Automoderated users، دیوانسالاران، confirmed، مدیران رابط کاربری، movedable، مدیران، templateeditor
۶٬۴۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| مهاجر/انصار = | | مهاجر/انصار = | ||
| نسب/قبیله = | | نسب/قبیله = | ||
| خویشاوندان سرشناس = مادر [[عمار یاسر]]؛ همسر [[یاسر]] | | خویشاوندان سرشناس = مادر [[عمار یاسر]]؛ همسر [[یاسر بن عامر عنسی|یاسر]] | ||
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت = | | تاریخ و مکان درگذشت/شهادت = | ||
| نحوه شهادت = بر اثر شکنجههای [[مشرکان]] | | نحوه شهادت = بر اثر شکنجههای [[مشرکان]] | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| آثار = | | آثار = | ||
}} | }} | ||
'''سُمَیّه دختر خَبّاط''' | '''سُمَیّه دختر خَبّاط''' [[صحابه|صحابه پیامبر(ص)]]، مادر [[عمار یاسر]] و از اولین کسانی که [[مسلمان]] شد. وی اولین زنی از مسلمانان بود که [[شهید]] شد. | ||
==نسب و زندگی او پیش از اسلام== | ==نسب و زندگی او پیش از اسلام== | ||
سمیه، دختر خباط و کنیز ابیحذیفة بن مغیره بود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۴۱.</ref> همسرش [[یاسر]]، پسر عامر و از اعراب عنسی مذجحی قحطانی [[یمن]] بود که همراه دو برادرش «حارث» و «مالک» از | سمیه، دختر خباط و کنیز ابیحذیفة بن مغیره بود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۴۱.</ref> همسرش [[یاسر بن عامر عنسی|یاسر]]، پسر عامر و از اعراب عنسی مذجحی قحطانی [[یمن]] بود که همراه دو برادرش «حارث» و «مالک» از یمن به [[مکه]] راه افتاد تا برادر چهارمش را که بر اثر قحطی و خشکسالی و فساد اوضاع حکومت یمن، آواره شده بود، پیدا کند. پس از آن که سه برادر از پیدا کردن برادر گمشده خود مایوس شدند، مالک و حارث بازگشتند، ولی یاسر در مکه ماند و با رییس قبیلۀ [[بنیمخزوم]] - ابو حذیفة بن مغیره - هم پیمان شد.<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref> | ||
ابو حذیفه سمیه، دختر خباط را، که شریفترین و عفیفترین کنیز وی بود، به [[ازدواج]] یاسر درآورد و پس از آن سمیه را نیز آزاد کرد و مقرر داشت که فرزندان این زن و شوهر نیز جزو آزادگان (احرار) شناخته شوند.<ref>[https://olama-orafa.ir/زندگینامه-سمیه-اولین-شهیده-اسلام/ زندگینامه سمیه اولین شهیده اسلام]، علما و عرفا.</ref> | |||
==مسلمان شدن سمیه== | == مسلمان شدن سمیه == | ||
وقتی [[حضرت محمد(ص)]] به مقام [[نبوت]] [[مبعث|مبعوث]] شد، [[یاسر]] و سمیه و فرزندشان [[عمار]]، جزو اولین نفراتی بودند که به دین [[اسلام]] گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند. | وقتی [[حضرت محمد(ص)]] به مقام [[نبوت]] [[مبعث|مبعوث]] شد، [[یاسر]] و سمیه و فرزندشان [[عمار]]، جزو اولین نفراتی بودند که به دین [[اسلام]] گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند. | ||
==یاسر و سمیه زیر شکنجه مشرکان== | == یاسر و سمیه زیر شکنجه مشرکان == | ||
با مسلمان شدن این خانواده، آزار و اذیتها و شکنجههای کفار [[قریش]] علیه آنها شروع شد و روز به روز شدت میگرفت. در ریگزار داغ مکه، [[ابوجهل]] آنان را شکنجه میکرد. جلادها سنگهای سنگینی روی سینه هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آنها را شکنجه و آزار میدادند. | با مسلمان شدن این خانواده، آزار و اذیتها و شکنجههای کفار [[قریش]] علیه آنها شروع شد و روز به روز شدت میگرفت. در ریگزار داغ مکه، [[ابوجهل]] آنان را شکنجه میکرد. جلادها سنگهای سنگینی روی سینه هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آنها را شکنجه و آزار میدادند. | ||
ابوجهل میگفت: | ابوجهل میگفت: | ||
«یکی از این سه امر موجب نجات و آسایش شما خواهد بود: ۱. سب و شتم پیامبر ۲. تبری جستن از او ۳. رجوع به لات و عزی». ولی از زبان آنها جملاتی غیر از | «یکی از این سه امر موجب نجات و آسایش شما خواهد بود: ۱. [[ساب النبی|سب و شتم پیامبر]] ۲. تبری جستن از او ۳. رجوع به لات و عزی». ولی از زبان آنها جملاتی غیر از «[[تکبیر|الله اکبر]]» و «[[تهلیل|لا اله الا الله]]» و بد گفتن به لات و عزی و یاد کردن نام [[پیامبر(ص)]] با کمال احترام چیزی شنیده نمیشد.<ref>عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی(ع)، ص۷۱.</ref> | ||
[[ابوجهل]] زرههای آهنین بر بدنشان میکرد و آنها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه میداشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن بدنشان را میپخت و مغزشان را به جوش میآورد.<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۰۵.</ref> | [[ابوجهل]] زرههای آهنین بر بدنشان میکرد و آنها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه میداشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن بدنشان را میپخت و مغزشان را به جوش میآورد.<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۰۵.</ref> | ||
==همدردی پیامبر(ص) با یاسر و سمیه== | ==همدردی پیامبر(ص) با یاسر و سمیه== | ||
[[ | [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] برای هم دردی به نزدشان میرفت، پشت سر هر یک از آنها قرار میگرفت و با دست بدنشان را نوازش میداد و میفرمود: | ||
«صَبراً یا آلِ یاسر فَاِنَّ مَوعدَکُمُ الجَنَّة<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۰۵.</ref> | «صَبراً یا آلِ یاسر فَاِنَّ مَوعدَکُمُ الجَنَّة<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۰۵.</ref> ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما [[بهشت]] است.» و نیز رو به آسمان میکرد و میگفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهدهام ساخته بود، انجام دادم.<ref>عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی(ع)، ص۷۲.</ref> | ||
روزی عمار به پیامبر(ص) گفت: | روزی عمار به پیامبر(ص) گفت: | ||
«یا رسول الله: بَلَغَ العَذابُ مِن اُمّی کُلَّ | «یا رسول الله: بَلَغَ العَذابُ مِن اُمّی کُلَّ مَبلَغٍ؛ ای رسول خدا! شکنجه مادرم (به دست کفار قریش) از حد گذشته است». پیامبر به او فرمودند: «صبراً یا اَبَاالیقظانِ! اَللَّهُمَّ لا تُعَذِّب اَحَداً مِن آلِ یاسِر بِالنًّارِ؛ ای ابا یقظان([[کنیه]] عمار است)! صبر کن.» و رو به آسمان کرد و گفت: «خداوندا! هیچ کدام از خاندان یاسر را در عذاب و آتش مسوزان.»<ref>قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۰۶.</ref> | ||
==شهادت سمیه== | ==شهادت سمیه== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== خاکسپاری== | == خاکسپاری== | ||
جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند، با تمام وحدت منافعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح از زیر شکنجهٔ | جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند، با تمام وحدت منافعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح از زیر شکنجهٔ ابوجهل نجات دادند، تا بتواند جسد پدر و مادر خود را به خاک بسپارد.<ref>صحابی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۱ش، ص۱۱۷.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۷: | ||
<onlyinclude>{{درجهبندی | <onlyinclude>{{درجهبندی | ||
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | | پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص | ||
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | | رده = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | ||
| جعبه اطلاعات = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | | جعبه اطلاعات = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
| کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد | | کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد | ||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص | | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص | ||
| جانبداری = <!--دارد، ندارد--> | | جانبداری = <!--دارد، ندارد-->دارد | ||
| شناسه = <!--ناقص، کامل-->ناقص | | شناسه = <!--ناقص، کامل-->ناقص | ||
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد | | رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد | ||
| جامعیت = <!--ندارد، دارد--> | | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->ندارد | ||
| زیادهنویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد | | زیادهنویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد | ||
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | | تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> |
ویرایش