Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
طبق پارهای از نقلها پیامبر(ص) دیگران را از سب و [[لعن]] ورقه برحذر میداشت.<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۷.</ref> | طبق پارهای از نقلها پیامبر(ص) دیگران را از سب و [[لعن]] ورقه برحذر میداشت.<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۷.</ref> | ||
روایاتی نیز مبنی بر تصدیق [[نبوت]] حضرت محمد(ص) و وفات قبل از اظهار به اسلام ورقه وجود دارد<ref>ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.</ref> که برخی این روایات را دلیلی بر ایمان آوردن ورقه دانستهاند.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱-۶۷۲.</ref> {{ | روایاتی نیز مبنی بر تصدیق [[نبوت]] حضرت محمد(ص) و وفات قبل از اظهار به اسلام ورقه وجود دارد<ref>ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.</ref> که برخی این روایات را دلیلی بر ایمان آوردن ورقه دانستهاند.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱-۶۷۲.</ref> {{یاد|در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که من کشیش (ورقه) را در بهشت دیدم که لباس ابریشمی به تن داشت، زیرا او ایمان آورد و رسالت مرا تصدیق نمود.(ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۰.) و حتی نقل شده که پیامبر(ص) وی را در حالیکه لباس سفید به تن داشت در خواب دید و عنوان کرد که اگر او اهل [[جهنم|دوزخ]] بود، لباس دیگری به تن میداشت.(ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.)}} | ||
از ورقة بن نوفل اشعاری نقل شده که در آن به تصدیق نبوت پیامبر(ص) میپردازد.<ref> مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۳؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> برخی با استناد به این اشعار، او را [[اسلام|مسلمان]] دانستهاند.<ref> آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۳.</ref> {{ | از ورقة بن نوفل اشعاری نقل شده که در آن به تصدیق نبوت پیامبر(ص) میپردازد.<ref> مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۳؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> برخی با استناد به این اشعار، او را [[اسلام|مسلمان]] دانستهاند.<ref> آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۳.</ref> {{یاد|نویسنده کتاب سبل الهدی به قول ضعیفی اشاره میکند که ورقه را اولین نفر در میان مردان دانسته که به دین اسلام گروید؛ اما در ادامه معتقد است که او تنها رسالت پیامبر را تصدیق کرد.(صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰۴.)}} | ||
اما برخی معتقدند که ورقه در همان دین مسیحیت از دنیا رفت<ref>ابن حبیب، المحبر، بیروت، ص۱۷۱.</ref> و حتی از ابن عساکر نقل شده، کسی را نمیشناسد که معتقد به ایمان آوردن ورقه باشد.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵.</ref> | اما برخی معتقدند که ورقه در همان دین مسیحیت از دنیا رفت<ref>ابن حبیب، المحبر، بیروت، ص۱۷۱.</ref> و حتی از ابن عساکر نقل شده، کسی را نمیشناسد که معتقد به ایمان آوردن ورقه باشد.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵.</ref> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
مهمترین نقش ورقة بن نوفل در تاریخ<ref>[https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa57876# سایت اسلام کوئست، ورقة بن نوفل که بود؟]</ref> که منابع اسلامی به صورت پرتکرار و گاها با نقلها و عبارات متفاوت به آن اشاره کردهاند، تصدیق نبوت پیامبر اسلام(ص) در ابتدای بعثت است که برای آن ادعای [[تواتر]]<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۲</ref> و شهرت شده است.<ref> مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱</ref> این موضوع به داستان<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۶.</ref> یا حدیث ورقه شناخته میشود.<ref> هیکل، حیاة محمد، بیتا، ص۹۶.</ref> | مهمترین نقش ورقة بن نوفل در تاریخ<ref>[https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa57876# سایت اسلام کوئست، ورقة بن نوفل که بود؟]</ref> که منابع اسلامی به صورت پرتکرار و گاها با نقلها و عبارات متفاوت به آن اشاره کردهاند، تصدیق نبوت پیامبر اسلام(ص) در ابتدای بعثت است که برای آن ادعای [[تواتر]]<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۲</ref> و شهرت شده است.<ref> مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱</ref> این موضوع به داستان<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۶.</ref> یا حدیث ورقه شناخته میشود.<ref> هیکل، حیاة محمد، بیتا، ص۹۶.</ref> | ||
در روایتی از [[عایشه]] که بیشتر منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ۱۴۱۰ق، ص۵، ج۱، ص۳۵۸، ج۵، ص۳۶۴؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۲؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۴۳، ص۵۳.</ref> و حتی برخی از منابع [[شیعه]]<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۴۴؛ حلی، العدد القویة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۹۴.</ref> به آن اشاره کردهاند نقل شده که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] بعد از نزول [[وحی]] در [[غار حرا]] و ملاقات با جبرئیل، در حالی که میلرزید و مضطرب بود<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.</ref> به خانه برگشت و نگرانی خود را از احتمال دیوانگی به همسر خود خدیجه(س) مطرح کرد.<ref> طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۴۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> {{ | در روایتی از [[عایشه]] که بیشتر منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ۱۴۱۰ق، ص۵، ج۱، ص۳۵۸، ج۵، ص۳۶۴؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۲؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۴۳، ص۵۳.</ref> و حتی برخی از منابع [[شیعه]]<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۴۴؛ حلی، العدد القویة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۹۴.</ref> به آن اشاره کردهاند نقل شده که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] بعد از نزول [[وحی]] در [[غار حرا]] و ملاقات با جبرئیل، در حالی که میلرزید و مضطرب بود<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.</ref> به خانه برگشت و نگرانی خود را از احتمال دیوانگی به همسر خود خدیجه(س) مطرح کرد.<ref> طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۴۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> {{یاد| در برخی نقلها آمده که پیامبر تردید کرده و احتمال داده است که کاهن شده است و خدیجه با ذکر بعضی از خصوصیات وی، از او خواسته تا چنین فکری نکند(ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۵۳.) و حتی گفته شده که پیامبر در زمان ملاقات با جبرئیل به علت ترس زیاد تصمیم گرفت خود را از کوه پرت کند.(طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.)}} حضرت خدیجه(س) به تنهایی<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> و یا به همراه پیامبر نزد ورقة بن نوفل رفت و موضوع را با او در میان گذاشت.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۸۲.</ref> {{یاد| عدهای از علمای اهلسنت معتقدند رفتن به نزد ورقه برای راهنمایی، پیشنهاد ابوبکر بوده است.(بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،ص۱۰۶؛ صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۳۳.)}} | ||
ورقة بن نوفل پس از شنیدن ماجرا مژده داد که حضرت محمد(ص) پیامبر است و ملاقاتکننده با او [[جبرئیل]] بوده<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۱.</ref> که بر [[حضرت موسی(ع)]] نیز نازل شده است.<ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۱۵.</ref> {{ | ورقة بن نوفل پس از شنیدن ماجرا مژده داد که حضرت محمد(ص) پیامبر است و ملاقاتکننده با او [[جبرئیل]] بوده<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۱.</ref> که بر [[حضرت موسی(ع)]] نیز نازل شده است.<ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۱۵.</ref> {{یاد|وی با ذکر دلائلی شیطان بودن آن را رد کرد.(مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.) و حتی عدهای معتقدند راهکاری برای تشخیص شیطان از فرشته را به حضرت خدیجه(س) آموزش داد و او با امتحان آن، به [[نبوت]] پیامبر(ص) مطمئن شد.(ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۴۵؛ بیهقی، دلائل النبوة، مقدمه، ۱۴۰۵ق، ص۲۳-۲۴.)}} پیامبر(ص) نیز بعد از شنیدن سخنان ورقه، آرام گرفت و نگرانیهای او رفع شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۲؛ بیهقی، دلائل النبوة، مقدمه، ۱۴۰۵ق، ص۲۳.</ref> | ||
چگونگی ملاقات ورقة بن نوفل با پیامبر(ص) به صورت متفاوت ذکر شده است. برخی معتقدند که حضرت محمد(ص) بعد از دریافت [[وحی]] به همراه همسر خود خدیجه نزد ورقه رفت<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵.</ref> و در برخی نقلهای دیگر ملاقات ورقه با پیامبر(ص) را پس از ملاقات با حضرت خدیجه(س)، در زمان [[طواف]] کعبه دانستهاند که به نزد پیامبر رفت و خود ماجرا را از او پرسید و رسول اکرم(ص) مشاهدات خود را به وی گفت.<ref> صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۳۳-۲۳۴؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۳۲.</ref> و حتی از ملاقات او در یکی از راههای [[مکه]] نیز سخن به میان آمده است.<ref> بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۰۶.</ref> | چگونگی ملاقات ورقة بن نوفل با پیامبر(ص) به صورت متفاوت ذکر شده است. برخی معتقدند که حضرت محمد(ص) بعد از دریافت [[وحی]] به همراه همسر خود خدیجه نزد ورقه رفت<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵.</ref> و در برخی نقلهای دیگر ملاقات ورقه با پیامبر(ص) را پس از ملاقات با حضرت خدیجه(س)، در زمان [[طواف]] کعبه دانستهاند که به نزد پیامبر رفت و خود ماجرا را از او پرسید و رسول اکرم(ص) مشاهدات خود را به وی گفت.<ref> صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۳۳-۲۳۴؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۳۲.</ref> و حتی از ملاقات او در یکی از راههای [[مکه]] نیز سخن به میان آمده است.<ref> بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۰۶.</ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
نکاتی که از اینگونه روایتها برداشت شده، تردید [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] در پیامبری و نزول [[وحی]] و ترس از دیوانگی و همچنین دلداری و اطمینان دادن ورقة بن نوفل به پیامبر(ص) است.<ref>عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۱۶. </ref> شماری از مستشرقین با استناد به این روایتها او را از مشوقین اصلی پیامبر در ادامه راه پیامبری پس از مبعوث شدن دانستهاند.<ref> آرمسترانگ، محمد(ص)، ۱۴۲۵ق، ص۸۸.</ref> | نکاتی که از اینگونه روایتها برداشت شده، تردید [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] در پیامبری و نزول [[وحی]] و ترس از دیوانگی و همچنین دلداری و اطمینان دادن ورقة بن نوفل به پیامبر(ص) است.<ref>عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۱۶. </ref> شماری از مستشرقین با استناد به این روایتها او را از مشوقین اصلی پیامبر در ادامه راه پیامبری پس از مبعوث شدن دانستهاند.<ref> آرمسترانگ، محمد(ص)، ۱۴۲۵ق، ص۸۸.</ref> | ||
برخی معتقدند که چنین مطالبی از طریق [[امامیه]] نقل نشده<ref> عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج،۱ص ۳۱۶.</ref> و پیشوایان شیعه به مقابله با اینگونه روایات پرداختهاند.<ref> سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۵.</ref> عدهای از محققان شیعه با استناد به احادیث [[امامان شیعه|اهلبیت(ع)]] از اطمینان قلبی پیامبر(ص) در آغاز [[بعثت]] و شادمانی او از کرامت الهی و [[ایمان]] فوری خانوادهاش سخن گفتهاند<ref>مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و معتقدند [[خدا|خداوند]] با براهین روشن و نشانههای آشکار به پیامبرش وحی کرده تا یقین کند که از سوی خداوند است<ref>طبرسی، مجمع البیان،</ref> و ایشان نیاز به مؤید دیگری نداشت و از کسی یا چیزی نمیترسید.<ref>مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۰۷.</ref> بنابراین اضطراب پیامبر و تصمیم به پرت کردن خود از بالای کوه و ترس از دیوانهگی از خرافات و تحریفات [[اهل کتاب]] بوده که در کتب تاریخی و حدیثی راه یافته است.<ref> مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> {{ | برخی معتقدند که چنین مطالبی از طریق [[امامیه]] نقل نشده<ref> عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج،۱ص ۳۱۶.</ref> و پیشوایان شیعه به مقابله با اینگونه روایات پرداختهاند.<ref> سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۵.</ref> عدهای از محققان شیعه با استناد به احادیث [[امامان شیعه|اهلبیت(ع)]] از اطمینان قلبی پیامبر(ص) در آغاز [[بعثت]] و شادمانی او از کرامت الهی و [[ایمان]] فوری خانوادهاش سخن گفتهاند<ref>مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و معتقدند [[خدا|خداوند]] با براهین روشن و نشانههای آشکار به پیامبرش وحی کرده تا یقین کند که از سوی خداوند است<ref>طبرسی، مجمع البیان،</ref> و ایشان نیاز به مؤید دیگری نداشت و از کسی یا چیزی نمیترسید.<ref>مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۰۷.</ref> بنابراین اضطراب پیامبر و تصمیم به پرت کردن خود از بالای کوه و ترس از دیوانهگی از خرافات و تحریفات [[اهل کتاب]] بوده که در کتب تاریخی و حدیثی راه یافته است.<ref> مرتضی عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> {{یاد|برخی در تأویل روایت، علت تب و لرز پیامبر(ص) را عظمت و جلال الهی و ترس و اضطراب به خاطر ترس از تکذیب [[قریش|قریشیان]] و دیوانه خواندن آن حضرت دانستهاند.(عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۱۶.)}} | ||
در روایتی از [[زرارة بن اعین]] آمده است که او از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] پرسید: چرا پیامبر(ص) وقتی [[جبرئیل]] بر او نازل شد، نترسید و آن را از وسوسههای [[شیطان]] ندانست؟ امام صادق(ع) فرمود: خداوند به پیامبر خود سکینه و آرامش فرستاد و آنچه که از جانب خداوند میرسید به گونهای بود که میدید.<ref>صفارف بصائرالدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۱۸؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۰۱.</ref> | در روایتی از [[زرارة بن اعین]] آمده است که او از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] پرسید: چرا پیامبر(ص) وقتی [[جبرئیل]] بر او نازل شد، نترسید و آن را از وسوسههای [[شیطان]] ندانست؟ امام صادق(ع) فرمود: خداوند به پیامبر خود سکینه و آرامش فرستاد و آنچه که از جانب خداوند میرسید به گونهای بود که میدید.<ref>صفارف بصائرالدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۱۸؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۰۱.</ref> |
ویرایش