confirmed، templateeditor
۱۲٬۳۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
===منشأ خیر=== | ===منشأ خیر=== | ||
در توضیح جمله بِیَدِکَ الْخَیْر (همه خوبیها به دست تو است) گفته شده که هر خیری تنها به دست خداوند و منتهی به اوست و خداوند است که هر خیری را عطا میکند و خدای سبحان خیر مطلق است زیرا هر چیز در نهایت به او می رسد و او مطلوب ومقصود هر چیزی است وجمله«بیدک الخیر» در واقع دلیل مطالب قبل است که عزت و ذلت و مُلک را به دست خدواند دانسته بود زیرا خیر شامل تمام آنها می شود و جمله پایانی(انک علی کل شئ قدیر) دلیل بر این است که تمام خیر به دست خداست زیرا قدرت خدا مطلق و بدون حد است. <ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۴.</ref> [[شیخ طوسی]] میگوید علت این که در این آیه تنها از خیر یاد شده و از شر (که آن هم به خدا منتسب است) ذکری به میان نیامده، آن است که آیه برای ترغیب و توجه مؤمنان به خداست و در ترغیب، تنها ذکر خیر شایسته است.<ref>طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۳۱.</ref> | در توضیح جمله بِیَدِکَ الْخَیْر (همه خوبیها به دست تو است) گفته شده که هر خیری تنها به دست خداوند و منتهی به اوست و خداوند است که هر خیری را عطا میکند و خدای سبحان خیر مطلق است زیرا هر چیز در نهایت به او می رسد و او مطلوب ومقصود هر چیزی است وجمله«بیدک الخیر» در واقع دلیل مطالب قبل است که عزت و ذلت و مُلک را به دست خدواند دانسته بود زیرا خیر شامل تمام آنها می شود و جمله پایانی(انک علی کل شئ قدیر) دلیل بر این است که تمام خیر به دست خداست زیرا [[قدرت خدا]] مطلق و بدون حد است. <ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۴.</ref> [[شیخ طوسی]] میگوید علت این که در این آیه تنها از خیر یاد شده و از شر (که آن هم به خدا منتسب است) ذکری به میان نیامده، آن است که آیه برای ترغیب و توجه مؤمنان به خداست و در ترغیب، تنها ذکر خیر شایسته است.<ref>طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۳۱.</ref> | ||
[[مکارم شیرازی]] میگوید از این جمله استفاده میشود که هم عزت و هم ذلت، هم بخشیدن حکومت و هم گرفتن آن هر کدام در جای خود خیر است. با این توضیح که مثلا جانیان و بدکاران خیرشان در آن است که زندانی باشند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۱.</ref> | [[مکارم شیرازی]] میگوید از این جمله استفاده میشود که هم عزت و هم ذلت، هم بخشیدن حکومت و هم گرفتن آن هر کدام در جای خود خیر است. با این توضیح که مثلا جانیان و بدکاران خیرشان در آن است که زندانی باشند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۱.</ref> |