Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جز (←حاجرای نگاشتن کتاب) |
|||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
* از نکات شایان توجه این کتاب، گستردگی و جامعیت آن با توجه به مدت کوتاه تألیف و تصحیح و چاپ است، تا آنجا که این امر را خرق عادت و از تأییدات خاص الاهی بر شمردهاند.<ref> آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۴۶۶؛ نیز رجوع کنید به عبداللّه مامقانی، ج ۱، بخش ۱، ص ۲ </ref> | * از نکات شایان توجه این کتاب، گستردگی و جامعیت آن با توجه به مدت کوتاه تألیف و تصحیح و چاپ است، تا آنجا که این امر را خرق عادت و از تأییدات خاص الاهی بر شمردهاند.<ref> آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۴۶۶؛ نیز رجوع کنید به عبداللّه مامقانی، ج ۱، بخش ۱، ص ۲ </ref> | ||
== | ==ماجرای نگاشتن کتاب== | ||
[[عبدالله مامقانی|آیت الله مامقانی]] در کتاب تنقیح المقال مینویسد: | [[عبدالله مامقانی|آیت الله مامقانی]] در کتاب تنقیح المقال مینویسد: | ||
:::زمانی که به نوشتن این کتاب مشغول بودم، الطاف خداوند را بارها مشاهده میکردم. چه بسا میخواستم مطلبی را در کتابی<ref>کتابهای آن زمان بیشتر خطّی، بدون فهرست، رحلی و فاقد هر گونه تنوّع در سطرها بوده است. لذا مطلب یابی از آنها مشکل بوده است.</ref>ببینم که به مجرّد اوّلین باز کردن آن، آن مطلب را مییافتم. و کم اتفاق میافتاد که در جستجوی مطلبی، نیاز به ورق زدن آن کتاب داشته باشم. شبی از شبها نیازمند به کتاب «رهن تهذیب» شدم که برای دست یابی به آن، بایستی ساعتهای متمادی وقت صرف میکردم و چون نمی خواستم وقفه ای در نوشتن کتاب تنقیح المقال پیش آید، متوسّل به امام زمان(عجّ) شدم و با گریه و التماس، از آن حضرت خواستم تا مرا در این راه کمک کند. در این وقت به ذهنم چنین خطور کرد که به سراغ کتابهای قدیمی و کهنه ای ـ که موضوع آنها صرف ، نحو و تفسیر بود و روی هم ـ در پستوی محل سکونتم انباشته شده بودند ـ بروم. در این حال به سراغ آنها رفتم با این که قطعاً میدانستم که کتاب تهذیب در بین آنها نیست ولی با این حال دستم را به سوی یکی از آنها دراز کردم و آن را برداشتم و باز کردم، دیدم نسخه ای از کتاب تهذیب باب رهن است که بسیار خوش خط و نو بود. مطلبی را که نیاز داشتم، از آن کتاب یادداشت کردم و آن را در گوشه ای گذاشتم. فردای آن روز به سراغ آن رفتم ولی اثری از آن ندیدم. این را از الطاف خاصّ آن حضرت دانستم. و همین واقعه، شوق مرا در نوشتن و تکمیل تنقیح المقال بیش از پیش افزایش داد.»<ref>تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۰۸.</ref> | :::زمانی که به نوشتن این کتاب مشغول بودم، الطاف خداوند را بارها مشاهده میکردم. چه بسا میخواستم مطلبی را در کتابی<ref>کتابهای آن زمان بیشتر خطّی، بدون فهرست، رحلی و فاقد هر گونه تنوّع در سطرها بوده است. لذا مطلب یابی از آنها مشکل بوده است.</ref>ببینم که به مجرّد اوّلین باز کردن آن، آن مطلب را مییافتم. و کم اتفاق میافتاد که در جستجوی مطلبی، نیاز به ورق زدن آن کتاب داشته باشم. شبی از شبها نیازمند به کتاب «رهن تهذیب» شدم که برای دست یابی به آن، بایستی ساعتهای متمادی وقت صرف میکردم و چون نمی خواستم وقفه ای در نوشتن کتاب تنقیح المقال پیش آید، متوسّل به امام زمان(عجّ) شدم و با گریه و التماس، از آن حضرت خواستم تا مرا در این راه کمک کند. در این وقت به ذهنم چنین خطور کرد که به سراغ کتابهای قدیمی و کهنه ای ـ که موضوع آنها صرف ، نحو و تفسیر بود و روی هم ـ در پستوی محل سکونتم انباشته شده بودند ـ بروم. در این حال به سراغ آنها رفتم با این که قطعاً میدانستم که کتاب تهذیب در بین آنها نیست ولی با این حال دستم را به سوی یکی از آنها دراز کردم و آن را برداشتم و باز کردم، دیدم نسخه ای از کتاب تهذیب باب رهن است که بسیار خوش خط و نو بود. مطلبی را که نیاز داشتم، از آن کتاب یادداشت کردم و آن را در گوشه ای گذاشتم. فردای آن روز به سراغ آن رفتم ولی اثری از آن ندیدم. این را از الطاف خاصّ آن حضرت دانستم. و همین واقعه، شوق مرا در نوشتن و تکمیل تنقیح المقال بیش از پیش افزایش داد.»<ref>تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۰۸.</ref> |