۵٬۳۴۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در روزگار صاحب بن عباد، علما و ادبا و دانشمندان از هر طبقه و صنفی به طرف [[ری]] که بزرگترین شهرهای مرکزی و غربی ایران و پایتخت سیاسی و علمی و مذهبی در آن روزگار بوده است وارد میشدند.<ref>شیخ صدوق، کتاب المواعظ، [بیتا]، مقدمه، ص۱۰. </ref> | در روزگار صاحب بن عباد، علما و ادبا و دانشمندان از هر طبقه و صنفی به طرف [[ری]] که بزرگترین شهرهای مرکزی و غربی ایران و پایتخت سیاسی و علمی و مذهبی در آن روزگار بوده است وارد میشدند.<ref>شیخ صدوق، کتاب المواعظ، [بیتا]، مقدمه، ص۱۰. </ref> | ||
===رابطه با علمای شیعه=== | |||
سلاطین [[آل بویه]] و وزرایش مروج مذهب [[تشیع]] بوده و از علمای شیعه حمایت و سرپرستی میکردند.<ref>شیخ صدوق، کتاب المواعظ، [بیتا]، مقدمه، ص۱۰.</ref> از جمله شیخ صدوق به درخواست [[رکن الدوله]] از [[قم]] به [[ری]] مسافرت میکند<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۲۰. </ref> و کتاب [[عیون اخبار الرضا]] را برای قدردانی از دو قصیده صاحب بن عباد در مدح [[امام رضا(ع)]] به صاحب تقدیم میکند و در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره میکند.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۹ ۲۳. </ref> [[شیخ صدوق]] در مجالس علمی [[رکن الدوله]] و صاحب بن عباد حضور داشته و بحث و مناظره میکرده است.<ref>شیخ صدوق (۳۸۱ق)، الخصال، ترجمه: مرتضی مدرس گیلانی، ۱۳۶۲ش، ج۱، مقدمه، ص۶. </ref> برخی از این مناظرات را [[قاضی نورالله شوشتری]] در کتاب «مجالس المؤمنین» نقل کرده است.<ref>شیخ صدوق (۳۸۱ق)، الخصال، ترجمه: مرتضی مدرس گیلانی، ۱۳۶۲ش، ج۱، مقدمه، ص۶. </ref> برادر [[شیخ صدوق]] (حسین بن علی) نیز کتاب «نفی التشبیه» را به صاحب بن عبّاد تقدیم کرده و صاحب نیز همواره به او احترام میگذاشته و جای او را بالای مجلس قرار میداده است.<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه: غفاری، ۱۳۶۷ش، مقدمه، ج۱، ص۱۹. </ref> | |||
===تأثیر در شعر فارسی=== | |||
نمونهای از سرودههای صاحب بن عباد اشعاری است که در باره ولایت [[امام علی علیهالسلام|امیرالمؤمنین]] و فضلیت آن حضرت سروده است: | صاحب را از بلغای معروف زبان عربی و رقیب همعصر خودش [[شمس المعالی قابوس]] برشمردهاند.<ref>یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۹.</ref> و نیز او را جزو شاعران ذو اللسانین میدانند که به دو زبان عربی و فارسی شعر میسرایند.<ref>یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۴.</ref> در دربار [[آلبویه]] ادبیات عرب حضور پر رنگ داشته است و شاهان [[آل بویه]] بیشتر به شعر عربی توجه میکردهاند اما به همت صاحب بن عباد در آن دوره شاعران فارسی هم ظهور کردهاند: مانند منصور بن علی رازی (متخلص به منطقی)، بندار و محمد بن علی سرخسی (متخلص به خسروی).<ref>یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۹؛ براون، تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۳۴.</ref> زمانی که صاحب، وزارت [[مؤید الدوله دیلمی|مؤید الدوله]] را بر عهده داشته و در [[اصفهان]] بوده است به بسط و گسترش ادبیات و شعر همت میگمارد.<ref>لغتنامه دهخدا، «صاحب بن عباد».</ref> بهرسم آن روزگار، [[ابومنصور ثعالبی نیشابوری]] کتاب «لطائف المعارف» را به اسماعیل بن عباد هدیه داده است.<ref> براون، تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۱۴۵.</ref> در مقابل این نظر، مصحح کتاب «روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات»، معتقد است صاحب بن عباد از مروجان متعصب زبان عربی در ایران و از مخالفان زبان پارسی و از دشمنان سرسخت عناصر ملی بوده است.<ref>زمچی، روضات الجنات، ۱۳۳۸ش، ج۱، ص۵۳۴.</ref> [[سید محسن امین]] مینویسد که هرچند اصالت صاحب فارسی است اما دین و ادبش عربی است و تمایلش به اسلام و آگاهیاش از علوم دینی و بلاغتش در ادبیات عربی، بر تعصب بر اصالتش غلبه داشته است و البته عرب را دوست میداشته و از شعوبیت بیزار بوده و این موضوع در اشعارش منعکس شده است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۳۳۷.</ref> | ||
نمونهای از سرودههای صاحب بن عباد اشعاری است که در باره ولایت [[امام علی علیهالسلام|امیرالمؤمنین]] و فضلیت آن حضرت سروده است: | |||
{{شعر جدید | |||
| شاعر = صاحب بن عباد | |||
|وَ قَالُوا: عَلِیٌّ عَلاَ، قُلْتُ: لاَ\\فَإنَّ الْعُلَی بِعَلیٍّ عَلاَ | |||
وَ لَکِنْ أقُولُ کَقَوْلِ النَّبِیِّ\\وَ قَدْ جَمَعَ الْخَلْقَ کُلَّ الْمَلاَ | |||
ألاَ إنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلیً لَه\\یُوَالِی عَلِیّاً وَ إلاّ فَلاَ}} | |||
«و گفتند: [[امام علی علیهالسلام|على]] داراى مقام رفیع و مرتبه بلندى است. من گفتم: چنین نیست، بلکه بلندى و رفعت و شرف بواسطه على، حائز رفعت و بلندى شده، و محلّ و مقام رفیع خود را یافته است. | «و گفتند: [[امام علی علیهالسلام|على]] داراى مقام رفیع و مرتبه بلندى است. من گفتم: چنین نیست، بلکه بلندى و رفعت و شرف بواسطه على، حائز رفعت و بلندى شده، و محلّ و مقام رفیع خود را یافته است. | ||
(دیگران هر چه می خواهند درباره علی بگویند) اما من همان سخنى را میگویم که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا]] وقتى که در [[غدیر خم]] تمام خلائق را به دور هم جمع کرده و گرد آورده بود، درباره على گفت:اى معشر مردم آگاه باشید و بدانید: که هر کس من ولىّ و صاحب اختیار او هستم، او باید على را ولىّ و صاحب اختیار خود بگیرد، و گرنه مرا ولىّ و صاحب اختیار خود نگرفته، و به [[نبوت|نبوّت]] من و به قرآنى که ولایت خدا را به من داده است، نگرویده است». <ref>طهرانی، امام شناسی، ج۶، ص۱۱.</ref> | (دیگران هر چه می خواهند درباره علی بگویند) اما من همان سخنى را میگویم که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا]] وقتى که در [[غدیر خم]] تمام خلائق را به دور هم جمع کرده و گرد آورده بود، درباره على گفت:اى معشر مردم آگاه باشید و بدانید: که هر کس من ولىّ و صاحب اختیار او هستم، او باید على را ولىّ و صاحب اختیار خود بگیرد، و گرنه مرا ولىّ و صاحب اختیار خود نگرفته، و به [[نبوت|نبوّت]] من و به قرآنى که ولایت خدا را به من داده است، نگرویده است». <ref>طهرانی، امام شناسی، ج۶، ص۱۱.</ref> |