Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←لید) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تسنن دوازدهامامی''' گرایشی مذهبی در [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] که اعتقاد به [[خلفای راشدین]] را با ارادت و اعتقاد به مقام [[ولایت|ولایت ائمه شیعه(ع)]] درهم آمیختهاند. دوره رواج این گرایش را از قرن ششم قمری تا تأسیس [[صفویان|صفویه]] در قرن دهم قمری دانستهاند. محل رواج این گرایش را ابتدا در [[ایران]] و [[هند]] و پس از آن در قسمت شرقی [[خراسان بزرگ]] و سرزمینهای [[خلافت عثمانی]] برشمردهاند. | '''تسنن دوازدهامامی''' گرایشی مذهبی در [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] که اعتقاد به [[خلفای راشدین]] را با ارادت و اعتقاد به مقام [[ولایت|ولایت ائمه شیعه(ع)]] درهم آمیختهاند. دوره رواج این گرایش را از قرن ششم قمری تا تأسیس [[صفویان|صفویه]] در قرن دهم قمری دانستهاند. محل رواج این گرایش را ابتدا در [[ایران]] و [[هند]] و پس از آن در قسمت شرقی [[خراسان بزرگ]] و سرزمینهای [[خلافت عثمانی]] برشمردهاند. اصطلاح تسنن دوازدهامامی عنوانی جدید در تاریخپژوهی ایران قلمداد شده، اما برخی محققان نشانی از وجود و رواج این اصطلاح در اواخر دوره صفویه در یک نسخه خطی بهدست دادهاند. | ||
تسنن دوازدهامامی را یکی از دلایل اصلی رواج [[شیعه|تشیع]] در شرق اسلامی، بهخصوص در ایران، از قرن ششم قمری به بعد دانستهاند. نیز رشد و گسترش تسنن دوازدهامامی در ایرانِ قرن هفتم و هشتم را زمینه اصلی پیدایش دولت شیعی صفویه قلمداد کردهاند | تسنن دوازدهامامی را یکی از دلایل اصلی رواج [[شیعه|تشیع]] در شرق اسلامی، بهخصوص در ایران، از قرن ششم قمری به بعد دانستهاند. نیز رشد و گسترش تسنن دوازدهامامی در ایرانِ قرن هفتم و هشتم را زمینه اصلی پیدایش دولت شیعی صفویه قلمداد کردهاند. | ||
سقوط [[بنیعباس|خلافت عباسی]] توسط مغولان، تسامح مذهبی [[ایلخانان مغول]] و امیران تیموری، رشد [[تصوف]] و مرجعیتیافتن صوفیان و نزدیکشدن تصوف و تشیع به یکدیگر را از جمله عوامل پیدایش تسنن دوازدهامامی دانستهاند. این عوامل موجب تعدیل در مذهب تسنن با محوریت [[مودت اهلبیت(ع)|محبت اهل بیت(ع)]] شد که حاصل آن رواج نگارش کتابهایی درباره فضائل اهل بیت(ع) در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بود. | سقوط [[بنیعباس|خلافت عباسی]] توسط مغولان، تسامح مذهبی [[ایلخانان مغول]] و امیران تیموری، رشد [[تصوف]] و مرجعیتیافتن صوفیان و نزدیکشدن تصوف و تشیع به یکدیگر را از جمله عوامل پیدایش تسنن دوازدهامامی دانستهاند. این عوامل موجب تعدیل در مذهب تسنن با محوریت [[مودت اهلبیت(ع)|محبت اهل بیت(ع)]] شد که حاصل آن رواج نگارش کتابهایی درباره فضائل اهل بیت(ع) در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بود. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
=== اصطلاحشناسی === | === اصطلاحشناسی === | ||
اصطلاح تسنن دوازدهامامی عنوانی جدید در تاریخپژوهی ایران قلمداد شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۳؛ رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۱. </ref> گفته شده که این عنوان در منابع تاریخی، از جمله در منابع تاریخی قرن هفتم تا دهم قمری، نیامده | اصطلاح تسنن دوازدهامامی عنوانی جدید در تاریخپژوهی ایران قلمداد شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۳؛ رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۱. </ref> گفته شده که این عنوان در منابع تاریخی، از جمله در منابع تاریخی قرن هفتم تا دهم قمری، نیامده است؛<ref>رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۱.</ref> اما برخی محققان، نشانی از وجود و رواج این اصطلاح در اواخر [[صفویان|دوره صفویه]] (۱۰۹۰ق) در یک نسخه خطی بهدست دادهاند.<ref>ابوئی مهریزی، «کچکول میر جمالالدین حسینی جامی و بازتاب اندیشه تسنن دوازدهامامی در آن»، ص۳.</ref> | ||
در تحقیقات جدید، هرچند | در تحقیقات جدید، هرچند نشانی از بهکارگیری و تبیین این اصطلاح در مقالهای از [[محمدتقی دانشپژوه]] (۱۲۹۰-۱۳۷۵ش)، محقق و نسخهشناس ایرانی، در [[سال ۱۳۴۴ هجری شمسی|سال ۱۳۴۴ش]] داده شده،<ref>دانشپژوه، «انتقاد کتاب: کشف الحقائق»، ص۳۰۷.</ref> اما اوج ترویج و تبیین گسترده این عنوان را در آثار [[رسول جعفریان]] دانستهاند.<ref>رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۱؛ کریمی، شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب، ۱۳۹۸ش، ص۴۰.</ref> | ||
== بستر پیدایش == | == بستر پیدایش == | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
بستر پیدایش تسنن دوازدهامامی را در قرون نخستین اسلامی و در تقابل میان اهلسنت عثمانیمذهب، که قائل به عدم مشروعیت [[خلافت امام علی(ع)]] بودند، با سایر [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] دانستهاند؛<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> اهلسنتی که در مقابل عثمانیه تلاش میکردند تا [[فضایل امام علی(ع)|فضائل امام علی(ع)]] و سایر [[اهلبیت(ع)]] را منتشر کنند.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> این افراد کسانی قلمداد شدهاند که در کتابهای رجالی متقدم اهلسنت از آنان با عنوان سنیان متشیع یا سنیان متهم به تشیع یاد شده است.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> | بستر پیدایش تسنن دوازدهامامی را در قرون نخستین اسلامی و در تقابل میان اهلسنت عثمانیمذهب، که قائل به عدم مشروعیت [[خلافت امام علی(ع)]] بودند، با سایر [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] دانستهاند؛<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> اهلسنتی که در مقابل عثمانیه تلاش میکردند تا [[فضایل امام علی(ع)|فضائل امام علی(ع)]] و سایر [[اهلبیت(ع)]] را منتشر کنند.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> این افراد کسانی قلمداد شدهاند که در کتابهای رجالی متقدم اهلسنت از آنان با عنوان سنیان متشیع یا سنیان متهم به تشیع یاد شده است.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶.</ref> | ||
به عقیده [[رسول جعفریان|جعفریان]]، تلاش عقیدتی این گروه از اهلسنت موجب شد تا با زوال قدرت [[اصحاب حدیث|اهل حدیث]] حنبلیمذهب در [[جهان اسلام]]، مقارن با قرن ششم هجری، تعدیلی در مذهب تسنن ایجاد شود.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷.</ref> این تعدیل با محوریت محبت اهلبیت(ع) موجب نگارش کتابهایی درباره فضائل اهلبیت(ع) در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] میشود.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷؛ جعفریان، تاریخ ایران اسلامی از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۵.</ref> از جمله این افراد، به چهرههای مذهبی و علمی مؤثری چون [[احمد بن حنبل]] و محمد بن جریر طبری (درگذشت ۳۱۰ق) اشاره شده است.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷.</ref> | به عقیده [[رسول جعفریان|جعفریان]]، تلاش عقیدتی این گروه از اهلسنت موجب شد تا با زوال قدرت [[اصحاب حدیث|اهل حدیث]] حنبلیمذهب در [[جهان اسلام]]، مقارن با قرن ششم هجری، تعدیلی در مذهب تسنن ایجاد شود.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷.</ref> این تعدیل با محوریت [[مودت اهلبیت(ع)|محبت اهلبیت(ع)]] موجب نگارش کتابهایی درباره فضائل اهلبیت(ع) در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] میشود.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷؛ جعفریان، تاریخ ایران اسلامی از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۵.</ref> از جمله این افراد، به چهرههای مذهبی و علمی مؤثری چون [[احمد بن حنبل]] و محمد بن جریر طبری (درگذشت ۳۱۰ق) اشاره شده است.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۲۶-۲۷.</ref> | ||
سقوط [[بنیعباس|خلافت عباسی]] توسط | سقوط [[بنیعباس|خلافت عباسی]] توسط مغولان،<ref>جعفریان، تاریخ ایران اسلامی از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۵؛ رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> تسامح مذهبی [[ایلخانان مغول]]<ref>اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ۱۳۵۱ش، ۲۰۳-۲۰۴؛ باسانی، «دین در عهد مغول»، ص۵۱۶.</ref> و امیران تیموری،<ref>رمضانجماعت و جدیدی، «عوامل مؤثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازدهامامی و تأثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ص۱۵۹-۱۶۱.</ref> رشد [[تصوف]] و مرجعیتیافتن صوفیان<ref>امینیزاده و رنجبر، «تسنن دوازدهامامی خراسان در سدههای هشتم و نهم هجری زمینهها و علل»، ص۶۶.</ref> و نزدیکشدن تصوف و تشیع به یکدیگر<ref>الشیبی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۳-۱۴۶؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۷۶۰-۷۶۷؛ باسانی، «دین در عهد مغول»، ص۵۱۷.</ref> نیز جزء زمینههای پیدایش تسنن دوازدهامامی قلمداد شده است. | ||
== تسنن دوازدهامامی در ساحت سیاست == | == تسنن دوازدهامامی در ساحت سیاست == | ||
{{نقل قول یک طبقه|<small>'''حمدالله مستوفی، از مورخان با گرایش تسنن دوازدهامامی، در تاریخ گزیده''':</small>{{سخ}}فصل سیوم از باب سیوم در ذکر تمامی ائمه معصومین، رضوان الله علیهم اجمعین، که حجة الحق علی الخلق بودند... ائمه معصوم اگرچه خلافت نکردند، اما چون مستحقْ ایشان بودند، تبرک را از احوال ایشان شمهای بر سبیل ایجاز ایراد میرود.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۱.</ref>|عرض=۳۰٪|تراز=چپ}} | {{نقل قول یک طبقه|<small>'''حمدالله مستوفی، از مورخان با گرایش تسنن دوازدهامامی، در تاریخ گزیده''':</small>{{سخ}}فصل سیوم از باب سیوم در ذکر تمامی ائمه معصومین، رضوان الله علیهم اجمعین، که حجة الحق علی الخلق بودند... ائمه معصوم اگرچه خلافت نکردند، اما چون مستحقْ ایشان بودند، تبرک را از احوال ایشان شمهای بر سبیل ایجاز ایراد میرود.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۸۷ش، ص۲۰۱.</ref>|عرض=۳۰٪|تراز=چپ}} | ||
ساحت سیاست یکی از ساحتهای تحول مذهبی [[ایران|ایرانیان]] از تسنن به تشیع، با واسطه قرارگرفتن تسنن دوازدهامامی، قلمداد شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۰.</ref> از نظر محققان، حکومتهایی با رویکرد تسنن دوازدهامامی در سرتاسر قرون نهم و دهم قمری وجود داشتهاند.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۴.</ref> پیش از این هم، در قرن هشتم و در میان حکومتهای پرشمار محلی در ایران و | ساحت سیاست یکی از ساحتهای تحول مذهبی [[ایران|ایرانیان]] از تسنن به تشیع، با واسطه قرارگرفتن تسنن دوازدهامامی، قلمداد شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۰.</ref> از نظر محققان، حکومتهایی با رویکرد تسنن دوازدهامامی در سرتاسر قرون نهم و دهم قمری وجود داشتهاند.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۴.</ref> پیش از این هم، در قرن هشتم و در میان حکومتهای پرشمار محلی در ایران و [[عراق]]، نشانههایی از وجود این گرایش برشمرده شده؛ از جمله در دوران اولیه حکومت محلی [[سربداران]] که نوعی تصوف دوازدهامامی موجب پیروزی آن شد و در سرتاسر دوران اولیه این حکومت چنین گرایشی در میان حاکمان آن وجود داشته است.<ref>اسمیت، خروج و عروج سربداران، ۱۳۶۱ش، ص۸۲-۹۲.</ref> | ||
در قرن نهم قمری و در میان حاکمان تیموری متأخر، گفته شده که [[سلطان حسین بایقرا]] قصد داشت تا در ابتدای حکومت خود به نام [[امامان شیعه|دوازده امام(ع)]] خطبه بخواند که توسط [[عبدالرحمن جامی]]<ref>سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۰۲۱-۱۰۲۲.</ref> و [[امیر علیشیر نوایی]] از این کار منع | در قرن نهم قمری و در میان حاکمان تیموری متأخر، گفته شده که [[سلطان حسین بایقرا]] قصد داشت تا در ابتدای حکومت خود به نام [[امامان شیعه|دوازده امام(ع)]] خطبه بخواند که توسط [[عبدالرحمن جامی]]<ref>سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۰۲۱-۱۰۲۲.</ref> و [[امیر علیشیر نوایی]] از این کار منع شد؛ ولی گرایش تسنن دوازده امامی خود را تا آخر حکومتش حفظ کرد.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۴.</ref> در همان دوران، جهانشاه قَراقویونْلو در سکههایی که ضرب کرد در یک روی سکه عبارت «[[علی ولی الله]]» و در سوی دیگر نام [[خلفای راشدین]] را حک کرد<ref>مزاوی، پیدایش دولت صفوی، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۴.</ref> که نمادی از گرایش حکومت او به تسنن دوازدهامامی قلمداد شده است<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۳۲.</ref> | ||
پیشینه مذهبی [[صفویان]] نیز در بستر حرکت از تسنن به تسنن دوازدهامامی و پس از آن به [[شیعه|تشیع]] ترسیم شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۳.</ref> در تحقیقات جدید، مذهب [[صفیالدین اردبیلی|شیخ صفیالدین اردبیلی]]، جد صفویان، را شافعی دانستهاند<ref>کسروی، شیخ صفی و تبارش، ۱۳۵۵ش، ص۱۰؛ لاکهارت، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ۱۳۶۴ش، ص۱۵؛ شفیعی کدکنی، «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها»، ص۹۸-۱۰۱. </ref> که به مرور زمان و پس از درگیری فرزندان او بر سر قدرت با رقبا به تشیع تغییر میکند.<ref>کریمی، شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب، ۱۳۹۸ش، ص۲۵-۴۵.</ref> برخی محققان نشانههایی از وجود چنین گرایشی را حتی در حکومتهایی که نماد تسنن بودهاند، مانند [[حکومت عثمانیان|حکومت عثمانی]]، ارائه دادهاند.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۳۱.</ref> | پیشینه مذهبی [[صفویان]] نیز در بستر حرکت از تسنن به تسنن دوازدهامامی و پس از آن به [[شیعه|تشیع]] ترسیم شده است.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۸۴۳.</ref> در تحقیقات جدید، مذهب [[صفیالدین اردبیلی|شیخ صفیالدین اردبیلی]]، جد صفویان، را شافعی دانستهاند<ref>کسروی، شیخ صفی و تبارش، ۱۳۵۵ش، ص۱۰؛ لاکهارت، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ۱۳۶۴ش، ص۱۵؛ شفیعی کدکنی، «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها»، ص۹۸-۱۰۱. </ref> که به مرور زمان و پس از درگیری فرزندان او بر سر قدرت با رقبا به تشیع تغییر میکند.<ref>کریمی، شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب، ۱۳۹۸ش، ص۲۵-۴۵.</ref> برخی محققان نشانههایی از وجود چنین گرایشی را حتی در حکومتهایی که نماد تسنن بودهاند، مانند [[حکومت عثمانیان|حکومت عثمانی]]، ارائه دادهاند.<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۳۱.</ref> |