سوره مریم: تفاوت میان نسخهها
←زنده کردن مردگان (۶۶ - ۶۷)
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
نزول آیات ۶۶ و ۶۷ سوره مریم را درباره ابیّ بن خلف جمحی دانستهاند که استخوانی پوسیده را در دست گرفته و خورد میکرد و میگفت [[محمد]] مدعی است که ما بعد از مرگ برانگیخته میشویم در حالی که مثل این استخوان پودر شدهایم؛ قطعاً چنین چیزی امکانپذیر نیست. این [[آیه|آیات]] در جواب او نازل شد و بر زنده شدن مردگان پس از [[مرگ]] تاکید میکند همانگونه که در ابتدای خلقت، زمانی که هیچ چیزی نبود آنان را خلق کرده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۸۰۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۰۹.</ref>اين آيه شبيه آيات۷۸ و ۷۹سورهى يس است كه شخصى با آوردن استخوانى پوسيده و خرد كردن آن مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله، با پيامبر به بحث و گفتگو پرداخت و گفت: كيست كه استخوانهاى پوسيده را زنده كند؟ خداوند در پاسخ فرمود: (اى پيامبر!) بگو: همان كسى كه اوّل آفريد، پس از مرگ هم زنده مىكند، و او همه چيز را مىداند. «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ. قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» <ref> طباطیایی، المیزان، ج۱۴، ص۸۷ و قرائتی، محسن، تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن،۱۳۸۳، چاپ یازدهم، ج۵، ص۲۹۶.</ref> | نزول آیات ۶۶ و ۶۷ سوره مریم را درباره ابیّ بن خلف جمحی دانستهاند که استخوانی پوسیده را در دست گرفته و خورد میکرد و میگفت [[محمد]] مدعی است که ما بعد از [[مرگ]] برانگیخته میشویم در حالی که مثل این استخوان پودر شدهایم؛ قطعاً چنین چیزی امکانپذیر نیست. این [[آیه|آیات]] در جواب او نازل شد و بر زنده شدن مردگان پس از [[مرگ]] تاکید میکند همانگونه که در ابتدای خلقت، زمانی که هیچ چیزی نبود آنان را خلق کرده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۸۰۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۰۹.</ref>اين آيه شبيه آيات۷۸ و ۷۹سورهى يس است كه شخصى با آوردن استخوانى پوسيده و خرد كردن آن مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله، با پيامبر به بحث و گفتگو پرداخت و گفت: كيست كه استخوانهاى پوسيده را زنده كند؟ خداوند در پاسخ فرمود: (اى پيامبر!) بگو: همان كسى كه اوّل آفريد، پس از مرگ هم زنده مىكند، و او همه چيز را مىداند. «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ. قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» <ref> طباطیایی، المیزان، ج۱۴، ص۸۷ و قرائتی، محسن، تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن،۱۳۸۳، چاپ یازدهم، ج۵، ص۲۹۶.</ref> | ||
اگر چه مضمون این آیه سخن کافرانِ بت پرست(وثنیون) و نیز منکران خداوندِ صانع است ولی تعبیر به انسان(یقول الانسان) به جای تعبیر به (یقول الکافر) یا (الذین کفروا) به این علت است که از انسانی که خداوند او را از ادراک عقلی بهرهمند ساخته و میداند که پیش از آفرینش اصلاً چیزی نبوده و خداوند او را آفریده است؛ بعید شمردن [[معاد]] امری عجیب و دور از انتظار است از همینرو در آیه بعد مجدداً لفظ انسان تکرار شده تا این نکته را تأکید کند که انسانی که | اگر چه مضمون این آیه سخن کافرانِ بت پرست(وثنیون) و نیز منکران خداوندِ صانع است ولی تعبیر به انسان(یقول الانسان) به جای تعبیر به (یقول الکافر) یا (الذین کفروا) به این علت است که از انسانی که خداوند او را از ادراک عقلی بهرهمند ساخته و میداند که پیش از آفرینش اصلاً چیزی نبوده و خداوند او را آفریده است؛ بعید شمردن [[معاد]] امری عجیب و دور از انتظار است از همینرو در آیه بعد مجدداً لفظ انسان تکرار شده تا این نکته را تأکید کند که انسانی که آفرینش خودش از هیچ بوده و سابقهای نداشته سزاورا نیست فراموش کند و بازگشت و معاد و خلقت دوباره را بعید بشمرد.شاید به کاربردن فعل مضارع (ویقول الانسان)که دلالت براستمرار دارد اشاره به این نکته باشد که این استبعاد(بعیدشمردن معاد و آفرینش مجدد) همواره در میان منکران معاد وتردید کنندگان در آن استمرار دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۴، ص۸۷. | ||
</ref> | </ref> | ||
نکته مهم در این آیه و نیز آیه۸۱ سوره یس این است که چون حقیقت هر انسانی [[نفس]] اوست، بنابر این اگر در قیامت مجدداً بدنی خلق شد و نفس به آن تعلق گرفت این انسان عین همان انسان دنیوی است اگر چه این بدن جدید مثل بدن سابق باشد نه عین آن. چنانچه در دنیا با تمام تبدیل و تغییراتی که در بدن رخ میدهد، شخصیتِ انسان و یگانگیاش همواره محفوظ باقی است چون آن چه اصل است نفس انسانی است که ثابت و تغییر و زوال ناپذیر است و با تغییر بدن حقیقت انسانی او تغییر نخواهد کرد. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۸۸. | نکته مهم در این آیه و نیز آیه۸۱ سوره یس این است که چون حقیقت هر انسانی [[نفس]] اوست، بنابر این اگر در قیامت مجدداً بدنی خلق شد و نفس به آن تعلق گرفت این انسان عین همان انسان دنیوی است اگر چه این بدن جدید مثل بدن سابق باشد نه عین آن. چنانچه در دنیا با تمام تبدیل و تغییراتی که در بدن رخ میدهد، شخصیتِ انسان و یگانگیاش همواره محفوظ باقی است چون آن چه اصل است نفس انسانی است که ثابت و تغییر و زوال ناپذیر است و با تغییر بدن حقیقت انسانی او تغییر نخواهد کرد. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۲ق. ج۱۴، ص۸۸. |