Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۱۹۱
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←عصر خلفا) |
|||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
طلحه در برخی موارد ابوبکر را به خاطر میدان دادن بیش از اندازه به عمر بن خطاب سرزنش مینمود<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۲۷۵.</ref> و از جمله کسانی بود که به [[خلیفه اول]] پس از اعلام جانشینی عمر بن خطاب به عنوان [[خلافت|خلیفه]]، اعتراض کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۳۳.</ref> [[عمر بن خطاب|عمر]] در وصف طلحه گفته است: «او مردی است در جستجوی آبرو و ستایش که مال خود را میبخشد تا به مال دیگران برسد و نیز به [[تکبر|کبر]] گرفتار است.»<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.</ref> | طلحه در برخی موارد ابوبکر را به خاطر میدان دادن بیش از اندازه به عمر بن خطاب سرزنش مینمود<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۲۷۵.</ref> و از جمله کسانی بود که به [[خلیفه اول]] پس از اعلام جانشینی عمر بن خطاب به عنوان [[خلافت|خلیفه]]، اعتراض کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۳۳.</ref> [[عمر بن خطاب|عمر]] در وصف طلحه گفته است: «او مردی است در جستجوی آبرو و ستایش که مال خود را میبخشد تا به مال دیگران برسد و نیز به [[تکبر|کبر]] گرفتار است.»<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.</ref> | ||
طلحه از جمله شرکتکنندگان در برخی فتوحات از جمله [[فتح ایران]] است که به همراه [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[زبیر بن عوام]] هنگام [[خلافت]] عمر بن خطاب در این سلسله جنگها شرکت داشت.<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۸۱و۴۸۸.</ref> وی همچنین در برخی کشورگشاییها به [[عمر بن خطاب|عمر]] مشاوره میداد.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹۲.</ref> | طلحه از جمله شرکتکنندگان در برخی [[فتوحات مسلمانان|فتوحات]] از جمله [[فتح ایران]] است که به همراه [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[زبیر بن عوام]] هنگام [[خلافت]] عمر بن خطاب در این سلسله جنگها شرکت داشت.<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۸۱و۴۸۸.</ref> وی همچنین در برخی کشورگشاییها به [[عمر بن خطاب|عمر]] مشاوره میداد.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹۲.</ref> | ||
===شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم=== | ===شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم=== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
*بعد از اینکه عایشه خونخواهی عثمان را دستاویز خود کرد، طلحه نزد او رفت، چون چشم عایشه به وى افتاد، گفت: اى ابو محمّد! عثمان را کشتى و با على بیعت کردى؟! طلحه به او گفت: مادرجان! داستان من چیزى نیست، جز مانند آن شاعرى گفته است: پشیمان شدم، همچون پشیمانى آن مرد قبیله کُسَع هنگامى که چشمانش دید که دستانش چه کرده اند. <ref>مفید٬ الجمل٬ ۱۳۷۱ش٬ ص۲۳۰</ref> | *بعد از اینکه عایشه خونخواهی عثمان را دستاویز خود کرد، طلحه نزد او رفت، چون چشم عایشه به وى افتاد، گفت: اى ابو محمّد! عثمان را کشتى و با على بیعت کردى؟! طلحه به او گفت: مادرجان! داستان من چیزى نیست، جز مانند آن شاعرى گفته است: پشیمان شدم، همچون پشیمانى آن مرد قبیله کُسَع هنگامى که چشمانش دید که دستانش چه کرده اند. <ref>مفید٬ الجمل٬ ۱۳۷۱ش٬ ص۲۳۰</ref> | ||
*[[عثمان بن عفان]] در زمان محاصرهشدن خانهاش، طلحه را مسئول مخالفتها میدانست و او را تحریککننده اصلی شورش علیه [[خلافت]] معرفی میکرد<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۷۹.</ref>. | *[[عثمان بن عفان]] در زمان محاصرهشدن خانهاش، طلحه را مسئول مخالفتها میدانست و او را تحریککننده اصلی شورش علیه [[خلافت]] معرفی میکرد<ref>طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۷۹.</ref>. | ||
* یعقوبی از طلحه در کنار زبیر و [[عایشه]] به عنوان اصلیترین تحریککنندگان مردم بر قتل خلیفه سوم نام میبرد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۵.</ref> | *یعقوبی از طلحه در کنار زبیر و [[عایشه]] به عنوان اصلیترین تحریککنندگان مردم بر قتل خلیفه سوم نام میبرد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۵.</ref> | ||
* پسرش [[محمد بن طلحه بن عبیدالله|محمد]] نیز وی را در قتل عثمان شریک میدانست.<ref>ابن قتیبة، الإمامة والسیاسة، ۱۹۹۲م، ج۱، ص۸۴.</ref> | *پسرش [[محمد بن طلحه بن عبیدالله|محمد]] نیز وی را در قتل عثمان شریک میدانست.<ref>ابن قتیبة، الإمامة والسیاسة، ۱۹۹۲م، ج۱، ص۸۴.</ref> | ||
* [[مروان بن حکم]] علت کشتن طلحه را در [[جنگ جمل]] این مطلب عنوان میکرد که هیچکس بر کشتن عثمان بیشتر از طلحه سعی نمیکرد.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۸.</ref> | *[[مروان بن حکم]] علت کشتن طلحه را در [[جنگ جمل]] این مطلب عنوان میکرد که هیچکس بر کشتن عثمان بیشتر از طلحه سعی نمیکرد.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۸.</ref> | ||
{{همچنین ببینید| ماجرای قتل عثمان}} | {{همچنین ببینید| ماجرای قتل عثمان}} | ||
== بیعتشکنی و جنگ جمل == | ==بیعتشکنی و جنگ جمل== | ||
{{اصلی|جنگ جمل}} | {{اصلی|جنگ جمل}} | ||
طلحه اولین نفر بود که پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] با [[امام علی(ع)]] بیعت کرد<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۶.</ref> و چون دستش فلج بود، مردی از [[قبیله بنی اسد|بنیاسد]] بیعت وی را شوم دانست.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۶ و ۲۰۷.</ref> وی پس از اندک زمانی، این [[بیعت]] را نقض و برای تشکیل سپاهی علیه حضرت علی(ع) به همراه [[زبیر]] و [[عایشه]] عازم [[بصره]] شد و با قیام، [[جنگ جمل]] را به راهانداخت.<ref>ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸.</ref> بهدلیل بیعتشکنی او با امام علی(ع)، او را یکی از سران [[عثمانیه]] قلمداد کردهاند.<ref>ناشئ الاکبر، مسائل الامامة، ۱۹۷۱ق، ص۱۵-۱۶.</ref> | طلحه اولین نفر بود که پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] با [[امام علی(ع)]] بیعت کرد<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۶.</ref> و چون دستش فلج بود، مردی از [[قبیله بنی اسد|بنیاسد]] بیعت وی را شوم دانست.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۶ و ۲۰۷.</ref> وی پس از اندک زمانی، این [[بیعت]] را نقض و برای تشکیل سپاهی علیه حضرت علی(ع) به همراه [[زبیر]] و [[عایشه]] عازم [[بصره]] شد و با قیام، [[جنگ جمل]] را به راهانداخت.<ref>ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸.</ref> بهدلیل بیعتشکنی او با امام علی(ع)، او را یکی از سران [[عثمانیه]] قلمداد کردهاند.<ref>ناشئ الاکبر، مسائل الامامة، ۱۹۷۱ق، ص۱۵-۱۶.</ref> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
[[مروان بن حکم]] در ابتدای جنگ گفته است: «بعد از امروز دیگر طلب خون عثمان را نخواهم کرد.» وی در ابتدای جنگ یا پس از فرار سپاهیان جمل و آشکار شدن شکستشان، تیری به سمت طلحه بن عبیدالله انداخت که بر زانوی طلحه اصابت کرد و به خاطر همین تیر از پا در آمد. او را در کنار رود آبی در بصره به خاک سپردند.<ref>ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۶۸.</ref> گفتهاند وی در هنگام وفات ۶۴ یا ۶۲ سال داشت.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۲.</ref> | [[مروان بن حکم]] در ابتدای جنگ گفته است: «بعد از امروز دیگر طلب خون عثمان را نخواهم کرد.» وی در ابتدای جنگ یا پس از فرار سپاهیان جمل و آشکار شدن شکستشان، تیری به سمت طلحه بن عبیدالله انداخت که بر زانوی طلحه اصابت کرد و به خاطر همین تیر از پا در آمد. او را در کنار رود آبی در بصره به خاک سپردند.<ref>ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۶۸.</ref> گفتهاند وی در هنگام وفات ۶۴ یا ۶۲ سال داشت.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۲.</ref> | ||
==== نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر ==== | ====نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر==== | ||
سید رضی نامهای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته میشود.<ref>نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه ۵۴، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref> حضرت در این نامه بیان میکند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشتهاند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته مینویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده بودند، آنها را به عذاب الهی هشدار میدهد.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۸.</ref>{{جعبه نقل قول| عنوان = نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر (نامه ۵۴ نهجالبلاغه) | سید رضی نامهای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته میشود.<ref>نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه ۵۴، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref> حضرت در این نامه بیان میکند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشتهاند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته مینویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده بودند، آنها را به عذاب الهی هشدار میدهد.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۸.</ref>{{جعبه نقل قول| عنوان = نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر (نامه ۵۴ نهجالبلاغه) | ||
| نقلقول = اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مىدانيد- هر چند كتمان كنيد- كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد. توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نكردند. (بنابراين از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت كردهايد (بيعتشكنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر بيعت شما از روى اكراه و نارضايى بوده راه را براى من نسبت به خود گشودهايد، زيرا ظاهرا اظهار اطاعت كرديد و در دل، قصد عصيان اشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حركت منافقانه مستوجب عقوبت است). به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و كتمان عقيده نبودهايد (هيچ كس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما كه از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، كنارهگيرى از بيعت كرده بوديد كار شما آسانتر بود تا اينكه نخست بيعت كنيد و بعد (به بهانهاى) سر باز زنيد. شما چنين پنداشتهايد (و به دروغ تبليغ كردهايد) كه من قاتل عثمانم. بياييد ميان من و شما كسانى حكم كنند كه اكنون در مدينهاند؛ نه به طرفدارى من برخاستهاند نه به طرفدارى شما، سپس هركس به اندازه جرمى كه در اين حادثه داشته محكوم و ملزم شود. | | نقلقول = اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مىدانيد- هر چند كتمان كنيد- كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد. توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نكردند. (بنابراين از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت كردهايد (بيعتشكنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر بيعت شما از روى اكراه و نارضايى بوده راه را براى من نسبت به خود گشودهايد، زيرا ظاهرا اظهار اطاعت كرديد و در دل، قصد عصيان اشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حركت منافقانه مستوجب عقوبت است). به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و كتمان عقيده نبودهايد (هيچ كس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما كه از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، كنارهگيرى از بيعت كرده بوديد كار شما آسانتر بود تا اينكه نخست بيعت كنيد و بعد (به بهانهاى) سر باز زنيد. شما چنين پنداشتهايد (و به دروغ تبليغ كردهايد) كه من قاتل عثمانم. بياييد ميان من و شما كسانى حكم كنند كه اكنون در مدينهاند؛ نه به طرفدارى من برخاستهاند نه به طرفدارى شما، سپس هركس به اندازه جرمى كه در اين حادثه داشته محكوم و ملزم شود. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
طلحه نزد [[اهل سنت]] از جایگاه والایی برخوردار است و وی را یکی از [[عشره مبشره]]، یعنی ده نفری که توسط [[پیامبر(ص)]] بشارت به بهشت داده شدند، میدانند. وی دارای صفاتی از جمله طلحه الخیر و طلحه فیاض است و یکی از بیست صحابه دارای [[فتوا]] دانسته شده است. وی از جمله راویان بزرگ از پیامبر(ص) است که کسانی مانند پسرانش: یحیی و موسی، قیس بن ابوحازم، ابوسلمه بن عبدالرحمن و مالک بن ابوعامر از وی [[حدیث|روایت]] میکردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۴۳۰.</ref> همچنین طلحه را در کنار [[حمزه بن عبدالمطلب]]، [[جعفر بن ابیطالب]]، [[علی(ع)]]، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]]، [[ابوعبیده جراح]]، [[عثمان بن عفان]]، [[عثمان بن مظعون]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص]] و [[زبیر بن عوام]]، از دوازده حواری پیامبر(ص) به شمار میآورند.<ref>بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۳؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶.</ref> | طلحه نزد [[اهل سنت]] از جایگاه والایی برخوردار است و وی را یکی از [[عشره مبشره]]، یعنی ده نفری که توسط [[پیامبر(ص)]] بشارت به بهشت داده شدند، میدانند. وی دارای صفاتی از جمله طلحه الخیر و طلحه فیاض است و یکی از بیست صحابه دارای [[فتوا]] دانسته شده است. وی از جمله راویان بزرگ از پیامبر(ص) است که کسانی مانند پسرانش: یحیی و موسی، قیس بن ابوحازم، ابوسلمه بن عبدالرحمن و مالک بن ابوعامر از وی [[حدیث|روایت]] میکردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۴۳۰.</ref> همچنین طلحه را در کنار [[حمزه بن عبدالمطلب]]، [[جعفر بن ابیطالب]]، [[علی(ع)]]، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]]، [[ابوعبیده جراح]]، [[عثمان بن عفان]]، [[عثمان بن مظعون]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص]] و [[زبیر بن عوام]]، از دوازده حواری پیامبر(ص) به شمار میآورند.<ref>بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۳؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶.</ref> | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||