Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←خلفای نخستین) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
===خلفای نخستین=== | ===خلفای نخستین=== | ||
;[[ابوبکر بن ابیقحافه]] | ;[[ابوبکر بن ابیقحافه]] | ||
نظام خلافت با انتخاب [[ابوبکر بن ابی قحافه]] به جانشینی پیامبر عینیت یافت؛ این امر مخالفتهای متعددی را به ویژه در میان جمعی از [[صحابه]]، [[بنی هاشم]] و بهویژه [[اهل بیت]] پیامبر برانگیخت، ولی سرانجام با بهکارگیری شیوههای مختلف،با همکاری جدی خلیفه دوم مهمترین مخالفانش را خاموش ساخت<ref>رجوع کنید به: ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص ۱۲ـ۱۴؛ طبری، ج۳، ص ۲۰۲ـ۲۰۳.</ref> و سپس خلیفه رسولالله خوانده شد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۸۳؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص ۲۰.</ref> [[ابوبکر]] اولین خلیفه از [[خلفای راشدین]] است که نحوه انتخاب او بعدها مبنای نظریه [[اهل حل و عقد|اهل حلّ و عقد]] در فقه سیاسی [[اهل سنت]] شد.<ref>رجوع کنید به: ماوردی، الاحکام السلطانیه، ۱۴۰۹ق، ص۶-۹.</ref> | نظام خلافت با انتخاب [[ابوبکر بن ابی قحافه]] به جانشینی پیامبر عینیت یافت؛ این امر مخالفتهای متعددی را به ویژه در میان جمعی از [[صحابه]]، [[بنی هاشم]] و بهویژه [[اهل بیت]] پیامبر برانگیخت، ولی سرانجام با بهکارگیری شیوههای مختلف،با همکاری جدی خلیفه دوم مهمترین مخالفانش را خاموش ساخت<ref>رجوع کنید به: ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص ۱۲ـ۱۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج۳، ص ۲۰۲ـ۲۰۳.</ref> و سپس خلیفه رسولالله خوانده شد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۸۳؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص ۲۰.</ref> [[ابوبکر]] اولین خلیفه از [[خلفای راشدین]] است که نحوه انتخاب او بعدها مبنای نظریه [[اهل حل و عقد|اهل حلّ و عقد]] در فقه سیاسی [[اهل سنت]] شد.<ref>رجوع کنید به: ماوردی، الاحکام السلطانیه، ۱۴۰۹ق، ص۶-۹.</ref> | ||
;[[عمر بن خطاب]] | ;[[عمر بن خطاب]] | ||
ابوبکر اندکی پیش از وفاتش ([[سال ۱۳ قمری]])، [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به [[بیعت]] با وی ملزم ساخت.<ref>رجوع کنید به: بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴.</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰.</ref> [[عمر بن خطاب]] را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسولالله نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱.</ref> این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایجترین و مهمترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات [[پیامبر(ص)]] میدانست.<ref>رجوع کنید به:جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱.</ref> برخی سیاستهای حکومتی وی در نزدیکساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداریهای رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی [[پیامبر اسلام]] بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیتالمال که آن را مالالله مینامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی.<ref>رجوع کنید به: مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳.</ref> | ابوبکر اندکی پیش از وفاتش ([[سال ۱۳ قمری]])، [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به [[بیعت]] با وی ملزم ساخت.<ref>رجوع کنید به: بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۸۸ـ۸۹، ۳۰۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۳، ص ۴۲۸ـ۴۳۴.</ref> گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.<ref>ابن سعد، ج ۳، ص ۲۰۰.</ref> [[عمر بن خطاب]] را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر، خلیفه خلیفه رسولالله نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این عبارت طولانی، امیرالمؤمنین خطابش کنند.<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۲۱.</ref> این لقب بعدها تا پایان عصر خلافت، رایجترین و مهمترین لقب خلفا بود. عمر در مقام خلیفه، حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات [[پیامبر(ص)]] میدانست.<ref>رجوع کنید به:جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۱.</ref> برخی سیاستهای حکومتی وی در نزدیکساختن ساختار خلافت به ساختار حکومتی با مختصات زمامداریهای رایج آن زمان، تأثیراتی جدّی به جاگذاشت؛ از جمله ترویج برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطلاحاً عجم) که در تعارض آشکار با سیاست ضدنژادی [[پیامبر اسلام]] بود، امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیتالمال که آن را مالالله مینامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی.<ref>رجوع کنید به: مالک بن انس، ص ۳۰۸؛ ابن سعد، ج ۳، ص ۲۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۴۸ـ ۴۶۱؛ ماوردی، نصیحة الملوک، ص ۳۵۳.</ref> | ||
;[[عثمان بن عفان]] | ;[[عثمان بن عفان]] | ||
عمر، تعیین جانشین خود را به [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] واگذار کرد. [[عثمان بن عفان]] در سال ۲۳ق به عنوان سومین [[خلیفه]] بر مسند قدرت نشست. شرط مهم [[بیعت]] [[شورای شش نفره]] با او، علاوه بر عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و سنّت پیامبر، تبعیت از دو خلیفه نخست (سیره شیخین) بود؛ امری که [[علی بن ابی طالب]] از پذیرش آن امتناع کرد<ref>ابن شبّه نمیری، ج ۳، ص ۹۳۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۲؛ طبری، ج ۴، ص ۲۳۳؛قس ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۲۶ـ۲۷</ref>. اما بنابر منابع تاریخی، عثمان چندان به شروط مذکور پایبند نماند؛ از جمله گماشتن برخی از راندهشدگان از سوی [[پیامبر(ص)]] به سمتهای عالی حکومتی، مسلط ساختن [[بنی امیه]] بر امور حکومتی و بخششهای بدون ضابطه از بیتالمال به برخی افراد و نیز اقوام امویاش.<ref>ابن تیبه، ج ۱، ص ۳۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۸، ۱۷۴؛ طبری، ج ۴، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸؛ برای شرح بیشتر در این خصوص رجوع کنید به جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۳۴۴ـ ۳۴۹.</ref> | عمر، تعیین جانشین خود را به [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] واگذار کرد. [[عثمان بن عفان]] در سال ۲۳ق به عنوان سومین [[خلیفه]] بر مسند قدرت نشست. شرط مهم [[بیعت]] [[شورای شش نفره]] با او، علاوه بر عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و سنّت پیامبر، تبعیت از دو خلیفه نخست (سیره شیخین) بود؛ امری که [[علی بن ابی طالب]] از پذیرش آن امتناع کرد<ref>ابن شبّه نمیری، ج ۳، ص ۹۳۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۴، ص ۲۳۳؛قس ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۲۶ـ۲۷</ref>. اما بنابر منابع تاریخی، عثمان چندان به شروط مذکور پایبند نماند؛ از جمله گماشتن برخی از راندهشدگان از سوی [[پیامبر(ص)]] به سمتهای عالی حکومتی، مسلط ساختن [[بنی امیه]] بر امور حکومتی و بخششهای بدون ضابطه از بیتالمال به برخی افراد و نیز اقوام امویاش.<ref>ابن تیبه، ج ۱، ص ۳۲؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۸، ۱۷۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۴، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸؛ برای شرح بیشتر در این خصوص رجوع کنید به جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۳۴۴ـ ۳۴۹.</ref> | ||
;[[امام علی علیهالسلام]] | ;[[امام علی علیهالسلام]] | ||
[[بیعت]] با [[امام علی(ع)]] در [[مسجد]] با حضور مردم و با شرط عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و سنّت پیامبر انجام شد.<ref>یعقوبی، | [[بیعت]] با [[امام علی(ع)]] در [[مسجد]] با حضور مردم و با شرط عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و سنّت پیامبر انجام شد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج۴، ص ۴۲۷، ۴۳۵؛ ابن اعثم کوفی، ج۲، ص۴۳۵ـ۴۳۶.</ref> او اخذ بیعت اجباری را روا ندانست و بر آن بود که بیعت بر مبنای اختیار است و خود را موظف به دعوت میدانست، نه اجبار<ref>رجوع کنید به: نهجالبلاغه، نامه ۱؛ اسکافی، ص ۵۲، ۱۰۵ـ۱۰۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۴، ص ۴۲۷.</ref> او تعلیم [[دین]] را یکی از وظایف اصلی حاکم قلمداد میکرد.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۵، ص ۹۱.</ref> و بر آن بود که پرچم [[ایمان]] را در میان مردم استوار کند و آنان را بر حدود [[حلال]] و [[حرام]] آگاه سازد.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۸۷.</ref> | ||
;[[امام حسن مجتبی علیهالسلام]] | ;[[امام حسن مجتبی علیهالسلام]] | ||
شهادت [[امام علی(ع)]] در [[سال ۴۰ قمری]]، اوضاع بحرانی خلافت را پیچیدهتر کرد. با وجود اقبال مردم به خلافت [[حسن بن علی]] پس از پدرش، اما امام علی مردم را در انتخاب فرزندش مخیر کرده بود. [[امام حسن(ع)]] در یکی از خطبههایش، ضمن تفکیک آشکار خلافت از ملوکیت، بر لزوم تطابق عمل خلیفه با مبنای یاد شده همراه با دوری از ستم تأکید کرد.<ref>رجوع کنید به:ابوالفرج اصفهانی، ص.۴۷</ref> | شهادت [[امام علی(ع)]] در [[سال ۴۰ قمری]]، اوضاع بحرانی خلافت را پیچیدهتر کرد. با وجود اقبال مردم به خلافت [[حسن بن علی]] پس از پدرش، اما امام علی مردم را در انتخاب فرزندش مخیر کرده بود. [[امام حسن(ع)]] در یکی از خطبههایش، ضمن تفکیک آشکار خلافت از ملوکیت، بر لزوم تطابق عمل خلیفه با مبنای یاد شده همراه با دوری از ستم تأکید کرد.<ref>رجوع کنید به:ابوالفرج اصفهانی، ص.۴۷</ref> | ||
دستگاه فرمانروایی [[معاویة بن ابی سفیان]] در شام با دستگاه خلافت پهلو میزد. این همعرضی تا زمان [[خلافت امام علی(ع)]] با هیچگونه مخالفتی روبهرو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>رجوع کنید به: یعقوبی، | دستگاه فرمانروایی [[معاویة بن ابی سفیان]] در شام با دستگاه خلافت پهلو میزد. این همعرضی تا زمان [[خلافت امام علی(ع)]] با هیچگونه مخالفتی روبهرو نشده بود، اما امام علی از همان آغاز وی را عزل کرد.<ref>رجوع کنید به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹ـ۱۸۰.</ref> [[امام حسن]] دست به تقابل با [[معاویه]] زد، ولی سرانجام راهی جز صلح با معاویه نیافت. بنابراین پس از شش ماه خلافت، کنارهگیری و با معاویه [[صلح امام حسن|صلح]] کرد. بنابه روایت بلاذری،<ref>بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۸۷.</ref> یکی از شروط امام حسن در صلحنامه، خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری تعیین خلیفه پس از خود به مسلمانان بوده است. گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خلافت پس از معاویه مخالفت کرد.<ref>رجوع کنید به: بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۸۶ـ۲۸۷.</ref> | ||
امام حسن(ع) آخرین خلیفه از اولین دوره خلافت اسلامی و از سلسله خلفایی بود که بعدها با عنوان [[خلفای راشدین|راشدین]]، هویتی کاریزماتیک (فرهمند) یافتند. این نگرش که تصاویری روشن از آن را در آثار مؤلفان سنّیمذهب قرون مختلف بهوفور میتوان یافت،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> حاصلِ برخورداری از ویژگیهایی چون تعلق به حلقه [[صحابه]] ممتاز [[پیامبر(ص)]]، خویشاوندی نَسَبی یا سببی با پیامبر، فضل تقدم در [[اسلام]] و یاری پیامبر و آرمان الهیاش، و بالاخره سیره عملی (در این مورد، خلیفه سوم را باید مستثنا کرد) بود که نهتنها تفاوت معناداری میان آنان و خلفای بعدی پدید آورد، بلکه به شاخصی برای ارزیابی عملکرد صاحبان قدرت در جامعه اسلامی بدل شد. | امام حسن(ع) آخرین خلیفه از اولین دوره خلافت اسلامی و از سلسله خلفایی بود که بعدها با عنوان [[خلفای راشدین|راشدین]]، هویتی کاریزماتیک (فرهمند) یافتند. این نگرش که تصاویری روشن از آن را در آثار مؤلفان سنّیمذهب قرون مختلف بهوفور میتوان یافت،<ref>اسفراینی، ج۲، ص۵۰۱؛ غزالی، ص۲۷ـ۲۸، ۱۴۸؛ سجاسی، ص۳۴ـ۳۹</ref> حاصلِ برخورداری از ویژگیهایی چون تعلق به حلقه [[صحابه]] ممتاز [[پیامبر(ص)]]، خویشاوندی نَسَبی یا سببی با پیامبر، فضل تقدم در [[اسلام]] و یاری پیامبر و آرمان الهیاش، و بالاخره سیره عملی (در این مورد، خلیفه سوم را باید مستثنا کرد) بود که نهتنها تفاوت معناداری میان آنان و خلفای بعدی پدید آورد، بلکه به شاخصی برای ارزیابی عملکرد صاحبان قدرت در جامعه اسلامی بدل شد. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
تشکیل خلافت اموی در سال ۴۱ق به دست [[معاویة بن ابی سفیان]]، خلافت اسلامی را با بحران مشروعیت مواجه ساخت. معاویه خلیفهای بود که نه مسلمانان او را در هیئت و مسلک خلفای پیشین میدیدند و نه حتی شهرتی نیک داشت. خود او نیز تصریح کرد که خلافت را نه با رضایت بلکه با زور به دست آورده<ref>ابن عبد ربّه، ج ۴، ص ۷۵ـ۷۶</ref> و خود را مَلِک و نخستین پادشاه نامید و از زوال خلافت خبر داد.<ref>رجوع کنید به: ابن عساکر، ج ۵۹، ص ۱۵۱، ۱۷۷</ref> وی حکومت را امتیازی الهی برای خاندان خویش محسوب کرد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۱۸۳، ۱۸۷؛ ابن عساکر، ج ۵۹، ص ۱۵۰</ref> مورد اخیر به نگرش غالبی تبدیل شد که علاوه بر اینکه موروثیشدن خلافت در میان امویان را در پی داشت، مفهوم خلافت اسلامی را با دستاویزی مذهبی به سلطنت اسلامی مبدل ساخت. این امر بعدها با حدیثی منسوب به پیامبر، با مضمون «خلافت سی سال است و پس از آن پادشاهی است»،<ref>نعیم بن حمّاد، ص ۵۷؛ احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۲۸۹</ref> تأکید و حتی به نوعی تأیید شد. | تشکیل خلافت اموی در سال ۴۱ق به دست [[معاویة بن ابی سفیان]]، خلافت اسلامی را با بحران مشروعیت مواجه ساخت. معاویه خلیفهای بود که نه مسلمانان او را در هیئت و مسلک خلفای پیشین میدیدند و نه حتی شهرتی نیک داشت. خود او نیز تصریح کرد که خلافت را نه با رضایت بلکه با زور به دست آورده<ref>ابن عبد ربّه، ج ۴، ص ۷۵ـ۷۶</ref> و خود را مَلِک و نخستین پادشاه نامید و از زوال خلافت خبر داد.<ref>رجوع کنید به: ابن عساکر، ج ۵۹، ص ۱۵۱، ۱۷۷</ref> وی حکومت را امتیازی الهی برای خاندان خویش محسوب کرد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۱۸۳، ۱۸۷؛ ابن عساکر، ج ۵۹، ص ۱۵۰</ref> مورد اخیر به نگرش غالبی تبدیل شد که علاوه بر اینکه موروثیشدن خلافت در میان امویان را در پی داشت، مفهوم خلافت اسلامی را با دستاویزی مذهبی به سلطنت اسلامی مبدل ساخت. این امر بعدها با حدیثی منسوب به پیامبر، با مضمون «خلافت سی سال است و پس از آن پادشاهی است»،<ref>نعیم بن حمّاد، ص ۵۷؛ احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۲۸۹</ref> تأکید و حتی به نوعی تأیید شد. | ||
وقتی که یزید در سال ۶۰ق به خلافت رسید، علاوه بر زیر پا نهادن ارزشهای اسلامی، تمام مخالفتها را با خشونت سرکوب کرد. برخورد با [[امام حسین (ع)]] و [[واقعه حره]] از این جمله است.<ref>رجوع کنید به: طبری، ج ۵، ص ۴۶۱ـ۴۶۲ و ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۲۱۴؛ یعقوبی، | وقتی که یزید در سال ۶۰ق به خلافت رسید، علاوه بر زیر پا نهادن ارزشهای اسلامی، تمام مخالفتها را با خشونت سرکوب کرد. برخورد با [[امام حسین (ع)]] و [[واقعه حره]] از این جمله است.<ref>رجوع کنید به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۵، ص ۴۶۱ـ۴۶۲ و ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۲۱۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۰</ref> از آن پس، مشروعیت خلافت با پایبندی به حق سنجیده نمیشد، بلکه خود او معیار [[حق]] و [[باطل]] بود.<ref>رجوع کنید به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۵، ص ۴۹۷</ref> برپایی قیامهای مخالفان نشان میدهد که این نوع تلقی از خلیفهگری، اگرچه مسلط، اما همهگیر نبوده و به جز خاندان پیامبر که موضع خود را در قیام [[کربلا]] نشان دادند، گروههایی از مسلمانان، به ویژه اهالی حرمین ([[مکه]]، [[مدینه]]) و [[عراق]] هم آن را برتابیدند.<ref>رجوع کنید به:خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص ۱۵۷؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۱۷۳ـ۱۷۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیتا، ج ۵، ص ۴۹۲</ref> | ||
یکی دیگر از داعیهداران خلافت، [[عبدالله بن زبیر]] بود که پس از مرگ [[یزید بن معاویه|یزید]] در [[سال ۶۴ هجری قمری|سال ۶۴ق]]، بر پایه «عمل به [[قرآن|کتاب خدا]]، [[سنت]] رسول و سیره خلفای صالح»، مردم را به [[بیعت]] با خویش فراخواند.<ref>بلاذری، ج ۶، ص ۳۴۱</ref> این فراخوان که ادعا میکرد هدف اصلیاش بازگشت به شکل اولیه خلافت است، با کنارهگیری [[معاویة بن یزید]] از خلافت و اوضاع نابسامان امویان، بهتدریج ابعاد گستردهای یافت و از محدوده حجاز (محل آغاز قیام ابن زبیر) فراتر رفت. | یکی دیگر از داعیهداران خلافت، [[عبدالله بن زبیر]] بود که پس از مرگ [[یزید بن معاویه|یزید]] در [[سال ۶۴ هجری قمری|سال ۶۴ق]]، بر پایه «عمل به [[قرآن|کتاب خدا]]، [[سنت]] رسول و سیره خلفای صالح»، مردم را به [[بیعت]] با خویش فراخواند.<ref>بلاذری، ج ۶، ص ۳۴۱</ref> این فراخوان که ادعا میکرد هدف اصلیاش بازگشت به شکل اولیه خلافت است، با کنارهگیری [[معاویة بن یزید]] از خلافت و اوضاع نابسامان امویان، بهتدریج ابعاد گستردهای یافت و از محدوده حجاز (محل آغاز قیام ابن زبیر) فراتر رفت. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
خلافت مروانیان از سال ۶۴ق آغاز شد و با ده خلیفه تا [[سال ۱۳۲ هجری قمری|سال ۱۳۲ق]] تداوم یافت. مروانیان، رویکرد سلطنتمآبانه در خلافت را تداوم بخشیدند و در ارتقای بیش از پیش مقام معنوی خلیفه کوشیدند و معنای قدسی برای آن ایجاد کردند.<ref>رجوع کنید به: جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۲۳۶ـ۲۴۷</ref> | خلافت مروانیان از سال ۶۴ق آغاز شد و با ده خلیفه تا [[سال ۱۳۲ هجری قمری|سال ۱۳۲ق]] تداوم یافت. مروانیان، رویکرد سلطنتمآبانه در خلافت را تداوم بخشیدند و در ارتقای بیش از پیش مقام معنوی خلیفه کوشیدند و معنای قدسی برای آن ایجاد کردند.<ref>رجوع کنید به: جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۲۳۶ـ۲۴۷</ref> | ||
سیطره سیاسی و تبلیغات گسترده امویان سبب شد تا مفهوم غالب خلافت و خلیفه در اذهان عمومی مسلمانان، حتی پس از روزگار [[امویان]]، همان مفهوم ترویجی امویان باشد. با این حال، به دلیل رفتار ظالمانه آنها با [[اهل بیت(ع)|خاندان پیامبر]]، چهره حکومت آنها مخدوش و غیر قابل ترمیم باقی ماند.<ref>رجوع کنید به: جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل الکلامیة، ص ۲۴۲ـ۲۴۵؛ غزالی، ص ۱۱۹؛ هندوشاه بن سنجر، ص ۵۷؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۵۴</ref> از همین رو بسیاری از مؤلفان مسلمان در طول تاریخ، از کاربرد واژه امیرالمؤمنین یا حتی خلیفه برای امویان خودداری کردهاند. حتی وجود دو خلیفه اصلاحگر اموی، [[عمر بن عبدالعزیز]] و [[یزید بن ولید]]، یا تلاشهای برخی مؤلفان برای توجیه عملکرد امویان<ref>رجوع کنید به: خطیب اسکافی، ص ۱۲؛ طرطوشی، ص ۱۲۶ـ۱۲۷</ref>، در تطهیر چهره منفی آنان تأثیر چندانی نداشته است. | سیطره سیاسی و تبلیغات گسترده امویان سبب شد تا مفهوم غالب خلافت و خلیفه در اذهان عمومی مسلمانان، حتی پس از روزگار [[امویان]]، همان مفهوم ترویجی امویان باشد. با این حال، به دلیل رفتار ظالمانه آنها با [[اهل بیت(ع)|خاندان پیامبر]]، چهره حکومت آنها مخدوش و غیر قابل ترمیم باقی ماند.<ref>رجوع کنید به: جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل الکلامیة، ص ۲۴۲ـ۲۴۵؛ غزالی، ص ۱۱۹؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، ۱۳۵۷ش، ص ۵۷؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۵۴</ref> از همین رو بسیاری از مؤلفان مسلمان در طول تاریخ، از کاربرد واژه امیرالمؤمنین یا حتی خلیفه برای امویان خودداری کردهاند. حتی وجود دو خلیفه اصلاحگر اموی، [[عمر بن عبدالعزیز]] و [[یزید بن ولید]]، یا تلاشهای برخی مؤلفان برای توجیه عملکرد امویان<ref>رجوع کنید به: خطیب اسکافی، ص ۱۲؛ طرطوشی، ص ۱۲۶ـ۱۲۷</ref>، در تطهیر چهره منفی آنان تأثیر چندانی نداشته است. | ||
===عباسیان=== | ===عباسیان=== | ||
{{اصلی|عباسیان}} | {{اصلی|عباسیان}} | ||
سومین دوران خلافت اسلامی، دوره عباسیان است که بیش از پنج قرن (۱۳۲ـ۶۵۶ق) با ۳۷ خلیفه، بر قلمرو جهان اسلام حاکم بود. شکلگیری این خلافت با شعار «الرضا من آل محمد (ص)» بود و بیعت با [[سفاح]] بر مبنای احقاق حقوق [[اهل بیت]] و بازگشت میراث الهی (جانشینی) [[محمد (ص)|پیامبر (ص)]] به خاندانش صورت گرفت.<ref>ر.ک: یعقوبی، | سومین دوران خلافت اسلامی، دوره عباسیان است که بیش از پنج قرن (۱۳۲ـ۶۵۶ق) با ۳۷ خلیفه، بر قلمرو جهان اسلام حاکم بود. شکلگیری این خلافت با شعار «الرضا من آل محمد (ص)» بود و بیعت با [[سفاح]] بر مبنای احقاق حقوق [[اهل بیت]] و بازگشت میراث الهی (جانشینی) [[محمد (ص)|پیامبر (ص)]] به خاندانش صورت گرفت.<ref>ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵۰ـ۳۵۱</ref> وراثت در ساختار خلافت عباسیان، رکن لازمالاجرا به شمار میآمد. | ||
[[بیعت]] با خلیفه، در این دوره با آداب و رسومی خاص همراه بود.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ۱۴۰۹ق، ص۱؛ ابن فرّاء، ص ۲۴؛ بلعمی، ج ۲، ص ۱۱۶۹؛ ثعالبی، ص ۷۶؛ گردیزی، ص ۱۵۳؛ ابن جوزی، ج ۹، ص ۲۱۹؛ قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، ج ۹، ص ۲۷۶ـ۲۷۹</ref> آثار مربوط به تشریفات و آداب و رسوم دربار خلفا، از همان قرون دوم و سوم نگاشته شد و تجملات و تشریفات در همه ابعاد در زمره شئون لازم برای خلیفه و دستگاه خلافت<ref>جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۵ـ۲۱، ۲۴ـ ۳۲، ۵۳ـ۸۷؛ ثعلبی، ص۳۷ـ۱۰۱</ref> معرفی شد. | [[بیعت]] با خلیفه، در این دوره با آداب و رسومی خاص همراه بود.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ۱۴۰۹ق، ص۱؛ ابن فرّاء، ص ۲۴؛ بلعمی، ج ۲، ص ۱۱۶۹؛ ثعالبی، ص ۷۶؛ گردیزی، ص ۱۵۳؛ ابن جوزی، ج ۹، ص ۲۱۹؛ قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، ج ۹، ص ۲۷۶ـ۲۷۹</ref> آثار مربوط به تشریفات و آداب و رسوم دربار خلفا، از همان قرون دوم و سوم نگاشته شد و تجملات و تشریفات در همه ابعاد در زمره شئون لازم برای خلیفه و دستگاه خلافت<ref>جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۵ـ۲۱، ۲۴ـ ۳۲، ۵۳ـ۸۷؛ ثعلبی، ص۳۷ـ۱۰۱</ref> معرفی شد. | ||
نسلهای اولیه خلفای عباسی شأن مذهبی ـ سیاسی مقتدرانهای داشتند و اقتدار دینی آنان اساس قدرت سیاسیشان محسوب میشد<ref>ابن مقفع، ص ۱۹۲؛ ابویوسف، ص ۵؛ بلک، ص ۳۶ـ۳۹</ref> اما اقتدار سیاسی خلیفه بهتدریج افول کرد؛ تا آنجا که عزل و نصب خلفا و تداوم حکومت و حتی مرگ و زندگیشان به طور مطلق در اختیار نظامیان ترک، آل بویه و سلجوقیان قرار گرفت.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۶۲ـ ۳۶۵، ۳۷۴ـ۳۷۵؛ هندوشاه بن سنجر، ص ۱۸۵؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۳۳ـ۱۳۴</ref> | نسلهای اولیه خلفای عباسی شأن مذهبی ـ سیاسی مقتدرانهای داشتند و اقتدار دینی آنان اساس قدرت سیاسیشان محسوب میشد<ref>ابن مقفع، ص ۱۹۲؛ ابویوسف، ص ۵؛ بلک، ص ۳۶ـ۳۹</ref> اما اقتدار سیاسی خلیفه بهتدریج افول کرد؛ تا آنجا که عزل و نصب خلفا و تداوم حکومت و حتی مرگ و زندگیشان به طور مطلق در اختیار نظامیان ترک، آل بویه و سلجوقیان قرار گرفت.<ref>مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۶۲ـ ۳۶۵، ۳۷۴ـ۳۷۵؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، ۱۳۵۷ش، ص ۱۸۵؛ تحفه: در اخلاق و سیاست، ص ۱۳۳ـ۱۳۴</ref> | ||
خلافت عباسی در ۶۵۶ق در پی تهاجم [[هلاکوخان]] مغول به [[بغداد]] سرنگون شد. این سقوط از یک سو به سرخوردگی کسانی انجامید که با چشم تقدس به این خلافت مینگریستند،<ref>ابن اثیر، ج ۱۲، ص ۳۵۸ـ۳۶۰؛ سعدی، ص ۷۰۳ـ۷۰۸</ref> و از سوی دیگر، برخی از [[اهل سنّت]] را در این سو و آن سوی جهان [[اسلام]]، ترغیب به ادعای خلافت کرد. | خلافت عباسی در ۶۵۶ق در پی تهاجم [[هلاکوخان]] مغول به [[بغداد]] سرنگون شد. این سقوط از یک سو به سرخوردگی کسانی انجامید که با چشم تقدس به این خلافت مینگریستند،<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۱۲، ص ۳۵۸ـ۳۶۰؛ سعدی، ص ۷۰۳ـ۷۰۸</ref> و از سوی دیگر، برخی از [[اهل سنّت]] را در این سو و آن سوی جهان [[اسلام]]، ترغیب به ادعای خلافت کرد. | ||
===فاطمیان=== | ===فاطمیان=== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
===حکومت عثمانی=== | ===حکومت عثمانی=== | ||
[[امپراتوری عثمانی|حکومت عثمانی]] که با در اختیار داشتن قلمروی وسیعی از استپهای [[روسیه]] تا دریای سیاه، بخشهایی از [[اروپا]] و [[آفریقا]]، [[عراق]]، [[حجاز]] و [[شام]]، حکومت مقتدر تازهنفسی به شمار میرفت، در سال ۹۲۳ق پس از تصرف [[مصر]]، رسماً عنوان خلافت یافت. سلطان عثمانی مشروعیت مذهبی را جز از طریق اتصال به خلیفه عباسی مصر میسر نمیدید<ref>ابن سباط، ج ۲، ص ۷۵۰</ref> و حتی سلیم اول، مبدع نظام خلافت عثمانی نیز پیش از ادعای خلافت میکوشید تا به اعتبار خلیفه عباسی متوسل شود.<ref>ر.ک: ابن ایاس، ج ۵، ص ۲۷۲؛ بارتولد، ص ۶۷</ref> گسترش قلمرو عثمانی که حاصل فتوحات سلیم در [[ایران]]، [[آسیای صغیر]]، حجاز، شام و شمال افریقا بود، بهتدریج عثمانیان را به تلاش برای کسب فرمانروایی بر جهان [[اسلام]] سوق داد. پس از [[جنگ چالدران]] در [[سال ۹۲۰ هجری قمری|سال ۹۲۰ق]] که به پیروزی سلیم انجامید، او را «خلیفه خدا و پیامبر» خطاب کردند.<ref>ر.ک: فریدونبیگپاشا، ج ۱، | [[امپراتوری عثمانی|حکومت عثمانی]] که با در اختیار داشتن قلمروی وسیعی از استپهای [[روسیه]] تا دریای سیاه، بخشهایی از [[اروپا]] و [[آفریقا]]، [[عراق]]، [[حجاز]] و [[شام]]، حکومت مقتدر تازهنفسی به شمار میرفت، در سال ۹۲۳ق پس از تصرف [[مصر]]، رسماً عنوان خلافت یافت. سلطان عثمانی مشروعیت مذهبی را جز از طریق اتصال به خلیفه عباسی مصر میسر نمیدید<ref>ابن سباط، ج ۲، ص ۷۵۰</ref> و حتی سلیم اول، مبدع نظام خلافت عثمانی نیز پیش از ادعای خلافت میکوشید تا به اعتبار خلیفه عباسی متوسل شود.<ref>ر.ک: ابن ایاس، ج ۵، ص ۲۷۲؛ بارتولد، ص ۶۷</ref> گسترش قلمرو عثمانی که حاصل فتوحات سلیم در [[ایران]]، [[آسیای صغیر]]، حجاز، شام و شمال افریقا بود، بهتدریج عثمانیان را به تلاش برای کسب فرمانروایی بر جهان [[اسلام]] سوق داد. پس از [[جنگ چالدران]] در [[سال ۹۲۰ هجری قمری|سال ۹۲۰ق]] که به پیروزی سلیم انجامید، او را «خلیفه خدا و پیامبر» خطاب کردند.<ref>ر.ک: فریدونبیگپاشا، ج ۱، ص۴۱۶</ref> | ||
خلافت عثمانی هیچگاه پایگاه معنوی درخور توجهی نداشت. غیرعرب و غیرقریشی بودن این خلفا و عدم انتسابشان به [[اهل بیت(ع)|خاندان پیامبر]]، بیشک در بروز این وضع سهم بسیاری داشت، چنانکه در همان نخستین قرن اعلام [[خلافت عثمانی]]، یک دولتمرد برجسته عثمانی با تألیف رسالهای تلاش کرد اطلاق عنوان خلیفه و امام به سلاطین غیرقریشی (بهطور مشخص، سلاطین عثمانی) را مشروعیت بخشد.<ref>ر.ک: لطفیپاشا، ص۳۸ـ۴۸، ۶۲</ref> این امر گویای زیر سؤال بودن مشروعیت خلیفه عثمانی حتی در قلمرو اصلی است.<ref>ر.ک: لطفیپاشا، | خلافت عثمانی هیچگاه پایگاه معنوی درخور توجهی نداشت. غیرعرب و غیرقریشی بودن این خلفا و عدم انتسابشان به [[اهل بیت(ع)|خاندان پیامبر]]، بیشک در بروز این وضع سهم بسیاری داشت، چنانکه در همان نخستین قرن اعلام [[خلافت عثمانی]]، یک دولتمرد برجسته عثمانی با تألیف رسالهای تلاش کرد اطلاق عنوان خلیفه و امام به سلاطین غیرقریشی (بهطور مشخص، سلاطین عثمانی) را مشروعیت بخشد.<ref>ر.ک: لطفیپاشا، خلاص الامه، ص۳۸ـ۴۸، ۶۲</ref> این امر گویای زیر سؤال بودن مشروعیت خلیفه عثمانی حتی در قلمرو اصلی است.<ref>ر.ک: لطفیپاشا، خلاص الامه، ص۶۸، که به منکران این مسئله اشاره کرده است</ref> | ||
در [[سال ۱۳۰۱ هجری شمسی|سال ۱۳۰۱ش]]/ ۱۹۲۲م با رأی نمایندگان مجمع ملی [[آنکارا]]، خلافت عثمانی به مقامی روحانی محدود و از سلطنت تفکیک شد. یک سال بعد، با لغو نظام سلطنت، جمهوری [[ترکیه]] شکل گرفت که با واکنش منفی خلافتگرایان مسلمان مواجه شد و حتی شخصیتهایی چون سید [[امیرعلی هندی]] از [[شیعیان]] امامی و آقاخان (رهبر [[اسماعیلیه]]) را چنان نگران ساخت که به نمایندگی از جنبش خلافت به ترکیه سفر کردند و در دیدار با رئیس جمهور و نخستوزیر ترکیه، خواستار تجدیدنظر در این تصمیم شدند. این اقدامات نتیجهای نداشت و در [[سال ۱۳۰۳ هجری شمسی|سال ۱۳۰۳ش]]/ ۱۹۲۴م، ترکان به الغای همیشگی نظام خلافت رأی دادند.{{مدرک}} | در [[سال ۱۳۰۱ هجری شمسی|سال ۱۳۰۱ش]]/ ۱۹۲۲م با رأی نمایندگان مجمع ملی [[آنکارا]]، خلافت عثمانی به مقامی روحانی محدود و از سلطنت تفکیک شد. یک سال بعد، با لغو نظام سلطنت، جمهوری [[ترکیه]] شکل گرفت که با واکنش منفی خلافتگرایان مسلمان مواجه شد و حتی شخصیتهایی چون سید [[امیرعلی هندی]] از [[شیعیان]] امامی و آقاخان (رهبر [[اسماعیلیه]]) را چنان نگران ساخت که به نمایندگی از جنبش خلافت به ترکیه سفر کردند و در دیدار با رئیس جمهور و نخستوزیر ترکیه، خواستار تجدیدنظر در این تصمیم شدند. این اقدامات نتیجهای نداشت و در [[سال ۱۳۰۳ هجری شمسی|سال ۱۳۰۳ش]]/ ۱۹۲۴م، ترکان به الغای همیشگی نظام خلافت رأی دادند.{{مدرک}} | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
* نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۷۰ش. | * نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۷۰ش. | ||
* ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. | * ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. | ||
* ابن اثیر، ج ۱۲، ص۳۵۸۳۶۰ | * ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱۲، ص۳۵۸۳۶۰ | ||
* ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. | * ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. | ||
* ابن ایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲۱۴۰۴/۱۹۸۲۱۹۸۴. | * ابن ایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲۱۴۰۴/۱۹۸۲۱۹۸۴. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
* فیرحی، داود، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران ۱۳۸۲ش. | * فیرحی، داود، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران ۱۳۸۲ش. | ||
* قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۹۱۰۱۹۲۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳. | * قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۹۱۰۱۹۲۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳. | ||
* قلقشندی، احمدبن علی، | * قلقشندی، احمدبن علی، مآثر الأنافة فی معالم الخلافة، مصحح عبدالستار احمد فراج، کویت، بی نا، ۱۹۶۴م. | ||
* قندیل عباس، سید، «ابوالکلام آزاد»، در اندیشه سیاسی در جهان اسلام | * قندیل عباس، سید، «ابوالکلام آزاد»، در اندیشه سیاسی در جهان اسلام | ||
* کابلان، جمال الدین بن رشید(خوجا اوغلو)، الخلافة و الخلیفة، کلن ۱۴۱۶/۱۹۹۵. | * کابلان، جمال الدین بن رشید(خوجا اوغلو)، الخلافة و الخلیفة، کلن ۱۴۱۶/۱۹۹۵. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
* نعیم بن حمّاد، کتاب الفتن، چاپ سهیل زکار، مکه، ۱۹۹۱ چاپ افست دمشق، بیتا. | * نعیم بن حمّاد، کتاب الفتن، چاپ سهیل زکار، مکه، ۱۹۹۱ چاپ افست دمشق، بیتا. | ||
* هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش. | * هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش. | ||
* یعقوبی، | * یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، | ||
* یوسف امین، «جنبش خلافت 'حافظی حضور، در بنگلادش»، ترجمه محسن مدیرشانه چی، مشکوة،ش ۱۱ (تابستان ۱۳۶۵). | * یوسف امین، «جنبش خلافت 'حافظی حضور، در بنگلادش»، ترجمه محسن مدیرشانه چی، مشکوة،ش ۱۱ (تابستان ۱۳۶۵). | ||
{{پایان}} | {{پایان}} |