پرش به محتوا

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Mgolpayegani
imported>Mgolpayegani
خط ۳۳: خط ۳۳:
پس از این در سال 81 هجری ابن اشعث به همراه سپاه به [[فارس]] و [[کرمان]] وارد شد و مردم این شهرها را علیه [[عبدالملک بن مروان]] خلیفه [[امویان|اموی]]، و حجاج فراخواند. ایشان نیز با او همراهی نموده و بیعت کردند. وی خود را «القحطانی» نامید و در نامه‌ها خود را «عبدالرحمن ناصر اميرالمؤمنين» می‌خواند.<ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ، ج 2، ص 800.</ref>
پس از این در سال 81 هجری ابن اشعث به همراه سپاه به [[فارس]] و [[کرمان]] وارد شد و مردم این شهرها را علیه [[عبدالملک بن مروان]] خلیفه [[امویان|اموی]]، و حجاج فراخواند. ایشان نیز با او همراهی نموده و بیعت کردند. وی خود را «القحطانی» نامید و در نامه‌ها خود را «عبدالرحمن ناصر اميرالمؤمنين» می‌خواند.<ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ، ج 2، ص 800.</ref>


====جنگ با حجاج====
ابن اشعث همراه سپاهی که فراهم کرده بود به سوی [[بصره]] حرکت کرد. وقتی به بصره رسید بزرگان، [[صحابه]] و قاریان بصره که در جنگ با حجاج با عبدالرحمن بیعت کردند. در بصره جنگ سختی بین سپاه حجاج و ابن اشعث درگرفت که خسارات زیادی به نیروهای ابن اشعث وارد شد.<ref>طبری، پیشین، ص 3686.</ref>
ابن اشعث همراه سپاهی که فراهم کرده بود به سوی [[بصره]] حرکت کرد. وقتی به بصره رسید بزرگان، [[صحابه]] و قاریان بصره که در جنگ با حجاج با عبدالرحمن بیعت کردند. در بصره جنگ سختی بین سپاه حجاج و ابن اشعث درگرفت که خسارات زیادی به نیروهای ابن اشعث وارد شد.<ref>طبری، پیشین، ص 3686.</ref>
بنابراین ایشان به [[کوفه]] رفتند و در آن جا مورد استقبال مردم و بزرگان قرار گرفتند. عبدالرحمن در این شهر برای مردم سخن گفت و از حجاج به عنوان کافر و کسی که حکم الهی را زیر پای نهاده و خداوند را به خشم آورده یاد کرد و ایشان را علیه او فراخواند.دینوری، <ref>ابو حنیفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال، ص 360.</ref> بسیاری از قراء که گفته شده تعدادشان به هزار تن می‌رسید، همراه اشراف [[کوفه]] با او بیعت کردند.
سپاه بزرگی از مردم [[بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقه‌ای به نام «[[دیر جماجم]]» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان ابن اشعث، بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ سختی میان دو جبهه درگرفت.
ابتدا جنگ به نفع سپاه [[عراق]] بود. [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] که از این اوضاع به وحشت افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامه‌ای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث مذاکره نماید که اگر او خواهان عزل حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و مخالفت بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامه‌ای برای [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به نبرد با عبدالرحمن ادامه دهد.<ref>طبری، پیشین، ص 3692.</ref>
در میان سپاه ابن اشعث قاریان و بزرگانی چون [[شعبى]] و [[سعيد بن جبير]] و [[أبوالبختري طايى]] و [[عبدالرحمن بن ابى ليلى]] و [[کمیل بن زیاد]] دیده می‌شد.[[مقدسی، پیشین، ج ‏2، ص 92]]  از این روی برخی معتقدند از این پس شورش ابن اشعث شکل عقیدتی به خود گرفت.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
کاربر ناشناس