پرش به محتوا

جعفر بن علی بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
بنابر نقل مورخان، عصر [[روز عاشورا]]، [[حضرت عباس]] برادران خود (عبدالله، جعفر و عثمان) را ترغیب کرد تا قبل از او به میدان بروند و گفت: به پیش بروید تا من، [[اخلاص]] و خیرخواهی شما در راه [[خدا]] و رسولش را ببینم، چراکه شما فرزند ندارید.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹</ref> پس جعفر به میدان رفت در حالی که چنین رجز می‌خواند:
بنابر نقل مورخان، عصر [[روز عاشورا]]، [[حضرت عباس]] برادران خود (عبدالله، جعفر و عثمان) را ترغیب کرد تا قبل از او به میدان بروند و گفت: به پیش بروید تا من، [[اخلاص]] و خیرخواهی شما در راه [[خدا]] و رسولش را ببینم، چراکه شما فرزند ندارید.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹</ref> پس جعفر به میدان رفت در حالی که چنین رجز می‌خواند:


{{شعر}}{{ب|إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی|ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏}}{{ب|ذَاكَ الْوَصِی ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی|حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ}}
{{شعر جدید
{{م|أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏}}{{پایان شعر}}
|إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی\\ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏
 
ذَاكَ الْوَصِی ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی\\حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ
<small>{{وسط چین}}منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی نیکوکار و بخشنده.{{سخ}}آن علی که وصی پیامبر و فردی بلند مرتبه و ولیّ است. افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام {{یاد| برادر یا برادارانی برای ام‌البنین که به عنوان دایی جعفر محسوب بشوند گزارش نشده است مگر این که منظور جعفر از دایی در این رجز  شخص امام حسین(ع) باشد و جعفر حضرت فاطمه (س) را مادر خودش قلمداد کرده باشد. }}مرا بس است.{{سخ}}من از حسین صاحب کرم و بزرگواری حمایت می‌کنم.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۰۷.</ref>{{پایان}}</small>
\\أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏
|ترجمه = منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی نیکوکار و بخشنده.{{سخ}}آن علی که وصی پیامبر و فردی بلند مرتبه و ولیّ است. افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام {{یاد| برادر یا برادارانی برای ام‌البنین که به عنوان دایی جعفر محسوب بشوند گزارش نشده است مگر این که منظور جعفر از دایی در این رجز  شخص امام حسین(ع) باشد و جعفر حضرت فاطمه (س) را مادر خودش قلمداد کرده باشد. }}مرا بس است.{{سخ}}من از حسین صاحب کرم و بزرگواری حمایت می‌کنم.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۰۷.</ref>}}


سرانجام [[خولی بن یزید اصبحی]] تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۱۶.</ref> و به نقلی [[هانی بن ثبیت حضرمی]] او را به [[شهادت]] رساند.<ref>طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۹.</ref>
سرانجام [[خولی بن یزید اصبحی]] تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۱۶.</ref> و به نقلی [[هانی بن ثبیت حضرمی]] او را به [[شهادت]] رساند.<ref>طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۹.</ref>