پرش به محتوا

فاطمه بنت اسد: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۴: خط ۶۴:
[[رسول خدا(ص)]] با پیراهن خودش او را [[کفن]] کرد<ref>المتقی هندی، کنز العمال، بیروت، ج۶، ص۲۲۸.</ref> و فرمود: «[[جبرئیل]] به من خبر داد که او اهل [[بهشت]] است و خداوند به هفتاد هزار [[فرشته]] امر کرده که بر او  نماز بخوانند.»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفه، ج۳، ص۱۰۸؛حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین،۱۴۱۷ق، ۱۹۹۷م،ج۳، ص۱۰۵.</ref>  [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] از [[علل الشرائع (کتاب)|علل الشرایع]] [[شیخ صدوق|صدوق]] از امام صادق(ع)  روایتی را نقل کرده که پیامبر برطبق [[وصیت| وصیتی]] که فاطمه بنت اسد کرده بود پس از مرگ وی پیراهنش را برای [[کفن| کفن کردن]] فاطمه بنت اسد داد. <ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۳۲۶</ref>.{{یاد| براساس گزارش ابن عباس پیامبر(ص) پس از وفات فاطمه بنت اسد عمامه و پیراهنش را به امام علی(ع) و فرمود مادرت را دراینها کفن کن و به زنان دستور بده که به نیکویی غسلش دهند.مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۳۲۶ }}سپس بر بدن فاطمه [[نماز میت]] خواند. پیامبر (ص) در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد تا به قبرش در [[قبرستان بقیع]] رسید.<ref>اسکداری، ترغیب اهل المودة، مکتبة الثقافة، ص۹۴.</ref> پیامبر (ص) داخل قبر شد و در آن دراز کشید، آن‏گاه برخاست و جنازه را با دست خود گرفت و درون قبر گذاشت.<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> چون‌ رسول خدا(ص) فاطمه‌ را در قبر گذارد فرمود: يَا فَاطِمَةُ! فاطمه‌ گفت‌: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَهِ.
[[رسول خدا(ص)]] با پیراهن خودش او را [[کفن]] کرد<ref>المتقی هندی، کنز العمال، بیروت، ج۶، ص۲۲۸.</ref> و فرمود: «[[جبرئیل]] به من خبر داد که او اهل [[بهشت]] است و خداوند به هفتاد هزار [[فرشته]] امر کرده که بر او  نماز بخوانند.»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفه، ج۳، ص۱۰۸؛حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین،۱۴۱۷ق، ۱۹۹۷م،ج۳، ص۱۰۵.</ref>  [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] از [[علل الشرائع (کتاب)|علل الشرایع]] [[شیخ صدوق|صدوق]] از امام صادق(ع)  روایتی را نقل کرده که پیامبر برطبق [[وصیت| وصیتی]] که فاطمه بنت اسد کرده بود پس از مرگ وی پیراهنش را برای [[کفن| کفن کردن]] فاطمه بنت اسد داد. <ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۳۲۶</ref>.{{یاد| براساس گزارش ابن عباس پیامبر(ص) پس از وفات فاطمه بنت اسد عمامه و پیراهنش را به امام علی(ع) و فرمود مادرت را دراینها کفن کن و به زنان دستور بده که به نیکویی غسلش دهند.مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۳۲۶ }}سپس بر بدن فاطمه [[نماز میت]] خواند. پیامبر (ص) در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد تا به قبرش در [[قبرستان بقیع]] رسید.<ref>اسکداری، ترغیب اهل المودة، مکتبة الثقافة، ص۹۴.</ref> پیامبر (ص) داخل قبر شد و در آن دراز کشید، آن‏گاه برخاست و جنازه را با دست خود گرفت و درون قبر گذاشت.<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۲۴.</ref> چون‌ رسول خدا(ص) فاطمه‌ را در قبر گذارد فرمود: يَا فَاطِمَةُ! فاطمه‌ گفت‌: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَهِ.
رسول‌ خدا فرمود: آنچه‌ را که‌ پروردگارت‌ به‌ تو وعده‌ داد، آیا دیدی که‌ حقّ است‌؟
رسول‌ خدا فرمود: آنچه‌ را که‌ پروردگارت‌ به‌ تو وعده‌ داد، آیا دیدی که‌ حقّ است‌؟
فاطمه‌ گفت‌: آری، ای رسول‌ خدا! خدایت‌ تو را جزا دهد. و گفتگو و مناجات‌ رسول‌ الله‌ در درون‌ قبر به طول‌ انجامید. <ref>طهرانی، معادشناسی، ج۲، ص۲۷۰.</ref>[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در روایتی علت برخوردهای متقاوت با فاطمه بنت اسد را پس از مرگش این‌گونه بیان کرده  که وی یک بار از من  شنید که «مردم [[قیامت|روز قیامت]] برهنه محشور می‌شوند». فریاد زد: «وای از این رسوائی!» من او را دلداری دادم و به او گفتم: «من  ضمانت می‌کنم که خداوند تو را پوشیده محشور کند.» یک بار دیگر سخنی از [[عذاب قبر|فشار قبر]] شنید و  فریاد زد: «وای از ناتوانی من».  و من مجدداً او را دلداری دادم و ضامن شدم که خدا او را کفایت کند و از فشار قبر معاف دارد.» به همین سبب با لباس خودم کفنش کردم و در قبرش خوابیدم و پاسخ سؤالاتی که از او شد را به او تلقین کردم. <ref>کلینی، الكافي، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۸.</ref> {{یاد|فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَكْفِيَهَا اللهُ ذَلِكَ فَكَفَّنْتُهَا بِقَمِيصِي وَ اضْطَجَعْتُ فِي قَبْرِهَا لِذَلِكَ وَ انْكَبَبْتُ عَلَيْهَا فَلَقَّنْتُهَا مَا تُسْأَلُ عَنْهُ}}
فاطمه‌ گفت‌: آری، ای رسول‌ خدا! خدایت‌ تو را جزا دهد. و گفتگو و مناجات‌ رسول‌ الله‌ در درون‌ قبر به طول‌ انجامید. <ref>طهرانی، معادشناسی، ج۲، ص۲۷۰.</ref>[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در روایتی علت برخوردهای متقاوت با فاطمه بنت اسد را پس از مرگش این‌گونه بیان کرده  که وی یک بار از من  شنید که «مردم [[قیامت|روز قیامت]] برهنه محشور می‌شوند». فریاد زد: «وای از این رسوائی!» من او را دلداری دادم و به او گفتم: «من  ضمانت می‌کنم که خداوند تو را پوشیده محشور کند.» یک بار دیگر سخنی از [[عذاب قبر|فشار قبر]] شنید و  فریاد زد: «وای از ناتوانی من».  و من مجدداً او را دلداری دادم و ضامن شدم که خدا او را کفایت کند و از فشار قبر معاف دارد.» به همین سبب با لباس خودم کفنش کردم و در قبرش خوابیدم و پاسخ سؤالاتی که از او شد را به او تلقین کردم. <ref>کلینی، الكافي، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۸.</ref> {{یاد|فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَكْفِيَهَا اللهُ ذَلِكَ فَكَفَّنْتُهَا بِقَمِيصِي وَ اضْطَجَعْتُ فِي قَبْرِهَا لِذَلِكَ وَ انْكَبَبْتُ عَلَيْهَا فَلَقَّنْتُهَا مَا تُسْأَلُ عَنْهُ}}بر اساس برخی گزارش‌ها وقتی پیامبر از قبر فاطمه بنت اسد بیرون آمد از چشمانش اشک جاری بود. <ref>حاکم نیشابوری، المستدرک عی الصحیحین، ۱۴۱۷ق، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۱۲۴.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۷٬۴۴۳

ویرایش