پرش به محتوا

عمر بن عبدالعزیز: تفاوت میان نسخه‌ها

←‏اقدامات: غنی سازی محتوا و منابع
جز (تمیزکاری)
(←‏اقدامات: غنی سازی محتوا و منابع)
خط ۳۶: خط ۳۶:
<div style="display: block;overflow-y: auto;">{{تبارنامه بنی‌امیه}}</div>
<div style="display: block;overflow-y: auto;">{{تبارنامه بنی‌امیه}}</div>


== پیش از خلافت==
==پیش از خلافت==
{{خلافت بنی امیه}}
{{خلافت بنی امیه}}
[[عبدالملک بن مروان]] در [[سال ۸۵ قمری]] حکومت «خناصره» (منطقه‌ای در [[حلب]])<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۲، ص۳۱۴.</ref> را به او سپرد.<ref>طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۲.</ref> [[ولید بن عبدالملک]]، در [[سال ۸۷ قمری]] حکومت مدینه را به عمر بن عبدالعزیز سپرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۵۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۲۷.</ref> و او را [[امیر الحاج|امیر حج]] کرد، <ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۳۴۳.</ref> ولی در [[سال ۹۳ قمری]] بنا به درخواست [[حجاج بن یوسف]] از حکومت مدینه برکنار شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۸۱.</ref> حجاج در نامه‌ای به ولید یادآور شده بود که «بی‌دینان و اختلاف‌جویان و شورشیان [[عراق|عراقی]] از عراق به مدینه و [[مکه]] پناه می‌برند و این امر مایه وهن است».<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۸۱-۴۸۲.</ref>  
[[عبدالملک بن مروان]] در [[سال ۸۵ قمری]] حکومت «خناصره» (منطقه‌ای در [[حلب]])<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۲، ص۳۱۴.</ref> را به او سپرد.<ref>طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۲.</ref> [[ولید بن عبدالملک]]، در [[سال ۸۷ قمری]] حکومت مدینه را به عمر بن عبدالعزیز سپرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۵۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۲۷.</ref> و او را [[امیر الحاج|امیر حج]] کرد، <ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۳۴۳.</ref> ولی در [[سال ۹۳ قمری]] بنا به درخواست [[حجاج بن یوسف]] از حکومت مدینه برکنار شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۸۱.</ref> حجاج در نامه‌ای به ولید یادآور شده بود که «بی‌دینان و اختلاف‌جویان و شورشیان [[عراق|عراقی]] از عراق به مدینه و [[مکه]] پناه می‌برند و این امر مایه وهن است».<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۴۸۱-۴۸۲.</ref>  
خط ۴۷: خط ۴۷:
عمر بن عبدالعزیز در [[سال ۹۹ قمری]] پس از سلیمان بن عبدالملک به [[خلافت]] رسید و تا [[سال ۱۰۱ قمری]] به مدت دو سال و نیم حکومت را در دست داشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۶.</ref> سلیمان بن عبدالملک بنا به گفته خودش برای جلوگیری از فتنه، عمر بن عبدالعزیز را جانشین خود قرار داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۵۰.</ref> و پس از او، [[یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۷۸.</ref> به گفته طبری، او پس از رسیدن به خلافت [[آیه استرجاع]] (انا لله و انا الیه راجعون) را بر زبان جاری کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۵۲.</ref> و در سخنان خود در آغاز خلافت گفت: «بعد از [[قرآن]] هیچ کتابی و بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] هیچ [[نبوت|پیامبری]] نیست. من قاضی نیستم، بلکه مجری هستم. [[بدعت]]گذار نیستم، بلکه تابع هستم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۶۲.</ref>  
عمر بن عبدالعزیز در [[سال ۹۹ قمری]] پس از سلیمان بن عبدالملک به [[خلافت]] رسید و تا [[سال ۱۰۱ قمری]] به مدت دو سال و نیم حکومت را در دست داشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۶.</ref> سلیمان بن عبدالملک بنا به گفته خودش برای جلوگیری از فتنه، عمر بن عبدالعزیز را جانشین خود قرار داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۵۰.</ref> و پس از او، [[یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۷۸.</ref> به گفته طبری، او پس از رسیدن به خلافت [[آیه استرجاع]] (انا لله و انا الیه راجعون) را بر زبان جاری کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۵۲.</ref> و در سخنان خود در آغاز خلافت گفت: «بعد از [[قرآن]] هیچ کتابی و بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] هیچ [[نبوت|پیامبری]] نیست. من قاضی نیستم، بلکه مجری هستم. [[بدعت]]گذار نیستم، بلکه تابع هستم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۶۲.</ref>  


=== اقدامات===
===اقدامات===
* '''جلوگیری از سب علی''': عمر بن عبدالعزیز دستور داد کسی حق ندارد [[حضرت علی(ع)]] را [[سب علی|سب]] کند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> پیش از این به دستور [[معاویة بن ابی سفیان]]، حدود ۶۰ سال امام علی(ع) [[صحابی پیامبر]] و نخستین [[امام]] شیعیان بر روی منابر [[لعن]] می‌شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.</ref> گفته شده عمر بن عبدالعزیز، در نوجوانی که پدرش زنده بود، به خرده‌گیری از علی(ع) می‌پرداخت، اما پس از آن در نتیجهٔ نهی استادش، عبیدالله بن عبدالله، از امام علی به نیکی یاد می‌کرد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۹۳.</ref>
*'''جلوگیری از سب علی''': عمر بن عبدالعزیز دستور داد کسی حق ندارد [[حضرت علی(ع)]] را [[سب علی|سب]] کند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> پیش از این به دستور [[معاویة بن ابی سفیان]]، حدود ۶۰ سال امام علی(ع) [[صحابی پیامبر]] و نخستین [[امام]] شیعیان بر روی منابر [[لعن]] می‌شد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.</ref> گفته شده عمر بن عبدالعزیز، در نوجوانی که پدرش زنده بود، به خرده‌گیری از علی(ع) می‌پرداخت، اما پس از آن در نتیجهٔ نهی استادش، عبیدالله بن عبدالله، از امام علی به نیکی یاد می‌کرد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۹۳.</ref> اما آنگونه که برخی محققان معاصر معتقدند، این امر در زمان عمر بن عبدالعزیز یک توقف کوتاه داشته و دوباره از سر گرفته شده است.<ref>ولهاوزن، تاریخ الدوله العربیه، ۲۰۰۸م، ص۲۹۹.</ref> شواهد این مدعا از این قرار است: نخست آنکه سعید نواده عثمان که ساکن مدینه بود، در سفری که هشام بن عبدالملک(م ۱۲۵ق) به مکه و مدینه داشت به او خبر داد که هنوز ابوتراب را لعن می‌گویند.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌ ۱۳۸۷ق، ج۷،‌ص۳۶؛ مقایسه کنید با بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵،‌ ص۶۱۳.</ref> دیگر آنکه زید بن علی(شهادت ۱۲۱یا۱۲۲ق) به یوسف بن عمر؛ امیر عراق(امارت ۱۲۰-۱۲۶ق) می‌گوید که خالد بن عبدالملک؛ امیر مدینه(امارت ۱۱۴-۱۱۸ق) هنوز پدران او را(منظور امیرمومنان است) دشنام می‌دهد.<ref>طبری، تاریخ طبری،‌۱۳۸۷ق،‌ ج۷،‌ ص۱۶۶.</ref> خالد بن عبدالملک یادشده، یک بار در حال دشنام گویی، با مقابله به مثل سکینه دختر امام حسین(ع)‌ و کنیزانش که در مسجد حضور داشتند،‌ روبرو شد و مامورانش کنیزان سکینه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابوالفرج اصفهانی،‌ الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶،‌ ص۳۶۳.</ref> آخرین شاهد آنکه امام رضا(ع) در روایتی فرموده‌اند که ۸۰ سال ما را بر منابر لعن گفتند.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۶۵.</ref>


*'''بازگرداندن فدک ''': عمر بن عبدالعزیز [[فدک]] را که معاویه به [[مروان بن حکم]] داده بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود،<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ج۱۶، ص۲۱۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref> به [[بنی فاطمه|فرزندان فاطمه(س)]] بازگرداند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۶۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> فدک دهکده‌ای حاصل‌خیز در نزدیکی [[خیبر]]،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در منطقه [[حجاز]] و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری [[مدینه]] بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که [[یهود|یهودیان]] در آن زندگی می‌کردند. این منطقه بدون جنگ در اختیار [[پیامبر(ص)]] قرار گرفت و پیامبر آن را به دخترش [[فاطمه(س)]] بخشید.<ref>سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۸.</ref> [[ابوبکر]] فدک را از [[فاطمه(س)]] گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.<ref>شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> عمر بن عبدالعزیز همچنین [[خمس]] را به [[بنی هاشم]] می‌داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref>
*'''بازگرداندن فدک ''': فدک دهکده‌ای حاصل‌خیز در نزدیکی [[خیبر]]،<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> در منطقه [[حجاز]] و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری [[مدینه]] بود<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که [[یهود|یهودیان]] در آن زندگی می‌کردند. این منطقه بدون جنگ در اختیار [[پیامبر(ص)]] قرار گرفت و پیامبر آن را به دخترش [[فاطمه(س)]] بخشید.<ref>سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۸.</ref> [[ابوبکر]] فدک را از [[فاطمه(س)]] گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.<ref>شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> برخی گزارش‌ها حاکی از آن هستند که عمر بن عبدالعزیز [[فدک]] را که معاویه به [[مروان بن حکم]] داده بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود،<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ج۱۶، ص۲۱۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref> به [[بنی فاطمه|فرزندان فاطمه(س)]] بازگرداند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۷، ص۲۶۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref> ولی برخی منابع آورده‌اند که عمر بن عبدالعزیز معتقد بود که پیامبر(ص) فدک را به دخترش نبخشیده بلکه فدک در اختیار حاکم اسلامی بوده و حضرت زهرا(س) با اجازه حاکم اسلامی از منافع آن استفاده می‌کرده و پس از پیامبر(ص) نیز در اختیار خلفای اسلامی بوده است،‌ بنابراین فدک را به همان بازگرداند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵،‌ ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> عمر بن عبدالعزیز همچنین [[خمس]] را به [[بنی هاشم]] می‌داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۵.</ref>


*'''رفع منع کتابت حدیث''': عمر بن عبدالعزیز در نامه‌ای به [[ابوبکر بن حزم]]، والی [[مدینه]] دستور داد که احادیث پیامبراکرم(ص) را مکتوب کند.<ref>بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۳.</ref> پیش از آن، از زمان خلافت [[ابوبکر|ابوبکر]]، سیاست [[منع حدیث]] اجرا و از نوشتن احادیث پیامبر جلوگیری می‌شد.<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۱-۱۲.</ref>
*'''رفع منع کتابت حدیث''': عمر بن عبدالعزیز در نامه‌ای به [[ابوبکر بن حزم]]، والی [[مدینه]] دستور داد که احادیث پیامبراکرم(ص) را مکتوب کند.<ref>بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۳.</ref> پیش از آن، از زمان خلافت [[ابوبکر|ابوبکر]]، سیاست [[منع حدیث]] اجرا و از نوشتن احادیث پیامبر جلوگیری می‌شد.<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۱-۱۲.</ref>


* '''برداشتن خراج و جزیه''': عمر بن عبدالعزیز در نامه‌ای به عبدالحمید بن عبدالرحمن، کارگزارش در کوفه، علاوه بر سفارش به عدالت و احسان و آبادانی دستور داد از مسلمانان خراج نگیرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۹.</ref> او همچنین به کارگزارانش دستور داد از نومسلمانان جزیه گرفته نشود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۰۱، ۲۷۵؛‌ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۹۹.</ref>  
*'''برداشتن خراج و جزیه''': عمر بن عبدالعزیز در نامه‌ای به عبدالحمید بن عبدالرحمن، کارگزارش در کوفه، علاوه بر سفارش به عدالت و احسان و آبادانی دستور داد از مسلمانان خراج نگیرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۹.</ref> او همچنین به کارگزارانش دستور داد از نومسلمانان جزیه گرفته نشود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۰۱، ۲۷۵؛‌ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۹۹.</ref>


*'''گفتگو با خوارج''': عمر بن عبدالعزیز با [[خوارج]] گفتگو کرد و آنها را قانع کرد که از خونریزی دست بردارند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۳.</ref> او [[شوذب خارجی]] را که علیه حکومت خروج کرده بود، به مناظره دعوت کرد، شوذب نیز دو نفر از خوارج را برای مناظره نزد وی فرستاد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۰۳.</ref>
*'''گفتگو با خوارج''': عمر بن عبدالعزیز با [[خوارج]] گفتگو کرد و آنها را قانع کرد که از خونریزی دست بردارند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۳.</ref> او [[شوذب خارجی]] را که علیه حکومت خروج کرده بود، به مناظره دعوت کرد، شوذب نیز دو نفر از خوارج را برای مناظره نزد وی فرستاد.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۰۳.</ref>
خط ۶۹: خط ۶۹:
عمر بن عبدالعزیز در ۳۹ سالگی در [[رجب]] [[سال ۱۰۱ قمری]] در خُناصِرَه درگذشت و در دیر سمعان [[دفن]] شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۶.</ref> دیر سمعان در منطقه [[حمص]] در [[سوریه]] است.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۷۶.</ref> مقبره وی در شش کیلومتری معرة النعمان (از شهرهای شرقی کشور [[سوریه]]) قرار دارد و در زمان حکومت [[ایوبیان]] در قرن ششم قمری بر آن [[ضریح|ضریحی]] ساخته شده است.<ref>[http://www.syriatourism.org/ar/page3711/%D8%B6%D8%B1%D9%8A%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%84%D9%8A%D9%81%D8%A9_%D8%B9%D9%85%D8%B1_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B2%D9%8A%D8%B2 «ضریح الخلیفة عمر بن عبدالعزیز»].</ref> برخی معتقدند خاندان [[اموی]] از بیم آنکه خلافت از دستشان بیرون رود، عمر بن عبدالعزیز را مسموم کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۸.</ref>
عمر بن عبدالعزیز در ۳۹ سالگی در [[رجب]] [[سال ۱۰۱ قمری]] در خُناصِرَه درگذشت و در دیر سمعان [[دفن]] شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۵۶۶.</ref> دیر سمعان در منطقه [[حمص]] در [[سوریه]] است.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۷۶.</ref> مقبره وی در شش کیلومتری معرة النعمان (از شهرهای شرقی کشور [[سوریه]]) قرار دارد و در زمان حکومت [[ایوبیان]] در قرن ششم قمری بر آن [[ضریح|ضریحی]] ساخته شده است.<ref>[http://www.syriatourism.org/ar/page3711/%D8%B6%D8%B1%D9%8A%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%84%D9%8A%D9%81%D8%A9_%D8%B9%D9%85%D8%B1_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B2%D9%8A%D8%B2 «ضریح الخلیفة عمر بن عبدالعزیز»].</ref> برخی معتقدند خاندان [[اموی]] از بیم آنکه خلافت از دستشان بیرون رود، عمر بن عبدالعزیز را مسموم کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۰۸.</ref>


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


confirmed، movedable، templateeditor
۷۹۴

ویرایش