پرش به محتوا

خلافت بنی‌امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
[[عمرو بن عاص سهمی|عمرو عاص]]، [[مغیرة بن شعبة|مغیرة بن شعبه ثقفی]]، [[زیاد بن ابیه]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، [[مسلم بن عقبه|مسلم بن عُقبه]] و [[حجاج بن یوسف ثقفی]] از وزراء و کارگزاران و امرای سرشناس امویان به شمار می‌آیند.
[[عمرو بن عاص سهمی|عمرو عاص]]، [[مغیرة بن شعبة|مغیرة بن شعبه ثقفی]]، [[زیاد بن ابیه]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، [[مسلم بن عقبه|مسلم بن عُقبه]] و [[حجاج بن یوسف ثقفی]] از وزراء و کارگزاران و امرای سرشناس امویان به شمار می‌آیند.


بنی‎امیه دشمنی دیرینه خود با [[بنی‌هاشم]] را پس رسیدن به حکومت با شدت بیشتر ادامه دادند. پنج [[امامان شیعه|امام شیعه]] در زمان خلافت بنی امیه بودند. لشکر [[امام علی (ع)]] با لشکر معاویه در [[جنگ صفین|صفین]] جنگیدند. پس از شهادت امام علی (ع)، [[امام حسن (ع)]] نیز قصد داشت درگیری با معاویه را ادامه دهد اما وادار به [[صلح امام حسن|صلح]] و واگذار کردن حکومت به معاویه شد. با مرگ معاویه و شروع حکومت یزید، امام حسین (ع) برای قیام ضد امویان به سوی کوفه حرکت کرد اما در کربلا به دست [[لشکر عمر بن سعد|لشکر عبیدالله بن زیاد]] به شهادت رسید. پس از [[واقعه کربلا|واقعه عاشورا]] امامان شیعه سیاست سکوت و تقیه را در برابر امویان به کار گرفتند.
بنی‎امیه دشمنی دیرینه خود با [[بنی‌هاشم]] را پس رسیدن به حکومت با شدت بیشتر ادامه دادند. پنج [[امامان شیعه|امام شیعه]] در زمان خلافت بنی امیه بودند. لشکر امام علی (ع) با لشکر معاویه در [[جنگ صفین|صفین]] جنگیدند. پس از شهادت امام علی (ع)، [[امام حسن (ع)]] نیز قصد داشت درگیری با معاویه را ادامه دهد اما وادار به [[صلح امام حسن|صلح]] و واگذار کردن حکومت به معاویه شد. با مرگ معاویه و شروع حکومت یزید، امام حسین (ع) برای قیام ضد امویان به سوی کوفه حرکت کرد اما در کربلا به دست [[لشکر عمر بن سعد|لشکر عبیدالله بن زیاد]] به شهادت رسید. پس از [[واقعه کربلا|واقعه عاشورا]] امامان شیعه سیاست سکوت و تقیه را در برابر امویان به کار گرفتند.


==قبل از حکومت==
==قبل از حکومت==
خط ۵۰: خط ۵۰:
معاویه روابط خود با بنی امیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کرد. او مروان را به ولایت [[مدینه]] گماشت.<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۱۷۲</ref> اما بعدها روابطشان به سردی گرایید.<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۳۱؛ برای مطالب مربوط به دو بار عزل مروان از حکومت مدینه، نک: طبری، ج۵، ص۲۳۲،۳۰۸؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۲۴۵،۲۶۵،۲۶۹؛ ابن سعد، ج ۵، ص۳۸؛ مسعودی، ج۳،ص ۲۱۵</ref> غالب امویان در [[حجاز]] گرد آمدند.<ref>طبری، ج ۵، ص۴۸۳؛ برای موضوع استقرار امویان در شام در ادوار بعدی، نک: خماش، همان، ۱۰۶-۱۰۹</ref>
معاویه روابط خود با بنی امیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کرد. او مروان را به ولایت [[مدینه]] گماشت.<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۱۷۲</ref> اما بعدها روابطشان به سردی گرایید.<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۳۱؛ برای مطالب مربوط به دو بار عزل مروان از حکومت مدینه، نک: طبری، ج۵، ص۲۳۲،۳۰۸؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۲۴۵،۲۶۵،۲۶۹؛ ابن سعد، ج ۵، ص۳۸؛ مسعودی، ج۳،ص ۲۱۵</ref> غالب امویان در [[حجاز]] گرد آمدند.<ref>طبری، ج ۵، ص۴۸۳؛ برای موضوع استقرار امویان در شام در ادوار بعدی، نک: خماش، همان، ۱۰۶-۱۰۹</ref>


معاویه ولایت [[بصره]] و [[کوفه]] را با توجه به ساختار شکننده قبیله‌ای آنها، به [[مغیرة بن شعبه ثقفی]] و عبدالله بن عامر اموی واگذاشت.<ref>طبری، همان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۱،۲۱۲-۲۱۴؛ برای آگاهی از سیاست معاویه در انتخاب مأموران خلافت، نک: خماش، همان، ص۱۰۳</ref> همچنین معاویه برای جلب همکاری [[زیاد بن ابیه]]، او را فرزند ابوسفیان و برادر ناتنی خویش خواند.<ref>بلاذری، جمل، ج ۵، ص۲۰۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۱۴-۲۱۵</ref> این اقدام، معاویه را در معرض توهین و استهزا قرار داد.<ref>ولهاوزن، ص۱۰۰-۱۰۱</ref> ولی با انتصاب زیاد به ولایت [[عراق]] در [[سال ۴۵ هجری قمری|۴۵ قمری]] -که شامل بخش بزرگی از ایران نیز می‌شد-<ref>طبری، همان، ج۵، ص۱۷؛ برای تفصیل نک: خماش، الادارة، ص۶۳</ref> و به یاری استبداد او، ثبات اقتصادی و اداری به عراق بازگشت.<ref>برای نمونه اصلاحات او، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۷۹؛ نیز نک: خماش، همان، ص۱۲۱-۱۲۳</ref> پس از مرگ زیاد، معاویه برای شهرهای یاد شده افرادی غیر از بنی امیه را برگزید.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۲۹۲</ref>
معاویه ولایت [[بصره]] و [[کوفه]] را با توجه به ساختار شکننده قبیله‌ای آنها، به [[مغیرة بن شعبة|مغیرة بن شعبه ثقفی]] و عبدالله بن عامر اموی واگذاشت.<ref>طبری، همان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۱،۲۱۲-۲۱۴؛ برای آگاهی از سیاست معاویه در انتخاب مأموران خلافت، نک: خماش، همان، ص۱۰۳</ref> همچنین معاویه برای جلب همکاری [[زیاد بن ابیه]]، او را فرزند ابوسفیان و برادر ناتنی خویش خواند.<ref>بلاذری، جمل، ج ۵، ص۲۰۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۱۴-۲۱۵</ref> این اقدام، معاویه را در معرض توهین و استهزا قرار داد.<ref>ولهاوزن، ص۱۰۰-۱۰۱</ref> ولی با انتصاب زیاد به ولایت [[عراق]] در [[سال ۴۵ هجری قمری|۴۵ قمری]] -که شامل بخش بزرگی از ایران نیز می‌شد-<ref>طبری، همان، ج۵، ص۱۷؛ برای تفصیل نک: خماش، الادارة، ص۶۳</ref> و به یاری استبداد او، ثبات اقتصادی و اداری به عراق بازگشت.<ref>برای نمونه اصلاحات او، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۷۹؛ نیز نک: خماش، همان، ص۱۲۱-۱۲۳</ref> پس از مرگ زیاد، معاویه برای شهرهای یاد شده افرادی غیر از بنی امیه را برگزید.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۲۹۲</ref>


معاویه در سال نخست با رومیان پیمان صلح بست.<ref>خلیفه، ج ۱، ص۲۳۶؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۷</ref> اما پس از آن، فتوح هر ساله در بیشتر نقاط مجدداً شروع شد<ref>خلیفه، ج ۱، ص۲۳۷</ref> و دامنه آن به شمال افریقا و قسطنطنیه و قبرس و سیسیل و اقصای [[خراسان]] بزرگ و حتی مرز هند رسید.<ref>مثلاً نک: بلاذری، فتوح، ۱۵۲،۲۳۵؛ یعقوبی، ج ۲، ۲۷۸،۲۷۲؛ طبری، همان، ج ۵، ص۱۶۲-۳۲۱؛ برای فهرستی از فتوحات در این عهد، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۸۵-۲۸۶؛ نیز نک: خماش، الشام، ص۲۰۰؛ فرج، ص۸۸</ref>
معاویه در سال نخست با رومیان پیمان صلح بست.<ref>خلیفه، ج ۱، ص۲۳۶؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۷</ref> اما پس از آن، فتوح هر ساله در بیشتر نقاط مجدداً شروع شد<ref>خلیفه، ج ۱، ص۲۳۷</ref> و دامنه آن به شمال افریقا و قسطنطنیه و قبرس و سیسیل و اقصای [[خراسان]] بزرگ و حتی مرز هند رسید.<ref>مثلاً نک: بلاذری، فتوح، ۱۵۲،۲۳۵؛ یعقوبی، ج ۲، ۲۷۸،۲۷۲؛ طبری، همان، ج ۵، ص۱۶۲-۳۲۱؛ برای فهرستی از فتوحات در این عهد، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۸۵-۲۸۶؛ نیز نک: خماش، الشام، ص۲۰۰؛ فرج، ص۸۸</ref>
خط ۷۰: خط ۷۰:
در [[سال ۶۲ هجری قمری|۶۲ قمری]] گروهی از اشراف [[مدینه]] با یزید دیدار کردند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۴۷۹</ref> و پس از بازگشت آنها، مردم را به قیام علیه یزید برانگیختند و والی شهر را اخراج کردند. پس از این ماجرا امویان، مدینه را محاصره کردند<ref>. خلیفه، ج ۱، ص۲۸۹-۲۹۲؛ ابن سعد، ۵، ص۳۸؛ طبری، همان، ج ۵، ص۴۸۲-۴۸۶</ref> [[عبدالله بن زبیر]] با استفاده از حادثه کربلا نیز مردم [[مکه]] را بر ضد یزید همراه خود کرد.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۴۷۴</ref>
در [[سال ۶۲ هجری قمری|۶۲ قمری]] گروهی از اشراف [[مدینه]] با یزید دیدار کردند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۴۷۹</ref> و پس از بازگشت آنها، مردم را به قیام علیه یزید برانگیختند و والی شهر را اخراج کردند. پس از این ماجرا امویان، مدینه را محاصره کردند<ref>. خلیفه، ج ۱، ص۲۸۹-۲۹۲؛ ابن سعد، ۵، ص۳۸؛ طبری، همان، ج ۵، ص۴۸۲-۴۸۶</ref> [[عبدالله بن زبیر]] با استفاده از حادثه کربلا نیز مردم [[مکه]] را بر ضد یزید همراه خود کرد.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۴۷۴</ref>


یزید، لشکر [[مسلم بن عقبه مری]] را راهی حجاز کرد.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۴۸۴</ref> لشکر شام به دستور یزید مدینه را غارت کردند.
یزید، لشکر [[مسلم بن عقبه|مسلم بن عقبه مری]] را راهی حجاز کرد.<ref>طبری، همان، ج ۵، ص۴۸۴</ref> لشکر شام به دستور یزید مدینه را غارت کردند.


پس از سرکوب مدینه لشکر شام برای دفع ابن زبیر به سوی مکه رفت. شهر را محاصره کردند و با تیرهای آتشین کعبه را به آتش کشیدند.<ref>همان، ج ۵، ص۴۹۶-۴۹۹</ref> هنگامی که مکه در محاصره بود، خبر مرگ یزید در ربیع الاول [[سال ۶۴ هجری قمری|۶۴ قمری]]/۶۸۳م رسید.<ref>خلیفه، ج ۱، ص۳۲۰؛طبری۷ همان، ج ۵، ص۴۹۹؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۱</ref>
پس از سرکوب مدینه لشکر شام برای دفع ابن زبیر به سوی مکه رفت. شهر را محاصره کردند و با تیرهای آتشین کعبه را به آتش کشیدند.<ref>همان، ج ۵، ص۴۹۶-۴۹۹</ref> هنگامی که مکه در محاصره بود، خبر مرگ یزید در ربیع الاول [[سال ۶۴ هجری قمری|۶۴ قمری]]/۶۸۳م رسید.<ref>خلیفه، ج ۱، ص۳۲۰؛طبری۷ همان، ج ۵، ص۴۹۹؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۱</ref>
confirmed، protected، templateeditor
۶٬۱۴۴

ویرایش