confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۴۷۷
ویرایش
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
== آغاز جنگ == | == آغاز جنگ == | ||
با آغاز جنگ بنیقینقاع، یهودیان به قلعههای خود رفتند و پیامبر آنان را به مدت پانزده روز در قلعههایشان محاصره کرد.<ref>مواقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> پیامبر [[ابولبابه انصاری|ابولُبابة بن عبدالمُنذِر]] را جانشین خود در مدینه کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> گفته شده پرچم سپاه پیامبر در این جنگ سفید و در دستان [[حمزة بنعبدالمطّلب|حمزة بن عبدالمطلّب]] بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> ولی به باور سید جعفر عاملی پرچم پیامبر در این جنگ سیاه و پرچمدار پیامبر در تمام جنگها از جمله این غزوه، امام علی بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۳۷-۳۸.</ref> پس از گذشت پانزده روز یهودیان بنیقینقاع در برابر پیامبر تسلیم شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> به گفته طبری، تاریخنگار قرن چهارم، پیامبر تصمیم داشت آنان را گردن بزند، اما [[عبدالله بن ابی]] وی را از این کار بازداشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> پیامبر در ابتدا از درخواست عبدالله بن ابی سر باز زد، اما هنگامی که با اصرار فراوان او مواجه شد، درخواستش را پذیرفت، اما او و یهودیان را لعنت کرد و دستور داد یهودیان بنیقینقاع تبعید شوند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> | با آغاز جنگ بنیقینقاع، یهودیان به قلعههای خود رفتند و پیامبر آنان را به مدت پانزده روز در قلعههایشان محاصره کرد.<ref>مواقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> پیامبر [[ابولبابه انصاری|ابولُبابة بن عبدالمُنذِر]] را جانشین خود در مدینه کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> گفته شده پرچم سپاه پیامبر در این جنگ سفید و در دستان [[حمزة بنعبدالمطّلب|حمزة بن عبدالمطلّب]] بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> ولی به باور سید جعفر عاملی پرچم پیامبر در این جنگ سیاه و پرچمدار پیامبر در تمام جنگها از جمله این غزوه، امام علی بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۳۷-۳۸.</ref> | ||
پس از گذشت پانزده روز یهودیان بنیقینقاع در برابر پیامبر تسلیم شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> به گفته طبری، تاریخنگار قرن چهارم، پیامبر تصمیم داشت آنان را گردن بزند، اما [[عبدالله بن ابی]] وی را از این کار بازداشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> پیامبر در ابتدا از درخواست عبدالله بن ابی سر باز زد، اما هنگامی که با اصرار فراوان او مواجه شد، درخواستش را پذیرفت، اما او و یهودیان را لعنت کرد و دستور داد یهودیان بنیقینقاع تبعید شوند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> سید جعفر مرتضی بر این باور است که پذیرفتن این درخواست عبدالله بن ابیّ از سوی پیامبر، به این دلیل بود که از سویی قلب پیروان عبدالله بن ابیّ به پیامبر نزدیک شود و زمینه همراهی آنان با جامعه اسلامی فراهم آید و از سوی دیگر توان جامعه اسلامی، تنها صرف دشمنان اصلی شود.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۴۲.</ref> پس از دستور پیامبر به تبعید بنیقینقاع از مدینه، عبدالله بن ابیّ برای بار دیگر میخواست پیامبر را وادار کند که از این حکم نیز درگذرد، ولی اینبار مسلمانان اجازه ندادند او نزد پیامبر برود؛<ref>حسنی، سیرة المصطفی، ۱۴۱۶ق، ص۳۷۶.</ref> ازاینرو بنیقینقاع به [[شام]] اخراج شده، در منطقه اِذرَعات ساکن شدند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۰۹.</ref> | |||
== نتایج غزوه == | == نتایج غزوه == |