پرش به محتوا

ملا هادی سبزواری: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:


نمونه‌ای از ابیات ساقی نامه مشهور سبزواری این است:
نمونه‌ای از ابیات ساقی نامه مشهور سبزواری این است:
{{شعر}}{{ب|دگر بارم افتاده شوری به سر|
{{شعر جدید
 
| قالب = ساقی نامه
به جانم شده آتشی شعله ور}}
| شاعر = سبزواری
 
|دگر بارم افتاده شوری به سر\\به جانم شده آتشی شعله ور
{{ب|که دستار [[تقوا|تقوی]] ز سرافکنم|
که دستار [[تقوا|تقوی]] ز سرافکنم\\ز پاکُندهٔ نام را بشکنم
 
ملولم از این خرقه و طیلسان\\که بت‌ها است در آستینم نهان
ز پاکُندهٔ نام را بشکنم}}
تو بنمای آن چهرهٔ آتشین\\که آتش فتد در بت و آستین
 
چه آتش که از خود ستاند مرا\\نه از غیر تنها رهاند مرا
{{ب|ملولم از این خرقه و طیلسان|
ز وحدت دلا تا کی اندر شکی\\یکی گو یکی دان یکی بین یکی...
 
بکوشید کاندر دم [[احتضار]]\\همین بر زبانم بود نام یار
که بت‌ها است در آستینم نهان}}
نه شمعم جز آن مه به بالین نهید\\نه حرفم جز از عشق تلقین دهید
 
زمرد و زن اندر [[شب اول قبر |شب وحشتم]]\\نیاید کسی بر سر تربتم
{{ب|تو بنمای آن چهرهٔ آتشین|
بجز مطرب آید زند چنگ را\\مُغنّی کشد سرخوش آهنگرا
 
به  خونم نگارید لوح مزار\\که هست این شهید ره عشق یار
که آتش فتد در بت و آستین}}
چهل تن ز رندان پیمانه‌زن\\شهادت کنند این چنین بر [[کفن]]
 
که این را به خاک درش نسبت است\\ز دُردی کشان می وحدتست
{{ب|چه آتش که از خود ستاند مرا|
که می‌ساختی شیخِ سجاده‌کش\\به یک دَم‌زدن عاشق باده کش...
 
الهی به خاصان درگاه تو\\به سرها که شد خاک در راه تو
نه از غیر تنها رهاند مرا}}
به افتادگان سر کوی تو\\به حسرت کشان بلا جوی تو
 
به درد دل دردمندان تو\\به سوز دل مستمندان تو
{{ب|ز وحدت دلا تا کی اندر شکی|
به حق سبوکش به می‌خوارگان\\که هستند از خویش آوارگان
 
به پیر مُغان و می و میکده\\به رندان مست صبوحی زده
یکی گو یکی دان یکی بین یکی...}}
که فرمان دهی چون قضا را که هان\\ز «اسرار» نقد روانش ستان
{{ب|بکوشید کاندر دم [[احتضار]]|
نخستین ز آلایشش پاک کن\\پس آنگاه منزلگهش خاک کن<ref>https://motaghin.com/fa_booksPage_781.aspx?gid=761</ref>
 
}}
همین بر زبانم بود نام یار}}
 
{{ب|نه شمعم جز آن مه به بالین نهید|
 
نه حرفم جز از عشق تلقین دهید}}
 
{{ب|زمرد و زن اندر [[شب اول قبر |شب وحشتم]] |
 
نیاید کسی بر سر تربتم}}
 
{{ب|بجز مطرب آید زند چنگ را|
 
مُغنّی کشد سرخوش آهنگرا}}
 
{{ب|به  خونم نگارید لوح مزار|
 
که هست این شهید ره عشق یار}}
 
{{ب|چهل تن ز رندان پیمانه‌زن|
 
شهادت کنند این چنین بر [[کفن]]}}
 
{{ب|که این را به خاک درش نسبت است|
 
ز دُردی کشان می وحدتست}}
 
{{ب|که می‌ساختی شیخِ سجاده‌کش|
 
به یک دَم‌زدن عاشق باده کش...}}
{{ب|الهی به خاصان درگاه تو|
 
به سرها که شد خاک در راه تو}}
 
{{ب|به افتادگان سر کوی تو|
 
به حسرت کشان بلا جوی تو}}
 
{{ب|به درد دل دردمندان تو|
 
به سوز دل مستمندان تو}}
 
{{ب|به حق سبوکش به می‌خوارگان|
 
که هستند از خویش آوارگان}}
 
{{ب|به پیر مُغان و می و میکده|
 
به رندان مست صبوحی زده}}
 
{{ب|که فرمان دهی چون قضا را که هان|
 
ز «اسرار» نقد روانش ستان}}
 
{{ب|نخستین ز آلایشش پاک کن|
 
پس آنگاه منزلگهش خاک کن}} <ref>https://motaghin.com/fa_booksPage_781.aspx?gid=761</ref>{{پایان شعر}}


==همایش ها==
==همایش ها==