ماجرای دوات و قلم: تفاوت میان نسخهها
←شرح ماجرا
خط ۹: | خط ۹: | ||
*هلُمّ اکتب لکم کتابا لا تضلون بعده؛ بیایید تا نوشتهای برایتان بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.(مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۶.) | *هلُمّ اکتب لکم کتابا لا تضلون بعده؛ بیایید تا نوشتهای برایتان بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.(مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۶.) | ||
*ائتونی بدواة وصحیفة أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا؛ دوات و صحیفهای بیاورید تا نوشتهای برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۲.) | *ائتونی بدواة وصحیفة أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا؛ دوات و صحیفهای بیاورید تا نوشتهای برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۲.) | ||
*ائتونی بالکتف والدواة أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۳.)}} این خواسته، با مخالفت یکی از حاضران مواجه شد و وصیت پیامبر ناگفته ماند.برخی از تاریخ پژوهان بر این باورند که هدف [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] از این کار از یک سو پیشگیری از گمراهی امت و مانع از | *ائتونی بالکتف والدواة أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۳.)}} این خواسته، با مخالفت یکی از حاضران مواجه شد و وصیت پیامبر ناگفته ماند.برخی از تاریخ پژوهان بر این باورند که هدف [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] از این کار از یک سو پیشگیری از گمراهی امت و مانع از پیشآمدن هر نوع حیرت و سرگردانیای بود که بیشتر امتها پس ازمرگ رهبرانشان بدان گرفتار میشوند و از دیگر سو میخواست که با اینکار بر آنچه در بيابان [[جحفه]]، پس از [[حجة الوداع]]، با انبوهی از [[مسلمان|مسلمانان]] در ميان نهاده بود و راه راهبری بعد از خويش را هموار ساخته بود مهر تأكيد نهد. <ref>منتظری، خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) و ماجرای فدک، ۱۳۸۶ش، ص۲۰.</ref>یکی از حاضران گفت: پیامبر هذیان میگوید و [[قرآن|کتاب خدا]] ما را بس است. | ||
{{یاد|واکنش خلیفه دوم با عبارت های مختلفی گزارش شده است از جمله: | {{یاد|واکنش خلیفه دوم با عبارت های مختلفی گزارش شده است از جمله: | ||
* إن نبی الله لیهجر؛ پیامبر خدا هذیان میگوید.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۱۸۷.) | * إن نبی الله لیهجر؛ پیامبر خدا هذیان میگوید.(ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۱۸۷.) |