پرش به محتوا

آقا محمدخان قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
==لشکرکشی دوم به قفقاز==
==لشکرکشی دوم به قفقاز==


روسها از پیش در فکر تسخیر [[قفقاز]] بودند و از این‎رو با حاکمان محلی پیوندها و پیمان‌های نهان و آشکار بسته، در برخی نقاط قوای نظامی مجهز مستقر کرده بودند. در نخستین حمله آقامحمدخان به [[تفلیس]] و قفقاز، حدود ۰۰۰‘۶ سرباز به فرماندهی سرهنگ گوداویچ در [[داغستان]] آماده بودند که هراکلیوس متواری از او کمک خواست. این فرمانده در برابر قدرت‎نمایی آقامحمدخان از دربار کاترین دوج اجازه خواست که به [[هراکلیوس]] یاری رساند. کاترین بر پایه پیمان خود با فرمانروای [[گرجستان]] اجازه داد. نیز سرداری ۲۲ ساله به نام زوبوف را با ۰۰۰‘۳۵ سپاهی روانه منطقه کرد. هر دو سپاه به دنبال پیروزی هایی در ناحیه رود ترک به هم پیوستند و حاکمان محلی را رام کردند و [[دربند]]، [[باکو]]، بخشی از [[تالش]] و شَماخی و گنجه تسخیر شد. دسته‎ای از سپاه روس پس از عبور از جلگه شیروان وارد دشت مغان گشت و از رود ارس گذشت و آذربایجان را زیر فشار گذاشت. سپاه دیگر پس از اشغال لنکران از راه دریا، [[بندر انزلی]] و [[رشت]] و بخشی از [[گیلان]] را به زیر سیطره خود درآورد.
روس‌ها از پیش در فکر تسخیر [[قفقاز]] بودند و از این‎رو با حاکمان محلی پیوندها و پیمان‌های نهان و آشکار بسته، در برخی نقاط قوای نظامی مجهز مستقر کرده بودند. در نخستین حمله آقامحمدخان به [[تفلیس]] و قفقاز، حدود ۰۰۰‘۶ سرباز به فرماندهی سرهنگ گوداویچ در [[داغستان]] آماده بودند که هراکلیوس متواری از او کمک خواست. این فرمانده در برابر قدرت‎نمایی آقامحمدخان از دربار کاترین دوج اجازه خواست که به [[هراکلیوس]] یاری رساند. کاترین بر پایه پیمان خود با فرمانروای [[گرجستان]] اجازه داد. نیز سرداری ۲۲ ساله به نام زوبوف را با ۰۰۰‘۳۵ سپاهی روانه منطقه کرد. هر دو سپاه به دنبال پیروزی هایی در ناحیه رود ترک به هم پیوستند و حاکمان محلی را رام کردند و [[دربند]]، [[باکو]]، بخشی از [[تالش]] و شَماخی و گنجه تسخیر شد. دسته‎ای از سپاه روس پس از عبور از جلگه شیروان وارد دشت مغان گشت و از رود ارس گذشت و [[آذربایجان]] را تحت فشار گذاشت. سپاه دیگر پس از اشغال لنکران از راه دریا، [[بندر انزلی]] و [[رشت]] و بخشی از [[گیلان]] را به زیر سیطره خود درآورد.
 


===آقامحمدخان در راه آذربایجان===
===آقامحمدخان در راه آذربایجان===
 
در این وضع بسیار پیچیده، آقامحمدخان پس از احضار [[فتحعلی شاه قاجار|باباخان]] به [[تهران]] و دادن زمام امور شهر به میرزاشفیع مازندرانی و ابقای محمدخان قاجار دولو در مقام بیگلربیگی تهران و دادن مسئولیت حفاظت شهر به او، خود در اواسط ذیقعده ۱۲۱۱ق/مه ۱۷۹۷م با لشکری مجهز عازم آذربایجان گشت. در این هنگام خبر درگذشت کاترین و جانشینی پسرش پل و فرمان عقب‎نشینی ارتش روس از سوی او رسید <ref>ملکم، ج۲، ص۳۴۷؛ سایکس، ج۲، ص۴۶۰</ref>. وی پس از عبور ارس، در ۱۷ ذیحجه ۱۲۱۱ق/۱۳ ژوئن ۱۷۹۷م قلعه شوشا را گشود و بر آن شد که نواحی اشغالی را تصرف کند.
در این وضع بسیار پیچیده، آقامحمدخان پس از احضار باباخان به تهران و دادن زمام امور شهر به میرزاشفیع مازندرانی و ابقای محمدخان قاجار دولو در مقام بیگلربیگی تهران و دادن مسئولیت حفاظت شهر به او، خود در اواسط ذیقعده ۱۲۱۱ق/مه ۱۷۹۷م با لشکری مجهز عازم آذربایجان گشت. در این هنگام خبر درگذشت کاترین و جانشینی پسرش پل و فرمان عقب‎نشینی ارتش روس از سوی او رسید <ref>ملکم، ج۲، ص۳۴۷؛ سایکس، ج۲، ص۴۶۰</ref>. وی پس از عبور ارس، در ۱۷ ذیحجه ۱۲۱۱ق/۱۳ ژوئن ۱۷۹۷م قلعه شوشا را گشود و بر آن شد که نواحی اشغالی را تصرف کند.


===کشته شدن===
===کشته شدن===
آقامحمدخان ۳ روز پس از ورود به شوشا از خطای کوچک ۳ تن از فراشان خلوت خود به نام‌های صادق گرجی، خداداد اصفهانی و عباس مازندرانی و سستی آنان در انجام کارها خشمگین شد و دستور کشتنشان را داد. [[صادق‎خان شقاقی]] که یکی از سرداران سپاه بود، و شاید به قول پاره‎ای از مورخان در جریان توطئه بود، خواهش کرد که چون شب جمعه است، اجرای فرمان را به شنبه واپس افکنند پس خان قاجار فریب خورد و اجازه داد آن ۳ تن همچنان به کار مشغول باشند، اما آنان از بیم جان، شبانه به خوابگاهش تاختند و با کارد و دشنه او را از پا درآوردند. درباره روز، ماه و سال قتل وی اختلاف کرده‎اند، ولی بنابر دلایل و قراین موجود تاریخ شنبه ۲۱ ذیحجه ۱۲۱۱ (۱۸ژوئن ۱۷۹۷م) صحیح به نظر می‎رسد. <ref>اعتمادالسلطنه، منتظم، ج۳، ص۶۳؛ بامداد، ج۱، ص۲۵۴.</ref>


آقامحمدخان ۳ روز پس از ورود به شوشا از خطای کوچک ۳ تن از فراشان خلوت خود به نامهای صادق گرجی، خداداد اصفهانی و عباس مازندرانی و سستی آنان در انجام کارها خشمگین شد و دستور کشتنشان را داد. [[صادق‎خان شقاقی]] که یکی از سرداران سپاه بود، و شاید به قول پاره‎ای از مورخان در جریان توطئه بود، خواهش کرد که چون شب جمعه است، اجرای فرمان را به شنبه واپس افکنند پس خان قاجار فریب خورد و اجازه داد آن ۳ تن همچنان به کار مشغول باشند، اما آنان از بیم جان، شبانه به خوابگاهش تاختند و با کارد و دشنه او را از پا درآوردند. درباره روز، ماه و سال قتل وی اختلاف کرده‎اند، ولی بنابر دلایل و قراین موجود تاریخ شنبه ۲۱ ذیحجه ۱۲۱۱ (۱۸ژوئن ۱۷۹۷م) صحیح به نظر می‎رسد. <ref>اعتمادالسلطنه، منتظم، ج۳، ص۶۳؛ بامداد، ج۱، ص۲۵۴.</ref>
قاتلان، جواهراتی را که خان همواره همراه خود داشت، برداشتند و به صادق‎خان شقاقی دادند. نعش آقامحمدخان ابتدا در شوشا به خاک سپرده شد ولی پس از استقرار [[فتحعلی‎ شاه]] بر تخت سلطنت، به تهران منتقل گردید. نعش چندی در [[حرم حضرت عبدالعظیم]] به امانت سپرده شد و سپس در ۲۶ جمادی‎الاول ۱۲۱۲ق/۱۶ دسامبر ۱۷۹۷م طی تشریفاتی خاص به [[نجف]] اشرف حمل گشت و پشت سر [[ضریح]] مطهر [[حضرت علی(ع)]] دفن گردید.
 
قاتلان، جواهراتی را که خان همواره همراه خود داشت، برداشتند و به صادق‎خان شقاقی دادند. نعش آقامحمدخان ابتدا در شوشا به خاک سپرده شد ولی پس از استقرار [[فتحعلی‎ شاه]] بر تخت سلطنت، به تهران منتقل گردید. نعش چندی در [[حضرت عبدالعظیم]] به امانت سپرده شد و سپس در ۲۶ جمادی‎الاول ۱۲۱۲ق/۱۶ دسامبر ۱۷۹۷م طی تشریفاتی خاص به [[نجف]] اشرف حمل گشت و پشت سر [[ضریح]] مطهر [[حضرت علی(ع)]] دفن گردید.


==شخصیت و ویژگی ها==
==شخصیت و ویژگی ها==
کاربر ناشناس