۱؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ابونعيم اصفهاني، معرفة الصحابة، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۸۲.</ref> | در روزگار خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]]، درباره اسامه آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه به استناد روایاتی عمر در تقسیم عطایا به او سهمی بیشتر از دیگران و حتی فرزند خود [[عبدالله بن عمر|عبدالله]] اختصاص داد و سبب این کار را علاقه و دوستی بسیار [[پیامبر(ص)]] به اسامه ذکر کرد.<ref>بلاذري، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۳، ص۵۵۱؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ابونعيم اصفهاني، معرفة الصحابة، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۸۲.</ref> | ||
===دوران خلیفه سوم=== | ===دوران خلیفه سوم=== | ||
در خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]، اسامه در زمره اصحابی بود که خلیفه به هر یک از آنان قطعه زمینی بخشید.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۳۵.</ref> آنگاه که مسلمانان بر عثمان و والیان او شوریدند اسامه از سوی وی ماموریت یافت تا به [[بصره]] رود و از مسائل و مشکلات آن شهر آگاهی یابد.<ref>طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۴۱، به نقل از سیف بن عمر.</ref> | در خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]، اسامه در زمره اصحابی بود که خلیفه به هر یک از آنان قطعه زمینی بخشید.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۳۵.</ref> آنگاه که مسلمانان بر عثمان و والیان او شوریدند اسامه از سوی وی ماموریت یافت تا به [[بصره]] رود و از مسائل و مشکلات آن شهر آگاهی یابد.<ref>طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۴۱، به نقل از سیف بن عمر.</ref> | ||
گفتهاند چون شورشیان کار را بر عثمان سخت گرفتند، اسامه پیش بینی قتل عثمان را کرد و از [[علی(ع)]] خواست تا برای دور ماندن از تهمت قتل عثمان از [[مدینه]] برود.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، مکتبة المثنی، ج۵، ص۷۷؛ ابن أعثم الكوفي، الفتوح، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۲۲۷.</ref> | گفتهاند چون شورشیان کار را بر عثمان سخت گرفتند، اسامه پیش بینی قتل عثمان را کرد و از [[علی(ع)]] خواست تا برای دور ماندن از تهمت قتل عثمان از [[مدینه]] برود.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، مکتبة المثنی، ج۵، ص۷۷؛ ابن أعثم الكوفي، الفتوح، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۲۲۷.</ref> | ||
==دوران حکومت امام علی(ع) == | ==دوران حکومت امام علی(ع) == | ||
زمانی که [[علی(ع)]] خلیفه شد، اسامه جزء چند تن از صحابه چون [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[محمد بن مسلمه]] و دیگران بود که از [[بیعت]] با امام سرباز زدند<ref>رجوع کنید به: طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۳۱؛ مسعودي، مروج الذهب، ۱۹۷۰م، ج۳، ص۲۰۴؛ همچنین ببینید: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۳۱.</ref> و امام علی(ع) در خطبهای از این تخلف وی به تلخی یاد کرد.<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> اگر چه [[عمار بن یاسر]] اصرار بر بیعت گرفتن از آنان داشت ولی امام آنها را به حال خود رها کرد.<ref>ابن أعثم الكوفي، الفتوح، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۲۵۶.</ref> | زمانی که [[علی(ع)]] خلیفه شد، اسامه جزء چند تن از صحابه چون [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[محمد بن مسلمه]] و دیگران بود که از [[بیعت]] با امام سرباز زدند<ref>رجوع کنید به: طبري، تاريخ الأمم والملوك، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۳۱؛ مسعودي، مروج الذهب، ۱۹۷۰م، ج۳، ص۲۰۴؛ همچنین ببینید: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۳۱.</ref> و امام علی(ع) در خطبهای از این تخلف وی به تلخی یاد کرد.<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> اگر چه [[عمار بن یاسر]] اصرار بر بیعت گرفتن از آنان داشت ولی امام آنها را به حال خود رها کرد.<ref>ابن أعثم الكوفي، الفتوح، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۲۵۶.</ref> | ||
===کنارهگیری از جنگ جمل=== | ===کنارهگیری از جنگ جمل=== | ||
بنابر گزارشهای تاریخی هنگامی که [[امیرالمومنین(ع)]] عزم [[جنگ جمل|پیکار جمل]] کرد، اسامه که سوگند یاد کرده بود با هیچ گوینده «لااله الاالله» نبرد نکند، از جنگ کناره گرفت.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۰۸؛ دینوری، ص۱۴۳؛ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۶-۹۵.</ref> و حتی گفتهاند که امام را از شتاب در آغاز کردن جنگ برحذر میداشت.<ref>شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۲۴۰.</ref> با این همه بنابر چند روایت، اسامه خود را مطیع و دوستدار امیرالمومنین نشان میداد و تنها از شرکت در جنگ امتناع میجست.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۰۸؛ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۵.</ref> | بنابر گزارشهای تاریخی هنگامی که [[امیرالمومنین(ع)]] عزم [[جنگ جمل|پیکار جمل]] کرد، اسامه که سوگند یاد کرده بود با هیچ گوینده «لااله الاالله» نبرد نکند، از جنگ کناره گرفت.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۰۸؛ دینوری، ص۱۴۳؛ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۶-۹۵.</ref> و حتی گفتهاند که امام را از شتاب در آغاز کردن جنگ برحذر میداشت.<ref>شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۲۴۰.</ref> با این همه بنابر چند روایت، اسامه خود را مطیع و دوستدار امیرالمومنین نشان میداد و تنها از شرکت در جنگ امتناع میجست.<ref>رجوع کنید به: بلاذري، أنساب الأشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۰۸؛ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۹۵.</ref> | ||
از نقش اسامه در دوران بعد از امام علی(ع) تا زمان مرگش آگاهی در دست نیست، تنها از یکی دو بار مجادله او با [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] یاد شده است.<ref>رجوع کنید به: بلاذری، انساب، ۴ (۱) ص۲۶، ۷۵.</ref> | از نقش اسامه در دوران بعد از امام علی(ع) تا زمان مرگش آگاهی در دست نیست، تنها از یکی دو بار مجادله او با [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] یاد شده است.<ref>رجوع کنید به: بلاذری، انساب، ۴ (۱) ص۲۶، ۷۵.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
درباره تاریخ دقیق مرگ اسامه اختلاف است. برخی آن را در آخرین سالهای خلافت [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] ([[سال ۵۸ هجری قمری|۵۸]] یا [[سال ۵۹ هجری قمری|۵۹ ق]]) دانستهاند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۷۲؛ ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابة، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۸۲؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۵، ۷۷؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۶.</ref> اما از آنجا که گفتهاند به هنگام مرگ ۶۰ ساله بوده<ref>حاکم، ج۳، ص۵۹۶.</ref> و حدود سال چهارم [[بعثت]] زاده شده است میبایست در حدود [[سال ۵۱ قمری]] درگذشته باشد. [[ابن عبدالبر]]<ref>حاکم، ج۳، ص۵۹۶.</ref> سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴]] را درستتر دانسته است.<ref>رجوع کنید به: ابن اثیر، ج۱، ص۶۶.</ref> در روایت بسیار نادری هم مرگ او پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] آورده شده که با اخبار تاریخی دیگر تناقض دارد.<ref>رجوع کنید به: ابن حبان ص۱۱ ابونعیم، ج۲، ص۱۸۲.</ref> | درباره تاریخ دقیق مرگ اسامه اختلاف است. برخی آن را در آخرین سالهای خلافت [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]] ([[سال ۵۸ هجری قمری|۵۸]] یا [[سال ۵۹ هجری قمری|۵۹ ق]]) دانستهاند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۷۲؛ ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابة، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۸۲؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۵، ۷۷؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۶.</ref> اما از آنجا که گفتهاند به هنگام مرگ ۶۰ ساله بوده<ref>حاکم، ج۳، ص۵۹۶.</ref> و حدود سال چهارم [[بعثت]] زاده شده است میبایست در حدود [[سال ۵۱ قمری]] درگذشته باشد. [[ابن عبدالبر]]<ref>حاکم، ج۳، ص۵۹۶.</ref> سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴]] را درستتر دانسته است.<ref>رجوع کنید به: ابن اثیر، ج۱، ص۶۶.</ref> در روایت بسیار نادری هم مرگ او پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] آورده شده که با اخبار تاریخی دیگر تناقض دارد.<ref>رجوع کنید به: ابن حبان ص۱۱ ابونعیم، ج۲، ص۱۸۲.</ref> | ||
از [[امام باقر(ع)]] روایت شده که [[امام حسن مجتبی(ع)]]، اسامه را کفن کرد.<ref>رجال الکشی ص، ۳.</ref> | از [[امام باقر(ع)]] روایت شده که [[امام حسن مجتبی(ع)]]، اسامه را کفن کرد.<ref>رجال الکشی ص، ۳.</ref> | ||
==بحثهای کلامی== | ==بحثهای کلامی== | ||
===جیش اسامه=== | ===جیش اسامه=== | ||
{{اصلی|سپاه اسامه}} | {{اصلی|سپاه اسامه}} | ||
جیش اسامه در مآخذ کلامی نخستین مورد استناد و بحث بوده است. محور بحث در این موضوع خاص، شامل بررسی حضور [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]] و دیگر اصحاب بزرگ در سپاهی است که [[حضرت رسول(ص)]] بر فرماندهی اسامه و عزیمت هرچه سریعتر آن تاکید بسیار فرموده بود، و همین موجب شد تا گروههای گوناگون ضمن بحث در این باب، به شخصیت اسامه نیز اشاره کنند؛ مثلا [[جاحظ]] که از [[معتزله]] بود فرماندهی او را دلیلی بر برتری و فضل او دانسته<ref>جاحظ، ص۱۴۷۱۴۶.</ref> و به ویژه بر همسویی او با خلفای پس از پیامبر(ص) تاکید کرده است،<ref>جاحظ، ۱۶۸۱۶۷.</ref> همچنین در بحث از صحت امامت مفضول با وجود فاضل به فرماندهی اسامه و موضوع جیش او اشاره شده است.<ref>رجوع کنید به: ناشی اکبر، ص۵۱.</ref> اما [[امامیه]] درباره ابوبکر و تخلف او از حضور در جیش اسامه به درشتی سخن گفتهاند.<ref>رجوع کنید به: ابوالقاسم کوفی، ج۱، ص۲۶۲۵؛ سید مرتضی، ج۴، ص۱۴۴ به بعد.</ref> این موضوع گذشته از اختصاص بابی خاص به آن، حتی موضوع رساله مستقلی از یکی از علمای امامیه در سده ۱۱ قمری به عنوان [[محمد بن حسن شیروانی]] (د۱۰۹۸ق) با عنوان جیش اسامه قرار گرفته است.<ref>رجوع کنید به: آقا بزرگ ج۵ ص۳۰۴.</ref> | جیش اسامه در مآخذ کلامی نخستین مورد استناد و بحث بوده است. محور بحث در این موضوع خاص، شامل بررسی حضور [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]] و دیگر اصحاب بزرگ در سپاهی است که [[حضرت رسول(ص)]] بر فرماندهی اسامه و عزیمت هرچه سریعتر آن تاکید بسیار فرموده بود، و همین موجب شد تا گروههای گوناگون ضمن بحث در این باب، به شخصیت اسامه نیز اشاره کنند؛ مثلا [[جاحظ]] که از [[معتزله]] بود فرماندهی او را دلیلی بر برتری و فضل او دانسته<ref>جاحظ، ص۱۴۷۱۴۶.</ref> و به ویژه بر همسویی او با خلفای پس از پیامبر(ص) تاکید کرده است،<ref>جاحظ، ۱۶۸۱۶۷.</ref> همچنین در بحث از صحت امامت مفضول با وجود فاضل به فرماندهی اسامه و موضوع جیش او اشاره شده است.<ref>رجوع کنید به: ناشی اکبر، ص۵۱.</ref> اما [[امامیه]] درباره ابوبکر و تخلف او از حضور در جیش اسامه به درشتی سخن گفتهاند.<ref>رجوع کنید به: ابوالقاسم کوفی، ج۱، ص۲۶۲۵؛ سید مرتضی، ج۴، ص۱۴۴ به بعد.</ref> این موضوع گذشته از اختصاص بابی خاص به آن، حتی موضوع رساله مستقلی از یکی از علمای امامیه در سده ۱۱ قمری به عنوان [[محمد بن حسن شیروانی]] (د۱۰۹۸ق) با عنوان جیش اسامه قرار گرفته است.<ref>رجوع کنید به: آقا بزرگ ج۵ ص۳۰۴.</ref> | ||
===امتناع از بیعت با علی(ع) === | ===امتناع از بیعت با علی(ع) === | ||
درباره سرباز زدن اسامه از [[بیعت]] [[حضرت علی(ع)]] و سپس کنارهگیری او از حوادث این دوران، برخی اسامه را با چند تن دیگر از صحابه جزو فرقهای خاص محسوب داشتهاند.<ref>رجوع کنید به: ناشی اکبر، ص۱۶؛ نوبختی ص۵.</ref> [[اهل حدیث]]، اسامه و دیگر صحابهای را که از فتنه دوری جستند، ستایش میکنند.<ref>رجوع کنید به: خیاط، ص۱۴۳ که نظر اهل حدیث را آورده؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۷ نقل قولی از وکیع؛ نیز رجوع کنید به: ابن تیمیه؛ ج۲، ص۱۷۸.</ref> اما علمای [[امامیه]] و برخی از [[معتزله]] این رفتار اسامه و دیگر اصحاب را به شدت مورد انتقاد قرار دادهاند.<ref>رجوع کنید به: اسکافی، ص۳۵۳۴، ۲۲، ۲۱، مفید الجمل، ۵۱، ۹۴، ۹۷.</ref> با این همه در پارهای مآخذ حدیثی، از امامان چنین نقل شده که اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و از این رو درباره او جز به نیکویی نباید سخن گفت و حتی بنابر همین مآخذ امیرالمومنین، بهانه او را برای همراهی نکردن با خود پذیرفت و به عامل خود در [[مدینه]] نوشت که برای اسامه عطایایی در نظر گیرد.<ref>رجوع کنید به: کشی، ص۳۹؛ برقی، ص۵۱۵۰.</ref> | درباره سرباز زدن اسامه از [[بیعت]] [[حضرت علی(ع)]] و سپس کنارهگیری او از حوادث این دوران، برخی اسامه را با چند تن دیگر از صحابه جزو فرقهای خاص محسوب داشتهاند.<ref>رجوع کنید به: ناشی اکبر، ص۱۶؛ نوبختی ص۵.</ref> [[اهل حدیث]]، اسامه و دیگر صحابهای را که از فتنه دوری جستند، ستایش میکنند.<ref>رجوع کنید به: خیاط، ص۱۴۳ که نظر اهل حدیث را آورده؛ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۷۷ نقل قولی از وکیع؛ نیز رجوع کنید به: ابن تیمیه؛ ج۲، ص۱۷۸.</ref> اما علمای [[امامیه]] و برخی از [[معتزله]] این رفتار اسامه و دیگر اصحاب را به شدت مورد انتقاد قرار دادهاند.<ref>رجوع کنید به: اسکافی، ص۳۵۳۴، ۲۲، ۲۱، مفید الجمل، ۵۱، ۹۴، ۹۷.</ref> با این همه در پارهای مآخذ حدیثی، از امامان چنین نقل شده که اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و از این رو درباره او جز به نیکویی نباید سخن گفت و حتی بنابر همین مآخذ امیرالمومنین، بهانه او را برای همراهی نکردن با خود پذیرفت و به عامل خود در [[مدینه]] نوشت که برای اسامه عطایایی در نظر گیرد.<ref>رجوع کنید به: کشی، ص۳۹؛ برقی، ص۵۱۵۰.</ref> | ||
==اسامه و امام حسین(ع)== | ==اسامه و امام حسین(ع)== | ||
هنگامیکه اسامه بیمار بود، امام حسین(ع) به عیادت وی رفت، اسامه گفت، واغماه، امام علت ناراحتی وی را جویا شد، اسامه علت ناراحتی را قرض شصت هزار درهمی عنوان کرد، امام فرمود: قرض تو را من میدهم، امام(ع) قبل از وفات اسامه قرض وی را ادا کرد.<ref>المناقب ج، ۴ ص، ۶۵.</ref> | هنگامیکه اسامه بیمار بود، امام حسین(ع) به عیادت وی رفت، اسامه گفت، واغماه، امام علت ناراحتی وی را جویا شد، اسامه علت ناراحتی را قرض شصت هزار درهمی عنوان کرد، امام فرمود: قرض تو را من میدهم، امام(ع) قبل از وفات اسامه قرض وی را ادا کرد.<ref>المناقب ج، ۴ ص، ۶۵.</ref> | ||
==اسامه در کتب رجالی شیعه== | ==اسامه در کتب رجالی شیعه== | ||
اگر چه اسامه ابتدا با حضرت علی(ع) بیعت نکرد. ولی بازگشت وی از نظر اول، دلیل توثیقش از سوی علمای رجالی شیعه میباشد. | اگر چه اسامه ابتدا با حضرت علی(ع) بیعت نکرد. ولی بازگشت وی از نظر اول، دلیل توثیقش از سوی علمای رجالی شیعه میباشد. | ||
ابن داوود بعد از مذمت، از او مدح کرده است، و میآورد که [[امام باقر(ع)]] فرمود: همانا اسامه به سوی علی(ع) بازگشت، پس درباره او به جز خوبی و خیر نگویید.<ref>رجال ابن داود، ص۵۰-۵۱.</ref> | ابن داوود بعد از مذمت، از او مدح کرده است، و میآورد که [[امام باقر(ع)]] فرمود: همانا اسامه به سوی علی(ع) بازگشت، پس درباره او به جز خوبی و خیر نگویید.<ref>رجال ابن داود، ص۵۰-۵۱.</ref> | ||
[[محمد کشی|کشی]] روایتی را نقل میکند که اسامه بن زید به سوی [[امام علی(ع)]] باز گشته است.<ref>رجال کشی، ص۳۹.</ref> | [[محمد کشی|کشی]] روایتی را نقل میکند که اسامه بن زید به سوی [[امام علی(ع)]] باز گشته است.<ref>رجال کشی، ص۳۹.</ref> | ||
[[علامه حلی]] در [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] میگوید: اسامه به سوی علی(ع) برگشته و نهی شده که غیر از نیکی درباره او بگوئیم، ولی نقل حدیث از طریق او را ضعیف دانسته و گفته نزد من اولی و بهتر توقف کردن درباره روایات اسامه است.<ref>علامه حلی، الخلاصة ص، ۲۳.</ref> | [[علامه حلی]] در [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] میگوید: اسامه به سوی علی(ع) برگشته و نهی شده که غیر از نیکی درباره او بگوئیم، ولی نقل حدیث از طریق او را ضعیف دانسته و گفته نزد من اولی و بهتر توقف کردن درباره روایات اسامه است.<ref>علامه حلی، الخلاصة ص، ۲۳.</ref> | ||
[[محمدتقی شوشتری|شوشتری]] در [[قاموس الرجال]] نیز وی را ثقه دانسته و میگوید: خبری هست که بیانگر باز گشت اسامه به سوی علی(ع) است و این که نباید چیزی غیر از نیکی درباره او گفت و این برای حسن عاقبت او کافی است.<ref>شوشتری،قاموس الرجال، ج۱ص ۷۲۰.</ref> | [[محمدتقی شوشتری|شوشتری]] در [[قاموس الرجال]] نیز وی را ثقه دانسته و میگوید: خبری هست که بیانگر باز گشت اسامه به سوی علی(ع) است و این که نباید چیزی غیر از نیکی درباره او گفت و این برای حسن عاقبت او کافی است.<ref>شوشتری،قاموس الرجال، ج۱ص ۷۲۰.</ref> | ||
== جستاروابسته== | == جستاروابسته== | ||
[[سپاه اسامه]] | [[سپاه اسامه]] |