کاربر ناشناس
احمد بن منیر طرابلسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
ظاهراً وی 30 سال نخست زندگى خويش را در [[طرابلس|طرابلس]] گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست [[صلیبیان|صليبيان]] (503ق/1109م)، احتمالاً به همراه گروهى از مردم شهر به [[دمشق|دمشق]] رفت.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/77؛ تدمری، 14</ref> | ظاهراً وی 30 سال نخست زندگى خويش را در [[طرابلس|طرابلس]] گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست [[صلیبیان|صليبيان]] (503ق/1109م)، احتمالاً به همراه گروهى از مردم شهر به [[دمشق|دمشق]] رفت.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/77؛ تدمری، 14</ref> | ||
==در دمشق== | ==در دمشق== | ||
با ورود به دمشق، زندگى پركشاكش وی آغاز شد. او كه به سبب مذهب و نيز زبان گزندهاش، مورد كينه رقيبان بود، [[اتابک طغتکین|اتابك طغتكين]] را مدح گفت تا شايد به او نزديك گردد، اما بدخواهان از نادانى سلطان ترك زبان بهره جستند و همان مديحه را وسيله سعايت قرار دادند.<ref>ابن عديم، 149- 150</ref> طغتكين بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما [[یوسف بن فیروز|يوسف بن فيروز]] كه حاجب حرم بود.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/788-789، التاريخ الكبير، 2/97</ref> وی را از مهلكه رهانيد و همراه كاروان بريد به [[بغداد]] فرستاد | با ورود به دمشق، زندگى پركشاكش وی آغاز شد. او كه به سبب مذهب و نيز زبان گزندهاش، مورد كينه رقيبان بود، [[اتابک طغتکین|اتابك طغتكين]] را مدح گفت تا شايد به او نزديك گردد، اما بدخواهان از نادانى سلطان ترك زبان بهره جستند و همان مديحه را وسيله سعايت قرار دادند.<ref>ابن عديم، 149- 150</ref> طغتكين بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما [[یوسف بن فیروز|يوسف بن فيروز]] كه حاجب حرم بود.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/788-789، التاريخ الكبير، 2/97</ref> وی را از مهلكه رهانيد و همراه كاروان بريد به [[بغداد]] فرستاد. | ||
==در بغداد== | ==در بغداد== | ||
ابن منير در [[بغداد]] با بسياری از بزرگان علم و سياست، از جمله [[شریق موسوی|شريف موسوی]]، نقيب علويان كه برخى وی را با [[شریف رضی|شريف رضى]] و نيز [[شریف مرتضی|شريف مرتضى]] اشتباه كردهاند،<ref>ابن حجه، 327؛ انطاكى، 1/363؛ صنعانى، 1/79؛ بحرانى، 1/426</ref> فقيه [[عبدالوهاب بن عبدالواحد|عبدالوهاب بن عبدالواحد]]، شيخ [[حنبلی|حنبليان]] و معروف به شرفالسلام<ref>ابن رجب، 1/237، 239</ref> و نيز [[ابن صدقه |ابن صدقه]] وزير [[المسترشد بالله|المسترشد بالله]] دوستى و پيوند يافت و در قصيدهای ابن صدقه را ستود.<ref>تدمری، 35، 134-136</ref> | ابن منير در [[بغداد]] با بسياری از بزرگان علم و سياست، از جمله [[شریق موسوی|شريف موسوی]]، نقيب علويان كه برخى وی را با [[شریف رضی|شريف رضى]] و نيز [[شریف مرتضی|شريف مرتضى]] اشتباه كردهاند،<ref>ابن حجه، 327؛ انطاكى، 1/363؛ صنعانى، 1/79؛ بحرانى، 1/426</ref> فقيه [[عبدالوهاب بن عبدالواحد|عبدالوهاب بن عبدالواحد]]، شيخ [[حنبلی|حنبليان]] و معروف به شرفالسلام<ref>ابن رجب، 1/237، 239</ref> و نيز [[ابن صدقه |ابن صدقه]] وزير [[المسترشد بالله|المسترشد بالله]] دوستى و پيوند يافت و در قصيدهای ابن صدقه را ستود.<ref>تدمری، 35، 134-136</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
پس از مرگ [[طغتکین|طغتكين]] (522ق/1128م) ابن منير بار ديگر به [[دمشق|دمشق]] بازگشت و ظاهراً كوشيد تا ضمن تقرب به [[تاج الملوک بوری بن طغتکین|تاجالملوك بوری بن طغتكين]]،<ref>ابن منير، 172</ref> با ریشخند و هجا از دشمنان خويش انتقام كشد، اما بخت با وی يار نشد و سلطان به جرم هجو بزرگان دمشق او را به زندان افكند و فرمان به قطع زبان وی داد. اين بار نيز [[یوسف بن فیروز|يوسف بن فيروز]] در برابر سلطان به شفاعت برخاست و سلطان از وی درگذشت، اما فرمان داد كه دمشق را ترك گويد. | پس از مرگ [[طغتکین|طغتكين]] (522ق/1128م) ابن منير بار ديگر به [[دمشق|دمشق]] بازگشت و ظاهراً كوشيد تا ضمن تقرب به [[تاج الملوک بوری بن طغتکین|تاجالملوك بوری بن طغتكين]]،<ref>ابن منير، 172</ref> با ریشخند و هجا از دشمنان خويش انتقام كشد، اما بخت با وی يار نشد و سلطان به جرم هجو بزرگان دمشق او را به زندان افكند و فرمان به قطع زبان وی داد. اين بار نيز [[یوسف بن فیروز|يوسف بن فيروز]] در برابر سلطان به شفاعت برخاست و سلطان از وی درگذشت، اما فرمان داد كه دمشق را ترك گويد. | ||
==در حلب== | ==در حلب== | ||
پس از اين تبعيد ابن منير به | پس از اين تبعيد ابن منير به [[حلب]] رفت<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97</ref> و گويا در همين روزگار بود كه با [[ابن قیسرانی]] (ه م) شاعر همروزگار خويش آشنايى يافت و بين آن دو پيوندی رقابتآميز پديد آمد كه تا پايان عمرِ آنان استوار بود.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/76؛ ابن خلكان، 1/156؛ صفدی، 8/193</ref> | ||
==بازگشت دوباره به دمشق== | ==بازگشت دوباره به دمشق== | ||
پس از مرگ تاجالملوك (526ق/1132م) و آغاز فرمانروايى | پس از مرگ تاجالملوك (526ق/1132م) و آغاز فرمانروايى [[اسماعیل ابن بوری]]، دلبستگى ابن منير به [[دمشق]]، بار ديگری وی را بدانجا كشانيد، اما اين بار نيز گرفتار خشم اسماعيل بن بوری شد، چندانكه سلطان بر مصلوب كردن وی عزم كرد. وی ناچار در [[مسجد]] «وزير» پنهان شد و باز از دمشق گريخت،<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789</ref> | ||
==تشویق مسلمانان در جنگ با صلیبیان== | ==تشویق مسلمانان در جنگ با صلیبیان== | ||
اندكى | اندكى بعد به خدمت [[عمادالدین زنگی|عمادالدين زنگى]] درآمد و قصيدههای بسياری در ستايش او و پيروزيهايش بر [[صلیبیان|صليبيان]] سرود.<ref>ر.ک:ابن منير، 194-203</ref> اين اشعار كه بخش بزرگى از سرودههای برجای مانده اوست، برای تشويق [[مسلمانان|مسلمانان]] در جنگ با صليبيان سخت به كار مىآمد<ref>هرفى، 267</ref> و از اين روی در ممدوح نيز كارگر مىافتاد و برای ابن منير مقام و احترامى شايسته به ارمغان مىآورد. وی دست كم در دو نبرد عمادالدين با صليبيان در ركاب وی بود.<ref>ر.ک:ابن منير، 192، 195، 197- 198؛ ركابى، 50</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
پس از عمادالدين، وی به فرزند او نورالدين پيوست و تا پايان عمر در خدمت او بود. در 546ق/1151م نورالدين دمشق را به سبب سازش مجيرالدين آبق با صليبيان، محاصره كرد در محاصره دوم دمشق وی حاضر بود و با پيروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدين به | پس از عمادالدين، وی به فرزند او نورالدين پيوست و تا پايان عمر در خدمت او بود. در 546ق/1151م نورالدين [[دمشق |دمشق]] را به سبب سازش مجيرالدين آبق با صليبيان، محاصره كرد در محاصره دوم دمشق وی حاضر بود و با پيروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدين به [[حلب]] بازگشت و چندی بعد در همانجا درگذشت.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97- 98</ref> | ||
==شاعری دارای شخصيت دوگانه== | ==شاعری دارای شخصيت دوگانه== | ||
چنين مىنمايد كه وی نيز چون بسياری از همگنان خويش دارای شخصيتى دوگانه بوده است. از سويى شعر او مورد پسند بزرگان [[دین]] بوده است و حتى برخى از آنان در شمار راويان شعر وی درآمدهاند<ref>ر.ک:عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/79-80، 85 -87؛ عبدالقادر قرشى، 1/335؛ تدمری، 15-17</ref> و از سوی ديگر بسياری به سرزنش وی پرداختهاند. وی با تكيه بر پيروزيهای مسلمانان بر صليبيان به ستايش ممدوحان خويش پرداخته و اشعار خود را به انواع صنعتهای بديعى آراسته است.<ref>هرفى، 269، 273، 276؛ تدمری، 51</ref> | |||
==خصوصیات اشعار ابن منیر== | ==خصوصیات اشعار ابن منیر== | ||
* ابن منير در مديحههای خود در كنار شاعرانى چون ابن حيوس و ابن خياط (ه م م) كه با وی همروزگار بودهاند، قرار مىگيرد، وی در اين اشعار به ويژه در مدايحى كه تقديم عمادالدين و نورالدين زنگى مىكرد،<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه مىكند، چنانكه حتى هجوهای او نيز از متانتى ويژه برخوردار است.<ref>هرفى، 274- 278 | * ابن منير در مديحههای خود در كنار شاعرانى چون [[ابن حیوس|ابن حيوس]] و [[ابن خیاط|ابن خياط]] (ه م م) كه با وی همروزگار بودهاند، قرار مىگيرد، وی در اين اشعار به ويژه در مدايحى كه تقديم عمادالدين و نورالدين زنگى مىكرد،<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه مىكند، چنانكه حتى هجوهای او نيز از متانتى ويژه برخوردار است.<ref>هرفى، 274- 278</ref> | ||
* در سنت هجوسرايى شعر عرب، وی را نمىتوان با شاعران پيشين در يك صف نهاد، چه وی در آغازگويى آهنگ هجوسرايى نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا كه آيين [[شیعه|شيعه]] داشت، مورد كين بدخواهان قرار گرفت. اين امر از اشارات [[ابن عدیم|ابن عديم]]<ref>ابن عدیم، ص 149-150</ref> درباره بسياریِ دشمنان وی و نيز در سعايت آنان نزد [[طغتکین|طغتكين]] آشكار است. شايد ناليدن وی از مردم روزگار<ref>ابن عدیم، ص 127</ref> و نيز برخى اشارتها به همدستى روزگار و مردم برضد او،<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/77، 79</ref> بىارتباط با اين رويدادها نبوده است. | |||
* در سنت هجوسرايى شعر عرب، وی را نمىتوان با شاعران پيشين در يك صف نهاد، چه وی در آغازگويى آهنگ هجوسرايى نداشت، اما از هنگام ورود به | * در مآخذ نيز «خبيث اللسان» بودن را با [[شیعه|شيعه]] بودنش درآميختهاند.<ref>ابن عساكر، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن فضلالله، 15/518؛ ر.ک:: امينى، 4/332</ref> و با قرار دادن وی در برابر [[ابن قیسرانی|ابن قيسرانى]] به عنوان سنى پرهيزگار<ref>ر.ک:عمادالدين، همان، 1/76؛ ذهبى، سير، 20/224</ref> بر اين نكته تأكيد ورزيدهاند. | ||
* در مآخذ نيز «خبيث اللسان» بودن را با شيعه بودنش درآميختهاند.<ref>ابن عساكر، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن فضلالله، 15/518؛ ر.ک:: امينى، 4/332</ref> و با قرار دادن وی در برابر ابن قيسرانى به عنوان سنى پرهيزگار<ref>ر.ک:عمادالدين، همان، 1/76؛ ذهبى، سير، 20/224</ref> بر اين نكته تأكيد | * به وی تهمت بىاحترامى به [[صحابه|صحابه]] نيز زدهاند،<ref>ابن فضلالله،15/518؛ ابن خلكان، 4/458</ref> اما در ديوان او شعری كه چنين معنايى از آن برآيد، ديده نمىشود، وانگهى وی فرمانروايان سنى را به عنوان مسلمانانى كه در برابر صليبيان پايداری مىكردهاند، بسيار ستوده است.<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> از اينرو، مىتوان گفت كه ابن منير هنگامى كه در [[دمشق|دمشق]] مورد آزار قرار مىگرفت، خشم خويش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو مىريخت، شايد از همين رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآميز در دست نيست. | ||
* به وی تهمت بىاحترامى به صحابه نيز زدهاند،<ref>ابن فضلالله،15/518؛ ابن خلكان، 4/458</ref> اما در ديوان او شعری كه چنين معنايى از آن برآيد، ديده نمىشود، وانگهى وی فرمانروايان سنى را به عنوان مسلمانانى كه در برابر صليبيان پايداری مىكردهاند، بسيار ستوده است.<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> از اينرو، مىتوان گفت كه ابن منير هنگامى كه در دمشق مورد آزار قرار مىگرفت، خشم خويش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو مىريخت، شايد از همين رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآميز در دست نيست. | |||
==هجاهای ابن ندیم== | ==هجاهای ابن ندیم== | ||
هجاهای او بر دو گونه است: | هجاهای او بر دو گونه است: | ||
# برخى از آنها چنانكه گفته شد، بسيار سخيف است و ظاهراً اين اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان مىسروده، و در همين سرودههاست كه او به گفته ابن عساكر از واژههای عاميانه سود جسته است.<ref> تاريخ مدينة دمشق، 2/788، التاريخ الكبير، 2/97</ref> | # برخى از آنها چنانكه گفته شد، بسيار سخيف است و ظاهراً اين اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان مىسروده، و در همين سرودههاست كه او به گفته [[ابن عساکر|ابن عساكر]] از واژههای عاميانه سود جسته است.<ref> تاريخ مدينة دمشق، 2/788، التاريخ الكبير، 2/97</ref> | ||
# و در برخى ديگر از اين اشعار، مثلاً هجو مردی بخيل،<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/90</ref> غرض وی نوعى شوخى و مطايبه است كه گويا از ويژگيهای شخصيت او بوده است، چنانكه حتى در برابر فرمانروايان نيز از اينگونه شوخيها پرهيز نمىكرده است.<ref>ر.ک:ابن عديم، 157</ref> | # و در برخى ديگر از اين اشعار، مثلاً هجو مردی بخيل،<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/90</ref> غرض وی نوعى شوخى و مطايبه است كه گويا از ويژگيهای شخصيت او بوده است، چنانكه حتى در برابر فرمانروايان نيز از اينگونه شوخيها پرهيز نمىكرده است.<ref>ر.ک:ابن عديم، 157</ref> | ||
==دوستی با ابن قيسرانی== | ==دوستی با ابن قيسرانی== | ||
برخوردهای وی با | برخوردهای وی با [[ابن قیسرانی]] نيز بيشتر آميخته به طنز و شوخى بوده است. اين دو با يكديگر دوستى داشتند،<ref>ابن ظافر، 257</ref> اما چنانكه عمادالدين كاتب با هوشمندی اشاره كرده است، چونان دو اسب ميدان مسابقه با يكديگر به رقابت برخاسته بودند.<ref>ابن ظافر،، 1/76</ref> اين رقابت و هم چشمى كه آن را با رقابتهای جرير و [[فرزدق|فرزدق]] قياس كردهاند، همواره با نوعى هجو و سرزنش متقابل همراه بوده است.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/79؛ ياقوت، 19/64 - 65؛ ابن خلكان، 1/158-159؛ تدمری، 31-32</ref> | ||
==دیوان ابن منیر== | ==دیوان ابن منیر== | ||
ديوان ابن منير را، چنانكه تدمری<ref>تدمری، ص 6</ref> اشاره كرده است، بايد از دست رفته تلقى كرد، اما مجموعهای از اشعار وی كه در مآخذ گوناگون پراكنده است، نخستين بار به كوشش سعود محمود عبدالجابر در كويت به چاپ رسيده | ديوان ابن منير را، چنانكه [[تدمری]]<ref>تدمری، ص 6</ref> اشاره كرده است، بايد از دست رفته تلقى كرد، اما مجموعهای از اشعار وی كه در مآخذ گوناگون پراكنده است، نخستين بار به كوشش سعود محمود عبدالجابر در [[کویت|كويت]] به چاپ رسيده است. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} |