Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۱۳۲
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) (افزودن منبع (العده)) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== لزوم یقین در اصول دین== | == لزوم یقین در اصول دین== | ||
بیشتر علماء یقین را در اصول دین لازم میدانند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳.</ref> [[علامه حلی]] در [[باب حادی عشر]]، مدعی اجماع در این زمینه شده است؛<ref>علامه حلی، باب حادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص۱.</ref> اما [[شیخ انصاری]] دیدگاههای دیگری نیز در این زمینه نقل کرده است؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref> از جمله دیدگاهی که وجود ظن را هم در اصول دین کافی میداند. به گفته او از کسانی چون [[محقق اردبیلی]] و شاگردش [[صاحب مدارک]] نقل شده است و همچنین از نوشتههای [[شیخ بهایی]]، [[علامه مجلسی]] و [[فیض کاشانی]] چنین برداشت میشود که اگر کسی به صدق اصول دین گمان هم داشته باشد، مسلمان است.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref><br /> دیدگاه خود شیخ انصاری در کتاب [[رسائل شیخ انصاری|رسائل]] این است که ظن در اصول دین کافی نیست<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۶۹.</ref> و به جهت وجود [[روایات]] فراوانی که بر وجوب [[ایمان]] و معرفت و اقرار دلالت میکنند، بر کسی که میتواند، [[واجب]] است که تحقیق کند تا به یقین برسد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۶۹، ۵۷۰.</ref> به باور شیخ انصاری کسی که به یقین نرسیده است، [[مؤمن]] نیست؛ زیرا روایات معرفت را در ایمان شرط دانسته اند؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.</ref> اما چنین شخصی، [[کافر]] هم به شمار نمیآید؛ چراکه روایات بسیاری بر این دلالت میکنند که برخی از مسلمانان نه مؤمناند و نه کافر.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۱.</ref> | بیشتر علماء یقین را در اصول دین لازم میدانند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳.</ref> [[علامه حلی]] در [[باب حادی عشر]]، مدعی اجماع در این زمینه شده است؛<ref>علامه حلی، باب حادی عشر، ۱۳۷۰ش، ص۱.</ref> اما [[شیخ انصاری]] دیدگاههای دیگری نیز در این زمینه نقل کرده است؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref> از جمله دیدگاهی که وجود ظن را هم در اصول دین کافی میداند. به گفته او از کسانی چون [[محقق اردبیلی]] و شاگردش [[صاحب مدارک]] نقل شده است و همچنین از نوشتههای [[شیخ بهایی]]، [[علامه مجلسی]] و [[فیض کاشانی]] چنین برداشت میشود که اگر کسی به صدق اصول دین گمان هم داشته باشد، مسلمان است.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۵۳، ۵۵۴.</ref><br /> دیدگاه خود شیخ انصاری در کتاب [[رسائل شیخ انصاری|رسائل]] این است که ظن در اصول دین کافی نیست<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.</ref> و به جهت وجود [[روایات]] فراوانی که بر وجوب [[ایمان]] و معرفت و اقرار دلالت میکنند، بر کسی که میتواند، [[واجب]] است که تحقیق کند تا به یقین برسد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹، ۵۷۰.</ref> به باور شیخ انصاری کسی که به یقین نرسیده است، [[مؤمن]] نیست؛ زیرا روایات معرفت را در ایمان شرط دانسته اند؛<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۶۹.</ref> اما چنین شخصی، [[کافر]] هم به شمار نمیآید؛ چراکه روایات بسیاری بر این دلالت میکنند که برخی از مسلمانان نه مؤمناند و نه کافر.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
== تقلید در اصول دین == | == تقلید در اصول دین == | ||
به گفته [[شهید ثانی]] در [[حقائق الایمان]]، علماء مسلمان بهجز گروه اندکی، همه معتقدند که در اصول دین [[تقلید]] جایز نیست؛<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.</ref> دلیل آنها بر جایزنبودن تقلید در اصول دین این است که ایمان به اصول دین باید از روی یقین باشد؛ حال آنکه تقلید یقینآور نیست.<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹، ۶۰.</ref><br />به گزارش شیخ انصاری، [[وجوب]] تحقیق و استدلال در اصول دین دیدگاه مشهور است و دیدگاههای دیگری هم هست؛ ازجمله برخی تقلید را در صورتی که از آن، علم به دست آید، جایز دانستهاند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> به باور خود او تقلید در اصول دین اشکال ندارد؛ زیرا اولا [[روایات]] وجود معرفت را در ایمان شرط کردند و دلیلی بر وجوب تحقیق وجود ندارد و ثانیا به علت وجود شبهات فراوان، با صِرف تحقیق هم، امکان رسیدن به یقین وجود ندارد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ص۵۷۴.</ref> [[شیخ طوسی]] هم معتقد است کسی که توان تحقیق درباره اصول دین را ندارد، میتواند از عالم [[تقلید]] کند.<ref>شیخ طوسی، العده، ۱۴۱۷ق، | به گفته [[شهید ثانی]] در [[حقائق الایمان]]، علماء مسلمان بهجز گروه اندکی، همه معتقدند که در اصول دین [[تقلید]] جایز نیست؛<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹.</ref> دلیل آنها بر جایزنبودن تقلید در اصول دین این است که ایمان به اصول دین باید از روی یقین باشد؛ حال آنکه تقلید یقینآور نیست.<ref>شهید ثانی، حقائق الأیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹، ۶۰.</ref><br />به گزارش شیخ انصاری، [[وجوب]] تحقیق و استدلال در اصول دین دیدگاه مشهور است و دیدگاههای دیگری هم هست؛ ازجمله برخی تقلید را در صورتی که از آن، علم به دست آید، جایز دانستهاند.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۴.</ref> به باور خود او تقلید در اصول دین اشکال ندارد؛ زیرا اولا [[روایات]] وجود معرفت را در ایمان شرط کردند و دلیلی بر وجوب تحقیق وجود ندارد و ثانیا به علت وجود شبهات فراوان، با صِرف تحقیق هم، امکان رسیدن به یقین وجود ندارد.<ref>شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۵۷۴.</ref> [[شیخ طوسی]] هم معتقد است کسی که توان تحقیق درباره اصول دین را ندارد، میتواند از عالم [[تقلید]] کند.<ref>شیخ طوسی، العده، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷۳۰.</ref><br /> امروزه نخستین مسئله کتابهای [[توضیح المسائل]]، تقلید در اصول دین است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.</ref> طبق فتوای [[مراجع تقلید]] اعتقاد مسلمان به اصول دین باید یقینی و از روی دلیل باشد و نباید در این زمینه سخن کسی را بدون دلیل پذیرفت.<ref>نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.</ref> البته برخی از آنها همچون [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]]، [[سیدعلی سیستانی]] و [[لطف الله صافی گلپایگانی]] افزودهاند که اگر کسی به اصول دین یقین پیدا کرد، گرچه از روی دلیل نباشد، مسلمان به شمار میآید.<ref>نگاه کنید به امام خمینی، توضیح المسائل(مُحَشّی)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۱.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |