|
|
خط ۴۶: |
خط ۴۶: |
|
| |
|
| == تحصیلات == | | == تحصیلات == |
| ابنسینا نخست به آموختن [[قرآن]] و ادبیات پرداخت و ۱۰ ساله بود که همه [[قرآن]] و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفت. پدرش [[رسائل اخوان الصفا|رسائل اخوان الصفاء]] را مطالعه میکرد و ابنسینا نیز گاه به مطالعه آنها میپرداخت. سپس پدرش وی را نزد سبزی فروشی به نام محمود مَسّاحی که از حساب هندی آگاه بود، فرستاد و ابنسینا از وی این فن را آموخت. او از اسماعیل زاهد، [[فقه]] آموخت. | | ابنسینا در ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخته بود و آنگاه به فراگرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. استاد وی در ریاضیات ابوعبدالله ناتلی بود. چون به سرعت در این موضوعات به درجه استادی رسید، در نزد ابوسهل مسیحی به تعلم طبیعیات و مابعدالطبیعه و پزشکی مشغول شد. در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد شد.<ref>نصر، سه حکیم مسلمان، ۱۳۹۴ش، ص۲۳.</ref> ابوعلی از چنان شهرتی برخوردار بود که در هفده سالگی امیر سامانی، [[نوح بن منصور]] او را به دربار خود فراخواند و ابن سینا توانست بیماری او را معالجه کند.<ref>کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص۲۲۰.</ref> |
| | |
| با آمدن ابوعبدالله ناتِلی، حسین بن ابراهیم طبری به [[بخارا]]، پدر حسین وی را در خانه خود جای داد و فرزندش نزد او «مدخل منطق ارسطو» (اَیساگوگِه = ایساغوجی)، اثر پُرفوریوس، فیلسوف نو افلاطونی (۲۳۴–۳۰۱/۳۰۵م)، «عناصر یا اصول هندسه» اثر اُقلیدس، ریاضیدان مشهور یونانی و «المجسطی» اثر بطلمیوس، ستارهشناس یونانی را خواند و یادگرفت. در کنار آن به خواندن کتابهای منطق ارسطو و مطالعه شرحهای دیگران بر آنها مشغول شد. پس از خواندن مقدمات و رسیدن به شکلهای هندسی، ناتلی به وی گفت که بقیه کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل کند و مشکلات را از وی بپرسد، چنانکه بسیاری از مشکلها را ناتِلی نمیدانست، مگر پس از آنکه ابنسینا آنها را برای وی توضیح میداد. ناتلی پس از چند سال بخارا را به قصد [[گرگانج|گُرگانْج]] (شمال [[ترکمنستان|ترکمنستان فعلی]])، مرکز حکومت ابوعلی مأمون بن محمد [[خوارزمشاهیان|خوارزمشاه]] (حکومت:۳۸۵–۳۸۷ق) و رسیدن به دربارش ترک کرد.
| |
| | |
| ابنسینا تحصیل منطق، طبیعیات و ریاضیات را تمام کرد و آنگاه به یادگیری الهیات روی آورد و به خواندن کتاب متافیزیک (مابعدالطبیعه) ارسطو پرداخت. حسین آنگاه به دانش پزشکی گرایش یافت و خواندن کتابهایی را در این زمینه آغاز کرد. وی پزشکی را دانشی میشمرد که دشوار نیست و گفته که در اندک زمانی در آن مُبرّز شد، چنانکه پزشکان نزد او آموختن پزشکی را آغاز کردند. او سپس به درمان بیماران پرداخت و در این رهگذر، شیوههای درمانی برگرفته از تجربه، بر وی آشکار میشد که به گفته خودش نمیتوان آنها را وصف کرد. وی همزمان به مطالعات خود در [[فقه]] و مناظره با دیگران در این زمینه ادامه میداد.
| |
|
| |
|
| جوزجانی در سرگذشت ابنسینا میگوید: | | جوزجانی در سرگذشت ابنسینا میگوید: |