پرش به محتوا

شاه اسماعیل اول: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح و ویکی‌سازی
(اصلاح و ویکی‌سازی)
خط ۳۵: خط ۳۵:
{{حکومت صفویان}}
{{حکومت صفویان}}
{{دیگر کاربردها|اسماعیل}}
{{دیگر کاربردها|اسماعیل}}
'''اسماعیل اوّل صَفَوی''' (حکومت۹۰۷-۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م)، نخستین پادشاه سلسله [[صفویه]]، و ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینی بود. از جمله حوادث مهم دوران این شاه صفوی می‌توان به آغاز پادشاهی صفویان، رسمیت یافتن مذهب [[تشیع]] در [[ایران]] و [[جنگ چالدران]] اشاره نمود.
'''شاه اسماعیل اول صفوی''' (حکومت۹۰۷-۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م)، نخستین پادشاه سلسله [[صفویه]]، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینی. آغاز پادشاهی صفویان، رسمیت یافتن مذهب [[تشیع]] در [[ایران]] و [[جنگ چالدران]]، از مهمترین رخدادها در طول ۲۵ سال پادشاهی او بر سرزمین ایران بوده است.
 
==نام و نسب==
==نام و نسب==
اسماعیل میرزا مشهور به شاه اسماعیل اوّل، پسر شیخ حیدر، روز سه شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ ق در [[اردبیل]] متولد شد.<ref>غیاث الدین؛ حبیب السیرج ۴، ص۴۲۸.</ref> نسب وی با پنج واسطه به [[شیخ صفی الدین اردبیلی]] می‌رسد. مادرش حلیمه بیگم آغا دختر اوزون حسن [[آق قویونلو]] است. نام اصلی مادرش، مارتا بود که ظاهراً تا پایان عمر، مسیحی بود و اکنون قبرش در محوطه آرامگاه صفویان –خارج [[بقعه]] شیخ صفی- است.<ref> خواندمیر؛ ص۴۳۸.</ref>
اسماعیل میرزا، مشهور به شاه اسماعیل اول، پسر شیخ حیدر، روز سه‌شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ق (۴ مرداد ۸۶۶ش) در [[اردبیل]] متولد شد.<ref>غیاث الدین، حبیب السیر، ج ۴، ص ۴۲۸.</ref> نسب او با پنج واسطه به [[شیخ صفی الدین اردبیلی]] می‌رسد. مادرش حلیمه بیگم آغا، دختر اوزون حسن [[آق قویونلو]] است. مادر شاه اسماعیل که نام اصلی‌اش مارتا بود، تا پایان عمر مسیحی ماند و در محوطه آرامگاه صفویان –خارج [[بقعه]] شیخ صفی- دفن شده است.<ref>خواندمیر، ص ۴۳۸.</ref>


==داستان زندگی==
==داستان زندگی==
پس از کشته شدن حیدر، یعقوب بیک پسر اوزون حسن، خواهرش حلیمه را به همراه خواهر زادگانش: علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال ۸۹۳ق در حالی که اسماعیل یک سال بیشتر نداشت، در [[قلعه استخر]] [[فارس]] زندانی کرد.<ref>غیاث الدین؛ حبیب السیرج ۴، ص۴۳۵</ref>
پس از کشته شدن شیخ حیدر، یعقوب بیک، پسر اوزون حسن، خواهرش حلیمه را به همراه خواهرزادگانش، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال ۸۹۳ق در [[قلعه استخر]] [[فارس]] زندانی کرد. اسماعیل در این زمان یک سال بیشتر نداشت.<ref>غیاث الدین، حبیب السیر، ج ۴، ص ۴۳۵.</ref>


رستم بیک پسر یعقوب پس از یعقوب بیک به قدرت رسید. او برای مقابله با فرخ یسار، هم پیمان سابق و دشمن کنونی خود، به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آن‌ها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ق عمه خود حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به [[تبریز]] آورد.<ref>پارسا دوست، منوچهر؛ ص۲۲۰</ref>
رستم بیک پسر یعقوب، پس از یعقوب بیک به قدرت رسید. او برای مقابله با فرخ یسار، هم‌پیمان سابق و دشمن کنونی خود، به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ق، عمه خود حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به [[تبریز]] برد.<ref>پارسادوست، منوچهر، ص ۲۲۰.</ref>


رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادت‌های «‌سلطان علی‌» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانوادۀ شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند. ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آن‎ها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «‌شماس‌» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیش بینی می‌کرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین، ص۴۴۱-۴۳۵</ref>
رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادت‌های «‌سلطان علی‌» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «‌شماس‌» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیش‌بینی می‌کرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین، ص ۴۴۱-۴۳۵.</ref>


==اسماعیل در لاهیجان==
==اسماعیل در لاهیجان==
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل اقامت کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]‌ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ۴۱-۴۲؛ روملو، عالم آرا، ۹ </ref> اسماعیل ۵ سال در آنجا ماند و با مراقبت‌های [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فرا گرفت.<ref>روملو، جهانگشا، ۴ -۷؛ خواندمیر، امیر محمود، ۳؛ پارسا دوست، ۴۰-۴۲</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر ۷ تن از اعیان صوفیه لاهیجان فنون جنگ آوری آموخت.<ref>جهانگشا، ۷</ref> سپس همراه این هفت تن، عازم اردبیل شد و هرچه به این شهر نزدیک‌تر می‌شد، بر تعداد یارانش افزوده می‌شد.
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]‌ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۴۱-۴۲؛ روملو، عالم آرا، ص ۹.</ref> اسماعیل، ۵ سال در آنجا ماند و با مراقبت‌های [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فراگرفت.<ref>روملو، جهانگشا، ص ۴-۷؛ خواندمیر، امیرمحمود، ص ۳؛ پارسادوست، ص ۴۰-۴۲</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگ‌آوری آموخت.<ref>جهانگشا، ص ۷.</ref> سپس همراه این هفت تن، عازم اردبیل شد و هر چه به این شهر نزدیک‌تر می‌شد، بر تعداد یارانش افزوده می‌شد.


==آغاز قیام شاه صفوی==
==آغاز قیام شاه صفوی==
وی در سال ۹۰۵ق با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «‌فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه قلعه [[باکو]] را فتح کرد و به دلیل افراط و تعصب، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر خلیل الله، قاتلِ [[شیخ جنید]]، بی‌حرمتی کرد و استخوان‌های او را از قبر درآورد و سوزانید.<ref> غیاث الدین؛ ج۴، ص۴۶۱ و روملو، حسن بیگ؛ ص۶۸</ref> پس از آن به جنگ با الوند بیک، حاکم آذربایجان پرداخت و با شکست دادن او، وارد [[تبریز]] شد.
اسماعیل میرزا، در سال ۹۰۵ق با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «‌فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه، قلعه [[باکو]] را فتح کرد، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر خلیل الله، قاتلِ [[شیخ جنید]]، بی‌حرمتی کرد و استخوان‌های او را از قبر درآورد و سوزاند.<ref>غیاث الدین؛ ج ۴، ص ۴۶۱؛ روملو، حسن بیگ؛ ص ۶۸.</ref> پس از آن به جنگ با الوند بیک، حاکم آذربایجان رفت و با شکست دادن او، وارد [[تبریز]] شد.


==اقدامات شاه اسماعیل==
==اقدامات شاه اسماعیل==
===تشیع دین رسمی===
===رسمی کردن مذهب تشیع در ایران===
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و به شاه اسماعیل معروف شد.<ref>سیوری، راجر؛ ص۲۵</ref> شاه اسماعیل پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همه خطبا، خطبه به نام [[دوازده امامی|دوازده امام]] بخوانند و عبارت «‌'''اشهد أنّ علیاً ولی الله'''‌» را به [[اذان]] اضافه کنند.<ref>روملو، حسن بیگ؛ ص۸۵ -۸۶</ref>
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و شاه اسماعیل خوانده شد.<ref>سیوری، راجر، ص ۲۵.</ref> شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همه خطبا به نام [[دوازده امامی|دوازده امام]] خطبه بخوانند و عبارت «‌اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به [[اذان]] اضافه کنند.<ref>روملو، حسن بیگ، ص ۸۵-۸۶.</ref>


شاه اسماعیل با تأسیس دولت [[صفوی]] توانست، سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد.<ref>جعفریان؛ رسول، صفویه از ظهور تا زوال، ص۷۰</ref> همچنین برقراری [[شیعه اثنی عشری|تشیع اثنی عشری]] به عنوان مذهب رسمی کشور توسط شاه اسماعیل، موجب ایجاد آگاهی بیشتری نسبت به هویت ملّی و بدین طریق ایجاد دولت متمرکز‌تر و قوی‌تر شد.<ref> سیوری راجر؛ ص۲۷</ref>
شاه اسماعیل با تأسیس دولت [[صفوی]] توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد.<ref>رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۷۰.</ref> همچنین رسمی شدن [[شیعه اثنی عشری|تشیع اثنی عشری]] توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکز‌تر و قوی‌تر شد.<ref>سیوری راجر، ص ۲۷.</ref>


در مورد انگیزه‌های شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب تشیع باید گفت: این اقدام اولاً توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را به خدمت دولت جدید درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشکلات را می‌داد. ثانیاً اینکه این عمل تمایز آشکاری بین دولت صفویه و [[امپراتوری عثمانی]] که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد.<ref>جعفریان، رسول؛ صفویه از ظهور تا زوال، ص۲۶</ref>
رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، تمایز آشکاری بین دولت صفویه و [[امپراتوری عثمانی]] که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، ایجاد کرد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد.<ref>رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۲۶.</ref>


===ادامه کشور گشایی===
===ادامه کشورگشایی===
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان توانست قلمرو حکومت خود را گسترش دهد. وی توانست با شکست دادن «‌سلطان مراد آق قویونلو‌» در نزدیکی [[همدان]] بر سراسر [[عراق عجم]] مسلط شود. در سال ۹۰۹ق، نیروهای [[قزلباش]]، [[سمنان]] و [[فارس]] و در سال بعد [[یزد]] را متصرف شوند و در سال ۹۱۴ق بر عراق عرب مسلط گردید.
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان خود توانست قلمرو حکومت ایران را گسترش دهد. وی با شکست دادن «‌سلطان مراد آق قویونلو‌» در نزدیکی [[همدان]]، بر سراسر [[عراق عجم]] مسلط شد. در سال ۹۰۹ق، نیروهای [[قزلباش]]، [[سمنان]] و [[فارس]] و در سال بعد [[یزد]] را تصرف کردند و شاه اسماعیل، در سال ۹۱۴ق بر عراق عرب مسلط شد.


اسماعیل پس از غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر (۹۱۳ق /۱۵۰۷م) و تصرف [[دیار بکر]] و بخش علیای [[فرات]]، راهی [[عراق]] شد تا آخرین پایگاه امیران بایندری [[آق قویونلو]] و شهرهای مقدس شیعیان را تسخیر کند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، /۸۵-۹۰؛ روملو، ۲ -۶؛ عالم آرا، ۱۲-۲۱</ref> پس از فتح بغداد در ۹۱۴ق به [[نجف]] اشرف، [[کربلا]] ی معلا و [[سامرا]] رفت و به نوسازی و تعمیر قبه و بارگاه امامان همت گماشت.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، /۹۳- ۹۵؛ عالم آرا، ۲۷- ۲۸؛ جهانگشا، ۸۳-۹۲؛ قاضی احمد، /۳ -۴؛ حسینی، ۲۴</ref> وی در سال ۹۱۶ق، رقیب سنّی خود «‌شیبک خان ازبک‌» را شکست داد. وی دستور داد تا سر شیبک خان را از بدن جدا ساخته برای سلطان عثمانی «‌[[بایزید]]‌» فرستادند.<ref>روملو؛ حسن بیگ، ص۱۶۱.</ref>
شاه اسماعیل، پس از غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر (۹۱۳ق /۱۵۰۷م) و تصرف [[دیار بکر]] و بخش علیای [[فرات]]، راهی [[عراق]] شد تا آخرین پایگاه امیران بایندری [[آق قویونلو]] و شهرهای مقدس شیعیان را تسخیر کند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۸۵-۹۰؛ روملو، ص ۲ -۶؛ عالم آرا، ص ۱۲-۲۱</ref> پس از فتح بغداد در سال ۹۱۴ق، به [[نجف]]، [[کربلا]] و [[سامرا]] رفت و به نوسازی و تعمیر قبه و بارگاه امامان همت گماشت.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۹۳- ۹۵؛ عالم آرا، ص ۲۷- ۲۸؛ جهانگشا، ص ۸۳-۹۲؛ قاضی احمد، ص ۳ -۴؛ حسینی، ص ۲۴.</ref> وی در سال ۹۱۶ق، رقیب سنّی خود «‌شیبک خان ازبک‌» را شکست داد. به دستور او، سر شیبک خان را از بدن جدا ساخته و برای سلطان عثمانی، [[بایزید]]‌ فرستاده شد.<ref>روملو؛ حسن بیگ، ص۱۶۱.</ref>


==آغاز تنش با عثمانی ها==
==آغاز تنش با عثمانی ها==
۳۸۶

ویرایش