پرش به محتوا

امیرکبیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
[[پرونده:تمبر سال روز رحلت امیر کبیر سال ۱۳۶۴.jpg|بندانگشتی|تمبر سال روز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر در سال ۱۳۶۴ش چاپ شده است]]
[[پرونده:تمبر سال روز رحلت امیر کبیر سال ۱۳۶۴.jpg|بندانگشتی|تمبر سال روز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر در سال ۱۳۶۴ش چاپ شده است|230x230پیکسل]]
میرزا محمدتقی‌ خان (۱۲۲۲ هجری قمری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محله‌های «اراک» بود. پدرش در خانه «میرزا‌عیسی قائم‌مقام اول» به آشپزی اشتغال داشت. میرزا‌تقی‌خان پس از پدرش در دستگاه قائم‌مقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد. میرزا تقی‌خان در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار «میرزا عیسی» ملقب به میرزا بزرگ پدر قائم‌مقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به‌ شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائم مقام او را به همراهی «خسرو میرزا» پسر ولیعهد به روسیه فرستاد، به منشی‌گری{{یاد|نویسندگی، کاتبی و دبیری. <ref>دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه</ref>}} مشغول بود و پس از بازگشت از روسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید.{{یاد| امیر کبیر از مشهورترین لقب‌های میرزا محد تقی خان است ولی در این که آیا با این لقب در زمان حیات نیز مشهور بوه اختلاف است وبرخی بر این باورند که به صورت رسمی این لقب را در زمان حیاتش از ناصرالدین شاه دریافت گرفته و به آن مشهور بوده است. در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی آمده است که: اردوی ناصرالدین شاه در ۱۹ شوال ۱۲۶۴ق. از [[تبریز]] به راه افتاد وشاه در باسمنج، میرزا تقی خان را به امیرنظامی منصوب كرد و به این وسیله اعتماد خود را به او آشكار ساخت. امیرنظام در این سفر دِرایت بسیار نشان داد و اردوی شاهی را با نهایت نظم به تهران رسانید؛ پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت، امیرنظام منصب صدارت یافت و لقب اتابك اعظم و امیركبیر گرفت  ولی امیر از پذیرش لقب صدراعظم امتناع كرد و به همان لقب امیرنظام بسنده كرد. https://www.cgie.org.ir/fa/article/225779/}} وی در اوایل سلطنت [[ناصرالدین شاه قاجار]] به مقام صدارت اعظمی و به دامادی خاندان سلطنت رسید. او با عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کرد.<ref>رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷، ص۱۹-۲۱.</ref>
میرزا محمدتقی‌ خان (۱۲۲۲ هجری قمری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محله‌های «اراک» بود. پدرش در خانه «میرزا‌عیسی قائم‌مقام اول» به آشپزی اشتغال داشت. میرزا‌تقی‌خان پس از پدرش در دستگاه قائم‌مقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد. میرزا تقی‌خان در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار «میرزا عیسی» ملقب به میرزا بزرگ پدر قائم‌مقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به‌ شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائم مقام او را به همراهی «خسرو میرزا» پسر ولیعهد به روسیه فرستاد، به منشی‌گری{{یاد|نویسندگی، کاتبی و دبیری. <ref>دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه</ref>}} مشغول بود و پس از بازگشت از روسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید.{{یاد| امیر کبیر از مشهورترین لقب‌های میرزا محد تقی خان است ولی در این که آیا با این لقب در زمان حیات نیز مشهور بوه اختلاف است وبرخی بر این باورند که به صورت رسمی این لقب را در زمان حیاتش از ناصرالدین شاه دریافت گرفته و به آن مشهور بوده است. در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی آمده است که: اردوی ناصرالدین شاه در ۱۹ شوال ۱۲۶۴ق. از [[تبریز]] به راه افتاد وشاه در باسمنج، میرزا تقی خان را به امیرنظامی منصوب كرد و به این وسیله اعتماد خود را به او آشكار ساخت. امیرنظام در این سفر دِرایت بسیار نشان داد و اردوی شاهی را با نهایت نظم به تهران رسانید؛ پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت، امیرنظام منصب صدارت یافت و لقب اتابك اعظم و امیركبیر گرفت  ولی امیر از پذیرش لقب صدراعظم امتناع كرد و به همان لقب امیرنظام بسنده كرد. https://www.cgie.org.ir/fa/article/225779/}} وی در اوایل سلطنت [[ناصرالدین شاه قاجار]] به مقام صدارت اعظمی و به دامادی خاندان سلطنت رسید. او با عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کرد.<ref>رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷، ص۱۹-۲۱.</ref>


خط ۳۷: خط ۳۷:


==اقدامات و اصلاحات==
==اقدامات و اصلاحات==
=== سیاست‌های دینی و مذهبی===
===سیاست‌های دینی و مذهبی===
گفته‌اند که امیرکبیر به لحاظ مذهبی، فردی مقید و معتقد بوده است. او ظواهر مذهب [[تشیع]] را که مذهب رسمی کشور بود، حرمت می‌گذاشت و احترام علمای دین را محفوظ می‌داشت ولی با برخی از رفتارهای دینی ایرانیان موافق نبود. به گفته­ اعتضادالسلطنه امیرکبیر [[زهد]] خشک را استهزاء می‌کرد. پاره‌ای از سیاست‌های دولت وی نسبت به روحانیان را ناشی از دیدگاه وی در ضرورت کاستن اقتدار و نفوذ برخی از روحانیون شمرده‌اند. این سیاست، متوجه امام­ان جمعه‌ و [[شیخ­‌الاسلام|شیخ­‌الاسلام‌هایی]] بود که در افکار بیشتر مردم نفوذ داشته، مروج برخی از تفکرات بودند که به زعم امیر خرافه و کهنه‌پرستی به حساب می‌آمدند. از سوی دیگر، خانه این گروه از روحانیان، مصون و جای تحصن بود و از این راه اعمال قدرت و در سیاست مداخله می‌کردند. امیر چنین حق و مسئولیتی برای روحانیان نمی‌شناخت. به­ علاوه، نفوذ و رویه­ آن‌ها را مانع برخی از اصلاحات می‌دانست. امیر با توقیف و [[تبعید]] برخی از روحانیان متنفذ [[تبریز]] و منع [[بست‌نشینی]] و جلوگیری از [[تعزیه|تعزیه‌خوانی]] این سیاست را دنبال کرد.<ref>بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ۱۳۴۸، ص۱۷۹.</ref>
گفته‌اند که امیرکبیر به لحاظ مذهبی، فردی مقید و معتقد بوده است. او ظواهر مذهب [[تشیع]] را که مذهب رسمی کشور بود، حرمت می‌گذاشت و احترام علمای دین را محفوظ می‌داشت ولی با برخی از رفتارهای دینی ایرانیان موافق نبود. به گفته­ اعتضادالسلطنه امیرکبیر [[زهد]] خشک را استهزاء می‌کرد. پاره‌ای از سیاست‌های دولت وی نسبت به روحانیان را ناشی از دیدگاه وی در ضرورت کاستن اقتدار و نفوذ برخی از روحانیون شمرده‌اند. این سیاست، متوجه امام­ان جمعه‌ و [[شیخ­‌الاسلام|شیخ­‌الاسلام‌هایی]] بود که در افکار بیشتر مردم نفوذ داشته، مروج برخی از تفکرات بودند که به زعم امیر خرافه و کهنه‌پرستی به حساب می‌آمدند. از سوی دیگر، خانه این گروه از روحانیان، مصون و جای تحصن بود و از این راه اعمال قدرت و در سیاست مداخله می‌کردند. امیر چنین حق و مسئولیتی برای روحانیان نمی‌شناخت. به­ علاوه، نفوذ و رویه­ آن‌ها را مانع برخی از اصلاحات می‌دانست. امیر با توقیف و [[تبعید]] برخی از روحانیان متنفذ [[تبریز]] و منع [[بست‌نشینی]] و جلوگیری از [[تعزیه|تعزیه‌خوانی]] این سیاست را دنبال کرد.<ref>بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ۱۳۴۸، ص۱۷۹.</ref>


خط ۵۴: خط ۵۴:
===امور نظامی و امنیتی===
===امور نظامی و امنیتی===
====تشکیل ارتش نوین====
====تشکیل ارتش نوین====
[[پرونده:امیرکبیر و جمعی از رجال قاجار در کنار ناصرالدین شاه.jpg|بندانگشتی|امیرکبیر و جمعی از رجال قاجار در کنار [[ناصرالدین شاه]]]]
[[پرونده:امیرکبیر و جمعی از رجال قاجار در کنار ناصرالدین شاه.jpg|بندانگشتی|امیرکبیر و جمعی از رجال قاجار در کنار [[ناصرالدین شاه]]|292x292پیکسل]]
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه­ نظامی در [[تهران]] تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بی‌طرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.<ref>هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، ۱۳۵۵ش، ص۲۶۵.</ref> لباس نظامیان را متحدالشکل کرد. این لباس شبیه لباس نظامیان اطریشی بود. او برای تأمین اسلحه­ مورد نیاز چند کارخانه اسلحه‌سازی در [[اصفهان]]، [[شیراز]] و تهران به راه‌انداخت. بنای عمارت توپخانه به دستور امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ق آغاز شد. ساختمان سربازخانه‌ها در خارج از شهر‌ها و بنای قراولخانه‌ها( پاسگاه‌ها) در داخل شهر‌ها و سر راه­‌ها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلعه‌های نظامی در محل‌های سوق­‌الجیشی و ایجاد پادگان‌های دائمی بود.<ref>آدمیت، فریدون؛ ۱۳۴۸، ص۲۹۹-۲۸۰. </ref> از دیگر اصلاحات امیرکبیر، تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.<ref>اقبال آشتیانی، میرزا تقی‌خان امیرکبیر، ۱۳۴۰. ص۱۹۷.</ref>
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه­ نظامی در [[تهران]] تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بی‌طرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.<ref>هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، ۱۳۵۵ش، ص۲۶۵.</ref> لباس نظامیان را متحدالشکل کرد. این لباس شبیه لباس نظامیان اطریشی بود. او برای تأمین اسلحه­ مورد نیاز چند کارخانه اسلحه‌سازی در [[اصفهان]]، [[شیراز]] و تهران به راه‌انداخت. بنای عمارت توپخانه به دستور امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ق آغاز شد. ساختمان سربازخانه‌ها در خارج از شهر‌ها و بنای قراولخانه‌ها( پاسگاه‌ها) در داخل شهر‌ها و سر راه­‌ها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلعه‌های نظامی در محل‌های سوق­‌الجیشی و ایجاد پادگان‌های دائمی بود.<ref>آدمیت، فریدون؛ ۱۳۴۸، ص۲۹۹-۲۸۰. </ref> از دیگر اصلاحات امیرکبیر، تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.<ref>اقبال آشتیانی، میرزا تقی‌خان امیرکبیر، ۱۳۴۰. ص۱۹۷.</ref>


====نظام اطلاعاتی و امنیتی====
====نظام اطلاعاتی و امنیتی====
در دولت امیرکبیر دستگاه خُفیه­‌نویسی و اطلاعاتی نسبتا وسیع و منظم بود. او مأموران بسیاری گماشته بود تا گزارش‌های منظمی از آنچه در شهرها و ولایات و دستگاه‌های دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانه‌های خارجی می‌گذشته، مستقیم برای او بفرستند. دستگاه اطلاعاتی امیرکبیر در سه جهت اصلی کار می‌کرده است:  
در دولت امیرکبیر دستگاه خُفیه­‌نویسی و اطلاعاتی نسبتا وسیع و منظم بود. او مأموران بسیاری گماشته بود تا گزارش‌های منظمی از آنچه در شهرها و ولایات و دستگاه‌های دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانه‌های خارجی می‌گذشته، مستقیم برای او بفرستند. دستگاه اطلاعاتی امیرکبیر در سه جهت اصلی کار می‌کرده است:  
# خبرگیری از وضع ولایات و فعالیت‌های مأموران دیوانی و لشکری به خصوص برای جلوگیری از رشوه­‌گیری و نیز جلوگیری از تَعَدّی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی؛  
#خبرگیری از وضع ولایات و فعالیت‌های مأموران دیوانی و لشکری به خصوص برای جلوگیری از رشوه­‌گیری و نیز جلوگیری از تَعَدّی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی؛
# گزارش وقایع شهری به ویژه از لحاظ نظم و امنیت عمومی؛  
#گزارش وقایع شهری به ویژه از لحاظ نظم و امنیت عمومی؛
# مراقبت از فعالیت سفارتخانه‌های خارجی در تهران.<ref>روشنی زعفرانلو، امیرکبیر و دارالفنون، ۱۳۵۴ش، ص۷۸-۶۹.</ref>
#مراقبت از فعالیت سفارتخانه‌های خارجی در تهران.<ref>روشنی زعفرانلو، امیرکبیر و دارالفنون، ۱۳۵۴ش، ص۷۸-۶۹.</ref>


===امور قضایی و برخورد با جرم===
===امور قضایی و برخورد با جرم===
خط ۶۷: خط ۶۷:


قضاوت میان مرافعات و منازعات مردم و رسیدگی به جرم، در دوره امیرکبیر به عالمان دینی و مجتهدان بزرگ سپرده شد. گفته‌اند که او در اجرای احکام طبق شرع و قانون، بسیار حساس بود، چنانکه نقل شده است که وقتی خادم امیرکبیر را نزد شیخ [[عبدالرحیم بروجردی]] قاضی محکمه بردند، شیخ پس از احراز جرم به امیر کبیر نوشت، او مجرم است شما به مصلحت خود با او برخورد کنید. امیرکبیر بدین رو که شیخ بروجردی در اجرای حکم، او را ملاحظه کرده، وی را عزل و شیخ [[عبدالحسین تهرانی]] را به جایش منصوب نمود.<ref>هاشمی رفسنجانی، امیر کبیر چاپ دوازدهم، قم جامعه مدرسین، ۷۳، ص۱۳۲.</ref>برخی از کارهای امیرکبیر در دوران صدارتش را منطبق بر اصول شرعی و اخلاقی ندانسته و مورد نقد قرار گرفته است.  <ref>مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۵۴.  
قضاوت میان مرافعات و منازعات مردم و رسیدگی به جرم، در دوره امیرکبیر به عالمان دینی و مجتهدان بزرگ سپرده شد. گفته‌اند که او در اجرای احکام طبق شرع و قانون، بسیار حساس بود، چنانکه نقل شده است که وقتی خادم امیرکبیر را نزد شیخ [[عبدالرحیم بروجردی]] قاضی محکمه بردند، شیخ پس از احراز جرم به امیر کبیر نوشت، او مجرم است شما به مصلحت خود با او برخورد کنید. امیرکبیر بدین رو که شیخ بروجردی در اجرای حکم، او را ملاحظه کرده، وی را عزل و شیخ [[عبدالحسین تهرانی]] را به جایش منصوب نمود.<ref>هاشمی رفسنجانی، امیر کبیر چاپ دوازدهم، قم جامعه مدرسین، ۷۳، ص۱۳۲.</ref>برخی از کارهای امیرکبیر در دوران صدارتش را منطبق بر اصول شرعی و اخلاقی ندانسته و مورد نقد قرار گرفته است.  <ref>مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۵۴.  
</ref>
</ref>


خط ۷۸: خط ۷۷:


===دانش و فرهنگ جدید===
===دانش و فرهنگ جدید===
* تأسیس [[دارالفنون]]:
*تأسیس [[دارالفنون]]:
با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان [[عباس­ میرزا]] و سپس در دوره­ [[محمدشاه]] برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسه‌ای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفه‌تر و مفید‌تر خواهد بود. به ­همین منظور در سال ۱۲۶۶ق مقدمات افتتاح مدرسه‌ای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پُلی­‌تکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. به ­همین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایع ­اتفاقیه ۹۵ نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. ۲۶ نفر توپخانه، ۲۰ نفر طب، ۲۰ نفر پیاده نظام، ۵ نفر سواره نظام، ۱۲ نفر مهندسی، ۷ نفر داروسازی، ۵ نفر معدن­‌شناسی.<ref>آدمیت، امیبرکبیر و ایران، ص۳۷۱–۳۶۲. </ref>
با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان [[عباس­ میرزا]] و سپس در دوره­ [[محمدشاه]] برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسه‌ای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفه‌تر و مفید‌تر خواهد بود. به ­همین منظور در سال ۱۲۶۶ق مقدمات افتتاح مدرسه‌ای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پُلی­‌تکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. به ­همین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایع ­اتفاقیه ۹۵ نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. ۲۶ نفر توپخانه، ۲۰ نفر طب، ۲۰ نفر پیاده نظام، ۵ نفر سواره نظام، ۱۲ نفر مهندسی، ۷ نفر داروسازی، ۵ نفر معدن­‌شناسی.<ref>آدمیت، امیبرکبیر و ایران، ص۳۷۱–۳۶۲. </ref>
[[پرونده:تصویری از روزنامه وقایع اتفاقیه.jpg|بندانگشتی|تصویری از روزنامه وقایع التفاقیه.]]
[[پرونده:تصویری از روزنامه وقایع اتفاقیه.jpg|بندانگشتی|تصویری از روزنامه وقایع التفاقیه.]]


* روزنامه­ وقایع­ اتفاقیه:
*روزنامه­ وقایع­ اتفاقیه:
امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامه‌ای در تهران دایر نماید. به­ دستور امیر روزنامه وقایع ­اتفاقیه تأسیس یافت. اولین شماره­‌ی آن در [[جمعه]] [[۵ ربیع‌الثانی]] ۱۲۶۷ق در تهران به اسم روزنامچه­ اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره­ دوم بنام روزنامه­ وقایع ­اتفاقیه انتشار یافت و بعد‌ها تحت عناوین روزنامه­ دولت علیه­ ایران، روزنامه­ ایران، روزنامه­ رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.<ref>آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۳۸۰-۳۷۲.</ref>
امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامه‌ای در تهران دایر نماید. به­ دستور امیر روزنامه وقایع ­اتفاقیه تأسیس یافت. اولین شماره­‌ی آن در [[جمعه]] [[۵ ربیع‌الثانی]] ۱۲۶۷ق در تهران به اسم روزنامچه­ اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره­ دوم بنام روزنامه­ وقایع ­اتفاقیه انتشار یافت و بعد‌ها تحت عناوین روزنامه­ دولت علیه­ ایران، روزنامه­ ایران، روزنامه­ رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.<ref>آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۳۸۰-۳۷۲.</ref>


=== سیاست‌های اقتصادی===
===سیاست‌های اقتصادی===
====صنعت جدید====
====صنعت جدید====
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی ‌برده بود و یکی از مواد مهم برنامه­ او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقش امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانه‌های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت­کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه­ دارالفنون استادان معدن­‌شناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمی‌کرد.<ref>آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۳۹۵–۳۹۱.</ref>
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی ‌برده بود و یکی از مواد مهم برنامه­ او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقش امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانه‌های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت­کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه­ دارالفنون استادان معدن­‌شناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمی‌کرد.<ref>آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۳۹۵–۳۹۱.</ref>
خط ۹۶: خط ۹۵:


==تبعید و قتل==
==تبعید و قتل==
[[پرونده:حمام فین کاشان، محل قتل امیرکبیر..jpg|بندانگشتی|حمام فین کاشان، محل قتل امیرکبیر]]
[[پرونده:حمام فین کاشان، محل قتل امیرکبیر..jpg|بندانگشتی|حمام فین کاشان، محل قتل امیرکبیر|307x307پیکسل]]
اصلاحات امیرکبیر موقعیت برخی از سفارتخانه‌ها و درباریان را متزلزل کرد و آن‌ها به امیرکبیر [[تهمت]] زدند که انگیزه سلطنت دارد از این رو خواستار عزل وی شدند. همراهی مهدعلیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری با مخالفان نیز در عزل او موثر بود. این‌چنین بود که آنان [[ناصرالدین شاه]] را تحت تأثیر قرار دادند و با این استدلال که امیر قصد توطئه علیه شاه را دارد وی را به عزل امیرکبیر ترغیب کردند. از این رو، حکم عزل امیرکبیر در [[۱۹ محرم]] سال ۱۲۶۷ق به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از آن، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.
اصلاحات امیرکبیر موقعیت برخی از سفارتخانه‌ها و درباریان را متزلزل کرد و آن‌ها به امیرکبیر [[تهمت]] زدند که انگیزه سلطنت دارد از این رو خواستار عزل وی شدند. همراهی مهدعلیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری با مخالفان نیز در عزل او موثر بود. این‌چنین بود که آنان [[ناصرالدین شاه]] را تحت تأثیر قرار دادند و با این استدلال که امیر قصد توطئه علیه شاه را دارد وی را به عزل امیرکبیر ترغیب کردند. از این رو، حکم عزل امیرکبیر در [[۱۹ محرم]] سال ۱۲۶۷ق به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از آن، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.


امیرکبیر دو روز پس از عزل در [[۲۵ محرم]] سال ۱۲۶۸ق به [[کاشان]] تبعید شد و در [[۱۸ دی]] ۱۲۳۰ش در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستانش به قتل رسید.<ref>(رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷ صص۱۹-۲۱).</ref> به روایت میرزا محمدجعفرخان، حقایق‌نگار خورموجی در کتاب مشهور «حقایق‌الاخبار ناصری» پیکر امیر را روز بعد از قتل ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند اما چند ماه بعد، با تلاش همسرش عزت‌الدوله، پیکر امیرکبیر را به [[کربلا]] حمل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن [[امام حسین(ع)]] باز می‌شود، به خاک سپردند.<ref>[http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/41/ وبسایت تاریخ ایرانی.]</ref>
امیرکبیر دو روز پس از عزل در [[۲۵ محرم]] سال ۱۲۶۸ق به [[کاشان]] تبعید شد و در [[۱۸ دی]] ۱۲۳۰ش در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستانش به قتل رسید.<ref>(رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷ صص۱۹-۲۱).</ref> به روایت میرزا محمدجعفرخان، حقایق‌نگار خورموجی در کتاب مشهور «حقایق‌الاخبار ناصری» پیکر امیر را روز بعد از قتل ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند اما چند ماه بعد، با تلاش همسرش عزت‌الدوله، پیکر امیرکبیر را به [[کربلا]] حمل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن [[امام حسین(ع)]] باز می‌شود، به خاک سپردند.<ref>[http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/41/ وبسایت تاریخ ایرانی.]</ref>


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
==یادداشت==
{{یادداشت‌ها}}
{{یادداشت‌ها}}