confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹
ویرایش
(←خلافت) |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
ابن زبیر در ابتدا خود را آماده بیعت با یزید نشان میداد و مدتی بدین گونه گذشت. پس از آن که خبر ماجرای کربلا به مکه رسید، او خطبهای آتشین ایراد کرد و گریست و به صورت تلویحی یزید را برای خلافت نالایق خواند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۴۷.</ref> سرانجام یزید به او دستور داد تا بیعت کند و غل و زنجیری از نقره فرستاد و از او خواست تا به نشانه فرمانبرداری آن را بر خود کند و نزد یزید برود ولی ابن زبیر نپذیرفت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۷-۳۲۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۵.</ref> | ابن زبیر در ابتدا خود را آماده بیعت با یزید نشان میداد و مدتی بدین گونه گذشت. پس از آن که خبر ماجرای کربلا به مکه رسید، او خطبهای آتشین ایراد کرد و گریست و به صورت تلویحی یزید را برای خلافت نالایق خواند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۴۷.</ref> سرانجام یزید به او دستور داد تا بیعت کند و غل و زنجیری از نقره فرستاد و از او خواست تا به نشانه فرمانبرداری آن را بر خود کند و نزد یزید برود ولی ابن زبیر نپذیرفت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۷-۳۲۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۵.</ref> | ||
عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، به دستور یزید سپاه کوچکی را برای اجبار ابن زبیر به بیعت به مکه فرستاد ولی از سپاهی متشکل از هواداران زبیر شکست خورد.<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۰.</ref> فرمانده این سپاه که برادر ناتنی یزید بود<ref>نک: الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۹۸.</ref> همراه گروهی به اسارت ابن زبیر درآمد و سپس در زندان کشته شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۱.</ref>در این زمان، مکه عملا در دست ابن زبیر بود.{{مدرک}}شهر مدینه نیز به سبب واقعه کربلا و نیز ناشایستگی یزید برای خلافت، وضعیت ملتهب و به ابن زبیر تمایل داشت. عثمان بن محمد بن ابی سفیان، حاکم جوان مدینه، هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی از آنان توسط یزید، اوضاع مدینه سر و سامان یابد.<ref>ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، ۲۰۰۰م، ج۲، ص۸۵.</ref> ولی این کار باعث شد تا ناشایستگی یزید بیش از پیش بر هیئت عیان شود. رفتار غیراسلامی یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا ناشایستگی او برای خلافت را بازگفتند و در پی آن، یزید نامه تندی خطاب به مردم مدینه نوشت.<ref>ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، ۲۰۰۰م، ج ۲، ص۸۵؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص۴۸۰.</ref> | عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، به دستور یزید سپاه کوچکی را برای اجبار ابن زبیر به بیعت به مکه فرستاد ولی از سپاهی متشکل از هواداران زبیر شکست خورد.<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۰.</ref> فرمانده این سپاه که برادر ناتنی یزید بود<ref>نک: الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۹۸.</ref> همراه گروهی به اسارت ابن زبیر درآمد و سپس در زندان کشته شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۱.</ref>در این زمان، مکه عملا در دست ابن زبیر بود.{{مدرک}}شهر مدینه نیز به سبب واقعه کربلا و نیز ناشایستگی یزید برای خلافت، وضعیت ملتهب و به ابن زبیر تمایل داشت. عثمان بن محمد بن ابی سفیان، حاکم جوان مدینه، هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از [[مناسک حج]] عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی از آنان توسط یزید، اوضاع مدینه سر و سامان یابد.<ref>ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، ۲۰۰۰م، ج۲، ص۸۵.</ref> ولی این کار باعث شد تا ناشایستگی یزید بیش از پیش بر هیئت عیان شود. رفتار غیراسلامی یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا ناشایستگی او برای خلافت را بازگفتند و در پی آن، یزید نامه تندی خطاب به مردم مدینه نوشت.<ref>ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، ۲۰۰۰م، ج ۲، ص۸۵؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص۴۸۰.</ref> | ||
ابن زبیر، در خطبهای بر یزید تاخت و مسلمانان را تشویق کرد که او را از خلافت خلع کنند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۹، ۳۷۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، ج۶، ص۱۸.</ref> سپس به مردم مدینه نامه نوشت و از آنان درخواست تا با او به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کنند و مردم مدینه با عبدالله بن مُطیع عَدوی به نیابت از او بیعت کردند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۷.</ref>در پی آن، مردم عثمان بن محمد، حاکم یزید و گروهی از بنی امیه رااز شهر بیرون کردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۹.</ref> | ابن زبیر، در خطبهای بر یزید تاخت و مسلمانان را تشویق کرد که او را از خلافت خلع کنند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۹، ۳۷۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، ج۶، ص۱۸.</ref> سپس به مردم مدینه نامه نوشت و از آنان درخواست تا با او به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کنند و مردم مدینه با عبدالله بن مُطیع عَدوی به نیابت از او بیعت کردند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۳۷.</ref>در پی آن، مردم عثمان بن محمد، حاکم یزید و گروهی از بنی امیه رااز شهر بیرون کردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۹.</ref> |