توفیق: تفاوت میان نسخهها
←رابطه توفیق با دیگر مفاهیم
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در باره نسبت توفیق با سایر مفاهیم نیز در کتابهای کلامی اختلافاتی هست. بعضی [[عصمت]] را قسیم توفیق<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۳۴</ref> و بعضی عین آن<ref>برای نمونه رجوع کنید به امام الحرمین، ص۲۵۵</ref> دانستهاند. همچنین گاهی در مقابل خذلان، به جای توفیق، نصرت به کار رفته است.<ref>مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۱۵؛ علم الهدی، ۱۴۱۱، ص۵۹۷</ref> گاهی توفیق تقسیم بندی شده و از توفیق عام و خاص سخن به میان آمده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شهرستانی، ص۴۱۲ ۴۱۵</ref> | در باره نسبت توفیق با سایر مفاهیم نیز در کتابهای کلامی اختلافاتی هست. بعضی [[عصمت]] را قسیم توفیق<ref>برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۳۴</ref> و بعضی عین آن<ref>برای نمونه رجوع کنید به امام الحرمین، ص۲۵۵</ref> دانستهاند. همچنین گاهی در مقابل خذلان، به جای توفیق، نصرت به کار رفته است.<ref>مفید، ۱۴۱۴ الف، ص۱۱۵؛ علم الهدی، ۱۴۱۱، ص۵۹۷</ref> گاهی توفیق تقسیم بندی شده و از توفیق عام و خاص سخن به میان آمده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شهرستانی، ص۴۱۲ ۴۱۵</ref> | ||
در باره نسبت توفیق و هدایت نیز بحث شده است، مثلاً ابن قیم جوزیه<ref>ص ۱۱۷-۱۴۱</ref> گفته است هدایت سه مرتبه دارد: مرتبة اول، هدایت همگانی | در باره نسبت توفیق و هدایت نیز بحث شده است، مثلاً ابن قیم جوزیه<ref>ص ۱۱۷-۱۴۱</ref> گفته است هدایت سه مرتبه دارد: مرتبة اول، [[هدایت تکوینی]] همگانی است که شامل همه موجودات اعم از انسان و غیر آن است. مرتبه دوم، [[هدایت تشریعی]] است که به معنای ارائه طریق است و همه انسانها از آن برخوردارند. مرتبه سوم، هدایت خاصه یا هدایت توفیق است که به معنای دستیابی به مطلوب است و نصیب کسانی میشود که با حُسنِ انتخاب خود بر اثر هدایت تشریعی خداوند، حق را پذیرفته و به آن عمل کرده باشند. خداوند به چنین کسانی توفیق میدهد تا بقیه راه را به آسانی طی کنند و این توفیق نتیجه عمل آنهاست. به تعبیر ابن قیم جوزیه<ref>ص ۱۴۱</ref> توفیق مستلزم دو امر است: فعل رب یا «هُدی» و فعل عبد یا «اهتداء». | ||
هر چند توفیق اساساً مفهومی کلامی است که متکلمان درباره آن به بحث پرداختهاند، گاهی در آثار فلاسفه اسلامی نیز به آن اشاره شده است. مثلاً، [[ملاصدرا| | هر چند توفیق اساساً مفهومی کلامی است که متکلمان درباره آن به بحث پرداختهاند، گاهی در آثار فلاسفه اسلامی نیز به آن اشاره شده است. مثلاً، [[ملاصدرا| |