پرش به محتوا

منافق: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:


[[اصحاب عقبه|اصحاب عَقَبه]] نیز در زمره منافقان شمرده شده‌اند. آن‌ها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از [[غزوه تبوک]] نقشه [[ترور]] پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.</ref> مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.</ref> بر اساس روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از [[قریش]] بوده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.</ref> [[شیخ صدوق]] بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از [[بنی‌امیه]] و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.</ref> سیوطی از علمای [[اهل سنت]] نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]]، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.<ref>سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.</ref>
[[اصحاب عقبه|اصحاب عَقَبه]] نیز در زمره منافقان شمرده شده‌اند. آن‌ها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از [[غزوه تبوک]] نقشه [[ترور]] پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.</ref> مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.</ref> بر اساس روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از [[قریش]] بوده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.</ref> [[شیخ صدوق]] بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از [[بنی‌امیه]] و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.</ref> سیوطی از علمای [[اهل سنت]] نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]]، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.<ref>سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.</ref>
=== برخورد پیامبر با منافقان===
===برخورد پیامبر با منافقان===
به گفته محققان، از مجموع یافته‌های تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت می‌شود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار می‌کرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی می‌کرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح می‌کردند، از چنین کارهایی نهی می‌کرد.{{مدرک}}
به گفته محققان، از مجموع یافته‌های تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت می‌شود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار می‌کرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی می‌کرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح می‌کردند، از چنین کارهایی نهی می‌کرد.{{مدرک}}
با این همه گفته‌اند عفو و مدارای پیامبر موجب بی‌توجهی او به جامعه اسلامی نمی‌شد. پیامبر حرکت‌های منافقان را زیر نظر داشت، برنامه‌های آنان را خنثی می‌کرد و هنگام شایعه‌سازی‌هایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن‌ها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref>
با این همه گفته‌اند عفو و مدارای پیامبر موجب بی‌توجهی او به جامعه اسلامی نمی‌شد. پیامبر حرکت‌های منافقان را زیر نظر داشت، برنامه‌های آنان را خنثی می‌کرد و هنگام شایعه‌سازی‌هایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن‌ها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref>
خط ۳۸: خط ۳۸:
قرآن می‌گوید: همیشه خطر ستون پنجم، جامعه مسلمانان را تهدید می‌کند، کسانی که می‌گویند: امَنّا بِاللهِ وَ بِالْیوْمِ الْاخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ‏ ما [[ایمان]] به [[خدا|خداوند]] و به [[قیامت|روز قیامت]] آورده‌ایم، ولی دروغ می‌گویند.| منبع =https://lms.motahari.ir/book-page/19/آشنایی%20با%20قرآن،%20ج%202?page=84 | تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
قرآن می‌گوید: همیشه خطر ستون پنجم، جامعه مسلمانان را تهدید می‌کند، کسانی که می‌گویند: امَنّا بِاللهِ وَ بِالْیوْمِ الْاخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ‏ ما [[ایمان]] به [[خدا|خداوند]] و به [[قیامت|روز قیامت]] آورده‌ایم، ولی دروغ می‌گویند.| منبع =https://lms.motahari.ir/book-page/19/آشنایی%20با%20قرآن،%20ج%202?page=84 | تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


===تحلیل دروغگویی منافق ===
===تحلیل دروغگویی منافق===
قرآن سخن منافقان را نقل می‌کند که شهادت به رسالت پیامبر می‌دادند ولی آن‌ها را دروغ‌گو می‌خواند (وَاللهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ)<ref>سوره منافقون آیه ۱</ref> یعنی پیامبر قطعاً فرستاده خداست ولی منافقی که به رسالت او گواهی می‌دهد چون اعتقادی به آن چه خودش می‌گوید ندارد دروغگوست. بر این اساس منافق گرفتار کذب مُخبِری است. یعنی هر چند سخنی درست می‌گوید و صدق خبری دارد ولی خودش به آن اعتقادی ندارد. در واقع تکذیب منافقان به جهت خبردادن آنها به چیزی است که بدان اعتقادی ندارند نه این که خبر آنها درباره رسالت پیامبر دروغ باشد.<ref>الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۱۵. و ج۱۹، ص۲۷۹. </ref> به باور نویسنده [[تفسیر نور]] در واقع نفاق یک دروغ عملی است که کتمان کفر و اظهار(دروغین) ایمان است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۱۰، ص۴۹.</ref>
قرآن، سخن منافقان را نقل می‌کند که شهادت به رسالت پیامبر می‌دادند ولی آن‌ها را دروغ‌گو می‌خواند<ref>سوره منافقون، آیه ۱.</ref> بر این اساس منافق گرفتار کذب مُخبِری است. یعنی هر چند سخنی درست می‌گوید ولی خودش به آن اعتقادی ندارد.<ref>الطباطبائی، المیزان، ج۹، ص۳۱۵. و ج۱۹، ص۲۷۹. </ref>


===تمثیل حال روحی منافق===
===تمثیل حال روحی منافق===
بر اساس آیات ۱۷ تا ۱۹ [[سوره بقره]] منافق همانند کسی است که در ظلمتی کور قرار گرفته است، و راه را تشخیص نمی‌دهد. برای دیدن اطراف دنبال روشنی میگردد، آتشی روشن می‌کند، اما خدا به وسیله‌ای چون باد یا باران آتشش را خاموش کند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار می‌شود. در واقع چون منافق به ظاهر دم از ایمان میزند، از بعضی فوائد دین برخوردار می‌شود، مثلا از مؤمنین ارث می‌برد، با آنان ازدواج می‌کند، و...، اما چون مرگ که هنگام برخورداری از آثار ایمان است، فرا می‌رسد، خداوند نور خود را از او می‌گیرد، و آنچه را به عنوان دین انجام داده باطل می‌کند و در میان دو ظلمت قرار می‌گیرد، یکی ظلمت اصلی‌اش و دیگری ظلمتی که اعمالش به بار آورده است.  
بر اساس آیات ۱۷ تا ۱۹ [[سوره بقره]] منافق همانند کسی است که در ظلمتی کور قرار گرفته است، و راه را تشخیص نمی‌دهد. برای دیدن اطراف دنبال روشنی می‌گردد، آتشی روشن می‌کند، اما خدا به وسیله‌ای چون باد یا باران آتشش را خاموش کند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار می‌شود. در واقع چون منافق به ظاهر دم از ایمان میزند، از بعضی فوائد دین برخوردار می‌شود، مثلا از مؤمنین ارث می‌برد، با آنان ازدواج می‌کند، و...، اما چون مرگ که هنگام برخورداری از آثار ایمان است، فرا می‌رسد، خداوند نور را از او می‌گیرد، و آنچه را به عنوان دین انجام داده باطل می‌کند و در میان دو ظلمت قرار می‌گیرد، یکی ظلمت اصلی‌اش و دیگری ظلمتی که اعمالش به بار آورده است.  


در تمثیل دیگر منافق به کسی می‌ماند، که دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هول‌انگیز از هر سو او را دچار وحشت کرده، قرارگاهی نمی‌یابد. در آن ظلمت پیش پایش را نمی‌بیند و چیزی را تشخیص نمی‌دهد، شدت رگبار او را وادار به فرار می‌کند، ولی تاریکی نمی‌گذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده می‌کند، اما همین که یک قدم برداشت برق خاموش گشته، دوباره در تاریکی فرو می‌رود.
در [[تمثیلات قرآنی|تمثیل]] دیگر منافق به کسی می‌ماند، که دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هول‌انگیز از هر سو او را دچار وحشت کرده، قرارگاهی نمی‌یابد. در آن ظلمت پیش پایش را نمی‌بیند و چیزی را تشخیص نمی‌دهد، شدت رگبار او را وادار به فرار می‌کند، ولی تاریکی نمی‌گذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده می‌کند، اما همین که یک قدم برداشت برق خاموش گشته، دوباره در تاریکی فرو می‌رود.


این تمثیل‌ها نشان می‌دهد که منافق ایمان را دوست ندارد، اما از روی ناچاری بدان تظاهر می‌کند، ولی چون دلش با زبانش یکسان نیست، راه زندگی‌ را نمی‌یابد. چنین کسی همواره دچار خطا و لغزش می‌شود، یک قدم با مسلمانان همراهی می‌کند اما دوباره می‌ایستد.<ref>طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۹.</ref>
این تمثیل‌ها نشان می‌دهد که منافق ایمان را دوست ندارد، اما از روی ناچاری بدان تظاهر می‌کند، ولی چون دلش با زبانش یکسان نیست، راه زندگی‌ را نمی‌یابد. چنین کسی همواره دچار خطا و لغزش می‌شود، یک قدم با مسلمانان همراهی می‌کند اما دوباره می‌ایستد.<ref>طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۹.</ref>


===جایگاه منافقان در جهنم===
===جایگاه منافقان در جهنم===
طبق آیه ۱۴۵ [[سوره نساء]]، منافقان در پایین‌ترین نقطه و در قعرِ [[جهنم]] (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخ‌اند). این آیه سرانجام منافقان را بیان ‌کرده است.<ref>مکارم، الامثل، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.</ref> به گفته [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن، نفاق از [[کفر]] شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.<ref>مکارم، الامثل، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.</ref>
طبق [[آیه ۱۴۵ سوره نساء]]، منافقان در پایین‌ترین نقطه و در قعرِ [[جهنم]] (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخ‌اند). این آیه سرانجام منافقان را بیان ‌کرده است.<ref>مکارم، الامثل، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.</ref> به گفته [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن، نفاق از [[کفر]] شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.<ref>مکارم، الامثل، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.</ref>


==تک‌نگاری==
==تک‌نگاری==
افزون بر مباحثی که در کتاب‌های فقهی و تفسیری درباره منافق مطرح شده است، نوشته‌های مستقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی پیشینه‌ای دراز دارند؛ همچون ‌«صفة النفاق و ذم المنافقین»، نوشته جعفر بن محمد الفریانی (۲۰۷-۳۰۱ق) و «صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله»، اثر ابونُعَیم اصفهانی (۳۳۴-۴۳۰ق) و «صفات‌المنافقین»، از ابن‌قَیم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق).
افزون بر مباحثی که در کتاب‌های فقهی و تفسیری درباره منافق مطرح شده است، نوشته‌های مستقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی پیشینه‌ای دراز دارند؛ همچون ‌«صفة النفاق و ذم المنافقین»، نوشته جعفر بن محمد الفریانی (۲۰۷-۳۰۱ق) و «صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله»، اثر ابونُعَیم اصفهانی (۳۳۴-۴۳۰ق) و «صفات‌المنافقین»، از ابن‌قَیم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق). برخی دیگر از کتاب‌ها در این زمینه عبارت‌اند از:
برخی دیگر از کتاب‌ها در این زمینه عبارت‌اند از:
*المنافقون فی القرآن، از سید حسین صدر
* المنافقون فی القرآن، از سید حسین صدر
*النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم، به قلم [[جعفر سبحانی]]
* النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم، به قلم [[جعفر سبحانی]]
*ظاهرة النفاق و خبائث المنافقین فی التاریخ، تألیف عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی
* ظاهرة النفاق و خبائث المنافقین فی التاریخ، تألیف عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی
*المواجهة بین النبی(ص) و بین المنافقین، نوشته عبدالکریم نیری
* المواجهة بین النبی(ص) و بین المنافقین، نوشته عبدالکریم نیری
*صور المنافقین فی القرآن الکریم، تالیف بخاری سباعی
* صور المنافقین فی القرآن الکریم، تالیف بخاری سباعی
*نفاق و منافق از دیدگاه [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
* نفاق و منافق از دیدگاه [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
*چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر‌ارزش نمونه. نوشته ج.فرازمند.
* چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر‌ارزش نمونه. نوشته ج.فرازمند.


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}