Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۰۲۹
ویرایش
جز (←منابع) |
جز (←داستان عروسی) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==داستان عروسی== | ==داستان عروسی== | ||
قاسم در [[روز عاشورا]] از عمویش [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(ع)]] اجازه میدان خواست ولی امام حسین(ع) به علت سن کمش به او اجازه نداد. قاسم از این ماجرا ناراحت شده و یاد بازوبندی افتاد که پدرش [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|امام حسن مجتبی(ع)]] بر بازویش بسته بود و از او خواسته بود هنگامی که غم و اندوه بیش از حد بر وی غلبه کرد آن را باز کند. قاسم بازوبند را باز کرد، دید در آن پدرش وصیت کرده در [[کربلا]] جان خود را فدای عمویت کن. قاسم شادمان خود را به امام حسین(ع) رساند و وصیت پدر را به او نشان داد، امام پس از مشاهده خط برادر، گریه کردو به قاسم فرمود: پدر به من نیز وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به [[حضرت عباس علیه السلام|عباس(ع)]] و [[عون بن علی(ع)|عون]] و [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب(س)]] فرمود: مقدمات [[صیغه ازدواج|عقد]] قاسم را فراهم کنند. قاسم در روز عاشورا عروسی کرد و پس از آن وارد میدان شد.<ref>کاشفی، روضه الشهداء، ص۴۰۱</ref> کاشفی برای گزارشش به بیت شعری از [[ابوالمفاخر رازی]] اشاره کردهاست<ref>کاشفی، روضه الشهداء، | قاسم در [[روز عاشورا]] از عمویش [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(ع)]] اجازه میدان خواست ولی امام حسین(ع) به علت سن کمش به او اجازه نداد. قاسم از این ماجرا ناراحت شده و یاد بازوبندی افتاد که پدرش [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|امام حسن مجتبی(ع)]] بر بازویش بسته بود و از او خواسته بود هنگامی که غم و اندوه بیش از حد بر وی غلبه کرد آن را باز کند. قاسم بازوبند را باز کرد، دید در آن پدرش وصیت کرده در [[کربلا]] جان خود را فدای عمویت کن. قاسم شادمان خود را به امام حسین(ع) رساند و وصیت پدر را به او نشان داد، امام پس از مشاهده خط برادر، گریه کردو به قاسم فرمود: پدر به من نیز وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به [[حضرت عباس علیه السلام|عباس(ع)]] و [[عون بن علی(ع)|عون]] و [[حضرت زینب سلام الله علیها|زینب(س)]] فرمود: مقدمات [[صیغه ازدواج|عقد]] قاسم را فراهم کنند. قاسم در روز عاشورا عروسی کرد و پس از آن وارد میدان شد.<ref>کاشفی، روضه الشهداء، نوید اسلام، ص۴۰۱</ref> کاشفی برای گزارشش به بیت شعری از [[ابوالمفاخر رازی]] اشاره کردهاست<ref>کاشفی، روضه الشهداء، نوید اسلام، ص۴۰۲</ref> ابوالمفاخر از شاعران پارسیگوی دوره [[سلجوقیان]] بوده که در نیمه اول قرن ششم میزیستهاست.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۶، ص۲۷۷</ref> | ||
در برخی از منابعی که این داستان نقل شده، نام دختر امام حسین(ع) که به عقد قاسم درآمد زبیدهخاتون<ref>بحرالانساب، ص۲۴</ref> و در برخی دیگر فاطمه ذکر شده است.<ref> نگاه کنید به: قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۵۷۴.</ref> | در برخی از منابعی که این داستان نقل شده، نام دختر امام حسین(ع) که به عقد قاسم درآمد زبیدهخاتون<ref>بحرالانساب، ص۲۴</ref> و در برخی دیگر فاطمه ذکر شده است.<ref> نگاه کنید به: قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۵۷۴.</ref> | ||
==ناقلان داستان== | ==ناقلان داستان== |