پرش به محتوا

ابدان اخروی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۲۳
خط ۲۰: خط ۲۰:
:::باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله| پیامبر(ص)]] نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل [[شرع]] و گزارش [[وحی]] بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن‌ترین و کامل‌ترین معیاری است که بشر می‌تواند از این راه، حقایق اطمینان‌بخشی به دست آورد.<ref> بوعلی سینا، الهیات شفاء، ۱۳۷۶ش، مقالۀ ۹، ص۴۶۰.</ref>
:::باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله| پیامبر(ص)]] نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل [[شرع]] و گزارش [[وحی]] بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن‌ترین و کامل‌ترین معیاری است که بشر می‌تواند از این راه، حقایق اطمینان‌بخشی به دست آورد.<ref> بوعلی سینا، الهیات شفاء، ۱۳۷۶ش، مقالۀ ۹، ص۴۶۰.</ref>


[[فلسفه مشاء|فلاسفه مشاء]]، بنابر مبانی خود معتقد بودند بدن انسان پس از مرگ معدوم می‌شود و چون [[اعاده معدوم]] از لحاظ فلسفی امکان ندارد، بدن نمی‌تواند مجددا بازگردد؛ ولی از آنجا که [[روح]]، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی خواهد ماند. این گروه چون نتوانسته‌اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند -از جمله شبهه اعاده معدوم- ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده‌اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته‌اند.{{مدرک}}
[[فلسفه مشاء|فلاسفه مشاء]]، بنابر مبانی خود معتقد بودند بدن انسان پس از مرگ معدوم می‌شود و چون [[اعاده معدوم]] از لحاظ فلسفی امکان ندارد، بدن نمی‌تواند مجددا بازگردد؛ و چون نتوانسته‌اند اشکالات معاد جسمانی -از جمله شبهه اعاده معدوم- را حل کنند؛ منکر معاد جسمانی شده‌اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته‌اند. ولی از آنجا که [[روح]]، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی خواهد ماند ناچار به معاد روحانی روی آورده‌اند.{{مدرک}}


=== دیدگاه ملاصدرا ===
=== دیدگاه ملاصدرا ===
پس از فیلسوفان مشاء، [[ملاصدرا]] با مبانی [[حکمت متعالیه]]، تبیین دیگری از [[معاد جسمانی]] ارائه کرد. او در نظریه خود قائل شد که اگرچه معاد جسمانی است و آنچه که محشور می‌شود مجموع نفس و بدن است اما در عین حال بدنی که در معاد برانگیخته می‌شود بدنی است لطیف که در عین اینکه از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی است، از استعداد لازم برای [[حیات اخروی]] برخوردار است.{{مدرک}}
پس از فیلسوفان مشاء، [[ملاصدرا]] با مبانی [[حکمت متعالیه]]، تبیین دیگری از [[معاد جسمانی]] ارائه کرد. او در نظریه خود قائل شد که اگرچه معاد جسمانی است و آنچه که محشور می‌شود مجموع نفس و بدن است اما در عین حال بدنی که در معاد برانگیخته می‌شود بدنی است لطیف که در عین اینکه از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی است، از استعداد لازم برای [[حیات اخروی]] برخوردار است.{{مدرک}}


این تغییرات حاصل شده در وضع و مقدار و شکل بدن مانع از [[جاودانگی نفس|بقای شخصی]] آن نخواهد بود، چرا که تشخص هر کس به نفس اوست با ماده عام،<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ترجمه حمید طبیبیان، چاپخانه سپهر،۱۳۶۴، ص۶۶</ref> به همین دلیل با دیدن فرد در آخرت حکم می‌شود که این همان انسان قبلی است، اگرچه خصوصیات ظاهری او تغییر کرده باشد؛ همانگونه که در دنیا با تغییر بدن شخص در طول دهها سال، باز هم می‌گوییم این فرد همان انسان است. بنابراین با فرض بقای نفس، اعتباری به تبدیل و تبدل ماده نیست.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ص۲۶۶</ref>
این تغییرات حاصل شده در وضع و مقدار و شکل بدن مانع از [[جاودانگی نفس|بقای شخصی]] آن نخواهد بود، چرا که تَشَخُّص هر کس به نفس اوست با ماده عام،<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ترجمه حمید طبیبیان، چاپخانه سپهر،۱۳۶۴، ص۶۶</ref> به همین دلیل با دیدن فرد در آخرت حکم می‌شود که این همان انسان قبلی است، اگرچه خصوصیات ظاهری او تغییر کرده باشد؛ همانگونه که در دنیا با تغییر بدن شخص در طول دهها سال، باز هم می‌گوییم این فرد همان انسان است. بنابراین با فرض بقای نفس، اعتباری به تبدیل و تبدل ماده نیست.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ص۲۶۶</ref>


==== تفاوت بدن‌های اخروی با بدن‌های دنیوی====
==== تفاوت بدن‌های اخروی با بدن‌های دنیوی====
[[ملاصدرا|صدرالدین شیرازی]] اختلافات میان ابدان دنیوی و ابدان اخروی را اینگونه برمی‌شمارد:
[[ملاصدرا|صدرالدین شیرازی]] اختلافات میان ابدان دنیوی و ابدان اخروی را اینگونه برمی‌شمارد:
# ابدان اخروی بر خلاف ابدان دنیوی قابل فساد و تباهی نیستند؛<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۰</ref>
# ابدان اخروی بر خلاف ابدان دنیوی قابل فساد و تباهی نیستند؛<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۰</ref>
# ابدان اخروی دارای روح و حیاتند و بلکه عین حیاتند یعنی حیات در آنها ذاتی است نه عرضی، در حالی که برخی از ابدان دنیوی دارای روح و حیات و بعضی فاقد آنند؛<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۱-۲۵۲</ref>
# ابدان اخروی دارای روح و حیاتند و بلکه عین حیاتند یعنی حیات در آنها ذاتی است نه عَرَضی، در حالی که برخی از ابدان دنیوی دارای روح و حیات و بعضی فاقد آنند؛<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۱-۲۵۲</ref>
# ابدان اخروی بر حسب اعداد تصورات نفوس و ادراکات، نامتناهی هستند زیرا براهین تناهی ابعاد در آنگونه ابدان جریان ندارد.<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۲</ref>
# ابدان اخروی بر حسب اعداد تصورات نفوس و ادراکات، نامتناهی هستند زیرا براهین تناهی ابعاد در آنگونه ابدان جریان ندارد.<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۲</ref>
# ابدان اخروی متوسط بین دو عالم(ماده و تجرد، عالم محسوس و معقول) بوده و جامع تجرد و تجسمند و بیشتر لوازم و عوارض ابدان دنیوی را ندارند؛<ref>ملاصدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۳.</ref>
# ابدان اخروی متوسط بین دو عالم(ماده و تجرد، عالم محسوس و معقول) بوده و جامع تجرد و تَجَسُّمند و بیشتر لوازم و عوارض ابدان دنیوی را ندارند؛<ref>ملاصدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۳.</ref>
# ابدان اخروی عین نفوس‌اند وبدن اخروی مانند ظِلّ همواره ملازم روح و حاکی از اوست و بلکه با روح اتحاد وجودی دارد.<ref>ملاصدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۳.</ref>
# ابدان اخروی عین نفوس‌اند وبدن اخروی مانند ظِلّ همواره ملازم روح و حاکی از اوست و بلکه با روح اتحاد وجودی دارد.<ref>ملاصدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۳.</ref>
# میان ابدان اخروی تزاحم نیست.<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۲</ref>
# میان ابدان اخروی تزاحم نیست.<ref>ملاصدرا، عرشیه، ۲۵۲</ref>
۱۸٬۴۲۹

ویرایش