Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۹۹۴
ویرایش
imported>Hasaninasab جز (added Category:مقالههای با درجه اهمیت ب using HotCat) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{لحن}} | {{لحن}} | ||
<div style="text-align:justify"> | <div style="text-align:justify"> | ||
'''اُصولِ فِقْه'''، نام دانشی است که | '''اُصولِ فِقْه'''، نام دانشی است که شیوه [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]] را بررسی میکند؛ در این دانش روش صحیح دستیابی به احکام شرعی با استفاده از [[دلیل نقلی|ادله نقلی]] و [[دلیل عقلی|عقلی]] بررسی میشود. | ||
هرچند برخی مسائل دانش اصول فقه در زمان [[امام باقر]](ع) و [[امام صادق]](ع) مطرح شده بود و برخی از شاگردان مانند [[هشام بن حکم]]، رسالههایی در این دانش نوشته بودند، مطرحشدن علم اصول فقه به عنوان یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوائل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم | هرچند برخی مسائل دانش اصول فقه در زمان [[امام باقر]](ع) و [[امام صادق]](ع) مطرح شده بود و برخی از شاگردان مانند [[هشام بن حکم]]، رسالههایی در این دانش نوشته بودند، مطرحشدن علم اصول فقه به عنوان یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوائل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی روآوردند. | ||
[[امامان شیعه|امامان شیعه(ع)]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] در پیدایش اصول فقه نقش اساسی داشتند و شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان خود آموزش میدادند. در میان اهل سنت اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت شافعی بود که اثرش را «الرساله» نامید. در میان شیعه نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. به دنبال او [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور جامع در علم اصول دست به تألیف زد که | [[امامان شیعه|امامان شیعه(ع)]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] در پیدایش اصول فقه نقش اساسی داشتند و شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان خود آموزش میدادند. در میان اهل سنت اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت شافعی بود که اثرش را «الرساله» نامید. در میان شیعه نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. به دنبال او [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور جامع در علم اصول دست به تألیف زد که معروفترین کتابش [[الذریعه الی اصول الشریعه|الذریعه]] است. | ||
از شخصیتهای معروف این علم، [[شیخ انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[آخوند خراسانی]]، [[آقا ضیاء عراقی]] و [[محمد باقر صدر|شهید محمد باقر صدر]] و از کتابهای شناختهشده در این علم، کتاب [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]] است. | از شخصیتهای معروف این علم، [[شیخ انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[آخوند خراسانی]]، [[آقا ضیاء عراقی]] و [[محمد باقر صدر|شهید محمد باقر صدر]] و از کتابهای شناختهشده در این علم، کتاب [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]] است. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص۲۷.</ref> | کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص۲۷.</ref> | ||
از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، | از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، میتواند به شیوههای مختلفی انجام گیرد و برداشتهای مختلفی از آنها شود، وجود قواعدی که بتواند روش برداشت صحیح و شیوه درست استنباط را بیان کند ضروری است.<ref>سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۲۹</ref> [[سید محمد باقر صدر]] علم اصول را این گونه تعریف میکند: «علم الاصول هو العلم بالعناصر المشترکه لاستنباط جعل شرعی: علم اصول فقه دانشی است که از عناصر مشترک در فرایند استنباط [[حکم شرعی]] بحث میکند».<ref>سید محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ص۱۸.</ref> | ||
==موضوع علم اصول== | ==موضوع علم اصول== | ||
غالبا هر دانشی موضوعی دارد که مباحث آن دانش پیرامون آن بحث | غالبا هر دانشی موضوعی دارد که مباحث آن دانش پیرامون آن بحث میکند؛ مانند علم فیزیک که موضوع آن طبیعت است و این دانش پیرامون طبیعت بحث میکند. بسیاری از اصولیان موضوع علم اصول فقه را [[ادله اربعه]] (دلیلهای چهارگانه) یعنی [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] میدانند که علم اصول از حالات و [[حجیت]] آنها بحث میکند. برخی ادله اربعه را با ویژگی دلیل بودن<ref>میرزا ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ص۹.</ref> و برخی دیگر بدون در نظرداشت این خصوصیت، موضوع علم اصول دانستهاند.<ref>محمد حسین اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، ص۱۱.</ref> | ||
[[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای | [[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای میداند که محورِ تمام مسائل علم اصول است، چه از ادله اربعه باشد و چه غیر آن.<ref>خراسانی، کفایه الاصول، ص۸.</ref> [[سید محمد باقر صدر]]، خودِ عملیات استنباط را موضوع علم اصول میداند، به اعتبار اینکه در دانش اصول از عناصر مشترک آن بحث میشود.<ref>سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۲۸.</ref> | ||
== نیاز به علم اصول == | == نیاز به علم اصول == | ||
پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | ||
[[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل | [[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل وجود [[امامان]] [[عصمت|معصوم]](ع) پس از [[پیامبر(ص)]]، کمتر نیاز به [[اجتهاد]] داشتند، به دلایلی از جمله عدم دسترسی به امامان(ع) به دلیل حضور در شهرهای دیگر و یا محدودیتهای مختلف از سوی حاکمان جور، مجبور بودند با الهام از اصول کلی که قبلا از [[ائمه(ع)]] فرا گرفته بودند، در فروعات و جزئیات به اجتهاد دست بزنند. امامان [[اهلبیت(ع)]] نیز با آموزش اصول کلی، آنان را به اجتهاد در امور جزئی تشویق میکردند. به این ترتیب [[مسلمانان]] روز به روز نیاز بیشتری احساس میکردند تا شیوه صحیح استنباط [[احکام شرعی]] را تدوین نمایند و در پاسخ به چنین نیازی علم اصول شکل گرفت.<ref>سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۶۹.</ref> | ||
== تاریخچه علم اصول == | == تاریخچه علم اصول == | ||
علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش | علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش میدادند. برخی از اصحاب [[ائمه(ع)|ائمه]] رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. [[هشام بن حکم]] از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن [[یونس بن عبد الرحمن]] شاگرد [[امام موسی کاظم(ع)]] کتاب ''اختلاف الحدیث'' را در بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیح]] نوشت.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۲۷.</ref><ref>سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۶۵.</ref> از این رو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانست. | ||
دوره تدوین علم اصول فقه به صورت یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوایل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و [[احادیث]] آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم | دوره تدوین علم اصول فقه به صورت یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوایل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و [[احادیث]] آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی پرداختند. | ||
در میان [[اهل سنت]] اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت [[شافعی]] بود که آن را «الرساله» نامید. در میان [[شیعه]] نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. نجاشی کتابی با عنوان «اصول الفقه» برای شیخ مفید ذکر کرده است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4545/32749/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%82%D9%87-4 پایگاه اطلاعرسانی حوزه، «علم اصول فقه ۴»، ذیل التذکره باصول الفقه.]</ref> پس از آن، [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. | در میان [[اهل سنت]] اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت [[شافعی]] بود که آن را «الرساله» نامید. در میان [[شیعه]] نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. نجاشی کتابی با عنوان «اصول الفقه» برای شیخ مفید ذکر کرده است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4545/32749/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%82%D9%87-4 پایگاه اطلاعرسانی حوزه، «علم اصول فقه ۴»، ذیل التذکره باصول الفقه.]</ref> پس از آن، [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. معروفترین کتاب وی [[الذریعه الی اصول الشریعه|الذریعه]] است.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۳۰.</ref><ref>رجوع شود به: سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۷۲-۷۵</ref> | ||
اصول فقه شیعه در زمان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] اوج گرفت و تکامل یافت. اما پس از شیخ طوسی به دلایل مختلف برای مدتی دچار رکود شد. پس از آن با تلاشهای [[ابن ادریس حلی]]، [[محقق حلی]]، [[علامه حلی]] و [[حسن بن زین الدین|صاحب معالم]] رونقی دوباره یافت.<ref>رجوع شود به: سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۹۳-۹۷.</ref> در قرن یازدهم جریان [[اخباریگری]] به ریاست [[محمد امین استرابادی|محدث استرابادی ]] باعث رکود دوباره پیشرفت اصول شد تا اینکه پس از دو قرن مکتب اصولی کربلا به خصوص | اصول فقه شیعه در زمان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] اوج گرفت و تکامل یافت. اما پس از شیخ طوسی به دلایل مختلف برای مدتی دچار رکود شد. پس از آن با تلاشهای [[ابن ادریس حلی]]، [[محقق حلی]]، [[علامه حلی]] و [[حسن بن زین الدین|صاحب معالم]] رونقی دوباره یافت.<ref>رجوع شود به: سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۹۳-۹۷.</ref> در قرن یازدهم جریان [[اخباریگری]] به ریاست [[محمد امین استرابادی|محدث استرابادی]] باعث رکود دوباره پیشرفت اصول شد تا اینکه پس از دو قرن مکتب اصولی کربلا به خصوص تلاشهای فراوان [[وحید بهبهانی]] توانست رویکرد اصولی را بار دیگر رونق بخشد و با ظهور [[شیخ انصاری]]، علم اصول به قله خویش رسید.<ref>رجوع شود به: سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، ص۱۱۱-۱۰۷</ref> | ||
===نقش ائمه در تأسیس دانش اصول=== | ===نقش ائمه در تأسیس دانش اصول=== | ||
بر اساس شواهد تاریخی [[ائمّه اطهار(ع)|ائمّه علیهم السّلام]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق (ع)]] در تأسیس اصول فقه نقش اساسی داشتند. این دو [[امام]] چگونگی [[اجتهاد|استنباط]] احکام الهی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت|سنّت]] را به دو شیوه به یاران خویش میآموختند: | بر اساس شواهد تاریخی [[ائمّه اطهار(ع)|ائمّه علیهم السّلام]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] در تأسیس اصول فقه نقش اساسی داشتند. این دو [[امام]] چگونگی [[اجتهاد|استنباط]] احکام الهی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت|سنّت]] را به دو شیوه به یاران خویش میآموختند: | ||
* نخست از طریق املای قواعد کلی استنباط بر شاگردان و نگاشتن آن قواعد از سوی شاگردان.([[اصول اربعمائه|اصول چهارصدگانه]] -که منابع اصلی [[کتب اربعه]] شیعه بودند- در حقیقت محصول همین [[امالی]] ائمّه علیهم السّلام است.) | * نخست از طریق املای قواعد کلی استنباط بر شاگردان و نگاشتن آن قواعد از سوی شاگردان.([[اصول اربعمائه|اصول چهارصدگانه]] -که منابع اصلی [[کتب اربعه]] شیعه بودند- در حقیقت محصول همین [[امالی]] ائمّه علیهم السّلام است.) | ||
* دوم از طریق آموزش عملی روشهای درست [[اجتهاد]] به شاگردان و تشویق شایستهترین آنان به اجتهاد و فتوادادن.<ref> رجوع کنید به: [[وسائل الشیعه]]، ج ۱، | * دوم از طریق آموزش عملی روشهای درست [[اجتهاد]] به شاگردان و تشویق شایستهترین آنان به اجتهاد و فتوادادن.<ref> رجوع کنید به: [[وسائل الشیعه]]، ج ۱، ص۴۶۴، باب ۳۹ از ابواب وضوء، ح۵.</ref> [[امام صادق(ع)]] فرمودند: «علینا القاء الاصول و علیکم ان تفرعوا: بر ماست که اصول کلّی را بیان کنیم و بر شما لازم است که فروعات را به آنها برگردانید [و احکامشان را بیابید]».<ref>[[شیخ عباس قمی]]، [[سفینة البحار]]، ج ۱، ص۲۲.</ref> | ||
==دانشمندانی که در تحول علم اصول نقش داشتند== | ==دانشمندانی که در تحول علم اصول نقش داشتند== | ||
[[پرونده:تصویر منسوب به شیخ انصاری.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[شیخ انصاری]](۱۲۱۴-۱۲۸۱ق)]] | [[پرونده:تصویر منسوب به شیخ انصاری.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[شیخ انصاری]](۱۲۱۴-۱۲۸۱ق)]] | ||
[[پرونده:آخوند.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[آخوند خراسانی|محمدکاظم آخوند خراسانی]]( | [[پرونده:آخوند.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[آخوند خراسانی|محمدکاظم آخوند خراسانی]](۱۲۵۵ ۱۳۲۹ق)]] | ||
[[پرونده:میرزای نایینی.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[میرزای نایینی]](۱۲۴۰-۱۳۱۵ش)]] | [[پرونده:میرزای نایینی.jpg|150px|بندانگشتی|چپ|[[میرزای نایینی]](۱۲۴۰-۱۳۱۵ش)]] | ||
بعضی از دانشمندان شیعه که نقش مهمی در تحولات علم اصول فقه داشتهاند عبارتند از: | بعضی از دانشمندان شیعه که نقش مهمی در تحولات علم اصول فقه داشتهاند عبارتند از: | ||
{{ستون-شروع| | {{ستون-شروع|۴}} | ||
*[[شیخ مفید]] | *[[شیخ مفید]] | ||
*[[سید مرتضی]] | *[[سید مرتضی]] | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
کتابهای [[الذریعه الی اصول الشیعه]]، [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]]، از | کتابهای [[الذریعه الی اصول الشیعه]]، [[العده]]، [[قوانین الاصول]]، [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین|معالم الدین]]، [[فرائد الاصول]]، [[کفایه الاصول]] و [[دروس فی علم الاصول]]، از مهمترین کتابهای اصولی شمرده میشوند که سه مورد آخر هنوز نیز در [[حوزه علمیه|حوزههای علمیه]] [[شیعه]] تدریس میشوند. | ||
==مباحث علم اصول== | ==مباحث علم اصول== | ||
کتابهای رایج اصولی غالبا با تعریف علم اصول و موضوع آن آغاز میشود، سپس مباحث الفاظ مطرح میشود و با [[اصول عملیه]] و بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیج]] خاتمه مییابد. برخی از اصولیون به تمامی مباحث اصول فقه نپرداختهاند مانند کتاب [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] که از سه بخش قطع، ظن و شک و یک خاتمه تشکیل شده و به مباحث الفاظ نپرداخته است. | |||
ساختار مباحث دانش اصول به دو سبک ارائه شده است: نخست سبکی است که در حوزههای علمیه رایج است مانند ساختار کتاب [[کفایه الاصول]] و [[اصول الفقه مظفر]] و دیگری روشی است که [[سید محمد باقر صدر]] در [[دروس فی علم الاصول]] آن را به کار گرفته است. صدر معتقد است [[فقیه]] در [[اجتهاد|استنباط]] [[حکم شرعی]] گاهی به دلیلی که از حکم شرعی کشف میکند دست مییابد و گاهی تنها به قواعدی دسترسی دارد که جایگاه | ساختار مباحث دانش اصول به دو سبک ارائه شده است: نخست سبکی است که در حوزههای علمیه رایج است مانند ساختار کتاب [[کفایه الاصول]] و [[اصول الفقه مظفر]] و دیگری روشی است که [[سید محمد باقر صدر]] در [[دروس فی علم الاصول]] آن را به کار گرفته است. صدر معتقد است [[فقیه]] در [[اجتهاد|استنباط]] [[حکم شرعی]] گاهی به دلیلی که از حکم شرعی کشف میکند دست مییابد و گاهی تنها به قواعدی دسترسی دارد که جایگاه عملی مکلف را در حکمِ مشکوک معین میکند؛ ایشان دسته اول را [[ادله محرزه]] نامیده است، آنگونه که اصولیان دسته دوم را [[اصول عملیه]] مینامند. از سوی دیگر بین عناصر مشترک استنباط، عنصری وجود دارد که هم در ادله محرزه و هم در اصول عملیه کاربرد دارد که [[حجیت قطع]] است. بر این اساس سید محمد باقر صدر دستگاه اصولی خویش را بر این سه پایه متمرکز کرده است؛ بخش اول: حجیت قطع، بخش دوم: ادله محرزه و بخش سوم: اصول عملیه و خاتمه: [[تعادل و تراجیح]].<ref>سید محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول، ج۱، ص۷۰.</ref> | ||
===ساختار رایج مباحث علم اصول=== | ===ساختار رایج مباحث علم اصول=== | ||
{{ستون-شروع| | {{ستون-شروع|۲}} | ||
====مباحث مقدماتی==== | ====مباحث مقدماتی==== | ||
* تعریف علم اصول | * تعریف علم اصول | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
* عام و خاص | * عام و خاص | ||
* مطلق و مقید | * مطلق و مقید | ||
* مجمل و | * مجمل و مُبین | ||
====ملازمات عقلی==== | ====ملازمات عقلی==== | ||
* الف) مستقلات عقلی | * الف) مستقلات عقلی | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
== برخی از مهمترین مباحث اصولی == | == برخی از مهمترین مباحث اصولی == | ||
=== | ===حُجیت ظواهر کتاب=== | ||
[[اصلی|حجیت ظواهر قرآن]] | [[اصلی|حجیت ظواهر قرآن]] | ||
حجیت ظواهر [[قرآن]] بدین معناست که ظاهرِ قرآن (آنچه از الفاظ قرآن فهمیده میشود) بدون وجود [[روایات]] تفسیری حجت است و [[فقیه]] میتواند آن را مستند حکم خود قرار دهد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی(مجموعه آثار، ج۲۰)، ص۴۰.</ref> با اینکه در حجیت ظواهر قرآن، هیچیک از [[مسلمانان]] تردیدی ندارند، [[اخباریان]] با تمسک به احادیث [[تفسیر به رأی]] معتقدند معنای هر [[آیه]]ای را از [[حدیث]] باید فهمید و تنها [[امام معصوم]] است که میتواند بدون واسطه، به قرآن رجوع کند و معنای آن را بفهمد؛ نبابراین فهم قرآن فقط در اختیار [[امامان معصوم(ع)|امامان معصوم(ع]]) است. اصولیان با تمسک به آیات قرآن و [[احادیث عرض بر قرآن]] (احادیثی که میگویند برای فهم درستی حدیث، آن را با قرآن بسنجید) و [[سیره عقلا]] این فهم را نادرست میدانند. | حجیت ظواهر [[قرآن]] بدین معناست که ظاهرِ قرآن (آنچه از الفاظ قرآن فهمیده میشود) بدون وجود [[روایات]] تفسیری حجت است و [[فقیه]] میتواند آن را مستند حکم خود قرار دهد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی(مجموعه آثار، ج۲۰)، ص۴۰.</ref> با اینکه در حجیت ظواهر قرآن، هیچیک از [[مسلمانان]] تردیدی ندارند، [[اخباریان]] با تمسک به احادیث [[تفسیر به رأی]] معتقدند معنای هر [[آیه]]ای را از [[حدیث]] باید فهمید و تنها [[امام معصوم]] است که میتواند بدون واسطه، به قرآن رجوع کند و معنای آن را بفهمد؛ نبابراین فهم قرآن فقط در اختیار [[امامان معصوم(ع)|امامان معصوم(ع]]) است. اصولیان با تمسک به آیات قرآن و [[احادیث عرض بر قرآن]] (احادیثی که میگویند برای فهم درستی حدیث، آن را با قرآن بسنجید) و [[سیره عقلا]] این فهم را نادرست میدانند. | ||
اصولیان میگویند: [[آیه|آیاتی]] که ما را به تدبر و تفکر در آیات قرآنی فراخوانده و به تمسک به قرآن دستور میدهند، بیانگر آناند که فهم قرآن | اصولیان میگویند: [[آیه|آیاتی]] که ما را به تدبر و تفکر در آیات قرآنی فراخوانده و به تمسک به قرآن دستور میدهند، بیانگر آناند که فهم قرآن برای انسانهای غیرمعصوم نیز ممکن است. علاوه بر این، احادیث [[متواتر|متواتری]] از [[ائمه(ع)]] نقل شده که میگویند: هر حدیثی را که از ما روایت شده بر قرآن عرضه کنید و اگر مخالف با قرآن بود، آن را به دیوار بزنید و نپذیرید. این احادیث بهخوبی نشان میدهند قرآن کریم بدون نیاز به حدیث نیز قابل فهم و ظاهر آیات قرآنی حجت است. سیره عقلا نیز چنین چیزی را میپذیرد.<ref>سید محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول(الحلقه الثالثه)، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref><ref>محمد کاظم خراسانی، کفایه الاصول، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref> | ||
=== | ===حُجیت سنت=== | ||
{{اصلی|سنت}} | {{اصلی|سنت}} | ||
منظور از سنتْ گفتار، رفتار و تقریر [[پیامبر(ص)]] یا [[امام معصوم]] است. مراد از تقریر این است که شخصی در برابر معصوم، کاری انجام دهد و معصوم او را از آن کار باز ندارد؛ البته به شرطی که معصوم توان نهی داشته باشد، مثلاً در وضعیت [[تقیه]] نباشد.<ref>[http://lib.eshia.ir/13001/2/61/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A9 مظفر، اصول فقه، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۶۱.]</ref> | منظور از سنتْ گفتار، رفتار و تقریر [[پیامبر(ص)]] یا [[امام معصوم]] است. مراد از تقریر این است که شخصی در برابر معصوم، کاری انجام دهد و معصوم او را از آن کار باز ندارد؛ البته به شرطی که معصوم توان نهی داشته باشد، مثلاً در وضعیت [[تقیه]] نباشد.<ref>[http://lib.eshia.ir/13001/2/61/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A9 مظفر، اصول فقه، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۶۱.]</ref> | ||
درباره حجیت ظواهر سنت بحثی نیست، لیکن دو بحث مهم درباره سنت در دانش اصول مطرح است؛ یکی حجیت [[خبر واحد]] است و دیگری مسئله [[تعادل و تراجیح|تعارض اخبار و روایات]]. در حجیت خبر واحد، اصولیان با استناد به مفهوم آیه | درباره حجیت ظواهر سنت بحثی نیست، لیکن دو بحث مهم درباره سنت در دانش اصول مطرح است؛ یکی حجیت [[خبر واحد]] است و دیگری مسئله [[تعادل و تراجیح|تعارض اخبار و روایات]]. در حجیت خبر واحد، اصولیان با استناد به مفهوم آیه «ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا»<ref>حجرات: ۶.</ref> معتقدند اگر راوی یا راویان عادل باشند، میتوان به حدیث استناد و بر اساس آن عمل کرد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار ج۲۰، ص۴۱.</ref> | ||
اصولیان در مورد تعارض اخبار و روایات نیز میگویند: نخست باید بین آنها سازگاری ایجاد کرد و اگر جمع امکان نداشت باید دید کدامیک از نظر سند یا محتوا یا شهرت یا... بر دیگری برتری دارد که در این صورت به آن عمل میشود و اگر هیچیک بر دیگری برتری نداشت، اختیار داریم به هرکدام عمل کنیم.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار ج۲۰، ص۴۲.</ref> | اصولیان در مورد تعارض اخبار و روایات نیز میگویند: نخست باید بین آنها سازگاری ایجاد کرد و اگر جمع امکان نداشت باید دید کدامیک از نظر سند یا محتوا یا شهرت یا... بر دیگری برتری دارد که در این صورت به آن عمل میشود و اگر هیچیک بر دیگری برتری نداشت، اختیار داریم به هرکدام عمل کنیم.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار ج۲۰، ص۴۲.</ref> | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
===حجیت عقل=== | ===حجیت عقل=== | ||
{{اصلی|عقل}} | {{اصلی|عقل}} | ||
عقل یکی از منابع چهارگانه [[احکام]] است؛ حجیت عقل از نظر [[شیعه]] به این معنا است که اگر عقل در موردی، حکمی قطعی داشت، آن حکم به اعتبار اینکه قطعی و یقینی است حجت است. اصولیان حجیت قطع را ذاتی میدانند و [[اخباریان|اَخباریانْ]] منکر حجیتِ عقلاند. از نظر اصولیان، حجیت عقل هم به حکم عقل ثابت است و هم مورد تأیید شرع است و وقتی حقانیت شرع و [[اصول دین]] به حکم عقل ثابت | عقل یکی از منابع چهارگانه [[احکام]] است؛ حجیت عقل از نظر [[شیعه]] به این معنا است که اگر عقل در موردی، حکمی قطعی داشت، آن حکم به اعتبار اینکه قطعی و یقینی است حجت است. اصولیان حجیت قطع را ذاتی میدانند و [[اخباریان|اَخباریانْ]] منکر حجیتِ عقلاند. از نظر اصولیان، حجیت عقل هم به حکم عقل ثابت است و هم مورد تأیید شرع است و وقتی حقانیت شرع و [[اصول دین]] به حکم عقل ثابت میشود، چگونه ممکن است از نظر شرعی عقل را حجت ندانیم.<ref>صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۳۰۹.</ref> | ||
مسائل اصولی مربوط به عقل در دو | مسائل اصولی مربوط به عقل در دو بخش «ملاکات احکام» و «لوازم احکام» مطرح میشود. اصولیان میگویند احکام شرعی، برخاسته از مصلحتها و مفسدهها هستند و اگر آن مصالح و مفاسد نبودند، امر و نهی الهی نیز نبود و اگر عقل انسان به آن مصالح و مفاسد آگاه گردد، همان حکمی را میکند که شرع بدان حکم کرده است. این مسئله در اصول فقه تحت عنوان «ملازمات عقلی» مطرح میشود.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۵۲.</ref> | ||
===اِجماع=== | ===اِجماع=== | ||
{{اصلی|اجماع}} | {{اصلی|اجماع}} | ||
در علم اصول درباره حجیت اجماع و ادله آن و بهتبع از شیوه بهرهبرداری از آن بحث میشود. عالمان [[اهل سنت]] با استناد به گفته [[پیامبر(ص)]] که امتم بر خطا اجتماع | در علم اصول درباره حجیت اجماع و ادله آن و بهتبع از شیوه بهرهبرداری از آن بحث میشود. عالمان [[اهل سنت]] با استناد به گفته [[پیامبر(ص)]] که امتم بر خطا اجتماع نمیکنند، اجماع را حجت میدانند. اصولیان [[شیعه]] ضمن مسلّم ندانستن این حدیث از پیامبر(ص)، اجماع را به این دلیل معتبر میدانند که در میان امت، انسان معصوم وجود دارد، پس ممکن نیست همه مردم بر مطلب خطا همصدا شوند. از سوی دیگر آنچه در کتابهای [[فقه|فقهی]] و [[کلام|کلامی]] به نام اجماع به کار میرود، اجماع تمام امت نیست، بلکه اجماع گروهی از امت است که حدیث مذکور - بر فرض صدور - از اثبات آن عاجز است. | ||
شیعه برای اجماع اصالت قائل نیست، بلکه اگر کاشف از [[سنت]] باشد حجت است. به عقیده شیعه هرگاه در مسئلهای دلیلی نباشد، اما بدانیم که عموم یا گروهی از [[صحابه|صحابه پیامبر]] یا صحابه [[ائمه]] به گونهای خاص عمل میکردهاند، کشف میکنیم که در آنجا دستوری بوده که به ما نرسیده است.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار ج۲۰، ص۵۱.</ref> | شیعه برای اجماع اصالت قائل نیست، بلکه اگر کاشف از [[سنت]] باشد حجت است. به عقیده شیعه هرگاه در مسئلهای دلیلی نباشد، اما بدانیم که عموم یا گروهی از [[صحابه|صحابه پیامبر]] یا صحابه [[ائمه]] به گونهای خاص عمل میکردهاند، کشف میکنیم که در آنجا دستوری بوده که به ما نرسیده است.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار ج۲۰، ص۵۱.</ref> | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
===اصول عملیه=== | ===اصول عملیه=== | ||
{{اصلی|اصول عملیه}} | {{اصلی|اصول عملیه}} | ||
در مواردی که [[فقیه]] به [[حکم شرعی]] دسترسی پیدا نمیکند، اصولیان برای رفع تحیر و | در مواردی که [[فقیه]] به [[حکم شرعی]] دسترسی پیدا نمیکند، اصولیان برای رفع تحیر و سرگردانی مکلف یک سلسله اصول و ضوابط معین کردهاند که از آنها به اصول عملیه یاد میشود. این اصول، چهار اصل هستند: | ||
#اصل برائت | #اصل برائت | ||
#اصل احتیاط | #اصل احتیاط | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
#اصل استصحاب | #اصل استصحاب | ||
مفاد '''اصل برائت''' آن ست که ذمه مکلف بَری است و تکلیفی متوجه او نیست. '''اصل احتیاط''' | مفاد '''اصل برائت''' آن ست که ذمه مکلف بَری است و تکلیفی متوجه او نیست. '''اصل احتیاط''' میگوید تکلیفی متوجه مکلف است و بر او لازم است که احتیاط کند و به گونهای عمل کند که تکلیف احتمالی از او ساقط گردد. '''اصل تخییر''' بنا را بر اختیار مکلف میگذارد و او را به انتخاب یکی از طرفینِ تخییر مخیر میکند. '''اصل استصحاب''' بر این است که آنچه بوده است بر حالت اولیه خود باقی است و خلافش نیامده است. | ||
اصولیان | اصولیان میگویند: اگر از [[اجتهاد|استنباط]] [[حکم شرعی]] ناتوان ماندیم و در مورد حکم شرعی شک داشتیم، در این صورت یا شک ما همراه با علم اجمالی است و یا بدون علم اجمالی (یعنی شک بَدْوی یا همان ابتدایی است). اگر شک همراه با علم اجمالی باشد، عمل به احتیاط یا ممکن است یا ممکن نیست. اگر احتیاط ممکن است جای اصل احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نیست، جای اصل تخییر است. | ||
در صورت شک بدوی، یا حالت سابق معلوم است یا معلوم نیست و اگر حالت سابق معلوم باشد، جای اصل استصحاب و اگر معلوم نباشد اصل برائت جاری میشود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۲۵.</ref> | در صورت شک بدوی، یا حالت سابق معلوم است یا معلوم نیست و اگر حالت سابق معلوم باشد، جای اصل استصحاب و اگر معلوم نباشد اصل برائت جاری میشود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۲۵.</ref> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
=== قیاس === | === قیاس === | ||
{{اصلی|قیاس فقهی}} | {{اصلی|قیاس فقهی}} | ||
قیاس در لغت به معنای اندازه گرفتن است <ref>حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ص۲۸۹.</ref> و در اصطلاح چنین تعریف شده است: «اثبات حکم [شرعی] در یک مسئله به سبب وجود علتی که به واسطه آن، همان حکم در جای دیگر اثبات شده است».<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۰ش، ج۳و۴، ص۱۸۳، تعریف قیاس.</ref> در «قیاس مستنبط العلّه» بین شیعه و قریب به اتّفاق اهل سنّت، اختلاف است: | قیاس در لغت به معنای اندازه گرفتن است<ref>حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ص۲۸۹.</ref> و در اصطلاح چنین تعریف شده است: «اثبات حکم [شرعی] در یک مسئله به سبب وجود علتی که به واسطه آن، همان حکم در جای دیگر اثبات شده است».<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۰ش، ج۳و۴، ص۱۸۳، تعریف قیاس.</ref> در «قیاس مستنبط العلّه» بین شیعه و قریب به اتّفاق اهل سنّت، اختلاف است: | ||
هرگاه شارع طی بیان حکم، اشارهای به مناط و علت آن نکند و ما علتِ حکم را به رأی و نظر خویش استنباط کنیم و حکم مزبور را در همه مواردی که علت موجود است، جاری و ساری نماییم این قیاس را اصطلاحاً [[قیاس مستنبط العله]] گویند. | هرگاه شارع طی بیان حکم، اشارهای به مناط و علت آن نکند و ما علتِ حکم را به رأی و نظر خویش استنباط کنیم و حکم مزبور را در همه مواردی که علت موجود است، جاری و ساری نماییم این قیاس را اصطلاحاً [[قیاس مستنبط العله]] گویند. | ||
اهل سنّت به استثنای ظاهریان، قیاس را با استناد به [[ادله اربعه|ادلهٔ اربعه]]، حجّت میدانند؛ ولی شیعهٔ [[امامیه]] در تمام آن ادلّه خدشه کرده و به استناد [[روایات]] صریحی که از [[امامان معصوم(ع)]] رسیده، عمل به قیاس مستنبط العله را جایز نمیدانند.<ref>نک: ذریعه، ج۲، | اهل سنّت به استثنای ظاهریان، قیاس را با استناد به [[ادله اربعه|ادلهٔ اربعه]]، حجّت میدانند؛ ولی شیعهٔ [[امامیه]] در تمام آن ادلّه خدشه کرده و به استناد [[روایات]] صریحی که از [[امامان معصوم(ع)]] رسیده، عمل به قیاس مستنبط العله را جایز نمیدانند.<ref>نک: ذریعه، ج۲، ص۶۷۳ به بعد.</ref><ref>عدة الاصول، ص۲۵۳ به بعد</ref> | ||
=== اجماع === | === اجماع === | ||
{{اصلی|اجماع}} | {{اصلی|اجماع}} | ||
برای اجماع تعریفهای مختلفی ارائه شده است، از جمله گفتهاند «اجماع به معنای آن است که در یک مسئله تمام علمای اسلام اتفاق نظر داشته باشند».<ref> برای تعاریف مختلف اجماع، رجوع شود به کتاب معالم، | برای اجماع تعریفهای مختلفی ارائه شده است، از جمله گفتهاند «اجماع به معنای آن است که در یک مسئله تمام علمای اسلام اتفاق نظر داشته باشند».<ref> برای تعاریف مختلف اجماع، رجوع شود به کتاب معالم، ص۱۷۴، اصول خضری بک، ص۲۹۹ به بعد، شافعی، ص۲۸۲، اصول مظفّر، ج ۳، ص۹۷ و غیره. </ref> | ||
از نظر علمای شیعه،<ref>رسائل شیخ انصاری محشّی، | از نظر علمای شیعه،<ref>رسائل شیخ انصاری محشّی، ص۷۹،۸۵</ref><ref> کفایه الاصول، ج ۲، ص۶۹</ref> اجماع به خودی خود حجت نیست، بلکه زمانی حجیت دارد که کاشف از نظر معصوم باشد؛ یعنی با اجماع همگانی بفهمیم که نظر معصوم نیز همین بوده است. از این رو اجماع در شیعه اصالت ندارد و بازگشت آن به حجیت سنت است؛ مثلا اگر معلوم شود در مسئلهای همه [[مسلمانان|مسلمانانِ]] عصر [[پیامبر(ص)]] همنظر بودهاند و همگی به یک شکل عمل میکردند، دلیلی بر این خواهد بود که آن حکم و آن عمل را از پیامبر اکرم دریافت کردهاند یا اگر همه اصحابِ یکی از [[ائمه اطهار]] که جز از ائمه دستور نمیگرفتند، در یک مسئله وحدت نظر داشته باشند، دلیل بر این است که از مکتب امام خود آن را فرا گرفتهاند. از این رو: | ||
* از نظر [[شیعه]] فقط اجماع علمای همعصر پیغمبر یا [[امام]] [[معصوم]] حجت است. پس اگر در زمان ما همه علمای اسلام بدون استثنا بر مسئلهای اجماع کنند، به هیچ وجه برای علمای زمان بعد حجت نیست. | * از نظر [[شیعه]] فقط اجماع علمای همعصر پیغمبر یا [[امام]] [[معصوم]] حجت است. پس اگر در زمان ما همه علمای اسلام بدون استثنا بر مسئلهای اجماع کنند، به هیچ وجه برای علمای زمان بعد حجت نیست. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
=== مصالح مرسله === | === مصالح مرسله === | ||
{{اصلی|مصالح مرسله}} | {{اصلی|مصالح مرسله}} | ||
یکی دیگر از موارد اختلاف بین شیعه و سایر مذاهب اسلامی مسئله حجّیت مصالح مرسله است: مالک بن انس و احمد بن حنبل و پیروان آنان استناد به مصالح مرسله را در مواردی که نص و اجماع وجود ندارد طریق استنباط احکام شرعی دانستهاند.<ref>الاصول العامة فی للفقه المقارن، | یکی دیگر از موارد اختلاف بین شیعه و سایر مذاهب اسلامی مسئله حجّیت مصالح مرسله است: مالک بن انس و احمد بن حنبل و پیروان آنان استناد به مصالح مرسله را در مواردی که نص و اجماع وجود ندارد طریق استنباط احکام شرعی دانستهاند.<ref>الاصول العامة فی للفقه المقارن، ص۳۸۴</ref>حتی برخی از حنابله گام فراتر نهاده و در موارد تعارض مصالح مرسله با نصوص و عدم امکان جمع بین آنها مصالح مرسله را بر نصوص، مقدّم داشتهاند.<ref>همان، ص۳۸۴ و ۳۹۲، نقل از رسالۀ طوفی (مصادر التشریع، ص۸۰)</ref> | ||
شافعی و پیروانش استصلاح (استناد به مصالح مرسله) را مانند استحسان، تشریع و پیروی از هوای نفس دانستهاند.<ref>مستصفی، ج ۱، | شافعی و پیروانش استصلاح (استناد به مصالح مرسله) را مانند استحسان، تشریع و پیروی از هوای نفس دانستهاند.<ref>مستصفی، ج ۱، ص۱۴۴</ref><ref>الاصول العامه للفقه المقارن، ص۳۸۵</ref> | ||
عدم حجیت مصالح مرسله به حنفیه نیز نسبت داده شده است.<ref>همان، | عدم حجیت مصالح مرسله به حنفیه نیز نسبت داده شده است.<ref>همان، ص۳۸۶</ref> | ||
بهنظر شیعه چیزی بهعنوان استصلاح یا مصالح مرسله به هیچ وجه نمیتواند مبنای استنباط احکام شرعیه واقع شود و تنها ادلّۀ اربعه کتاب، سنّت، اجماع و عقل هستند که میتوانند مبنای استنباط قرار گیرند. | بهنظر شیعه چیزی بهعنوان استصلاح یا مصالح مرسله به هیچ وجه نمیتواند مبنای استنباط احکام شرعیه واقع شود و تنها ادلّۀ اربعه کتاب، سنّت، اجماع و عقل هستند که میتوانند مبنای استنباط قرار گیرند. | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
=== تصویب و تخطئه === | === تصویب و تخطئه === | ||
{{اصلی|تصویب و تخطئه}} | {{اصلی|تصویب و تخطئه}} | ||
یکی از مهمّترین مسائلی که بین شیعه و اهل سنّت مورد بحث و خلاف واقع شده است مسئله تصویب و تخطئه است؛ معتزله و بسیاری دیگر از پیشوایان اهل سنّت مانند: ابو یوسف، محمد بن الحسن شیبانی، ابن سریج، مزنی، ابو الحسن اشعری و پیروانش، باقلانی و غزالی و دیگران معتقدند که در غیر موارد منصوصه، حکم خداوند تابع آراء [[مجتهدان]] است و یا اگر در واقع حکم دیگری وجود داشته باشد، چنانچه اجتهاد [[مجتهد]] برخلاف آن تعلق گرفته باشد حکم واقعی تغییر میکند و این عقیده را تصویب خوانند.<ref>مستصفی، ج ۲، | یکی از مهمّترین مسائلی که بین شیعه و اهل سنّت مورد بحث و خلاف واقع شده است مسئله تصویب و تخطئه است؛ معتزله و بسیاری دیگر از پیشوایان اهل سنّت مانند: ابو یوسف، محمد بن الحسن شیبانی، ابن سریج، مزنی، ابو الحسن اشعری و پیروانش، باقلانی و غزالی و دیگران معتقدند که در غیر موارد منصوصه، حکم خداوند تابع آراء [[مجتهدان]] است و یا اگر در واقع حکم دیگری وجود داشته باشد، چنانچه اجتهاد [[مجتهد]] برخلاف آن تعلق گرفته باشد حکم واقعی تغییر میکند و این عقیده را تصویب خوانند.<ref>مستصفی، ج ۲، ص۱۰۹</ref><ref>دائرة المعارف اسلامی، ج ۸، ص۳۶۲-۳۶۳ و ۳۶۵</ref> | ||
شیعۀ امامیه و بسیاری از مسلمانان بر این عقیدهاند که در موارد غیر منصوص، در واقع حکمی ثابت و لا یتغیر وجود دارد که ممکن است [[مجتهد]]، همان را استنباط کند و ممکن است به خطا رود. این عقیده را تخطئه گویند. در این صورت، [[مجتهدی]] که در کشف حکم به خطا میرود معذور و ماجور خواهد بود.<ref>قوانین الاصول، ج ۲، | شیعۀ امامیه و بسیاری از مسلمانان بر این عقیدهاند که در موارد غیر منصوص، در واقع حکمی ثابت و لا یتغیر وجود دارد که ممکن است [[مجتهد]]، همان را استنباط کند و ممکن است به خطا رود. این عقیده را تخطئه گویند. در این صورت، [[مجتهدی]] که در کشف حکم به خطا میرود معذور و ماجور خواهد بود.<ref>قوانین الاصول، ج ۲، ص۲۱۵-۲۱۶</ref> | ||
البتّه برخی از فقهای شیعه قائل به [[مصلحت سلوکیه]] شدهاند که با تصویب به معنای یاد شده تفاوت دارد. | البتّه برخی از فقهای شیعه قائل به [[مصلحت سلوکیه]] شدهاند که با تصویب به معنای یاد شده تفاوت دارد. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام،مؤسسه السبطین العالمیه، قم، | * صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام،مؤسسه السبطین العالمیه، قم، ۱۴۲۷ ق، الاولی. | ||
* صدر، سید محمد باقر، دروس فی علم الاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، قم، | * صدر، سید محمد باقر، دروس فی علم الاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، قم، ۱۴۲۶ ق، الثالثه. | ||
* صدر، سید محمد باقر، المعالم الجدیده للاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، قم، | * صدر، سید محمد باقر، المعالم الجدیده للاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، قم، ۱۴۲۱ ق، الاولی. | ||
* اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه فی الاصول | * اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه،دار احیاء العلوم الاسلامیه، ۱۴۰۴، اول. | ||
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج ۲۰، صدرا، قم، ۱۳۹۰ ش، هشتم. | ||
* خراسانی، محمد کاظم، کفایه الاصول، موسسه آل البیت، قم، | * خراسانی، محمد کاظم، کفایه الاصول، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق، اول. | ||
* علی پور، مهدی، درآمدری به تاریخ علم اصول، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم، | * علی پور، مهدی، درآمدری به تاریخ علم اصول، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم، ۱۳۹۱ ش، سوم. | ||
* انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، مجمع الفکر الاسلامی، قم، | * انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۸ ق، نهم. | ||
* حکیم، محمد تقی، الاصول العامه للفقه المقارن، المجمع العالمی لاهل البیت، قم، | * حکیم، محمد تقی، الاصول العامه للفقه المقارن، المجمع العالمی لاهل البیت، قم، ۱۴۱۸ ق، الطبعه الثانیه. | ||
* وسایل الشیعه | * وسایل الشیعه | ||
* قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، | * قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{حوزه علمیه}} | {{حوزه علمیه}} |