غزوه حنین: تفاوت میان نسخهها
اصلاح پانویس
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح پانویس) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==علت جنگ== | ==علت جنگ== | ||
سبب این غزوه آن بود که اشراف قبیله هوازن و قبیله ثقیف، از ترس آنکه پیامبر(ص) پس از فتح [[مکه]]، به جنگ با آنان اقدام کند، تصمیم گرفتند پیش دستی کرده و جنگ را زودتر آغاز کنند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸.</ref> به روایتی نیز هنگامی که [[رسول خدا]] برای فتح مکه، از [[مدینه]] حرکت کرد، هوازن و ثقیف به خیال اینکه پیامبر قصد جنگ با آنان را دارد، تجمع کردند و پس از فتح مکه در [[حنین]] اردو زده و تصمیم به جنگ با پیامبر گرفتند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۰.</ref> | سبب این غزوه آن بود که اشراف قبیله هوازن و قبیله ثقیف، از ترس آنکه پیامبر(ص) پس از فتح [[مکه]]، به جنگ با آنان اقدام کند، تصمیم گرفتند پیش دستی کرده و جنگ را زودتر آغاز کنند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۸۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸.</ref> به روایتی نیز هنگامی که [[رسول خدا]] برای فتح مکه، از [[مدینه]] حرکت کرد، هوازن و ثقیف به خیال اینکه پیامبر قصد جنگ با آنان را دارد، تجمع کردند و پس از فتح مکه در [[حنین]] اردو زده و تصمیم به جنگ با پیامبر گرفتند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۰.</ref> | ||
==وقایع پیش از غزوه== | ==وقایع پیش از غزوه== | ||
===اقدامات مشرکین پیش از جنگ=== | ===اقدامات مشرکین پیش از جنگ=== | ||
بیشتر طایفههای هوازن، از جمله نصر، جُشَم، سعد بن بَکر و گروهی از بنی هلال به سرکردگی مالک بن عَوف نَصری گرد هم آمدند، اما برخی از طایفههای صاحب نامِ هوازن، مانند کعب و کلاب و بنی نُمَیر در این گردهمایی حضور نداشتند. تمام قبایلِ هم پیمانِ ثقیف نیز به رهبری قارب بن اَسوَد و ذوالخِمار سُبَیع بن حارث و برادرش احمربن حارث (از بنی مالک) به آنان پیوستند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۰؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۰. </ref> | بیشتر طایفههای هوازن، از جمله نصر، جُشَم، سعد بن بَکر و گروهی از بنی هلال به سرکردگی مالک بن عَوف نَصری گرد هم آمدند، اما برخی از طایفههای صاحب نامِ هوازن، مانند کعب و کلاب و بنی نُمَیر در این گردهمایی حضور نداشتند. تمام قبایلِ هم پیمانِ ثقیف نیز به رهبری قارب بن اَسوَد و ذوالخِمار سُبَیع بن حارث و برادرش احمربن حارث (از بنی مالک) به آنان پیوستند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۰؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۰. </ref> | ||
وقتی مالک بن عوف تصمیم گرفت برای جنگ با [[حضرت محمد(ص)|پیامبر]] حرکت کند، اموال و زنان و کودکان را نیز با خود همراه کرد تا مردان را در دفاع از آنها دلیر کند. وقتی به اَوطاس که زمینی سخت و هموار و میدانی مناسب برای جولان اسبها بود رسید، دُرَید بن صِمَّه، پیرمرد نابینای جُشَمی که صاحب نظر و جنگ آزموده بود، گفت: اگر این جنگ مایه سربلندی بود، مردان شجاع کعب و کلاب در آن شرکت میکردند. ازاین رو به مالک بن عوف توصیه کرد فقط با مردان به جنگ برود که اگر پیروز شود، دیگران نیز به وی بپیوندند و اگر شکست بخورد، زنان و کودکان آسیب نبینند؛ اما مالک بن عوف از سر تکبر به سخن او توجه نکرده و او را تحقیر نمود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۰-۸۲. </ref> | وقتی مالک بن عوف تصمیم گرفت برای جنگ با [[حضرت محمد(ص)|پیامبر]] حرکت کند، اموال و زنان و کودکان را نیز با خود همراه کرد تا مردان را در دفاع از آنها دلیر کند. وقتی به اَوطاس که زمینی سخت و هموار و میدانی مناسب برای جولان اسبها بود رسید، دُرَید بن صِمَّه، پیرمرد نابینای جُشَمی که صاحب نظر و جنگ آزموده بود، گفت: اگر این جنگ مایه سربلندی بود، مردان شجاع کعب و کلاب در آن شرکت میکردند. ازاین رو به مالک بن عوف توصیه کرد فقط با مردان به جنگ برود که اگر پیروز شود، دیگران نیز به وی بپیوندند و اگر شکست بخورد، زنان و کودکان آسیب نبینند؛ اما مالک بن عوف از سر تکبر به سخن او توجه نکرده و او را تحقیر نمود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۰-۸۲. </ref> | ||
در اوطاس کمکهایی از هر ناحیه به آنان میرسید.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۶-۸۸۷.</ref> [[حضرت محمد(ص)|پیامبر]] چون این خبر را شنید، عبداللّه بن ابی حَدْرَد اَسْلَمی را فرستاد تا به صورت ناشناس به میان آنان برود و کسب اطلاع کند. وی نیز خبر آورد که مشرکان برای جنگ با مسلمانان همدست شدهاند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۲-۸۳.</ref> | در اوطاس کمکهایی از هر ناحیه به آنان میرسید.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۸۶-۸۸۷.</ref> [[حضرت محمد(ص)|پیامبر]] چون این خبر را شنید، عبداللّه بن ابی حَدْرَد اَسْلَمی را فرستاد تا به صورت ناشناس به میان آنان برود و کسب اطلاع کند. وی نیز خبر آورد که مشرکان برای جنگ با مسلمانان همدست شدهاند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۲-۸۳.</ref> | ||
===اقدامات پیامبر اکرم پیش از جنگ=== | ===اقدامات پیامبر اکرم پیش از جنگ=== | ||
به روایت ابن اسحاق از [[امام باقر(ع)]]، وقتی که [[رسول خدا]] تصمیم گرفت به جنگ هوازن برود، کسی را نزد صَفوان بن اُمَیه (از سران [[قریش]] که هنوز مشرک بود) فرستاد و از او خواست تا زرهها و سلاحهایی را به پیامبر و مسلمانان، عاریه مضمونه (تضمینِ بازگرداندن عین امانت) دهد. صفوان قبول کرد و یک صد زره داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۳؛ قس شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۵، ص۳۱۲.</ref> | به روایت ابن اسحاق از [[امام باقر(ع)]]، وقتی که [[رسول خدا]] تصمیم گرفت به جنگ هوازن برود، کسی را نزد صَفوان بن اُمَیه (از سران [[قریش]] که هنوز مشرک بود) فرستاد و از او خواست تا زرهها و سلاحهایی را به پیامبر و مسلمانان، عاریه مضمونه (تضمینِ بازگرداندن عین امانت) دهد. صفوان قبول کرد و یک صد زره داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۳؛ قس شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۵، ص۳۱۲.</ref> | ||
پیامبر همراه ده هزار تن از یارانش که در فتح مکه با وی بودند و دو هزار نفر از تازه مسلمانان [[مکه]]، برای جنگ با هوازن از مکه بیرون رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.</ref> برخی از این مکیان فقط میخواستند ببینند پیروزی از آنِ که خواهد بود تا غنیمتی به دست آورند و حتی بدشان نمیآمد که پیامبر و مسلمانان در این جنگ شکست بخورند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۴-۸۹۵.</ref>[[رسول خدا]] و [[اسلام|مسلمانان]] و مردان [[قریش]]، که هنوز برخی از آنان مشرک بودند، غروبِ شب سه شنبه، دهم شوالِ سال هشتم به [[حنین]] رسیدند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰.</ref> | پیامبر همراه ده هزار تن از یارانش که در فتح مکه با وی بودند و دو هزار نفر از تازه مسلمانان [[مکه]]، برای جنگ با هوازن از مکه بیرون رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.</ref> برخی از این مکیان فقط میخواستند ببینند پیروزی از آنِ که خواهد بود تا غنیمتی به دست آورند و حتی بدشان نمیآمد که پیامبر و مسلمانان در این جنگ شکست بخورند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۹۴-۸۹۵.</ref>[[رسول خدا]] و [[اسلام|مسلمانان]] و مردان [[قریش]]، که هنوز برخی از آنان مشرک بودند، غروبِ شب سه شنبه، دهم شوالِ سال هشتم به [[حنین]] رسیدند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰.</ref> | ||
===صفآرایی دو سپاه=== | ===صفآرایی دو سپاه=== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =سوره توبه، آیه ۲۵:| نقلقول = {{حدیث|وَ یوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْن عَنْکمْ شَیئاً وَ ضاقَتْ عَلَیکمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَه سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین{{سخ}}|ترجمه= و در روز حنین که شما از بسیاری گروه خود بشگفت آمده مردم فراوان شما سودی بکارتان نداشت و زمین پهناور را بر شما تنگ کرد پس از این از جنگ پشت کردید و خدا دل پیمبر و پیروانش را آرامش داد.}}|تاریخ بایگانی| منبع =| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =سوره توبه، آیه ۲۵:| نقلقول = {{حدیث|وَ یوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْن عَنْکمْ شَیئاً وَ ضاقَتْ عَلَیکمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَه سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین{{سخ}}|ترجمه= و در روز حنین که شما از بسیاری گروه خود بشگفت آمده مردم فراوان شما سودی بکارتان نداشت و زمین پهناور را بر شما تنگ کرد پس از این از جنگ پشت کردید و خدا دل پیمبر و پیروانش را آرامش داد.}}|تاریخ بایگانی| منبع =| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
[[پرونده:غزوه حنین.jpg|بندانگشتی|۴۰۰px|نقشه غزوه حنین]] | [[پرونده:غزوه حنین.jpg|بندانگشتی|۴۰۰px|نقشه غزوه حنین]] | ||
رسول خدا در حالی که لباس رزم پوشیده بود، از صفوف لشکریان بازدید کرد و آنان را به جنگ و شکیبایی برانگیخت و به آنان مژده پیروزی داد. آنگاه در تاریکی صبح، به همراه مسلمانان از دره حنین به پایین آمد.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۵-۸۹۷؛ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | رسول خدا در حالی که لباس رزم پوشیده بود، از صفوف لشکریان بازدید کرد و آنان را به جنگ و شکیبایی برانگیخت و به آنان مژده پیروزی داد. آنگاه در تاریکی صبح، به همراه مسلمانان از دره حنین به پایین آمد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۹۵-۸۹۷؛ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
مشرکان هوازن و ثقیف که در شکافهای دره و اطراف آن کمین کرده بودند، ناگهان به مسلمانان حمله کردند. نخست سواران بنی سُلَیم و سپس مکیان و سایر مردم پراکنده و فراری شدند. به گونهای که هیچکس، پشت سر خود را نگاه نمیکرد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۳.</ref> | مشرکان هوازن و ثقیف که در شکافهای دره و اطراف آن کمین کرده بودند، ناگهان به مسلمانان حمله کردند. نخست سواران بنی سُلَیم و سپس مکیان و سایر مردم پراکنده و فراری شدند. به گونهای که هیچکس، پشت سر خود را نگاه نمیکرد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۳.</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
===راهکار پیامبر برای برگرداندن فراریان=== | ===راهکار پیامبر برای برگرداندن فراریان=== | ||
[[رسول خدا]] که چنین دید، به [[عباس بن عبدالمطلب]] که عنان مرکب پیامبر را گرفته بود و صدایی بلند و رسا داشت، فرمود تا ندا کند: ای [[انصار]]، ای اصحاب سَمُرَه، ای اصحاب [[سوره بقره|سورة البقره]]. پس از آن، فراریان از هر طرف نزد رسول خدا بازگشتند،<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۸-۸۹۹</ref> به گونهای که در همانجا یکصد نفر نزد پیامبر گرد آمدند و پیامبر دلیرانه به یاری آنان با مشرکان جنگید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵-۷۶.</ref> و کمکم بقیه اصحاب لبیکگویان و شتابان از هر سوی بازگشتند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۰-۹۰۱؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵-۷۶</ref> | [[رسول خدا]] که چنین دید، به [[عباس بن عبدالمطلب]] که عنان مرکب پیامبر را گرفته بود و صدایی بلند و رسا داشت، فرمود تا ندا کند: ای [[انصار]]، ای اصحاب سَمُرَه، ای اصحاب [[سوره بقره|سورة البقره]]. پس از آن، فراریان از هر طرف نزد رسول خدا بازگشتند،<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۸۹۸-۸۹۹</ref> به گونهای که در همانجا یکصد نفر نزد پیامبر گرد آمدند و پیامبر دلیرانه به یاری آنان با مشرکان جنگید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵-۷۶.</ref> و کمکم بقیه اصحاب لبیکگویان و شتابان از هر سوی بازگشتند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۰۰-۹۰۱؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵-۷۶</ref> | ||
===دلاوری علی(ع)=== | ===دلاوری علی(ع)=== | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
==وقایع پس از غزوه== | ==وقایع پس از غزوه== | ||
===سرنوشت مشرکان پس از جنگ=== | ===سرنوشت مشرکان پس از جنگ=== | ||
مشرکان همراه مالک بن عوف به [[طائف]] رفتند. بعضی از آنها نیز در اوطاس اردو زدند و بعضی دیگر، یعنی بنو عَنِزة از ثقیف به نخله رفتند.پیامبر گروهی را به تعقیب مشرکانی که به نخله رفتند<ref> واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۱۴.</ref> و ابوعامر اشعری را نیز به دنبال مشرکانی که به اوطاس رفتند، روانه کرد.ابوعامر در جنگ با آنان کشته شد و پسرعموی وی، [[ابوموسی اشعری]]، با مشرکان جنگید و آنان را شکست داد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref> | مشرکان همراه مالک بن عوف به [[طائف]] رفتند. بعضی از آنها نیز در اوطاس اردو زدند و بعضی دیگر، یعنی بنو عَنِزة از ثقیف به نخله رفتند.پیامبر گروهی را به تعقیب مشرکانی که به نخله رفتند<ref> واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۱۴.</ref> و ابوعامر اشعری را نیز به دنبال مشرکانی که به اوطاس رفتند، روانه کرد.ابوعامر در جنگ با آنان کشته شد و پسرعموی وی، [[ابوموسی اشعری]]، با مشرکان جنگید و آنان را شکست داد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref> | ||
در این نبرد، شَیما دختر حارث بن عبدالعُزّی، خواهر رضاعی پیامبر، به دست مسلمانان افتاد. چون او را نزد پیامبر بردند، وی را احترام کرد و به درخواست خود وی، او را نزد قومش بازگرداند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۱۳-۹۱۴.</ref> نقل است که گفتگوی شیما با [[پیامبر اکرم]] و وساطت او درباره اسیران هوازن، یکی از دلایل آزادی اسرا بوده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref> | در این نبرد، شَیما دختر حارث بن عبدالعُزّی، خواهر رضاعی پیامبر، به دست مسلمانان افتاد. چون او را نزد پیامبر بردند، وی را احترام کرد و به درخواست خود وی، او را نزد قومش بازگرداند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۱۳-۹۱۴.</ref> نقل است که گفتگوی شیما با [[پیامبر اکرم]] و وساطت او درباره اسیران هوازن، یکی از دلایل آزادی اسرا بوده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref> | ||
===اقدامات مسلمین پس از جنگ=== | ===اقدامات مسلمین پس از جنگ=== | ||
پس از پایان جنگ، پیامبر اجازه داد که هر مسلمانی که مشرکی را کشته است، لباس رزم و جنگ افزار (سَلَب) او را برای خود بردارد.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۸.</ref> آنگاه [[اسیران]] و غنایم را نزد [[رسول خدا]] گردآوردند. پیامبر فرمود تا اسیران و اموال را به جِعْرانه در شمالغربی دره [[حنین]] ببرند و در آنجا نگه دارند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۰۱.</ref> پس از غزوه، رسول خدا شبِ پنجشنبه، ۵ ذیقعده سال هشتم، به جعرانه رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۴.</ref> | پس از پایان جنگ، پیامبر اجازه داد که هر مسلمانی که مشرکی را کشته است، لباس رزم و جنگ افزار (سَلَب) او را برای خود بردارد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۰۸.</ref> آنگاه [[اسیران]] و غنایم را نزد [[رسول خدا]] گردآوردند. پیامبر فرمود تا اسیران و اموال را به جِعْرانه در شمالغربی دره [[حنین]] ببرند و در آنجا نگه دارند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۰۱.</ref> پس از غزوه، رسول خدا شبِ پنجشنبه، ۵ ذیقعده سال هشتم، به جعرانه رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۵۴.</ref> | ||
===آزادی اسیران=== | ===آزادی اسیران=== |