پرش به محتوا

محمد بن عباس خوارزمی: تفاوت میان نسخه‌ها

تمیزکاری
(ویکی سازی)
(تمیزکاری)
خط ۱۳: خط ۱۳:
| محل دفن          =
| محل دفن          =
| خویشاوندان سرشناس =
| خویشاوندان سرشناس =
| مذهب              =شیعه
| مذهب              =[[شیعه]]
| هم زمان با        =[[سامانیان]]، [[آل بویه]]
| هم زمان با        =[[سامانیان]]، [[آل بویه]]
| بنیانگذار        =
| بنیانگذار        =
خط ۳۰: خط ۳۰:
| تأثیرگرفته از    =
| تأثیرگرفته از    =
}}
}}
'''محمدبن عباس خوارزمی''' مشهور به  '''اَبوبَکْرِ خوارَزْمی''' (۳۲۳-۳۸۳ق/۹۳۵-۹۹۳م)، شاعر، کاتب و ادیب [[شیعه|شیعی]] است. وی در طول زندگی خود به [[عراق]]، [[شام]]، [[بخارا]]، [[نیشابور]]، [[سیستان]]، [[طبرستان]]، [[اصفهان]]، [[شيراز]]، [[گرگان]] و [[هرات]] مسافرت نمود. ابوبکر به هر شهری که وارد می‌شد ابتدا به مدح حاکم یا والی آنجا می‌پرداخت اما اندکی بعد همو را [[هجو]] می‌گفت و به ناچار از ترس جان به جای دیگری می‌رفت. از حوادث مهم زندگی او می‌توان به مناظره‌اش با [[بدیع الزمان همدانی]] اشاره نمود که شکست وی در این مناظره باعث مرگش گردید.
'''محمدبن عباس خوارزمی''' مشهور به  '''اَبوبَکْرِ خوارَزْمی''' (۳۲۳-۳۸۳ق/۹۳۵-۹۹۳م)، شاعر، کاتب و ادیب [[شیعه]] است. وی در طول زندگی خود به [[عراق]]، [[شام]]، [[بخارا]]، [[نیشابور]]، [[سیستان]]، [[طبرستان]]، [[اصفهان]]، [[شيراز]]، [[گرگان]] و [[هرات]] مسافرت نمود. ابوبکر به هر شهری که وارد می‌شد ابتدا به مدح حاکم یا والی آنجا می‌پرداخت اما اندکی بعد همو را [[هجو]] می‌گفت و به ناچار از ترس جان به جای دیگری می‌رفت. از حوادث مهم زندگی او می‌توان به مناظره‌اش با [[بدیع الزمان همدانی]] اشاره نمود که شکست وی در این مناظره باعث مرگش گردید.


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
خط ۳۹: خط ۳۹:
==سفرها==
==سفرها==
===سفر به عراق و شام===
===سفر به عراق و شام===
او در نوجوانی پدر را از دست داد و به علت کج‌رفتاری اطرافیان از میراث پدری چشم پوشید و تهیدست خوارزم را ترک کرد.<ref>ابوبکر، ص۴۷، ۶۱، ۸۱</ref> او که حافظه‌ای سخت نیرومند داشت،<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۴؛ ذهبی، ص۶۹</ref> در پی کسب علم و مال راهی [[عراق]] و [[شام]] شد. در [[بغداد]] از محضر [[اسماعیل بن محمد صفار|ابوعلی اسماعیل بن محمد صفّار]] و [[ابن کامل]] (<small>راوی تاریخ طبری</small>) بهره برد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴؛ سمعانی،ج۵، ص۲۱۴، ج۹، ص۳۸؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱، ج۲، ص۸۰</ref> و در [[حلب]] به دربار [[سیف الدوله حمدانی]] پیوست و با ادبا و علمای دربار، از جمله نحویان بزرگی چون [[حسین بن احمد بن خالویه|ابن خالویه]]،<ref>نک : ابن انباری، ص۲۱۴؛ یاقوت، ادبا، ج۹، ص۲۰۴</ref> [[ابوالطیب لغوی]] و [[ابن جنی]]،<ref>نک : شکعه، ص۳۳</ref> مجالست یافت. در همانجا بود که با [[متنبی]] دیدار کرد و آنچنان شیفتۀ او گردید که چند سال بعد، یکی از کوشاترین ناشران شعر متنبی در [[خراسان]] گردید.<ref>نک : بلاشر، ص۳۸۱</ref> ابوبکر بعدها نیز با حسرت از این روزگار خوش یاد می‌کرد.<ref>ص ۲۱۸-۲۱۹</ref>
او در نوجوانی پدر را از دست داد و به علت کج‌رفتاری اطرافیان از میراث پدری چشم پوشید و تهیدست خوارزم را ترک کرد.<ref>ابوبکر، ص۴۷، ۶۱، ۸۱</ref> او که حافظه‌ای سخت نیرومند داشت،<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۴؛ ذهبی، ص۶۹</ref> در پی کسب علم و مال راهی [[عراق]] و [[شام]] شد. در [[بغداد]] از محضر اسماعیل بن محمد صفار و [[ابن کامل]] (<small>راوی تاریخ طبری</small>) بهره برد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴؛ سمعانی،ج۵، ص۲۱۴، ج۹، ص۳۸؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱، ج۲، ص۸۰</ref> و در [[حلب]] به دربار [[سیف الدوله حمدانی]] پیوست و با ادبا و علمای دربار، از جمله نحویان بزرگی چون [[حسین بن احمد بن خالویه|ابن خالویه]]،<ref>نک : ابن انباری، ص۲۱۴؛ یاقوت، ادبا، ج۹، ص۲۰۴</ref> ابوالطیب لغوی و ابن جنی،<ref>نک : شکعه، ص۳۳</ref> مجالست یافت. در همانجا بود که با [[متنبی]] دیدار کرد و آنچنان شیفتۀ او گردید که چند سال بعد، یکی از کوشاترین ناشران شعر متنبی در [[خراسان]] گردید.<ref>نک : بلاشر، ص۳۸۱</ref> ابوبکر بعدها نیز با حسرت از این روزگار خوش یاد می‌کرد.<ref>ص ۲۱۸-۲۱۹</ref>


===سفر به بخارا و نیشابور===
===سفر به بخارا و نیشابور===
وی سرانجام با توشه‌ای گرانقدر از ادب و تاریخ، انساب و اخبار عرب و لغت<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۱۹۴</ref> به شرق بازگشت و در [[بخارا]] به ملازمت [[ابوعلی بلعمی]] وزیر [[سامانیان]] درآمد، اما دوستی میان این دو ادیب، چندان نپایید و ابوبکر در ابیاتی سخت گزنده و ریشخندآمیز او را [[هجو]] کرد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴، ۲۰۵؛ قس: ابوبکر، ص۱۱۹، که خود این جدایی را معلول سعایت حاسدان قلمداد می‌کند</ref> و به [[نیشابور]] که در آن زمان امیر [[احمد بن علی میکالی|ابونصر احمد بن علی میکالی]] بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله‌های کلان ستاند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۰؛ نیز نک : جرفادقانی، ۲۵۵-۲۵۶</ref> ابوبکر سخت مورد اکرام و احترام علمای نیشابور قرار گرفت و در سلک مصاحبت [[ابوالحسن قزوینی]]، [[ابومنصور بغوی]]، [[ابوالحسن حکمی]] و [[کثیر بن احمد]] درآمد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابوبکر، ص۳۴، ۷۸، جاهای مختلف</ref> نامه‌های فراوانی که بعدها ابوبکر برای شاگردان نیشابوریش نوشته، از مجالس فراوان بحث و درس وی در آنجا حکایت دارد.<ref>ابوبکر، ص۱۱۸، ۱۲۲، جاهای مختلف ؛ نیز نک : قفطی، ج۱، ص۲۷۷</ref>
وی سرانجام با توشه‌ای گرانقدر از ادب و تاریخ، انساب و اخبار عرب و لغت<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۱۹۴</ref> به شرق بازگشت و در [[بخارا]] به ملازمت [[ابوعلی بلعمی]] وزیر [[سامانیان]] درآمد، اما دوستی میان این دو ادیب، چندان نپایید و ابوبکر در ابیاتی سخت گزنده و ریشخندآمیز او را [[هجو]] کرد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴، ۲۰۵؛ قس: ابوبکر، ص۱۱۹، که خود این جدایی را معلول سعایت حاسدان قلمداد می‌کند</ref> و به [[نیشابور]] که در آن زمان امیر احمد بن علی میکالی بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله‌های کلان ستاند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۰؛ نیز نک : جرفادقانی، ۲۵۵-۲۵۶</ref> ابوبکر سخت مورد اکرام و احترام علمای نیشابور قرار گرفت و در سلک مصاحبت ابوالحسن قزوینی، ابومنصور بغوی، ابوالحسن حکمی و کثیر بن احمد درآمد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابوبکر، ص۳۴، ۷۸، جاهای مختلف</ref> نامه‌های فراوانی که بعدها ابوبکر برای شاگردان نیشابوریش نوشته، از مجالس فراوان بحث و درس وی در آنجا حکایت دارد.<ref>ابوبکر، ص۱۱۸، ۱۲۲، جاهای مختلف ؛ نیز نک : قفطی، ج۱، ص۲۷۷</ref>


===مدح و هجای والی سیستان===
===مدح و هجای والی سیستان===
اقامت وی در نیشابور نیز دیری نپایید. او دربار ابونصر را ترک گفت و پس از آن به [[سیستان]] رفت. ابتدا والی آن سرزمین، [[طاهر بن محمد|ابوالحسن طاهر بن محمد]] را مدح گفت، اما چون صلۀ دلخواه را دریافت نکرد، به هجای او دست زد، امیر نیز او را به جرم ناسپاسی به زندان افکند. ابوبکر در زندان قصیده‌ای در مدح ابونصر میکالی سرود و ضمن آن از سختی و [[شکنجه|شکنجۀ]] زندان شکایت سر داد و خود را به جهت ترک ملازمت امیر و رفتن به سیستان سرزنش کرد و از وی خواست شفاعت کرده، او را رهایی بخشد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۶</ref>
اقامت وی در نیشابور نیز دیری نپایید. او دربار ابونصر را ترک گفت و پس از آن به [[سیستان]] رفت. ابتدا والی آن سرزمین، طاهر بن محمد را مدح گفت، اما چون صلۀ دلخواه را دریافت نکرد، به هجای او دست زد، امیر نیز او را به جرم ناسپاسی به زندان افکند. ابوبکر در زندان قصیده‌ای در مدح ابونصر میکالی سرود و ضمن آن از سختی و [[شکنجه|شکنجۀ]] زندان شکایت سر داد و خود را به جهت ترک ملازمت امیر و رفتن به سیستان سرزنش کرد و از وی خواست شفاعت کرده، او را رهایی بخشد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۶</ref>


===رهایی از زندان===
===رهایی از زندان===
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
{{یادداشت‌ها}}


==منابع==
==منابع==
confirmed، templateeditor
۱۲٬۳۴۴

ویرایش