پرش به محتوا

عمر بن عبدالعزیز: تفاوت میان نسخه‌ها

←‏اقدامات: اصلاح عبارت
(←‏اقدامات: غنی سازی محتوا و منابع)
(←‏اقدامات: اصلاح عبارت)
خط ۴۸: خط ۴۸:


===اقدامات===
===اقدامات===
*'''جلوگیری از سب علی''': عمر بن عبدالعزیز دستور داد کسی حق ندارد [[حضرت علی(ع)]] را [[سب علی|سب]] کند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> پیش از این به دستور [[معاویة بن ابی سفیان]]، حدود ۶۰ سال امام علی(ع) [[صحابی پیامبر]] و نخستین [[امام]] شیعیان بر روی منابر [[لعن]] می‌شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.</ref> گفته شده عمر بن عبدالعزیز، در نوجوانی که پدرش زنده بود، به خرده‌گیری از علی(ع) می‌پرداخت، اما پس از آن در نتیجهٔ نهی استادش، عبیدالله بن عبدالله، از امام علی به نیکی یاد می‌کرد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۹۳.</ref> اما آنگونه که برخی محققان معاصر معتقدند، این امر در زمان عمر بن عبدالعزیز یک توقف کوتاه داشته و دوباره از سر گرفته شده است.<ref>ولهاوزن، تاریخ الدوله العربیه، ۲۰۰۸م، ص۲۹۹.</ref> شواهد این مدعا از این قرار است: نخست آنکه سعید نواده عثمان که ساکن مدینه بود، در سفری که هشام بن عبدالملک(م ۱۲۵ق) به مکه و مدینه داشت به او خبر داد که هنوز ابوتراب را لعن می‌گویند.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌ ۱۳۸۷ق، ج۷،‌ص۳۶؛ مقایسه کنید با بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵،‌ ص۶۱۳.</ref> دیگر آنکه زید بن علی(شهادت ۱۲۱یا۱۲۲ق) به یوسف بن عمر؛ امیر عراق(امارت ۱۲۰-۱۲۶ق) می‌گوید که خالد بن عبدالملک؛ امیر مدینه(امارت ۱۱۴-۱۱۸ق) هنوز پدران او را(منظور امیرمومنان است) دشنام می‌دهد.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌۱۳۸۷ق،‌ ج۷،‌ ص۱۶۶.</ref> خالد بن عبدالملک یادشده، یک بار در حال دشنام گویی، با مقابله به مثل سکینه دختر امام حسین(ع)‌ و کنیزانش که در مسجد حضور داشتند،‌ روبرو شد و مامورانش کنیزان سکینه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابوالفرج اصفهانی،‌ الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶،‌ ص۳۶۳.</ref> آخرین شاهد آنکه امام رضا(ع) در روایتی فرموده‌اند که ۸۰ سال ما را بر منابر لعن گفتند.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۶۵.</ref>
*'''جلوگیری از سب علی''': عمر بن عبدالعزیز دستور داد کسی حق ندارد [[حضرت علی(ع)]] را [[سب علی|سب]] کند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> پیش از این به دستور [[معاویة بن ابی سفیان]]، حدود ۶۰ سال امام علی(ع) [[صحابی پیامبر]] و نخستین [[امام]] شیعیان بر روی منابر [[لعن]] می‌شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.</ref> گفته شده عمر بن عبدالعزیز، در نوجوانی که پدرش زنده بود، به خرده‌گیری از علی(ع) می‌پرداخت، اما پس از آن در نتیجهٔ نهی استادش، عبیدالله بن عبدالله، از امام علی به نیکی یاد می‌کرد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۹۳.</ref> اما آنگونه که برخی محققان معاصر معتقدند، این امر در زمان عمر بن عبدالعزیز یک توقف کوتاه داشته و دوباره از سر گرفته شده است.<ref>ولهاوزن، تاریخ الدوله العربیه، ۲۰۰۸م، ص۲۹۹.</ref> شواهد این مدعا از این قرار است:  
**سعید نواده عثمان که ساکن مدینه بود، در سفری که هشام بن عبدالملک(م ۱۲۵ق) به مکه و مدینه داشت به او خبر داد که هنوز ابوتراب را لعن می‌گویند.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌ ۱۳۸۷ق، ج۷،‌ص۳۶؛ مقایسه کنید با بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵،‌ ص۶۱۳.</ref>  
**زید بن علی(شهادت ۱۲۱یا۱۲۲ق) به یوسف بن عمر؛ امیر عراق(امارت ۱۲۰-۱۲۶ق) می‌گوید که خالد بن عبدالملک؛ امیر مدینه(امارت ۱۱۴-۱۱۸ق) هنوز پدران او را(منظور امیرمومنان است) دشنام می‌دهد.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌۱۳۸۷ق،‌ ج۷،‌ ص۱۶۶.</ref>  
**خالد بن عبدالملک یادشده، یک بار در حال دشنام گویی، با مقابله به مثل سکینه دختر امام حسین(ع)‌ و کنیزانش که در مسجد حضور داشتند،‌ روبرو شد و مامورانش کنیزان سکینه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابوالفرج اصفهانی،‌ الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶،‌ ص۳۶۳.</ref>  
**امام رضا(ع) در روایتی فرموده‌اند که ۸۰ سال ما را بر منابر لعن گفتند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۶۵.</ref> و ۸۰ سال پس از عمر بن عبدالعزیز را نیز در برمی‌گیرد.


*'''بازگرداندن فدک ''': فدک دهکده‌ای حاصل‌خیز در نزدیکی [[خیبر]]،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در منطقه [[حجاز]] و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری [[مدینه]] بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که [[یهود|یهودیان]] در آن زندگی می‌کردند. این منطقه بدون جنگ در اختیار [[پیامبر(ص)]] قرار گرفت و پیامبر آن را به دخترش [[فاطمه(س)]] بخشید.<ref>سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۸.</ref> [[ابوبکر]] فدک را از [[فاطمه(س)]] گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.<ref>شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> برخی گزارش‌ها حاکی از آن هستند که عمر بن عبدالعزیز [[فدک]] را که معاویه به [[مروان بن حکم]] داده بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود،<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ج۱۶، ص۲۱۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref> به [[بنی فاطمه|فرزندان فاطمه(س)]] بازگرداند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۶۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> ولی برخی منابع آورده‌اند که عمر بن عبدالعزیز معتقد بود که پیامبر(ص) فدک را به دخترش نبخشیده بلکه فدک در اختیار حاکم اسلامی بوده و حضرت زهرا(س) با اجازه حاکم اسلامی از منافع آن استفاده می‌کرده و پس از پیامبر(ص) نیز در اختیار خلفای اسلامی بوده است،‌ بنابراین فدک را به همان بازگرداند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵،‌ ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> عمر بن عبدالعزیز همچنین [[خمس]] را به [[بنی هاشم]] می‌داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref>
*'''بازگرداندن فدک ''': فدک دهکده‌ای حاصل‌خیز در نزدیکی [[خیبر]]،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در منطقه [[حجاز]] و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری [[مدینه]] بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که [[یهود|یهودیان]] در آن زندگی می‌کردند. این منطقه بدون جنگ در اختیار [[پیامبر(ص)]] قرار گرفت و پیامبر آن را به دخترش [[فاطمه(س)]] بخشید.<ref>سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۸.</ref> [[ابوبکر]] فدک را از [[فاطمه(س)]] گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.<ref>شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> برخی گزارش‌ها حاکی از آن هستند که عمر بن عبدالعزیز [[فدک]] را که معاویه به [[مروان بن حکم]] داده بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود،<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ج۱۶، ص۲۱۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref> به [[بنی فاطمه|فرزندان فاطمه(س)]] بازگرداند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۶۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> ولی برخی منابع آورده‌اند که عمر بن عبدالعزیز معتقد بود که پیامبر(ص) فدک را به دخترش نبخشیده بلکه فدک در اختیار حاکم اسلامی بوده و حضرت زهرا(س) با اجازه حاکم اسلامی از منافع آن استفاده می‌کرده و پس از پیامبر(ص) نیز در اختیار خلفای اسلامی بوده است،‌ بنابراین فدک را به همان بازگرداند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵،‌ ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> عمر بن عبدالعزیز همچنین [[خمس]] را به [[بنی هاشم]] می‌داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref>
confirmed، movedable، templateeditor
۶۵۷

ویرایش