پرش به محتوا

مباح: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۲۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
خط ۴۹: خط ۴۹:
== اباحه‌ و حَظر ==
== اباحه‌ و حَظر ==


فقهاء و اصوليون‌ بحث‌ ديگري‌ دارند تحت‌ عنوان‌ اصالت‌ حظر يا اصالت‌ اباحه‌. حظر به‌ معناي‌ منع‌، متضاد اباحه‌ است‌ و به‌ همين‌ جهت‌ اصالت‌ اباحه‌ در مقابل‌ اصالت‌ حظر است‌. اصالت‌ حظر بدين‌ معنى‌ است‌ كه‌ تا دليل‌ شرعى‌ بر جواز ارتكاب‌ يك‌ فعل‌ وجود نداشته‌ باشد، بايد از آن‌ اجتناب‌ كرد.
فقهاء و اصولیون بحث دیگری دارند تحت عنوان اصالت حظر یا اصالت اباحه. حظر به معنای منع، متضاد اباحه است و به همین جهت اصالت اباحه در مقابل اصالت حظر است. اصالت حظر بدین معنی است که تا دلیل شرعی بر جواز ارتکاب یک فعل وجود نداشته باشد، باید از آن اجتناب کرد.


اصالت‌ اباحه‌ خلاف‌ آن‌ است‌. بين‌ دانشمندان‌ اسلامى‌ درباره افعال‌ بندگان‌ پيش‌ از تشريع‌ و نزول‌ وحى‌ اختلاف‌ نظر وجود دارد: [[اشاعره|اشعريان‌]] كه‌ به‌ [[حسن‌ و قبح‌ ذاتى‌]] افعال‌ معتقد نيستند، مى‌گويند: فقط خطاب‌ شارع‌، به‌ افعال‌ صفت‌ قبيح‌ يا حَسَن‌ مى‌بخشد و پيش‌ از ورود شرح‌ قبح‌ و حُسنى‌ بر افعال‌ مترتب‌ نمى‌شود و نمى‌توان‌ دربارة آنها حكمى‌ صادر كرد. [[معتزله‌]] كه‌ به‌ حسن‌ و قبح‌ ذاتى‌ افعال‌ اعتقاد دارند و مثلاً ظلم‌ را فى‌ ذاته‌ قبيح‌ و [[عدل‌]] را فى‌ نفسه‌ حسن‌ مى‌شمارند و معيار تشخيص‌ آن‌ را نيز عقل‌ مى‌دانند، در مواردي‌ كه‌ حسن‌ و قبح‌ افعال‌ پيش‌ از ورود شرع‌ عقلاً قابل‌ تميز و تشخيص‌ نباشد يا حسن‌ و قبح‌ عمل‌ مساوي‌ باشد، دچار اختلاف‌ نظر شده‌اند: معتزله [[بصره‌]] در اين‌ موارد اصل‌ را اباحه‌ مى‌دانند، ولى‌ معتزله [[بغداد]] اصل‌ را حظر مى‌دانند و مى‌گويند تصرف‌ در ملك‌ غير بدون‌ اذن‌ مالك‌ قبيح‌ است‌ و هستى‌ همه‌ مُلك‌ خداست‌ و تصرف‌ در آن‌ بدون‌ اذن‌ خداوند ممنوع‌ است‌، مگر آنكه‌ خداوند تصرف‌ در آن‌ را مجاز كند. بعضى‌ از معتزله‌ نيز متوقعند، كه‌ اصل‌ اباحه‌ را در اين‌ مورد جاري‌ مى‌دانند نه‌ اصل‌ حظر را.<ref>ابن‌ قدامه‌، 41، 42؛ بدخشى‌، 1/164-166</ref> پس‌ از تشريع‌ نيز دربارة اموري‌ كه‌ حكمى‌ دربارة آن‌ وارد نشده‌ است‌، همين‌ اختلاف‌ نظر بين‌ فقها وجود دارد.
اصالت اباحه خلاف آن است. بین دانشمندان اسلامی درباره افعال بندگان پیش از تشریع و نزول وحی اختلاف نظر وجود دارد: [[اشاعره|اشعریان]] که به [[حسن و قبح ذاتی]] افعال معتقد نیستند، می‌گویند: فقط خطاب شارع، به افعال صفت قبیح یا حَسَن می‌بخشد و پیش از ورود شرح قبح و حُسنی بر افعال مترتب نمی‌شود و نمی‌توان دربارة آنها حکمی صادر کرد. [[معتزله]] که به حسن و قبح ذاتی افعال اعتقاد دارند و مثلاً ظلم را فی ذاته قبیح و [[عدل]] را فی نفسه حسن می‌شمارند و معیار تشخیص آن را نیز عقل می‌دانند، در مواردی که حسن و قبح افعال پیش از ورود شرع عقلاً قابل تمیز و تشخیص نباشد یا حسن و قبح عمل مساوی باشد، دچار اختلاف نظر شده‌اند: معتزله [[بصره]] در این موارد اصل را اباحه می‌دانند، ولی معتزله [[بغداد]] اصل را حظر می‌دانند و می‌گویند تصرف در ملک غیر بدون اذن مالک قبیح است و هستی همه مُلک خداست و تصرف در آن بدون اذن خداوند ممنوع است، مگر آنکه خداوند تصرف در آن را مجاز کند. بعضی از معتزله نیز متوقعند، که اصل اباحه را در این مورد جاری می‌دانند نه اصل حظر را.<ref>ابن قدامه، ۴۱، ۴۲؛ بدخشی، ۱/۱۶۴-۱۶۶</ref> پس از تشریع نیز دربارة اموری که حکمی دربارة آن وارد نشده است، همین اختلاف نظر بین فقها وجود دارد.


مشهور در ميان‌ فقهای اماميه‌ اين‌ است‌ كه‌ حكم‌ عقل‌ و شرع‌ هر دو بر اصالت‌ اباحه‌ قائم‌ است‌.<ref>انصاري‌، 199</ref> مستند شرعى‌ [[اماميه‌]] [[آیه|آيات‌]] و احاديث‌ منقول‌ از [[ائمه]] (ع) است‌ از جمله‌ اين‌ آيات‌:
مشهور در میان فقهای امامیه این است که حکم عقل و شرع هر دو بر اصالت اباحه قائم است.<ref>انصاری، ۱۹۹</ref> مستند شرعی [[امامیه]] [[آیه|آیات]] و احادیث منقول از [[ائمه]](ع) است از جمله این آیات:


# هُوَ الَّذي‌ خَلَق‌َ لَكُم‌ْ ما الاْرْض‌ِ جَميعاً: او خدايى‌ است‌ كه‌ همة موجودات‌ زمين‌ را براي‌ شما خلق‌ كرد (بقره‌/2/29
# هُوَ الَّذی خَلَق لَکم ما الاْرْض جَمیعاً: او خدایی است که همۀ موجودات زمین را برای شما خلق کرد ([[سوره بقره|بقره]] /۲۹)؛  
# يا اَيُّهَا النّاس‌ُ كُلوا مِمّا فِى‌ الاْرْض‌ِ حَلالاً طَيَّباً: اي‌ مردم‌ از آنچه‌ در زمين‌ است‌، حلال‌ و پاكيزه‌ را تناول‌ كنيد (بقره‌/2/168
# یا اَیهَا النّاس کلوا مِمّا فِی الاْرْض حَلالاً طَیباً:‌ای مردم از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه را تناول کنید (بقره /۲/۱۶۸)؛  
# قُل‌ْ لا اَجِدُ فى‌ ما اُوحِى‌َ اِلَى‌َّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِم‌½ يَطْعَمُه‌ُ اِلاّ اَن‌ يَكُون‌َ مَيَتةً اَو دَماً مَسْفُوحاً اَوْ لَحْم‌ّ خِنْزير½: بگو اي‌ پيامبر در احكامى‌ كه‌ به‌ من‌ وحى‌ شده‌ است‌، من‌ چيزي‌ را كه‌ براي‌ خورندگان‌ طعام‌ حرام‌ باشد، نمى‌يابم‌، جز آنكه‌ ميته‌ (حيوان‌ مرده‌) باشد يا خون‌ ريخته‌ يا گوشت‌ خوك‌ (انعام‌/6/145).
# قُل لا اَجِدُ فی ما اُوحِی اِلَی مُحَرَّماً عَلی طاعِم  یطْعَمُه اِلاّ اَن یکون مَیتةً اَو دَماً مَسْفُوحاً اَوْ لَحْم خِنْزیر: بگو‌ای پیامبر در احکامی که به من وحی شده است، من چیزی را که برای خورندگان طعام حرام باشد، نمی‌یابم، جز آنکه میته (حیوان مرده) باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک ([[سوره انعام|انعام]] /۱۴۵).


از [[امام صادق]] (ع‌) نيز نقل‌ شده‌ كه‌ «كُل‌ُّ شَى‌ء مُطْلَق‌ٌ حَتّى‌ يَرِد فيه‌ِ نَهْى‌ٌ»: همة اشياء مباحند مگر آنكه‌ مورد نهى‌ واقع‌ شده‌ باشند.<ref>حر عاملى‌، 18/127- 128</ref>
از [[امام صادق]](ع) نیز نقل شده که «‌کل شَی ء مُطْلَق حَتّی یرِد فیه نَهْی »: همة اشیاء مباحند مگر آنکه مورد نهی واقع شده باشند.<ref>حر عاملی، ۱۸/۱۲۷- ۱۲۸</ref>


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس