پرش به محتوا

واجب الوجود: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ نوامبر ۲۰۲۳
خط ۲۵: خط ۲۵:
**دلیل: واجب الوجود ماهیت ندارد؛ بنابراین جزء عدمی ندارد؛ بنابراین عین وجود و به عبارت دیگر وجود محض است. شریک‌داشتن زمانی معنا دارد که یک شریک چیزی داشته باشد که شریک دیگر ندارد؛ چرا که اگر دو شریک در همه چیز مشترک باشند، دو موجود نیستند و یکی هستند. بنابراین لازمه شریک‌داشتن واجب الوجود، این است که یکی از دو واجب الوجود، چیزی داشته باشد که دیگری ندارد و این با عین وجودبودن و نبود جنبه عدمی در واجب الوجود، منافات دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۸۵.</ref>
**دلیل: واجب الوجود ماهیت ندارد؛ بنابراین جزء عدمی ندارد؛ بنابراین عین وجود و به عبارت دیگر وجود محض است. شریک‌داشتن زمانی معنا دارد که یک شریک چیزی داشته باشد که شریک دیگر ندارد؛ چرا که اگر دو شریک در همه چیز مشترک باشند، دو موجود نیستند و یکی هستند. بنابراین لازمه شریک‌داشتن واجب الوجود، این است که یکی از دو واجب الوجود، چیزی داشته باشد که دیگری ندارد و این با عین وجودبودن و نبود جنبه عدمی در واجب الوجود، منافات دارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۸۵.</ref>
*'''[[توحید ربوبی|توحید رُبوبی]]''': تنها علت رشد و تکامل موجودات و به عبارت دیگر تنها تدبیردهنده هستی خداوند است.
*'''[[توحید ربوبی|توحید رُبوبی]]''': تنها علت رشد و تکامل موجودات و به عبارت دیگر تنها تدبیردهنده هستی خداوند است.
**دلیل: جهان هستی مجموعه‌ای به هم مرتبط و نظام‌مند است؛ یعنی میان اجزاء آن روابط عِلّی و معلولی هست؛ بنابراین رشد و تکامل هر یک از موجودات در آن علتی دارد؛ آن علت هم خود علتی دارد تا برسد به واجب الوجود که علت همه علت‌ها است. از آنجا که علتِ علتِ هر چیزی، علت آن چیز هم هست، واجب الوجود را باید علت اصلی رشد و تکامل و تدبیرکننده همه موجودات دانست.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۹۱-۱۰۹۴.</ref>
**دلیل: جهان هستی مجموعه‌ای به هم مرتبط و نظام‌مند است؛ یعنی میان اجزاء آن روابط [[اصل علیت|عِلّی و معلولی]] هست؛ بنابراین رشد و تکامل هر یک از موجودات در آن علتی دارد؛ آن علت هم خود علتی دارد تا برسد به واجب الوجود که علت همه علت‌ها است. از آنجا که علتِ علتِ هر چیزی، علت آن چیز هم هست، واجب الوجود را باید علت اصلی رشد و تکامل و تدبیرکننده همه موجودات دانست.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۹۱-۱۰۹۴.</ref>


حی‌بودن(حیات‌داشتن)، عالم‌بودن، قادربودن، خالقیّت و رازقیّت از دیگر [[صفات خدا|صفات واجب الوجود]] است.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۰۸، ۱۱۰۹.</ref> گفته شده براساس قاعده «واجب الوجود بالذات از جمیع جهات واجب الوجود است»، همه [[صفات جمال و جلال الهی|صفات جمال و جلال خداوند]] قابل استنتاج است.<ref>ربانی گلپایگانی، «برهان امکان در اندیشه فیلسوفان و متکلمان»، ص۳۶.</ref> [[علامه حلی]] در [[کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (کتاب)|کشف المراد]] به پیروی از [[خواجه نصیرالدین طوسی|محقق  طوسی]] در متن [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] بسیاری از صفات الهی را از واجب الوجود بودن [[خدا]] استنباط کرده است.<ref>نگاه کنید به: علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۰-۳۰۱؛ علامه حلی، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ۱۴۰۴ق، ص۶۱.</ref>
حی‌بودن(حیات‌داشتن)، عالم‌بودن، قادربودن، خالقیّت و رازقیّت از دیگر [[صفات خدا|صفات واجب الوجود]] است.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۰۸، ۱۱۰۹.</ref> گفته شده براساس قاعده «واجب الوجود بالذات از جمیع جهات واجب الوجود است»، همه [[صفات جمال و جلال الهی|صفات جمال و جلال خداوند]] قابل استنتاج است.<ref>ربانی گلپایگانی، «برهان امکان در اندیشه فیلسوفان و متکلمان»، ص۳۶.</ref> [[علامه حلی]] در [[کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (کتاب)|کشف المراد]] به پیروی از [[خواجه نصیرالدین طوسی|محقق  طوسی]] در متن [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید الاعتقاد]] بسیاری از صفات الهی را از واجب الوجود بودن [[خدا]] استنباط کرده است.<ref>نگاه کنید به: علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۰-۳۰۱؛ علامه حلی، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ۱۴۰۴ق، ص۶۱.</ref>
۱۶٬۷۷۹

ویرایش