Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جز (←طالبان) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
طبق برداشت سلفیه از اصل [[توحید]]، بسیاری از مسلمانان [[شرک|مشرکاند]]. [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]]، [[محمد بن عبدالوهاب]]، محمد شوکانی و [[رشیدرضا]] از مهمترین نظریهپردازان سلفیه هستند. مشهورترین جریانهای سلفی معاصر هم عبارتاند از: [[وهابیت]]، [[اخوانالمسلمین]] و [[دیوبندیه|دیُوبندیه]]. | طبق برداشت سلفیه از اصل [[توحید]]، بسیاری از مسلمانان [[شرک|مشرکاند]]. [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]]، [[محمد بن عبدالوهاب]]، محمد شوکانی و [[رشیدرضا]] از مهمترین نظریهپردازان سلفیه هستند. مشهورترین جریانهای سلفی معاصر هم عبارتاند از: [[وهابیت]]، [[اخوانالمسلمین]] و [[دیوبندیه|دیُوبندیه]]. | ||
برپایه اعتقادات سلفیه، گروههای جهادی و تندرویی همچون [[طالبان]]، [[القاعده]] و [[داعش]] شکل گرفته که بسیاری از مسلمانان را [[کافر]] و [[جهاد]] با آنان را وظیفه خود میدانند و عده زیادی از مسلمانان شیعه و اهل تسنن را | برپایه اعتقادات سلفیه، گروههای جهادی و تندرویی همچون [[طالبان]]، [[القاعده]] و [[داعش]] شکل گرفته که بسیاری از مسلمانان را [[کافر]] و [[جهاد]] با آنان را وظیفه خود میدانند و عده زیادی از مسلمانان شیعه و اهل تسنن را قتلعام کردهاند. | ||
==تعریف== | ==تعریف== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
===ظاهرگرایی=== | ===ظاهرگرایی=== | ||
سلفیان، تنها به ظاهر آیات قرآن استناد میکنند و هیچ [[تأویل]] و تفسیری از آیات قرآن را درست نمیدانند. برای مثال برپایه آیه «الرحمن علی العرش استوی» که معنای ظاهری آن این است که خدا بر تختی قرار گرفته است،<ref>سوره طه، آیه ۵، ترجمه مشکینی.</ref> میگویند خدا واقعاً تختی دارد که بر آن مینشیند. همچنین از تعبیر قرآنی «یدالله» برداشت میکنند که خدا دست دارد.<ref>علیزاده موسوی، سلفیگری و وهابیت، ۱۳۹۳ش، ص۶۱-۶۲.</ref> | |||
===تکفیر=== | ===تکفیر=== | ||
[[فلسفه اسلامی|فلاسفه]]، [[باطنیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[شیعه اثناعشری]]، قدریه و اشاعره از جمله گروههایی هستند که توسط سلفیان تکفیر میشوند.<ref>المشعبی، منهج ابن تیمیة فی مسألة التکفیر، ۱۴۱۸ق، ص۳۵۱-۴۶۳؛ عاصمی نجدی، الدررالسنیة فی الاجوبة النجدیة، ، ۱۴۱۶قـ ،ج۳، ص۲۱۱.</ref> | [[فلسفه اسلامی|فلاسفه]]، [[باطنیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[شیعه اثناعشری]]، [[قدریه]] و [[اشاعره]] از جمله گروههایی هستند که توسط سلفیان تکفیر میشوند.<ref>المشعبی، منهج ابن تیمیة فی مسألة التکفیر، ۱۴۱۸ق، ص۳۵۱-۴۶۳؛ عاصمی نجدی، الدررالسنیة فی الاجوبة النجدیة، ، ۱۴۱۶قـ ،ج۳، ص۲۱۱.</ref> | ||
برخی از چیزهایی که در دیدگاه ابنتیمیه موجب [[کفر]] میشوند، عبارتاند از: واسطهقراردادن بین خود و خدا، تشبّه به کفار، مخالفت با حدیث [[متواتر]] و مخالفت با [[اجماع]].<ref>رضوانی، وهابیان تکفیری، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> برخی از گروههای سلفی جدید که به سلفیه تکفیری شهرت دارند، معنا و مصادیق کفر را بسیار گسترش میدهند و از تکفیر برای عملیات [[جهاد|جهادی]] جواز میگیرند.<ref>علیپور و شعبانیکیا، «سلفیگری از معنا تا برداشتهای نادرست مبانی»، ص۱۶۵.</ref> | برخی از چیزهایی که در دیدگاه ابنتیمیه موجب [[کفر]] میشوند، عبارتاند از: واسطهقراردادن بین خود و خدا، تشبّه به کفار، مخالفت با حدیث [[متواتر]] و مخالفت با [[اجماع]].<ref>رضوانی، وهابیان تکفیری، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> برخی از گروههای سلفی جدید که به سلفیه تکفیری شهرت دارند، معنا و مصادیق کفر را بسیار گسترش میدهند و از تکفیر برای عملیات [[جهاد|جهادی]] جواز میگیرند.<ref>علیپور و شعبانیکیا، «سلفیگری از معنا تا برداشتهای نادرست مبانی»، ص۱۶۵.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
در پیشینه | در پیشینه سلفیگری، [[اصحاب حدیث]] قرار دارند هر چند به این عنوان شناخته نمیشدند، اما اصطلاح سلف میانشان رواج پیدا کرد.<ref>پاکتچی، هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۳۰.</ref> [[احمد بن حنبل]] (درگذشت ۲۴۱ق) پیشوای آنان پیروان خود را در کنار تبعیت از سنت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم|پیامبر(ص)]]، به پیروی از [[اصحاب پیامبر]]<ref>جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶.</ref> یا هدایتیافتگان از اصحاب و [[تابعین]] دعوت میکرد.<ref>ابن بدران دمشقی، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، ص۵۳و۵۴.</ref> | ||
سلفگرایی در پیروان ابنحنبل در سدههای بعد، گاه به غوغایی اجتماعی هم بدل شد. برای مثال در قرن چهارم قمری، ابوبکر بربهاری، واعظ حنبلی گروهی از [[حنبلی|حنبلیان]] تندرو در [[بغداد]] را گرد خود جمع کرد و با عنوان مبارزه با بدعت، در اقداماتی همچون مخالفت با مراسم [[عاشورا|عاشورای حسینی]] در تقابل با [[شیعه]] و در موضوعاتی همچون نحوه اعتقاد به صفات خدا در مقابل [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] قرار گرفت.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۱و۷۲.</ref> | سلفگرایی در پیروان ابنحنبل در سدههای بعد، گاه به غوغایی اجتماعی هم بدل شد. برای مثال در قرن چهارم قمری، ابوبکر بربهاری، واعظ حنبلی گروهی از [[حنبلی|حنبلیان]] تندرو در [[بغداد]] را گرد خود جمع کرد و با عنوان مبارزه با بدعت، در اقداماتی همچون مخالفت با مراسم [[عاشورا|عاشورای حسینی]] در تقابل با [[شیعه]] و در موضوعاتی همچون نحوه اعتقاد به صفات خدا در مقابل [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] قرار گرفت.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۱و۷۲.</ref> | ||
عنوان سلفیه از قرن هشتم قمری برای گروههای گراینده به سلف کاربرد یافت که [[ابنتیمیه]] (درگذشت ۷۲۸ق) عالم حنبلی دمشق، با تألیفات بسیار اندیشههای سلفی را تئوریزه کرد.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۷.</ref> بهگفته احمد پاکتچی، او مِنهاجالسنه را در رد [[امامیه]] و رسالههایی چون الرسالة الحمویه را در رد اشاعره و نوشتههایی در رد طوایف صوفیه و هواداران [[ابن عربی]] نوشت. امر به معروف و نهی از منکر، گشودن باب اجتهاد و نفی تقلید و حضور فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی از آموزههایی او بود که بر آنها تأکید داشت.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۸.</ref> | عنوان سلفیه از قرن هشتم قمری برای گروههای گراینده به سلف کاربرد یافت که [[ابنتیمیه]] (درگذشت ۷۲۸ق) عالم حنبلی دمشق، با تألیفات بسیار اندیشههای سلفی را تئوریزه کرد.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۷.</ref> بهگفته احمد پاکتچی، او [[منهاج السنة النبویه (کتاب)|مِنهاجالسنه]] را در رد [[امامیه]] و رسالههایی چون الرسالة الحمویه را در رد اشاعره و نوشتههایی در رد طوایف صوفیه و هواداران [[ابن عربی]] نوشت. امر به معروف و نهی از منکر، گشودن باب اجتهاد و نفی تقلید و حضور فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی از آموزههایی او بود که بر آنها تأکید داشت.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۸.</ref> | ||
پس از ابنتیمیه شاگردش ابنقَیِّم جوزیه (درگذشت ۷۵۱ق) اصلیترین مروج افکار او بود. پس از او نیز ابنرجب حنبلی (درگذشت ۷۹۵ق) این راه را ادامه داد.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۹.</ref> در میان عالمان حنبلیِ نسلهای بعد، گرایش سلفی امری رایج بود و اشخاصی چون عثمان بن قائد (درگذشت ۱۰۹۷ق) در [[نجد]] و محمد بن احمد سفارینی در [[شام]] از سلفیه بودهاند.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۹و۸۰.</ref> | پس از ابنتیمیه شاگردش ابنقَیِّم جوزیه (درگذشت ۷۵۱ق) اصلیترین مروج افکار او بود. پس از او نیز ابنرجب حنبلی (درگذشت ۷۹۵ق) این راه را ادامه داد.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۹.</ref> در میان عالمان حنبلیِ نسلهای بعد، گرایش سلفی امری رایج بود و اشخاصی چون عثمان بن قائد (درگذشت ۱۰۹۷ق) در [[نجد]] و محمد بن احمد سفارینی در [[شام]] از سلفیه بودهاند.<ref>پاکتچی و هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۹و۸۰.</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
===اِخوان المسلمین=== | ===اِخوان المسلمین=== | ||
سازمان اِخوانالمسلمین جریانی سَلَفی است که توسط حسن البنا در [[مصر]] تأسیس شد. حسن البنا پیرو اصلاحطلبِ پیش از خود رشیدرضا بود که از | سازمان اِخوانالمسلمین جریانی سَلَفی است که توسط [[حسن البنا]] در [[مصر]] تأسیس شد. حسن البنا پیرو اصلاحطلبِ پیش از خود رشیدرضا بود که از یکسو تحتتأثیر دیدگاههای ابنتیمیه و محمد عبده، تفکر سلفی داشت؛<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۵۲ش، ص۱۰۸تا۱۱۰.</ref> و از سوی دیگر با تأثیرپذیری از [[سید جمالالدین اسدآبادی]] در راه وحدت مسلمانان تلاش میکرد.<ref>فرمانیان، «سلفیه و تقریب»، ص۱۴۳و۱۴۴.</ref> | ||
حسن البنا در سال ۱۹۲۸م هسته اولیه اخوانالمسلمین را با شش نفر از جوانان پیرو خود در مصر تشکیل داد. بهزودی این جمعیت شعبههای متعددی در شهرهای مختلف [[مصر]]، [[فلسطین]]، [[سودان]]، [[عراق]] و [[سوریه]] پیدا کرد و او بین پیروانش بهعنوان مرشد عام لقب یافت.<ref> آسایش طلب، «البنا».</ref> | حسن البنا در سال ۱۹۲۸م هسته اولیه اخوانالمسلمین را با شش نفر از جوانان پیرو خود در مصر تشکیل داد. بهزودی این جمعیت شعبههای متعددی در شهرهای مختلف [[مصر]]، [[فلسطین]]، [[سودان]]، [[عراق]] و [[سوریه]] پیدا کرد و او بین پیروانش بهعنوان مرشد عام لقب یافت.<ref> آسایش طلب، «البنا».</ref> | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
===دیُوبندیه=== | ===دیُوبندیه=== | ||
{{اصلی|دیوبندیه}} | {{اصلی|دیوبندیه}} | ||
مکتب سَلَفی در شبهقاره [[هند]] توسط شاه ولی الله دهلوی (۱۱۱۴-۱۱۷۶ق) نهادینه شد.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری | مکتب سَلَفی در شبهقاره [[هند]] توسط شاه ولی الله دهلوی (۱۱۱۴-۱۱۷۶ق) نهادینه شد.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۷۶تا۷۸.</ref> او که رسالهای در دفاع از [[ابن تیمیه حرانی|ابنتیمیه]] دارد،<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۷۸.</ref> در آثارش اعمالی مثل [[زیارت]] قبور، [[توسل|توسّل]]، استغاثه، [[نذر]] و [[قسم]] را از مظاهر شرک شمرده است.<ref>ملا موسی میبدی، «بررسی و نقد دیدگاه شاه ولی الله دهلوی در مسئله شرک»، ص۱۵۵.</ref> | ||
پس از شاه ولیالله دهلوی، برخی از شاگردان باواسطهاش مدرسه دیُوبند را تأسیس کردند و افکار او را نشر دادند. این مدرسه بهزودی رونق گرفت و با جذب دانشجویانی از سراسر هند و دیگر کشورها به بزرگترین مدرسه علمیه هند مبدل شد.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۸۳.</ref> | پس از شاه ولیالله دهلوی، برخی از شاگردان باواسطهاش مدرسه دیُوبند را تأسیس کردند و افکار او را نشر دادند. این مدرسه بهزودی رونق گرفت و با جذب دانشجویانی از سراسر هند و دیگر کشورها به بزرگترین مدرسه علمیه هند مبدل شد.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۸۳.</ref> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
===طالبان=== | ===طالبان=== | ||
{{اصلی|طالبان}} | {{اصلی|طالبان}} | ||
طالبان گروهی سلفی و جهادی و تلفیقی از مذهب دیُوبندی و قومیت پشتو است که توانست | طالبان گروهی سلفی و جهادی و تلفیقی از مذهب دیُوبندی و قومیت پشتو است که توانست در افغانستان به قدرت برسد.<ref>«نحلههای فکری طالبان؛ از دیوبندیه تا وهابیت»، خبرگزاری رسا، ۱۵ مهر ۱۳۹۵.</ref> هسته اصلی [[طالبان]] را مجاهدان حاضر در درگیریهای [[افغانستان]] و شوروی تشکیل میدهند.<ref>فرمانیان، تاریخ تفکر سلفیگری، ۱۳۹۴ش، ص۱۰۳.</ref> رهبر طالبان ملا محمد عمر بود که پس از تصرف کابل بهدست طالبان، امیرالمومنین لقب گرفت. جمعیت طالبان ملاعمر را خلیفه میشمردند و مخالفان او را یاغی علیه خلیفه و [[مهدورالدم]] میدانستند.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۱۰۳.</ref> | ||
طالبان با هرگونه تجددگرایی مخالفاند. برای نمونه در ابتدا استفاده از تلویزیون را ممنوع کردند. همچنین اجازه نمیدادند دختران به مدرسه بروند.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۱۰۳.</ref> آنها مراکز زیارتی و میراث فرهنگی را با شعار مبارزه با بتپرستی تخریب میکردند.<ref>کریمی حاجی خادمی، مازیار، «تبارشناسی جریانهای تکفیری: بررسی موردی جنبش طالبان در افغانستان»، ص۱۹.</ref> | طالبان با هرگونه تجددگرایی مخالفاند. برای نمونه در ابتدا استفاده از تلویزیون را ممنوع کردند. همچنین اجازه نمیدادند دختران به مدرسه بروند.<ref>فرمانیان، جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ۱۳۹۶ش، ص۱۰۳.</ref> آنها مراکز زیارتی و میراث فرهنگی را با شعار مبارزه با بتپرستی تخریب میکردند.<ref>کریمی حاجی خادمی، مازیار، «تبارشناسی جریانهای تکفیری: بررسی موردی جنبش طالبان در افغانستان»، ص۱۹.</ref> |