پرش به محتوا

فرزدق: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ دسامبر ۲۰۱۵
جز
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:
در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام [[طواف]] به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت.
در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام [[طواف]] به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت.
در این میان [[امام زین العابدین]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت.
در این میان [[امام زین العابدین]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت.
اطرافیان هشام سخت شگفت‌زده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را می‌شناخت، گفت: «نمی شناسم
اطرافیان هشام سخت شگفت‌زده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را می‌شناخت، گفت: «نمی‌شناسم


در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را می شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند.
در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را می شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند.
confirmed، protected، templateeditor
۱۹۸

ویرایش