کاربر ناشناس
آوه (شهر): تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Pourrezaei جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:عکس | [[پرونده:عکس ماهواره ای آوه.jpg|بندانگشتی|عکس ماهوارهای آوه]] | ||
'''آوه (شهر)''' یا آبه، شهری است بین [[قم]] و [[ساوه]] دارای پیشینه تاریخی | '''آوه (شهر)''' یا آبه، شهری است بین [[قم]] و [[ساوه]] دارای پیشینه تاریخی قابل توجه. اگر چه پیشینه این شهر به تاریخ قبل از اسلام بر میگردد و هنوز آثار آن موجود است ولی آنچه بعد از [[اسلام]] این شهر را حائز اهمیت کرده است حضور [[سادات]] و امامزادگان و همچنین پرورش علماء، فضلاء، [[:رده:فقها|فقهاء]] و [[:رده:شاعران شیعه|شعرای شیعی مذهب]] است تا جایی که بعضی آن را مهد [[تشیع]] در این بخش دانستهاند.<ref>جفرافیای تاریخی آوه مهد تشیع در ایران، دکترمحسن الویری.</ref> وجود بقعههای [[:رده:امامزادگان|امامزاگان]] مخصوصا فرزندان بلافصل [[امام موسی کاظم (ع)]] بر اهمیت آن افزوده است. | ||
آوه، پیش از حمله [[سلطان محمود غزنوی]] شهر بوده است اما با حمله مغول به این شهر، به ویرانهای تبدیل شد و روستایی از آن باقی ماند. در سال ۱۳۹۱ [[هجری شمسی|شمسی]]، دوباره شهر شد. | |||
==علت نامگذاری== | ==علت نامگذاری== | ||
درباره علت نامگذاری شهر باستانی آوه چندین نظریه وجود دارد ولی بعضی آن را یک کلمه پارسی باستانی میدانند که ریشه هندواروپایی دارد.<ref>آوه دومین پایگاه تشیع در ایران، ص۱۶.</ref> ''برهان قاطع'' آوه را برگرفته از آب میداند.<ref>برهان قاطع، ج، ۱صص۱-۲.</ref> اما دیاکونوف میگوید آوه بر گفته از آوهنه به معنای روستا است.<ref>آوه دومین کانون تشیع در ایران، ص۲۴.</ref> | درباره علت نامگذاری شهر باستانی آوه چندین نظریه وجود دارد ولی بعضی آن را یک کلمه پارسی باستانی میدانند که ریشه هندواروپایی دارد.<ref>آوه دومین پایگاه تشیع در ایران، ص۱۶.</ref> ''برهان قاطع'' آوه را برگرفته از آب میداند.<ref>برهان قاطع، ج، ۱صص۱-۲.</ref> اما دیاکونوف میگوید آوه بر گفته از آوهنه به معنای روستا است.<ref>آوه دومین کانون تشیع در ایران، ص۲۴.</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۱: | ||
به نظر بعضی از مورخان اولین دهکدهای که در [[ساوه]] بنا نهاده شد، روستای آوه بوده است و بیب بن جودرز آن را بنا نمود.<ref>تاریخ قم، ص۷۹.</ref> تپههای باستانی آوه متعلق به دوران سیلک<ref>Roman Ghirshman Fouille desialk…,p.9.</ref> و نشان از تمدن و فرهنگ باستانی مردم منطقه پیش از ورود آریائیان دارد. | به نظر بعضی از مورخان اولین دهکدهای که در [[ساوه]] بنا نهاده شد، روستای آوه بوده است و بیب بن جودرز آن را بنا نمود.<ref>تاریخ قم، ص۷۹.</ref> تپههای باستانی آوه متعلق به دوران سیلک<ref>Roman Ghirshman Fouille desialk…,p.9.</ref> و نشان از تمدن و فرهنگ باستانی مردم منطقه پیش از ورود آریائیان دارد. | ||
پیش از | پیش از آریائیان به این شهر اباخینه و یا اباکینه میگفتند.<ref>آوه،دومین کانون تشیع درایران، ۵۴،ص.</ref> | ||
هنگام تولد [[حضرت مسیح]] سه تن از ایران برای دین او به [[بیت لحم]] میروند<ref>انجیل متی ۲/۲-۱.</ref> که به عقیده بعضی یکی از این سه نفر از اهالی آوه بوده است.<ref>Labourt, Op.Cit/16.</ref> | هنگام تولد [[حضرت مسیح]] سه تن از ایران برای دین او به [[بیت لحم]] میروند<ref>انجیل متی ۲/۲-۱.</ref> که به عقیده بعضی یکی از این سه نفر از اهالی آوه بوده است.<ref>Labourt, Op.Cit/16.</ref> | ||
==پس از اسلام== | ==پس از اسلام== | ||
پس از ورود اسلام به قلمرو [[ساسانیان]]، مردم آوه نیز [[مسلمان]] میشوند | پس از ورود اسلام به قلمرو [[ساسانیان]]، مردم آوه نیز [[مسلمان]] میشوند و در سالهای آخر [[قرن اول]] مذهب [[تشیع]] را انتخاب میکنند<ref>آوه، دومین کانون تشیع درایران، ص.۷۹</ref> . | ||
نام آوه در بسیاری از تحرکات سیاسی اجتماعی شیعیان نمایان است و حاکی از آن است که مردم [[امامیه|امامی مذهب]] آن، حضور فعالی در عرصههای اجتماعی-سیاسی دارند. | نام آوه در بسیاری از تحرکات سیاسی اجتماعی شیعیان نمایان است و حاکی از آن است که مردم [[امامیه|امامی مذهب]] آن، حضور فعالی در عرصههای اجتماعی-سیاسی دارند. | ||
در زمان ظهور و سقوط حکومتهای | در زمان ظهور و سقوط حکومتهای مقارن [[طاهریان]]، [[صفایان]]، [[علویان]] و [[سادات]]، شاهد حضور موفق و موثر انقلابیون شیعی آوه در قیام [[علویان طبرستان]] هستیم و در این مدت چند تن از بزرگان و معاریف شهر نیز در این نبردها به [[شهادت]] میرسند. | ||
===از آبادانی تا ویرانی=== | ===از آبادانی تا ویرانی=== | ||
نویسنده ''حدودالعالم'' گوید: ساوه و آوه شهرکهاییاند انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج [[خراسان بزرگ|خراسان]]. <ref>حدود العالم، ص۱۴۲.</ref> اما افول این شهر از زمان [[غزنویان]] شروع شد، به جهت مذهب شیعی، مردم آوه در تنگنای سیاسی و مذهبی قرار گرفتند. [[سلطان محمود غزنوی|محمودغزنوی]] پس از گرفتار شدن | نویسنده ''حدودالعالم'' گوید: ساوه و آوه شهرکهاییاند انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج [[خراسان بزرگ|خراسان]]. <ref>حدود العالم، ص۱۴۲.</ref> اما افول این شهر از زمان [[غزنویان]] شروع شد، به جهت مذهب شیعی، مردم آوه در تنگنای سیاسی و مذهبی قرار گرفتند. [[سلطان محمود غزنوی|محمودغزنوی]] پس از گرفتار شدن مجدالدوله به قلعههای ساوه وآوه حمله کرد و بسیاری از [[باطنیه|باطنی مذهبان]] را به دار آوریخت.<ref>مروری بر جغرافیای تاریخی ساوه، ص۱۱۸؛ روضه الصفا، ص۶۰۱.</ref> پس از آن آوه به روستایی تبدیل میشود، عبدالجلیل قزوینی در این باره میگوید:اما شهر آبه اگر چه شهری است به صورت کوچک بحمدالله و المنه بقعهای بزرگوار است از شعار مسلمانی و آثار [[شریعت مصطفوی]] و سنت علوی<ref>النقض، ص.۱۹۹</ref> اما در سال ۶۱۷ق پس از [[حمله مغول]] همان روستا به ویرانهای مبدل شد و تمام نقاط مهم شهر از جمله [[مسجد جامع|مساجد جامع]] و [[حوزه علمیه|مدارس علمیه]] و دیگر مناطق زیبای آن با خاک یکسان گردید و دهها هزار نفر کشته شدند.<ref> آوه، دومین کانون تشیع درایران، ص۹۶.</ref> | ||
پس از ویرانی، این شهر به کمک فقهایی مثل [[تاج الدین آوجی]] دوباره برپا شد و شهرک آوه در کنار ویرانههای مساجد و مشاهد ایجاد گردید اما هیچگاه نتواست موقعیت قبل از حمله [[مغول]] خود را بدست آورد. | پس از ویرانی، این شهر به کمک فقهایی مثل [[تاج الدین آوجی]] دوباره برپا شد و شهرک آوه در کنار ویرانههای مساجد و مشاهد ایجاد گردید اما هیچگاه نتواست موقعیت قبل از حمله [[مغول]] خود را بدست آورد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۰: | ||
==شیعه در آوه== | ==شیعه در آوه== | ||
درعموم منابع قدیم، آوه به عنوان یکی از شهرهای مهم شیعهنشین و مردم آن به عنوان شیعیانی متعصب وصف شدهاند.<ref>یاقوت ج۱، ص۵۰، قزوینی، آثار البلاد، ص۲۸۳.</ref> | درعموم منابع قدیم، ''آوه'' به عنوان یکی از شهرهای مهم شیعهنشین و مردم آن به عنوان شیعیانی متعصب وصف شدهاند.<ref>یاقوت ج۱، ص۵۰، قزوینی، آثار البلاد، ص۲۸۳.</ref> | ||
اهمیت آوه در ارتباط تنگاتنگ آن با تشیع است، پس از هجرت [[سادات]] و [[امامزادگان]] به سوی آوه، این شهر به مهد تشیع تبدیل شد و بسیاری از فقهای بزرگ امامی مذهب، از این شهر به خدمت [[تشیع]] در آمدند. | اهمیت آوه در ارتباط تنگاتنگ آن با تشیع است، پس از هجرت [[سادات]] و [[امازاده|امامزادگان]] به سوی آوه، این شهر به مهد تشیع تبدیل شد و بسیاری از فقهای بزرگ امامی مذهب، از این شهر به خدمت [[تشیع]] در آمدند. در دوره [[آل بویه]] آوه در زمره مراکز مهم اصلی شیعه بود.<ref>فقیهی، ص.۴۵۱</ref> | ||
در برههای از تاریخ اهمیت این شهر برای شیعیان تا بدان جا دارای اهمیت بوده که آنجا را شیعه خانه میخواندند.<ref>حسینی قمی، ص۶۷.</ref> | |||
قزوینی حدیثی از [[پیامبر(ص)]] نقل میکند: در شب [[معراج]] نظرم بر بقعهای افتاد سفید و نورانی، پرسیدم از [[جبرئیل]] که این کدام بقعه است؟ گفت: این بقعه را آبه خوانند، رسالت تو و ولایت آل تو بر وی عرضه کردند قبول کرد. باری تعالی از وی مردانی را آفریند که متابعت تو و فرزندان تو را میان بسته دارند، مبارک بادا بر آن شهر و بر اهلش ولایت و مروت شما. <ref>النقض، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> | |||
قزوینی حدیثی از [[پیامبر(ص)]] نقل میکند | |||
[[امام هادی (ع)]] در وصف مردم آوه میفرمایند: اهل قم و آبه آمرزیده شدهاند. <ref>سفینه البحار، ج۱، ص۵۵.</ref> | [[امام هادی (ع)]] در وصف مردم آوه میفرمایند: اهل قم و آبه آمرزیده شدهاند. <ref>سفینه البحار، ج۱، ص۵۵.</ref> | ||
[[امام حسن عسکری (ع)|امام حسن عسکری(ع)]] نامهای به اهل آوه مینویسند و آنان را میستایند.<ref>منالقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۲۵.</ref> | [[امام حسن عسکری (ع)|امام حسن عسکری(ع)]] نامهای به اهل آوه مینویسند و آنان را میستایند.<ref>منالقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۲۵.</ref> | ||
در بین دشمنان تشیع | در بین دشمنان تشیع آوه مورد غضب بوده واهل آن را رافضی و غلات میدانستند. | ||
یاقوت حموی از شخصی نقل میکند که اشعاری در مذمت مردم آوه سروده که ترجمه آن چنین است: | یاقوت حموی از شخصی نقل میکند که اشعاری در مذمت مردم آوه سروده که ترجمه آن چنین است: | ||
خط ۵۷: | خط ۵۱: | ||
هر آنکس که دشمن صحابه باشد را دشمن میدارد.<ref>قزوینی، آثار البلاد، ص۲۸۴.</ref> | هر آنکس که دشمن صحابه باشد را دشمن میدارد.<ref>قزوینی، آثار البلاد، ص۲۸۴.</ref> | ||
[[ | [[حمد الله مستوفی]] میگوید: مردم آنجا سفید چهره و [[دوازده امامی|شیعه اثنا عشری]]اند و در آن مذهب به غایت متعصباند، و با هم اتفاق نیکو دارند.<ref> نزهه القلوب، ص۶۰.</ref> تعصب آنان در تشیع زبانزد خاص و عام بوده است.<ref>دانشنامه ایران واسلام،ج۱، ص۲۵۷.</ref> | ||
===مراسم شیعی در قرون اولیه=== | ===مراسم شیعی در قرون اولیه=== | ||
شاید در قرون اولیه اسلامی کمترین شهری را پیدا میکنیم که نسبت به [[تعظیم شعائر]] شیعی اقدام کرده باشند، ولی مردم آوه از دیرباز به این مطلب همت میگماشتهاند، بعضی از این مراسم عبارتند از: | |||
شاید در قرون اولیه اسلامی کمترین شهری را پیدا میکنیم که نسبت به [[تعظیم شعائر]] شیعی اقدام کرده باشند، ولی آوه از دیرباز به این مطلب همت میگماشتهاند، بعضی از این مراسم عبارتند از: | |||
# مناقب خوانی: از جمله مراسم شیعی که در مراکز شیعیان حضوری قوی داشته است.<ref>النقض، ص۷۷.</ref> | # مناقب خوانی: از جمله مراسم شیعی که در مراکز شیعیان حضوری قوی داشته است.<ref>النقض، ص۷۷.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۰: | ||
# عید [[غدیر]]: مراسم عید غدیر نیز از سنتهای بسیار قدیمی مردم آوه بوده است که در دیگر جاها کمتر دیده میشده است.<ref>النقض، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> | # عید [[غدیر]]: مراسم عید غدیر نیز از سنتهای بسیار قدیمی مردم آوه بوده است که در دیگر جاها کمتر دیده میشده است.<ref>النقض، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> | ||
# [[نماز جمعه]]: اگر چه نماز جمعه از شعائر اسلام است و مختص شیعه نیست ولی برگزاری نماز جمعه در این شهر نشان از نماز جمعه مختص شیعیان دارد.<ref>النقض، ص۱۹۹-۲۰۰ و ص۳۹۵.</ref> | # [[نماز جمعه]]: اگر چه نماز جمعه از شعائر اسلام است و مختص شیعه نیست ولی برگزاری نماز جمعه در این شهر نشان از نماز جمعه مختص شیعیان دارد.<ref>النقض، ص۱۹۹-۲۰۰ و ص۳۹۵.</ref> | ||
# شعار به رنگ سفید: شیعیان آوه برای خود پرچم سفیدی ترتیب داده بودند که یادآور پرچم سفید[[امام علی]] (ع) بود. آنان، در انگشت دست راست انگشتری میکردند که سنت بود و به این ترتیب خود را از سایر گروهها متمایز میکردند، شیعیان این منطقه پس از یک دوران طولانی اختفا و اختناق، زمینه مساعدی برای تبلیغ و گسترش افکار و آرمانهای اعتقادی و اجتماعی خود، یافته بودند. | # شعار به رنگ سفید: شیعیان آوه برای خود پرچم سفیدی ترتیب داده بودند که یادآور پرچم سفید[[امام علی]](ع) بود. آنان، در انگشت دست راست انگشتری میکردند که سنت بود و به این ترتیب خود را از سایر گروهها متمایز میکردند، شیعیان این منطقه پس از یک دوران طولانی اختفا و اختناق، زمینه مساعدی برای تبلیغ و گسترش افکار و آرمانهای اعتقادی و اجتماعی خود، یافته بودند. | ||
==مدارس علیمه == | ==مدارس علیمه == | ||
[[عبدالجلیل قزوینی]] از دو حوزه علمیه بزرگ آوه نام میبرد که با استقبال بسیار زیاد شیعیان همراه بوده و نشان میدهد که آوه از نظر علمی نیز حائز اهمیت بوده است | [[عبدالجلیل قزوینی]] از دو حوزه علمیه بزرگ آوه نام میبرد که با استقبال بسیار زیاد شیعیان همراه بوده و نشان میدهد که آوه از نظر علمی نیز حائز اهمیت بوده است:<ref>النقض، ص۲۰۰.</ref> [[مدرسه عزالملکی]] و [[مدرسه عربشاهی]]. | ||
[[مدرسه عزالملکی]] | |||
[[مدرسه عربشاهی]] | |||
==امامزادگان آوه== | ==امامزادگان آوه== | ||
خط ۸۱: | خط ۷۰: | ||
===امامزادگان داری بقعه=== | ===امامزادگان داری بقعه=== | ||
[[فضل بن موسی بن جعفر]] (ع) | [[فضل بن موسی بن جعفر]](ع) | ||
[[سلیمان بن موسی بن جعفر]] (ع) | [[سلیمان بن موسی بن جعفر]](ع) | ||
[[عبدالله بن موسی بن جعفر]] (ع) | [[عبدالله بن موسی بن جعفر]](ع) | ||
[[امامزاده سید محمد (آوه)|امامزاده سید محمد]] معروف به امامزاده پیغمبر | [[امامزاده سید محمد (آوه)|امامزاده سید محمد]] معروف به امامزاده پیغمبر | ||
خط ۱۰۵: | خط ۹۴: | ||
۷.محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن علی بن عمر بن علی حسن بن علی بن امام سجاد (ع).<ref>مقاتل الطالبین، ص۶۸۷.</ref> | ۷.محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن علی بن عمر بن علی حسن بن علی بن امام سجاد (ع).<ref>مقاتل الطالبین، ص۶۸۷.</ref> | ||
۸.ابوجعفربن محمداکبر، بن عبدالله مفقودبن حسن بن علی اصغر بن امام سجاد (ع)، وی ابتدا در مدینه میزیسته ولی زیدیان طبرستان او را دعوت کرده و اولی به امامت دانستند، او نیز همراه برادرش علی عازم طبرستان شد، ولی کار داعی بالا گرفت لذا ابوجعفر به آوه نقل مکان کرد.<ref>ابن فندق، ص۴۹۲.</ref> | ۸.ابوجعفربن محمداکبر، بن عبدالله مفقودبن حسن بن علی اصغر بن امام سجاد (ع)، وی ابتدا در مدینه میزیسته ولی زیدیان [[طبرستان]] او را دعوت کرده و اولی به امامت دانستند، او نیز همراه برادرش علی عازم طبرستان شد، ولی کار داعی بالا گرفت لذا ابوجعفر به آوه نقل مکان کرد.<ref>ابن فندق، ص۴۹۲.</ref> | ||
۹.علی بن محمد السکران بن عبدالله بن حسین بن علی اصغر بن [[امام سجاد]](ع).<ref>فخر رازی، ص۱۷۹.</ref> | ۹.علی بن محمد السکران بن عبدالله بن حسین بن علی اصغر بن [[امام سجاد]](ع).<ref>فخر رازی، ص۱۷۹.</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۱۲: | ||
و گروه بسیاری از فرزندان و نسل وی.<ref>جغفرافیای تاریخی تشیع، ص۶۴-۶۵.</ref> | و گروه بسیاری از فرزندان و نسل وی.<ref>جغفرافیای تاریخی تشیع، ص۶۴-۶۵.</ref> | ||
تعداد کامل | تعداد کامل امامزادگان و ساداتی که به آوه نقل مکان کردند دقیقا مشخص نیست و بسیار بیشتر از این است که در اینجا بیان شد. | ||
==بزرگان و دانشمندان== | ==بزرگان و دانشمندان== | ||
آوه به دلیل امن بودن برای شیعیان به مهد پرورش علما، فقها و شخصیتهای بزرگ شیعی تبدیل شده بود | آوه به دلیل امن بودن برای شیعیان به مهد پرورش علما، فقها و شخصیتهای بزرگ شیعی تبدیل شده بود که به بعضی از آنها اشاره میشود. | ||
===علمای مذهبی آوی=== | ===علمای مذهبی آوی=== | ||
{{ستون-شروع}} | {{ستون-شروع}} | ||
# [[فاضل آبی]]، شیخ عزالدین ابومحمدحسن بن ابوطالب از فقهای برجسته شیعه در قرن هفتم.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص۸۵؛ الذریعه، ج۱۸، ص۳۵؛ طبقات اعلام الشیعه، قرن سابع، ص۳۸.</ref> | # [[فاضل آبی]]، شیخ عزالدین ابومحمدحسن بن ابوطالب از فقهای برجسته شیعه در قرن هفتم.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص۸۵؛ الذریعه، ج۱۸، ص۳۵؛ طبقات اعلام الشیعه، قرن سابع، ص۳۸.</ref> | ||
# [[ | # [[جریر بن عبدالحمید آبی]] محدث نامدار قرن دوم.<ref>طبقات کبری، ج۷، ص۳۸۱؛ تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۵۳.</ref> | ||
# [[رضی الدین آبی|امام رضی الدین محمدآبی]] علوی از علما، فقها و محدثین و مشایخ اجازات و شیوخ روایات در قرن هفتم بوده است، وی را دوست [[سید بن طاووس]] دانستهاند<ref>آوه دومین کانون تشیع در جهان، ص۱۵۳.</ref> نسب ایشان به [[امام سجاد|امام زین العابدین]] میرسد.<ref>ریاض العلما، ج۵، ص۱۵۷؛ ریحانه الادب، ج۱، ص۶۵؛ اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۰۵.</ref> | # [[رضی الدین آبی|امام رضی الدین محمدآبی]] علوی از علما، فقها و محدثین و مشایخ اجازات و شیوخ روایات در قرن هفتم بوده است، وی را دوست [[سید بن طاووس]] دانستهاند<ref>آوه دومین کانون تشیع در جهان، ص۱۵۳.</ref> نسب ایشان به [[امام سجاد|امام زین العابدین]] میرسد.<ref>ریاض العلما، ج۵، ص۱۵۷؛ ریحانه الادب، ج۱، ص۶۵؛ اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۰۵.</ref> | ||
# [[حمد بن حسین آبی]] از فقها و محدیثین قرن چهارم، وی را از اساتید [[شیخ صدوق]] دانستهاند.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص۵۶۷.</ref> | # [[حمد بن حسین آبی]] از فقها و محدیثین قرن چهارم، وی را از اساتید [[شیخ صدوق]] دانستهاند.<ref>اعیان الشیعه، ج۲، ص۵۶۷.</ref> | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۲۸: | ||
# [[علاءالدین آوی]] از علمای شیعی معاصر [[ابن بطوطه]].<ref>سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۲۱۴و۲۱۵.</ref> | # [[علاءالدین آوی]] از علمای شیعی معاصر [[ابن بطوطه]].<ref>سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۲۱۴و۲۱۵.</ref> | ||
# [[ابوطالب مناقبی]]، از فقهای نامدارآوه.<ref>النقض، صص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | # [[ابوطالب مناقبی]]، از فقهای نامدارآوه.<ref>النقض، صص۱۰۹-۱۱۰.</ref> | ||
# [[ | # [[ابو محمد افطسی]] آوی فقیه و نقیب سادات، در عصر ایلخانان، از شاگردان [[خواجه نصیر طوسی]].<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج۲، ص۱۲۱.</ref> | ||
# [[حسن بن محمد افطسی ]]از علمای شیعه | # [[حسن بن محمد افطسی ]]از علمای شیعه قرن هشتم.<ref>طبقات الشیعه، قرن ثامن، ص۴۹-.۵۰</ref> | ||
# طاهر بن موسی آوی علمای شیعه در | # طاهر بن موسی آوی علمای شیعه در قرن پنجم، استاد علامه کراچکی.<ref>طبقات اعلام الشیعه، قرن خامس، ص۹۶.</ref> | ||
# داعی بن زید حسینی، از فقهای مشهور سادات در قرن پنجم، از شاگردان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]].<ref>طبقات الاعلام الشیعه، قرن خامس، ص۷۵.</ref> | # داعی بن زید حسینی، از فقهای مشهور سادات در قرن پنجم، از شاگردان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]].<ref>طبقات الاعلام الشیعه، قرن خامس، ص۷۵.</ref> | ||
# رضی الدین محمد افطسی، از فقهای جلیل القدر | # رضی الدین محمد افطسی، از فقهای جلیل القدر قرن ششم.<ref>طبقات الشیعه، قرن سادس، ص۲۶۴.</ref> | ||
# رضی الدین مرعشی، از فقهای صالح و پرهیزکار.<ref> ریاض العلماء، ج۳، ص۱۴۴.</ref> | # رضی الدین مرعشی، از فقهای صالح و پرهیزکار.<ref> ریاض العلماء، ج۳، ص۱۴۴.</ref> | ||
# محمد بن حسین دیناری ادیب،فقیه، اصولی در قرن ششم، صاحب کتاب | # محمد بن حسین دیناری ادیب،فقیه، اصولی در قرن ششم، صاحب کتاب ندبة الوالد علی المولود.<ref>طبقات الشیعه، قرن سادس، ص۲۶۰.</ref> | ||
# محمد بن هلال آوی از علمای شیعی در قرن هشتم هجری از شاگردان [[فخرالمحققین]].<ref> طبقات الشیعه، قرن ثامن، ص۲۰۸.</ref> | # محمد بن هلال آوی از علمای شیعی در قرن هشتم هجری از شاگردان [[فخرالمحققین]].<ref> طبقات الشیعه، قرن ثامن، ص۲۰۸.</ref> | ||
# ابن یوسف آوی، از علمای مشهور به کرامت در [[قرن هفتم]]، چندین کتاب در علوم و معارف شیعی به نام وی منسوب است.<ref> طبقات الشیعه، قرن هفتم، ص۳۷.</ref> | # ابن یوسف آوی، از علمای مشهور به کرامت در [[قرن هفتم]]، چندین کتاب در علوم و معارف شیعی به نام وی منسوب است.<ref> طبقات الشیعه، قرن هفتم، ص۳۷.</ref> |