پرش به محتوا

ابولبابه انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۴۷: خط ۴۷:
چون [[یهودیان]] بنی‌قریظه در [[جنگ احزاب]] به پیامبر خیانت کردند؛ پس از هزیمت مشرکان مکه، پیامبر قلعه آنان را در محاصره گرفت. در این غزوه ([[غزوه بنی قریظه]])، ابولبابه فرمانده جنگ بود. یهودیان کسی را نزد پیامبر(ص) فرستادند و تقاضا کردند وی را که از هم پیمانان آنان نیز بود، پیش ایشان بفرستد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۷</ref>  
چون [[یهودیان]] بنی‌قریظه در [[جنگ احزاب]] به پیامبر خیانت کردند؛ پس از هزیمت مشرکان مکه، پیامبر قلعه آنان را در محاصره گرفت. در این غزوه ([[غزوه بنی قریظه]])، ابولبابه فرمانده جنگ بود. یهودیان کسی را نزد پیامبر(ص) فرستادند و تقاضا کردند وی را که از هم پیمانان آنان نیز بود، پیش ایشان بفرستد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۷</ref>  


ابولبابه به قلعه رفت٬ اهالی قلعه از وی پرسیدند که آیا تسلیم پیامبر (ص) بشوند؟ وی گفت. بلی. اما با اشاره دست به گلوی خویش٬ فهماند که اگر تسلیم شوند، کشته می‌گردند. او با این اشاره، آنان را از تسلیم شدن به پیامبر(ص) بازداشت. اما اندکی بعد چندان از کار خود پشیمان شد که به مسجد رفت و خود را به ستونی از ستون‌های [[مسجد پیامبر(ص)]] بست و [[سوگند]] خورد که تا حق تعالی [[توبه]] وی قبول نکند، خود را از ستون باز نگشاید.<ref>ابن زبیر، مغازی رسول الله٬ ۱۴۰۱ق٬ ص۱۸۷؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۵- ۵۰۷؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۷- ۲۴۸</ref>ابولبابه فقط برای خواندن نماز یا قضای حاجت، دخترش می‌آمد و ریسمان را باز می كرد و مقدار مختصری هم غذا می‌خورد و پیوسته مشغول التماس و تضرّع بود.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸.
ابولبابه به قلعه رفت٬ اهالی قلعه از وی پرسیدند که آیا تسلیم پیامبر (ص) بشوند؟ وی گفت. بلی. اما با اشاره دست به گلوی خویش٬ فهماند که اگر تسلیم شوند، کشته می‌گردند. او با این اشاره، آنان را از تسلیم شدن به پیامبر(ص) بازداشت. اما اندکی بعد چندان از کار خود پشیمان شد که به مسجد رفت و خود را به ستونی از ستون‌های [[مسجد پیامبر(ص)]] بست و [[سوگند]] خورد که تا حق تعالی [[توبه]] وی قبول نکند، خود را از ستون باز نگشاید.<ref>ابن زبیر، مغازی رسول الله٬ ۱۴۰۱ق٬ ص۱۸۷؛ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۵- ۵۰۷؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۷- ۲۴۸</ref>ابولبابه فقط برای خواندن نماز یا قضای حاجت، دخترش می‌آمد و ریسمان را باز می كرد و مقدار مختصری هم غذا می‌خورد و پیوسته مشغول التماس و تضرّع بود.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸؛ http://mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookId=410&BookArticleID=130453
</ref>گفته شده که مدت پانزده روز ابولبابه خودش رابه ستونی از ستون‌های مسجد بسته بود و پس از قبولی توبه آثار  زخم  به جا مانده از ریسمان در دست‌هایش مشهود بود و آنها را مدت زمانی طولانی معالجه می‌کرد.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸.</ref>
</ref>گفته شده که مدت پانزده روز ابولبابه خودش رابه ستونی از ستون‌های مسجد بسته بود و پس از قبولی توبه آثار  زخم  به جا مانده از ریسمان در دست‌هایش مشهود بود و آنها را مدت زمانی طولانی معالجه می‌کرد.<ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸.</ref>
گفته‌اند به همین سبب آیه {{متن قرآن|«{{آیه|8|27}}»|سوره=انفال|آیه=۲۷}} (ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [نيز] در امانت‌هاى خود خيانت نورزيد و خود مى‌دانيد [كه نبايد خيانت كرد]) و  {{متن قرآن|«{{آیه|9|102}}»|سوره=توبه|آیه=۱۰۲}} (ترجمه: و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده و كار شايسته را با [كارى‌] ديگر كه بد است درآميخته‌اند. اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است)٬ در حق وی نازل شد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۸- ۲۴۹</ref>
گفته‌اند به همین سبب آیه {{متن قرآن|«{{آیه|8|27}}»|سوره=انفال|آیه=۲۷}} (ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [نيز] در امانت‌هاى خود خيانت نورزيد و خود مى‌دانيد [كه نبايد خيانت كرد]) و  {{متن قرآن|«{{آیه|9|102}}»|سوره=توبه|آیه=۱۰۲}} (ترجمه: و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده و كار شايسته را با [كارى‌] ديگر كه بد است درآميخته‌اند. اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است)٬ در حق وی نازل شد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م٬ ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۸- ۲۴۹</ref>
۱۷٬۴۴۳

ویرایش